آخرين خبر/ سلام بر گوسالهي عزيزم
اي پسرجان، هيچ ميداني که ما گاوها چقدر گوساله بوديم؟ يادت ميآيد که من چقدر حرفهاي احمقانه به تو گوساله ميگفتم؟ آه... من چقدر در احمقي فرو رفته بودم، آخ... ببخشيد. بله... من چقدر در احمقي فرو رفته بودم و چقدر ناآگاهانه حرفهايي نشخوار ميکردم که بوي يونجه گنديده ميداد. من چقدر نابخردانه تو را که نسل جوان گاوها بودي و در واقع يک گوساله سادهلوح بودي را تحريک کردم که بيايي و دنبال من برويم ته مزرعه و نزديک غروب آفتاب حرفهايي از دهان من بشنوي که نه من آنها را ميفهميدم و نه تو عقلت ميرسيد که آنها را بفهمي و ما فقط تحت تاثير باد!
گول خورده بوديم. حالا من، گاو پير چروکيده پلاسيده احمق، تو را فريب دام و دم پرچين ها و غروب و کلا هرچي بهت گفتم احمقانه بود. لذا تو اي گوساله... ديگر حرف هاي من را باور نکن و مثل يک گاو اصيل برو و هرچه خرها مي گويند گوش بده...!
امضا: پدربزرگ
من گوساله ام
بزرگمهر حسينپور
بازار