برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
برگزیده
تحلیل ها

حمید «تخریب چی»؛ روایت مردی که در ١٧سالگی به میدان مین رفت

منبع
روزنامه شهروند
بروزرسانی
حمید «تخریب چی»؛ روایت مردی که در ١٧سالگی به میدان مین رفت

روزنامه شهروند/ متن پيش رو در شهروند منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

پيروزي‌ها هميشه طعم گس سوگ همرزمان را داشتند. حسرت شهادتي که سهم هم‌سنگران مي‌شد و آنها را با اين حسرت تنها مي‌گذاشت. «هنوز هم اين حسرت با ما هست.»

ليلا مهداد/ سال‌هاست ديگر صداي توپ و خمپاره به گوششان نمي‌رسد. ديگر قرار نيست شب‌ها پا در ميدان مين بگذارند براي معبرزدن اما دورهمي با رفقاي قديمي هنوز برپاست. کتاب مي‌نويسند و راوي قصه‌هاي آن روزها هستند.سوت خمپاره آسمان شهريوري خرمشهر را شوکه کرد. شيپوري براي شروع هشت‌سال دفاع جانانه. زن و مرد دوشادوش هم خمپاره‌ها را به سمت تانک‌هاي دشمن گرفتند. زنان خشاب‌ها را پُر کردند و قلب دشمن را نشانه رفتند. کيسه‌ها از ماسه و شن پُر شدند و روي هم سوار تا پناهگاهي باشند براي مدافعان خرمشهر. خرمشهر که آزاد شد، قول‌وقرارها جنگ در خط مقدم، راندن تانک، آرپيجي‌زدن و تخريب را به دوش مردان گذاشت تا زنان کمي آن‌طرف‌تر نگذارند آتش توپخانه‌ها سرد شود. دلگرمي بدهند به مرداني که آن‌سوي صداي توپ‌ و تانک‌ها خستگي دَر کنند يا مرهمي بر زخم‌هايشان بگذارند. حميد فيض‌آبادي، تخريب‌چي ١٧-١٦ساله دوران جنگ از وصيتنامه‌ها و گفته‌هاي همرزماني مي‌گويد که تصميم گرفته بودند تا يک مرد زنده است، پاي هيچ زني به خط مقدم نرسد.

تخريب‌چي‌شدن
دبيرستاني بود و نواي «هر که دارد هوس کربلا بسم‌الله» را هر روز از راديو و تلويزيون مي‌شنيد. چهار دوست دبيرستاني رفتند براي ثبت‌نام. همگي از يک محله. به جبهه که رسيدند، شدند تخريب‌چي. دوره غواصي ديدند و ياد گرفتند با مين چطور رفتار کنند و از ميانش معبر بزنند. «تا آخر جنگ تخريب‌چي باقي مانديم.»

عمليات‌ها
فرماند‌هان که تصميم به حمله يا پاتک شبانه مي‌گرفتند. تخريب‌چي‌ها، گُردانِ اول بودند براي زدن به ميانه ميدان مين. معبر مي‌زدند براي عبور گُردان خط‌شکن. معبري به باريکي کوچه‌اي دومتري نشان شده با طناب. گُردان به ستون يک مي‌شد براي گذر از معبر و زدن به صف دشمن. «کار تخريب قبل از شروع عمليات بود.» شب عمليات که مي‌رسيد، خاکريزها جان پناه گُردان‌ها مي‌شدند براي درامان‌ماندن از تيرِ دشمن. تخريب‌چي‌ها پشت‌ به خاکريز درست ميانه تيررس دشمن چشم مي‌دوختند به مين‌هاي ضدنفر و ضدتانک. تفنگ‌هاي مادون‌قرمز و ديددر شب چرخ مي‌زدند روي ميدان مين براي نشانه‌رفتن تخريب‌چي‌ها.

وداع‌ها
زمزمه‌هاي عمليات که ميان گُردان مي‌پيچيد، عده‌اي مي‌ماندند و گروهي مي‌زدند به قلب دشمن. برادرها، پسرعموها و پسرخاله‌ها براي وداع نمي‌آمدند تا مبادا پاي هم‌خونشان بلرزد قبل از عمليات. شهيدها را که مي‌آوردند پشت خط، برادرها، پسرعموها و پسرخاله‌ها اشک نمي‌ريختند براي دلداري که از دست داده‌اند تا مبادا دل کسي بلرزد از فرستادن نزديکش به جبهه جنگ. هم‌سنگرها و همرزمان پُر مي‌کردند جاي برادران غايب را. برادراني که در عملياتي ديگر با لبخندي به لب خداحافظي مي‌کردند براي هميشه. برادراني که بعد از هشت‌سال مفقودالاثر بودند با يک پلاک ميهمان خاک مي‌شدند براي هميشه.

پيروزي و شکست‌ها
پيروزي‌ها هميشه طعم گس سوگ همرزمان را داشتند. حسرت شهادتي که سهم هم‌سنگران مي‌شد و آنها را با اين حسرت تنها مي‌گذاشت. «هنوز هم اين حسرت با ما هست.» چه پيروز ميدان بودند، چه تن به شکست داده بودند، خود را تکليف به جنگ مي‌دانستند و اميد داشتند به روزهايي که قرار بود فردا از راه برسند. «شکست‌ها و پيروزي‌ها برايمان تجربه بود و آزمايش. ما بايد مي‌جنگيديم.» قطار قطار، کوچک و بزرگ، پير و جوان دل از آسايش دنيا مي‌کندند و خودشان را به خط مي‌رساندند تا مبادا حرف امام(ره) روي زمين بماند تکليف جنگيدن بر دوش آنان. «شهيد هم مي‌شديم بهتر.»

خاطره
عمليات والفجر هشت، تخريب‌چي‌ها پل زدند روي نهر خين در فاصله ٢٥-٢٤ متري دشمن. جنگ سخت شد و آتش سنگين. عراقي‌ها پاتک زدند و نيروها عقب کشيدند. پل ماند و عراقي‌ها تصميم گرفتند نيرو و تانک‌هايشان را انتقال بدهند از روي پل. تصميم گُردان انفجار پل شد آن‌هم ساعت ٥-٤ بعدازظهر. ١٦نفر تخريب‌چي مأمور شدند براي انفجار پل. از ١٦نفر، ٤نفر رسيدند نزديک پل. بسياري مجروح شده و ميانه راه مانده بودند. عطارباشي تير خورد و شهيد شد. فيض‌آبادي و رحيمي خزيدند پشت تپه خاکي براي درامان‌ماندن از ديدِ دشمن. زراع، بيسيم‌چي هنوز در تيررس بود. سنگيني بيسيم اجازه نمي‌داد براي هيچ حرکتي. فيض‌آبادي دست دارز کرد براي کمک به زارع و يکي از عراقي‌ها شليک کرد. تير از دست فيض‌آبادي رد شد و گلوي زراع را شکافت و شهيد شد. از چهارنفر يکي ماند براي تخريب پل. دو، سه‌ساعت فيض‌آبادي و رحيمي پشت به تپه خاک ماندند زير آتش خودي و دشمن. ساعاتي که به اندازه يک قرن گذشت تا نيروي خودي به پشت تپه رسيدند و پل منفجر شد. «کافي بود يک خمپاره بخورد به تپه تا همگي پودر شويم.»

قطعنامه

بيست‌وهفتم تير ٦٧ بود که به گُردان‌ها و لشکرها فراخوان دادند. رزمندگان از جزيره مجنون، دزفول و… خود را رساندند به اطراف اهواز؛ قرارگاهي که حالا قدمگاه بيش از ٤٠٠ شهيد تخريب‌چي است. «کسي به فکرش خطور نمي‌کرد جنگ تمام شده باشد.» همه گُردان‌ها و لشکرها که رسيدند، چشم دوختند به تلويزيون کوچک. قاب سياه و سفيد خبر از قبول قطعنامه مي‌داد. چراغ‌ها خاموش شدند و تنها صداي گريه و بغض‌هايي بود که در گلو مي‌شکستند. «خيلي از بچه‌ها تا صبح نيامدند آسايشگاه.» خبر که پيچيد، بيابان‌هاي اطراف شاهد مرداني بودند که به پهناي صورت اشک مي‌ريختند اما چاره‌اي نداشتند جز قبول تکليف جديد؛ يعني تن‌دادن به پايان جنگ.

از قطعنامه تا آتش‌بس
ادامه‌ندادن جنگ تکليف جديد رزمندگان بود. قطعنامه پذيرفته شد و قرار بر اين شد ديگر مقاومتي نباشد. تصميمي که رزمندگان بر اين باور بودند، هوشمندانه‌ترين تصميم امام(ره) بود براي پايان جنگ؛ جنگي نابرابر ميان ٤٠ قدرتي که پشت عراق ايستاده بودند برابر ايران. «يک تانک مي‌زديم فردا چهار تانک جايگزين مي‌شد.» هرچند قبول قطعنامه جنگ را پايان نداد؛ منافقين از غرب قصد حمله کردند و عمليات مرصاد شکل گرفت. عراقي‌ها تا جاده خرمشهر خود را رساندند؛ دشمني که هوس کرده بود به محاصره دوباره خرمشهر. قطعنامه پذيرفته شده بود اما تا بيست‌وهفتم مرداد ٦٧ جنگ سخت‌تر از گذشته ادامه داشت تا اينکه عراق آتش‌بس را قبول کرد. «يک‌ماه بعد از قطعنامه جنگيديم. نبردي شديدتر از گذشته.»آتش‌بس که برقرار شد، ميان خاکريزها گلوله‌اي ردوبدل نشد. خمپاره‌ها روي زمين پهن شدند و تانک‌ها پشت به آفتاب دادند. رزمندگان در ناباوري اتمام جنگ برگشتند به شهرهايشان اما تخريب‌چي‌ها مکلف به ماندن شدند. «دوسال مانديم براي انفجار مواد به‌جا مانده از جنگ و پاکسازي ميدان‌هاي مين.»

بعد از جنگ
سال‌هاست ديگر صداي توپ و خمپاره به گوششان نمي‌رسد. ديگر قرار نيست شب‌ها پا در ميدان مين بگذارند براي معبرزدن اما دورهمي با رفقاي قديمي هنوز برپاست. کتاب مي‌نويسند و راوي قصه‌هاي آن روزها هستند. «بسياري پشيمان شدند از رفتن به جنگ. عده‌اي دلتنگ روزهاي جنگ‌اند و گروهي هم گذشته را به فراموشي سپرده‌اند و سرگرم زندگي‌اند.»

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره