برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
  1. جذاب ترین ها
کتاب

نگاهی متفاوت به اسرار و روابط جذاب رمان‌های عاشقانه

منبع
خبرآنلاين
بروزرسانی
نگاهی متفاوت به اسرار و روابط جذاب رمان‌های عاشقانه

خبرآنلاين/ ​​​​​​​بعضي عشق را منشا و ماهيت همه چيز مي‌دانند و بعضي بخشي از زندگي. جزو هر کدام از اين دو دسته که باشيد نمي‌توان انکار کرد که هر چه به عشق مربوط است براي بيشتر آدميان جذابيت‌هاي خاص خودش را دارد؛ از جمله ادبيات و رمان‌هاي عاشقانه.
در اين مقاله سه رمان عاشقانه بسيار جذاب را به شما معرفي کرده‌ايم و خلاصه‌اي از آن‌ها راب برايتان نوشته‌ايم تا اگر دلتنگ دنياي کتاب‌هاي عاشقانه هستيد، بتوانيد با چند انتخاب خوب اين دلتنگي را برطرف کنيد و سرکي به دنياي روابط زيبا و راز آلود عشق بزنيد.

1. چشم‌هايش

استاد ماکان نقاش مرده است؛ مردي که به دليل مخالفت با حکومت ديکتاتور زمانه‌اش تبعيد مي‌شود و بعد هم بي سر و صدا مي‌ميرد. خبر مرگ او که به شهر مي‌رسد، قرار مي‌شود نمايشگاه نقاشي‌هايش را بر پا کنند. در اين نمايشگاه و بين آثار مختلف استاد ماکان، يک تابلوي نقاشي هست که «چشم‌هايش» نام دارد. اين تابلو تصويري از زني بسيار زيبا است که اعضاي صورت او جز چشم‌هايش محو و غير قابل تشخيص هستند. طولي نمي‌کشد که اين تابلو نظر عده زيادي را به خودش جلب مي‌کند و کم‌کم حدس و گمان‌ها درباره هويت اين زن شروع مي‌شود. عده‌اي او را معشوقه استاد مي‌دانند و عده‌اي با ادعاي مجرد بودن او اين فرض را رد مي‌کنند.

روايت داستان «چشم‌هايش» از 10 سال بعد و تحقيقاتي که راوي داستان براي کشف هويت زن مرموز تابلوي استاد انجام مي‌دهد، شروع مي‌شود. طي اين 10 سال زنان زيادي ادعا کرده‌اند که اين تصوير متعلق به آن‌هاست و استاد عاشق آن‌ها بوده؛ ولي هميشه يک پاي اين حرف‌شان لنگيده است تا اينکه زني بين بازديد کنندگان اثر استاد ديده مي‌شود که به نظر مي‌رسد؛ همان زن است و اسرار استاد ماکان مبارز را در سينه‌اش پنهان دارد.

آنچه تا اينجا گفتيم شرح مختصري از داستان شاهکار بزرگ علوي، کتاب چشم‌هايش است. اين کتاب با اينکه در سال 1331 نوشته شده است؛ لحني بسيار امروزي و روان دارد و به دليل کشش داستاني بالا و روان‌خواني آن تا کنون بارها تجديد چاپ شده و در دسترس نسل‌هاي جديد قرار گرفته است.

رمان عاشقانه چشم‌هايش نه تنها زيبايي قلم بزرگ علوي براي خلق يک اثر ادبي را نشان مي‌دهد؛ بلکه اثري است براي بررسي بعضي ابعاد جامعه شناختي دوران اين نويسنده که بخشي از آن به بررسي جامعه روشنفکري آن زمان اختصاص دارد. اين کتاب امروزه به صورت نسخه چاپي، کتاب صوتي و نسخه الکترونيکي در دسترس علاقمندان قرار دارد. داستان صوتي چشمهايش با صداي آرمان سلطان زاده خوانش شده است تا کساني که از شنيدن قصه‌‎ها لذت مي‌برند، بتوانند از اين اثر استفاده کنند.

2. ملت عشق

اللا روبينشتاين، يک همسر وظيفه شناس و يک مادر نمونه است. او براي سال‌هاي متمادي خانه دار بوده؛ وظايف خانه‌داري و نگهداري از فرزندانش را به طور تمام و کمال انجام داده و حتي گاهي وقت‌ها وسواس زيادي از خودش نشان داده است. شوهرش يک دندانپزشک موفق است و فرزندانش هم هر کدام به اندازه خودشان موفق هستند. اللا در زندگي‌اش تقريبا همه چيز دارد؛ اما اصلا خوشحال نيست. او مرتب خودش را به خاطر بيش از حد محتاط بودن، سر به زير و خجالتي بودن سرزنش مي‌کند؛ تا اينکه بعد از سال‌ها تصميم مي‌گيرد کاري را که هميشه به آن علاقه داشته است، از سر بگيرد؛ ويراستاري.

اللا شروع به همکاري با يک آژانس ادبي مي‌کند و کتابي براي ويراستاري به دستش مي‌رسد که زندگي‌اش را متحول مي‌کند. اين کتاب نوشته مردي به نام عزيز زاهارا است و رماني درباره شمس و مولانا است. کتابي سراسر عشق و معرفت که اللا را به شدت تحت تاثير قرار مي‌دهد. کم کم نامه نگاري‌هاي او با عزيز شروع مي‌شود و اين مکالمات جرقه‌هاي يک عشق بزرگ را تشکيل مي‌دهند.

کتاب ملت عشق نوشته اليف شافاک، يک رمان عاشقانه با دو داستان هم زمان است؛ شافاک کتاب را با داستان اللا شروع مي‌کند و لا به لاي داستان او صفحات کتاب عزيز را هم مي‌آورد؛ بنابراين شما شاهد دو روايت جذاب عاشقانه خواهيد بود.


ملت عشق بعد از انتشار خيلي زود به فهرست کتاب‌هاي پر فروش در سراسر دنيا اضافه و به زبان‌هاي مختلفي ترجمه شد. نسخه فارسي اين اثر را ارسلان فصيحي ترجمه کرده و فايل صوتي آن که توسط پروين محمديان گويندگي شده است قابل دانلود براي کساني است که دوست دارند داستان مولانا و شمس تبريزي در کتاب صوتي ملت عشق را با روايت زيبايي بشنوند و از اسرار آن باخبر شوند.

3. من او را دوست داشتم

آدرين و کلوئه زن و شوهر هستند و دو فرزند دارند. روزي آدرين چمدانش را جمع مي‌کند، پيش کلوئه مي‌آيد و از او معذرت مي‌خواهد چون معشوقه‌اي دارد و قصد دارد براي شروع يک زندگي جديد پيش او برود. او به کلوئه و فرزندانش مي‌گويد اشتباه کرده و بعد مي‌رود.

حالا کلوئه با دو فرزندش تنها مانده و در شوک به سر مي‌برد؛ پدر شوهرش پي‌ير که از ماجرا با خبر شده است؛ عروس و نوه‌هايش را به کلبه ييلاقي‌شان دعوت مي‌کند تا بلکه بتوانند کمي خودشان را آرام کنند. کلوئه و بچه‌ها نزد پدر و مادر پي‌ير مي‌روند و با اينکه کلوئه تلاش مي‌کند چيزي بروز ندهد و به زندگي عادي‌اش ادامه دهد؛ اما اين کار برايش سخت‌تر و سخت‌تر مي‌شود. حالا او احساس بي ارزش بودن و شکست خوردن دارد. در اين ميان پدر شوهرش شروع به صحبت با او مي‌کند تا بتواند او را دلداري دهد و در خلال حرف‌هايش رازهايي از زندگي شخصي خودش تعريف مي‌کند؛ چيزهايي مثل اينکه خود او نيز مرتکب اشتباه شده و خيانت کرده است. گفتگوي بين اين عروس و پدر شوهر پر از سوال‌ها و جواب‌هايي است که مي‌تواند درس‌هاي زيادي به خواننده بدهد؛ درس‌هايي که بخشي از آن برگرفته از زندگي واقعي نويسنده است.

آنچه خوانديد بخشي از رمان زيباي «من او را دوست داشتم» نوشته آنا گاوالدا است که يکي از پر فروش‌ترين رمان‌هاي معاصر به شمار مي‌رود. درباره اين رمان عاشقانه بيشتر بدانيد. داستاني پر تب و تاب درباره انتخاب بين ماندن يا رفتن و تبعاتي که به دنبال دارد. اين کتاب که به زبان فارسي هم ترجمه شده است، با ترجمه الهام دارچينيان در دسترس علاقمندان به رمان‌هاي عاشقانه ملل قرار دارد.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره