برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
برگزیده
تحلیل ها

کارگزاران اگر مجبور باشد از لاریجانی حمایت می‌کند

منبع
شرق
بروزرسانی
کارگزاران اگر مجبور باشد از لاریجانی حمایت می‌کند

شرق/متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
 
علي‌محمد نمازي، عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران و نماينده مجلس ششم، درباره انتخابات رياست‌جمهوري و فعاليت‌هاي اين حزب براي سال 1400 با ما گفت‌وگو کرده که در ادامه مي‌خوانيد:

شرايط انتخابات رياست‌جمهوري١٤۰۰ ميزان مشارکت‌ مردم و تأييد صلاحيت نامزدها را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
معتقدم مسئولان اگر مشارکت بيشتر مردم را مي‌خواهند، فيلتر بررسي صلاحيت‌ها را باز بگذارند و اجازه بدهند چهره‌هاي مختلف‌ يا نيروهايي از گرايش‌هاي مختلف موجود به‌خصوص اصلاح‌طلب‌ها و اصولگراها حضور پيدا کنند در غير اين صورت، ريزش مشارکت‌کننده و آراي بسيار پايين در انتخابات ١٤۰۰ مانند انتخابات دوره يازدهم مجلس خواهيم داشت.

انتخابات شوراي شهر را نيز پيش‌رو داريم...
امروز مردم، به خاطر شرايط موجود آن‌قدر ناراحت هستند که تحت تأثير انتخابات شوراي شهر قرار نخواهند گرفت، به‌خصوص که احتمال رد صلاحيت گسترده در شوراها نيز وجود دارد.
فکر نمي‌کنيد‌ که بعضي از کانديداهاي اصلاح‌طلب هم در شورا و هم در رياست‌جمهوري حضور پيدا کنند تا مردم پاي صندوق‌هاي رأي بيايند؟
اعتقاد دارم اگر اين اتفاق بيفتد، زمينه مشارکت از طريق تأييدکانديداها فراهم مي‌شود اما برخي از سياسيون به اين موضوع بد‌بين هستند.
آيا در انتخابات رياست‌جمهوري سال آينده، به زنان حق کانديدا‌شدن، مي‌دهند؟ آيا ‌در شوراي نگهبان، تصميمي براي حضور و کانديدا‌شدن زنان در انتخابات گرفته‌اند؟
چندي‌پيش مصاحبه کدخدايي، سخنگوي شورا و عضو شوراي نگهبان را خواندم که زنان مي‌توانند کانديدا شوند. شايد آقايان در شوراي نگهبان ‌‌مي‌گويند که ما فيلترها را براي عبور اصلاح‌طلبان باز نمي‌کنيم ولي از طريق کانديداي زنان، مشارکت مردم را بيشتر مي‌کنند.
به نظر شما نامزد ايدئال و مطلوب اصلاح‌طلبان چه کساني و با چه ويژگي‌هايي هستند؟
