احیای برجام همچنان چالش اصلی سیاست خارجی کشور خواهد بود
هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
فاطمه کلانتری| هم میهن از چند کارشناس سیاست خارجی پرسید که چالش اصلی سیاست خارجی کشور در سال ١۴٠٣ چیست؟
حسن بهشتیپور کارشناس سیاست خارجی: همچنان موضوع برجام و کاهش تنش با کشورهای غربی را مهمترین چالش سیاست خارجی میدانم به این معنا که حداقل در دوره آقای رئیسی مشخص شد این تفکر که بدون مناسبات با غرب میتوانیم کار خودمان را پیش ببریم، امکانپذیر نیست. اساساً این ایده خوب نیست که فکر کنیم رابطه با اروپا و آمریکا به معنای وابستگی است و این تئوری کاملاً غلط است و همچنین اینکه فکر کنیم بدون رابطه با غرب میتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم در عمل جواب نداده است. بنابراین بهترین کار این است که باز هم از برجام شروع کنیم که سندی بود که ما توانستیم پس از ۴۰ سال از طریق آن با غرب به یک توافق و چارچوب برسیم. هرچند این نگرانی وجود دارد که ترامپ مجدداً روی کار بیاید اما همچنان این سند که میگویند مرده است میتواند مبنای ما برای حل و فصل مشکلات با غرب باشد.
جاوید قرباناوغلی دیپلمات سابق: مهمترین چالش ایران در سیاست خارجی را در چند محور میدانم. اول، پایان بخشیدن به مناقشه هستهای. با توجه به تحولات داخلی آمریکا و احتمال بسیار زیاد ورود مجدد دونالد ترامپ به کاخ سفید، ضروری است که سیاستسازان کشور با استفاده از عقل منفصل شخصیتهای سیاسی، کارشناسان خبره و آشنا با جهان راهبردی را برای این تحول مهم و تاثیرگذار بر کشور تدوین نمایند. قطعاً اسرائیل از روی کار آمدن ترامپ استقبال خواهد کرد و احتمالاً از هماکنون در حال تدوین برنامه کار با اوست. حضور تیم افراطی قبلی مانند پمپئو و.. در کنار ترامپ برای ایران فاجعهبار خواهد بود.
دوم، تدوین راهبردی منطبق با منافع کشور در تعامل با آمریکا. وقتی از تعامل سخن میگوییم نباید فوری آن را مترادف با برقراری روابط با واشنگتن تلقی کرد. بارها گفتهام که ما در مورد افغانستان و عراق با آمریکا گفتوگو کردیم و در واقع برای از سر راه برداشتن طالبان اول و رژیم بعثی صدام وارد تعاملی جدی و تاثیرگذار با آمریکا شدیم. با چنین سابقهای قطعاً تعامل با بزرگترین قدرت جهان برای دفع شر، آن هم برای منافع ملی از ضروریات انکارناپذیر است. گزاره معروف «کشورها دوستان و دشمنان دائمی ندارند» گزاره کاملاً درستی است. این منافع کشورهاست که نقشه راه و راهبرد روابط با کشورهای دیگر را ترسیم میکند.
سوم، راهبرد ایران در جنگ اوکراین چالش سوم ایران در سطح بینالمللی است. جنگ اوکراین ضربه مهلکی به روابط ایران با اروپا وارد کرد. برای چهار دهه سیاست ایران در رابطه با غرب مبتنی بر بهبود و توسعه روابط با غرب بدون آمریکا بود. جنگ اوکراین متاسفانه باعث احیای هژمونی آمریکا بر اروپا شد.
نکته آخر در این خصوص که به نظرم چالشی درونی است تعیین حدی برای تاثیر ایدئولوژی بر سیاست داخلی و خارجی کشور است. تصور میکنم ورود در این حوزه مهم، گرههای بسیاری را در سیاست خارجی ما میگشاید. مثال ساده آن راهبرد ایران در قبال اسرائیل است. ملاحظه و درک درستی گزاره «تعیین تکلیف مناقشه دیرپای خاورمیانه از طریق رفراندوم» در مقایسه با گزاره غیرقابل قبول نابودی اسرائیل در منطق روابط بینالملل کار چندان دشواری نیست. به نظرم وقت آن رسیده که ما پس از چهلوپنج سال در عرصه بینالمللی به زبان قابل فهم و درک اکثریتی سخن بگوییم. جنگ غزه برای فلسطینیهای مظلوم فاجعهبار بود ولی توجه داشته باشیم همین جنگ ضربه حیثیتی سنگینی را به رژیم غاصب صهیونیستی وارد کرد. اقدام آفریقای جنوبی نزد دیوان بینالمللی کیفری با استقبال و حمایت بسیاری از کشورهای حتی غربی روبهرو شد. در چنین شرایطی امتزاج مقاومت که حق طبیعی فلسطینیهاست با دیپلماسی هوشمندانه حامیان واقعی فلسطین قطعاً اسرائیل را وادار به اتخاذ تصمیمات سخت خواهد کرد که گامی بلند به نفع فلسطین است.
قاسم محبعلی دیپلمات سابق: مشکل اصلی امروز ما تحریمها و مناسبات متشنج با اروپا و آمریکاست و تا زمانیکه این مسائل حل نشود، روابط ما با سایر کشورها، چه از نظر سیاسی، چه اقتصادی و چه امنیتی به حالت عادی بازنخواهد گشت. موضوع بعدی نیز سیاست خاورمیانهای جمهوری اسلامی ایران است که این دو حوزه به شدت به هم وابسته هستند و تا وقتی این دو برای تامین امنیت ملی و منافع ملی به سرانجام نرسد، این چالش که سالهای گذشته نیز بود تداوم خواهد داشت و تاثیرش را بر اقتصاد و مسائل دیگر میگذارد. البته شاید انتظار میرفت مناسبات ما با چین و روسیه در شرایط اقتصادی کشور تاثیر داشته باشد که به نظر میرسد چشماندازی نداشته باشد و مسائل شانگهای و بریکس هم موضوعات انحرافی بود که تاثیری بر مسائل کشور نداشتند.
ساسان کریمی استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران: ما در هجده ماه پیش رو چهار مقطع حساس را بهعنوان بستر موضوعات محوری سیاست خارجیمان میبینیم:
فروردین تا آبان سال پیش رو که انتخابات ایالات متحده خواهد بود، از فردای انتخابات تا تشکیل دولت در اواخر دیماه 1403، از تشکیل دولت جدید آمریکا تا انتخابات ریاستجمهوری ایران در خرداد 1404 و از انتخابات ایران تا مهر 1404 که غروب نهایی برجام و برداشته شدن دائمی همه قطعنامههای شورای امنیت علیه ماست؛ دستاورد مهم و استثنایی برجام که در زمان مذکور نهایی میشود. مهمترین وجه کار سیاست خارجی ما میبایست حراست از غروب نهایی برجام در اکتبر 2025 باشد. خصمهای ما طبعاً در حال اجرای پروژههایی هستند که ما را هر چه بیشتر امنیتیسازی کرده و در نتیجه فضا را به سمتی ببرند که در آن زمان زیر میز زده و موضوع را به نحو دیگری پیش ببرند و از این لغو همیشگی قطعنامههای ششگانه جلوگیری کنند. واقعیت این است که این غروب مهمترین و اساسیترین مقطع و بزرگترین دستاورد آن است که به هر حال به دست آمده است. امروز وظیفهی حفظ آن و مراقبت از خراب نشدنش بر زمرهی سکانداران کنونی وزارت امور خارجه است.
سرنوشت ملت از این غروب تأثیر مشخصی به خود میگیرد و بنابراین نباید با اهمال و تصورات غیرواقعی از معادلات به سمت آن رفت. انفعال کنونی سطح بالای وزارت امور خارجه ابتلای اصلی ما در این حوزه است. باید توجه کنیم که به هر حال ما با رئیسجمهور دوره دومی (و آخری) در ایالات متحده روبهرو خواهیم بود که مشخصاً در دومین دور، رئیسجمهورهای آمریکا با قاطعیت بیشتری تصمیم میگیرند و سیاست خارجی مورد نظرشان را اجرا میکنند. بنابراین به نظر میرسد ما شاهد افزایش فشار در حوزههای تحریمی و بهخصوص نفتی و مالی باشیم. بهخصوص اگر ترامپ بر سر کار بیاید، کار چه در مقاومت و چه در هر گونه ایجاد گشایش بسیار دشوارتر خواهد شد. بنابراین میبایست از حالا سیاستسازی حرفها و کارشناسی، نه الزاماً توسط افرادی کادری، صورت بگیرد، بلکه در برهه دو ماهه میان انتخاب رئیسجمهور تا تشکیل دولت در واشنگتن بسیار تعیین کننده است. میبایست از تمام ظرفیتها در آن دوره زمانی استفاده کرد.