شنیدهشدن، گام نخست درمان مشکلات خوزستان
همشهري/متن پيش رو در همشهري منتشر شده و بازنشرش در آخرين خبر به معناي تاييد آن نيست
سينا قنبرپور/ نميتوان از خوزستان و مشکلاتش گفت بيآنکه اين خطه و مردمانش و آنچه بهويژه در دوران معاصر بر آنان رفته را مدنظر نداشت. اگر امروز صداي نداشتن آب مردمان پرآبترين منطقه ايران را شنيديد، اشتباه است اگر فرض کنيد که مشکل فقط مربوط به آب است. نميتوان ناآراميهاي پيدرپي در يک منطقه را نديد و امروز فقط بحثها را به انتقال آب و سدسازي يا کشاورزي نامتناسب با اين اقليم تقليل داد. امروز اگر فقط مشکل آب اين خطه را هم بتوانيم حل کنيم که به سادگي و در کوتاهمدت نميتوانيم، باز هم يک مسکن به خورد يک بيمار دادهايم و در تشخيص درد او کوتاهي کردهايم. خوزستان جولانگاه تصميمات بلندپروازانه همه سياستمداراني بوده که با آمدن دولت مدرن بهويژه کشف نفت، چشماندازها براي ايران ترسيم کردهاند ولي خود خوزستان را نديدهاند. چه پيش از انقلاب و چه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي. عمر مديريت ارشد در همين خوزستاني که نقشههاي توسعه ايران را به دوش کشيده پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا به حال کوتاه بوده و هيچکس بررسي نکرده چرا فقط چند استاندار در اين خطه يک دوره کامل همپاي يک دولت را استاندار بودهاند. خوزستان در ۴۳سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي ۲۰استاندار را تجربه کرده و اين يعني عمر مديريت ارشد اين استان بهطور ميانگين 2.1سال بوده است.
نگاهي به دورههاي مديريتي نشان ميدهد در ۴دهه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي خوزستان به جز جعفر حجازي در دولت نهم و دهم 3مدير ارشد داشته که زمان مديريتيشان به اندازه عمر يک دولت بوده است؛ علي جنتي، فتحالله معين و عبدالحسين مقتدايي. غلامرضا شريعتي هم پيش از پايان دولت دوازدهم از خوزستان به سازمان ملي استاندارد منتقل شد. شايد بهتر باشد از آقاي حجازي که ثبات مديريتي بيشتري را تجربه کرد و درآمدهاي نفتي دولت در اين دوره بيشترين ميزان در کل دولتهاي پس از انقلاب بوده بپرسيم که چرا مشکلات خوزستان برطرف نشده است. براي نمونه پروژه فاضلاب شهر اهواز که با وام بانک جهاني قرار بود تکميل شود ولي با وجود دريافت ۱۰۹ميليون دلار از ۱۴۹ميليون دلار اين وام، هنوز هم به سرانجام نرسيده است و در سال۱۳۹۸ با موافقت رهبر انقلاب ۴هزار ميلياردتومان از منابع صندوق توسعه ملي براي تکميل آن اعتبار گرفت.
مسئله مديريت ارشد و خوزستان فقط به پست استانداري محدود نميشود. شايد از منظر شايستهسالاري اين حرف پسنديده نباشد اما يکي از گلايههاي مردم خوزستان اين است که چرا هيچگاه در ميان دولتمردان 12دولتي که پس از انقلاب اسلامي تجربه کردهايم هيچ وزيري از ميان خوزستانيها برگزيده نشده است آن هم خطهاي که سالها مديران مياني و ارشد در شرکت نفت و سازمان آب و برق خوزستان پرورش يافتند. تعارض ميان تصميمات دولتمردان و مديران استاني هم بر آسيبهايي که مردم ديدهاند افزوده است. نمونهاش تصميم استاندار خوزستان در دولت يازدهم که با مخالفت وزير صنعت، معدن و تجارت آن زمان بر سر توسعه حريم منطقه آزاد اروند و تردد خودروهاي با پلاک اين منطقه تأکيد داشت و در نهايت به برکناري استاندار منجر شد.
نگاهي به دولتمردان و افرادي که در سطح کلان نظام حضور دارند نشان ميدهد همواره حل همه مناقشات و ناآراميهاي خوزستان را به 2نفر واگذار کردهاند؛ «محسن رضايي» و «علي شمخاني». امروز بيشتر از هر زمان ديگري جاي خالي افراد پرنفوذ براي آرامکردن خوزستان و مردمش را حس ميکنيم. علاوه بر از دست دادن سرمايهاجتماعي در خوزستان سرمايه انساني و منابع برخاسته از آن را هم از دست دادهايم. کدام فرد بانفوذي امروز ميتواند در خوزستان مردم را به آرامش دعوت کند که بدون آرامش هيچ دردي درمان نميشود. مسئله خوزستان دهههاست که با شنيدهنشدن مزمن و مزمنتر شده است. اينروزها فيلمي از سخنان اعتراضي جاسم شديدزاده، نماينده اهواز در مجلس ششم در شبکههاي اجتماعي را بارها ديدهايم که از بروز بحرانهاي اجتماعي به سبب طرحهاي انتقال آب هشدار داده بود. ۲۱سال قبل در تابستان۱۳۷۹ مردم آبادان و خرمشهر مشکل آب داشتند و اعتراض کردند و امروز هم همين مشکل را دارند. سالها در خوزستان تبعيضي ميان کارکنان شرکت نفت و دستگاههايي نظير شرکت ملي حفاري يا صنايع فولاد و سازمان آب و برق خوزستان با ساير مردم وجود داشت. اين شرکتها و نهادها براي کارکنان خود امکانات رفاهي از خانه سازماني تا فروشگاه يا سينما و استخر تدارک ميديدند ولي مردم عادي کمتر از اين امکانات را داشتند. اگر نگاهي به شهرهاي غرب استان خوزستان بيندازيد که تا پيش از کشف ميدان نفتي آزادگان در آنجا خبري از نفت و تأسيسات نفتي نبوده به خوبي ميبينيد که اين شهرها از نظر امکانات شهري بسيار ضعيف هستند. عمده مردمان اين شهرها کشاورز و دامدار بودهاند. همانها که امروز گاوميشهايشان سوژه بحثهاي ما بر سر رسيدن يا نرسيدن آب به بخشهاي انتهايي هورالعظيم شده است. در تمام سالهاي جنگ تحميلي همين مردم درگير جنگ بودند و بعد از جنگ نيز دستکاري دولتمردان در وضعيت آب خوزستان به همين عده آسيب عمده را وارد کرده است. استخراج ناهمخوان با محيطزيست در هورالعظيم زندگي همين مردم را تحتتأثير قرار داد.
از سوي ديگر خوزستان با وجود آنکه بسياري از مظاهر مدرنيته را پيشتر از ساير مردم ايران تجربه کرده بود اما از توسعه متوازن محروم ماند. نمونهاش را ميتوانيد در غيبت زنان در سطوح عالي تصميمگيري اين استان و کشور ببينيد و گواه اين ادعا کارنامه 11دوره مجلس شوراي اسلامي است که هيچگاه از خوزستان زني به قوه مقننه راه نيافته است. در مديريتهاي استاني نيز کمتر حضور زنان را شاهد بودهايم و فقط از زماني که شوراي شهر و روستا پا به عرصه گذاشتهاند در اين خطه زنان توانستهاند رأي اول انتخابات شوراي شهر را بهدست بياورند. همين غيبت زنان در بسياري از ناهمگونيهاي خوزستان نقش داشته و نيازمند بررسي و پژوهش است.
امروز هيچ نسخهاي براي خوزستان در کوتاهمدت مؤثر نيست مگر شنيدهشدن. خوشبختانه سخنان رهبرمعظم انقلاب در وصف حال خوزستانيها ميتواند گام مؤثري براي درمان دردهاي مزمنشده اين استان باشد. اما در ادامه آن هم با تابستانهاي طولاني خوزستان که تا اواسط پاييز هم ادامه دارد فقط يک جراح شجاع و زبده ميتواند از پس علاج خوزستان در ميانمدت برآيد. اينکه براي دولت بعدي استاندار ويژه با امکان حضور در هيأت دولت تدارک ديده شود حتماً خوب است اما آيا همه استانهايي که مشکلات مزمن دارند نظير سيستان و بلوچستان يا کردستان يا مناطقي مشابه را هم به همين شيوه بايد مديريت کرد؟