اين دوره کانديداها بايد سه ويژگي داشته باشند. آگاه به مسائل کشور باشند و از مشکلات کشور به‌خوبي سردر بياورند. مثلا آقاي روحاني اين‌طور نبود. دوم اينکه شجاع باشد. يعني اهل خطرکردن باشد و بتواند راهکارهاي گره‌گشايي را پيدا کند. برنامه‌هايي را تدوين کند و به مجلس ارائه دهد. همچنين بايد جهان‌بيني خوبي در زمينه مناسبات کشورهاي مختلف و مواردي که بر مجامع بين‌المللي حاکم است، داشته باشد. يکي ديگر از موارد اين است که رئيس‌جمهور بايد بتواند مجلسي که تشکيل شده است را با خود همراه کند، اين مجلس تخصص لازم را ندارد. رئيس‌جمهور بعدي بايد يک اتاق فکر تشکيل دهد و مکمل کار خود باشد. همچنين در بحث انتخابات بايد بتواند از حقوق شهروندان به‌خوبي دفاع کند.
 چندي‌پيش راجع به حسين مرعشي حرف‌هايي زديد، قرار است او را به‌عنوان نامزد اصلاح‌طلب‌ها معرفي کنيد؟
خير. نمي‌خواستم بگويم که مرعشي نامزد انتخابات مي‌شود بلکه تأکيد دارم نياز است فردي مانند او در انتخابات حضور داشته باشد. تا امروز در شوراي مرکزي از کانديداهاي اصلاح‌طلب هنوز اسمي به ميان نيامده است. شوراي مرکزي براي انتخابات رياست‌جمهوري، راهبرد تعريف مي‌کند که رئيس‌جمهور آينده بايد مسيري را طي کند. شوراي هماهنگي اصلاحات بيشتر روي کانديداها رايزني مي‌کند و حزب نيز نظرش را اعلام کرده است.
با توجه به نارضايتي مردم از دولت فعلي و حمايت اصلاح‌طلبان از آن، تأثير اين حمايت در انتخابات ١٤۰۰ چه خواهد بود؟
به‌طور قطع اثر منفي خواهد داشت و نمي‌توان اين اثر منفي را در حمايت از روحاني انکار کرد ولي اين تأثير بيشتر به خاطر شيطنت اصولگراها و مخالفان نظام به وجود آمده است. مخالفان نظام مي‌گويند هر چه از نظام دور بريزيم، به نفع‌مان است. اصولگراها نيز مي‌گويند هر‌چه رقيب‌مان را از صحنه بيرون کنيم، به نفع‌مان است، کانديداي اصلي اصلاح‌طلب‌ها روحاني نبود. اصلاح‌طلب‌ها با کانديداي اصلي وارد انتخابات شدند اما وقتي او حذف شد، دو راه داشتند؛ يکي اينکه بگويند کانديدا نداريم و از عرصه بيرون بروند. دوم اينکه با کانديداي غير‌اصلي وارد صحنه شوند.

عارف هم کانديداي اصلي اصلاح‌طلبان بود؟
عارف از کانديداهاي اصلي ما نبود. کانديداي اصلي ما در سال ۹٢ آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني بود ولي سال ۹۶ کسي به ميدان نيامد. عملکرد روحاني هم در چهار سال اول با به‌نتيجه‌رساندن برجام خوب بود و گشايش‌هايي براي کشور ايجاد شد که هاشمي نيز از او حمايت کرد. عارف نيز جزء کانديداها بود ولي کانديداي اصلي اصلاح‌طلب‌ها نبود. بيشتر جوان‌ها دور عارف جمع بودند. معتقدم در سال ۹٢ بايد اعلام مي‌کرديم کانديدايي نداريم. من مخالف حضور حزب، در انتخابات دوره يازدهم مجلس بودم، امروز نيز مخالف اين امر هستم؛ چر‌اکه مخالف رأي‌دادن به کانديداي استيجاري هستم. ما اصلاح‌طلبان اگر کانديدا نداشته باشيم، نبايد از کانديداي ديگر استفاده کنيم. فرض کنيد مثلا آقاي مرعشي يا محسن هاشمي را تأييد کنند اما حزب اتحاد و ساير احزاب اصلاح‌طلب اين کانديدها را نپذيرند، آيا کانديداها بايد در انتخابات شرکت کنند؟ ما در انتخابات مجلس کانديدا نداشتيم و از بين افرادي که شرکت کردند، فهرست تهيه کرديم.
اگر برخي احزاب اصلاح‌طلب مثل حزب اعتماد ملي، جمهوريت يا اتحاد ملت افرادي مانند رضا خاتمي را بخواهد مطرح کنند و حزب شما کانديدا نداشته باشد و از شما بخواهند که به خاطر آنها کنار برويد، آيا کارگزاران کنار مي‌روند؟
احزاب اصلاح‌طلب قبل از ثبت‌نام يا بعد از بررسي انجام صلاحيت‌ها بايد تلاش کنند. مثلا اگر تعدادي از کانديداهاي اصلاح‌طلب از حزب ما تأييد شدند، بايد سعي کنيم نظر ديگران را با خودمان همراه کنيم، در غير اين صورت بايد بررسي شود که اگر ادامه دهند و حمايت کنند، آيا آنها رأي مي‌آورند يا خير؟ اگر فکر کردند رأي نمي‌آورد، انصراف دهند اما اگر چند کانديداي اصلاح‌طلب حضور داشتند، بايد براي ائتلاف تلاش شود. ائتلاف حول يک محور است که براساس ابزارهاي نظر‌سنجي بايد کانديداهايي که احتمال رأي‌آوري بيشتري دارد، حول آن ائتلاف صورت گيرد و همگي از آن کانديداها حمايت کنند. البته هنوز روي اين نظريه صحبتي نشده است.
جايگاه آقاي خاتمي را در انتخابات رياست‌جمهوري سال آينده چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟ او در انتخابات دوره يازدهم، مجلس دهم و خبرگان نظري نداد.
امروز آن شرايط فراهم نيست، ضمن اينکه خود مردم شخص محمد خاتمي را دوست دارند اما او از کانديدايي حمايت و تبعيت نمي‌کند. اين زمينه فراهم نيست به‌جز اينکه اصلاح‌طلب‌ها بر سر يک کانديداي شاخص به توافق برسند و خاتمي از آن کانديدا حمايت کند. اين‌طور نيست که بگويد به فلان فهرست در شوراها، مجلس و رياست‌جمهوري رأي دهند. بايد خود کانديداي مورد نظر ميان مردم پذيرفته شود اما اگر شخص خاتمي وارد عرصه شود به‌طور حتم انتخاب خواهد شد.
چرا نامزدهاي انتخابات رياست‌جمهوري، شعارها و برنامه‌هايي در چارچوب قانون اساسي و اختيارات قانون اساسي ارائه نمي‌دهند که مثلا رؤساي جمهوري مانند خاتمي و احمدي‌نژاد و... مي‌گويند: اختيارات ما کم است. مگر آنها قانون اساسي را مطالعه نکردند؟
يکي از دلايل مشکلات ريشه‌اي کشور همين اشکالات ساختاري ‌ است که مربوط به قانون اساسي مي‌شود. ترتيب قوانين مشخص نشده است و چون اختيارات و منصب‌ها متناسب نيست. قوه مقننه ما ناقص است. دو مجلس بايد داشته باشيم. شوراي ملي، شوراي اسلامي، سنا و به امثال مهندس باهنر نياز داريم. نمي‌شود شوراي نگهبان را به مجلس بسپاريم و وظايف سنگيني را بر عهده‌اش بگذاريم.
 چرا احزاب در ايران پا نمي‌گيرد؟

جوابش کوتاه است. هرگز احزابي که در قدرت سهيم نشود پا نمي‌گيرد. زماني افراد قدرتمند از عضويت در احزاب استقبال خواهند کرد که بتوانند در قدرت و اداره کشور از طريق صندوق رأي، سهيم شوند. يعني بتوانند کانديدا معرفي کنند و تأييد صلاحيت شوند. در انتخابات شرکت کنند و شورا و مجلس از خودشان باشد.
آيا برنامه حزب کارگزاران براي انتخابات ١٤۰۰ آماده شده است؟
شوراي مرکزي، راهبرد خودش را تهيه مي‌کند که بگويد راهبرد و انتظار من از کانديداي رياست‌جمهوري اين است. اقدامات و جمع‌بندي براي رسيدن به کانديدايي که شوراي هماهنگي کشور انجام مي‌دهد، صورت مي‌گيرد و حزب در آنجا نقش قوي دارد تا وقتي کانديداي خاصي از خروجي شوراي هماهنگي بيرون آمد، حزب نظر خودش را اعلام کند که البته هنوز به اين مرحله نرسيده‌ايم ولي در دوره‌هاي قبلي حزب هميشه با بقيه احزاب به هماهنگي و تفاهم رسيده است و به سمت ائتلاف مي‌رود. در شوراهاي اسلامي شهر هم همين‌طور است.
انتقاد شما به عنوان فردي که عضو شوراي هماهنگي اصلاحات نيز هست، نسبت به جبهه اصلاحات چيست؟
انتقاد من اين است؛ مسئوليني که در رأس امور هستند، مراقب اين مهم نيستند. هر شخصي که بيشتر تملق کند، جايگاه بيشتري دارد. دوم؛ اينکه روحيه محافظه‌کاري حاکم بر اصلاح‌طلبان و شوراي اصلاحات بسيار زياد است و مواضع اصولي، مشخص و شفافي در کشور و در جبهه اصلاحات اتخاذ نمي‌شود. دليل آن هم ترکيب شوراي هماهنگي است که احزاب بر اساس وزنشان رأي ندارند و رأي‌ها برابر است؛ يعني از نظر سهم‌شان در اتخاذ تصميم‌ها و برنامه‌ها برابر است؛ بنابراين خروجي چنين تصميمات و برنامه‌هايي، درست نيست. سومين انتقاد؛ اعضاي شوراي هماهنگي بر اساس وزنشان در تصميم‌گيري‌ها و تهيه برنامه‌ها نقش ندارند. بعضي از احزاب گفتند بايد همين شوراي هماهنگي مرجع باشد، چرا بايد خود خاتمي افرادي را بياورد و بخشي از اين احزاب، پارلمان اصلاحات را مطرح کردند و پارلمان اصلاحات هم به نتيجه نرسيد؛ چرا‌که ما بايد به سمت کارکرد حزبي برويم و به حزب قوي برسيم. از تشکل‌هاي من‌درآوردي و ستادهاي هماهنگي دوري کنيم. هدف نهايي ما نبايد ساختن شوراي هماهنگي باشد. اين نگاه جوان‌گرايانه نگاه خوبي است اما بايد جدي ‌‌بخواهيم که براي اداره حزب، به قانون اساسي برگرديم.
چقدر احتمال مي‌دهيد حزب کارگزاران به سمت علي لاريجاني برود؟ چون دو سال پيش آقاي عطريانفر گفت اگر قرار باشد بين عارف و لاريجاني يکي را انتخاب کنيم، لاريجاني انتخاب ماست.
در‌حال‌حاضر احتمالش صفر است. خانواده لاريجاني نسبت به سه سال پيش تغيير بسياري کرده است. ‌علي لاريجاني باهوش و سياست‌مدار است. زماني که رئيس صدا‌و‌سيما و وزير ارشاد بود، سابقه خوبي نداشت و در مقابل اصلاح‌طلبان بود. البته اکنون حزب کارگزاران اگر مجبور باشد از علي لاريجاني حمايت مي‌کند، به اين دلايل و به دليل طرفدارنداشتن، استفاده از کانديداي استيجاري بسيار قوي است اما نمي‌توان به‌سادگي به طرف کانديدايي به غير از کانديداي اصلاح‌طلب رفت.
يعني شما، مانند سال ۹٢ بين لاريجاني و روحاني فرق مي‌گذاريد؟ پس به نظر شما، روحاني به اصلاح‌طلبان نسبت به لاريجاني نزديک‌تر بود؟
خير. من اين را نمي‌گويم. لاريجاني فعلي، نشان داده است که با اصلاح‌طلبان بهتر کار مي‌کند. مثلا مصوب‌کردن برجام و تلاش براي تثبيت لايحه اما لاريجاني از روحاني بسيار زرنگ‌تر است و هم وقت و انرژي بيشتري دارد و هم جوان‌تر است، از نظر خانوادگي هم در حوزه اداره کشور قوي‌تر بوده و هم خطرپذيرتر از روحاني است‌.
آيا باور داريد که اگر اصولگراها در سياست به قدرت برسند، باز مذاکره مي‌کنند؟
بله صددرصد. هر‌کس انتخاب شود دوست دارد با مذاکره ناجي کشور باشد.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره