ژان کلو چیزی را مینویسد که خود عمیقاً درک کرده است
خبرگزاري کتاب ايران/عظيم جابري گفت: ژان کلو هر چيزي را که مينويسد خود عميقاً درک کرده، داستانهاي ژان کلو خواننده را بهراحتي تا به انتها با خود ميکشاند، بيآنکه لحظهاي او را خسته کند.
کتاب «کودک توهم زده» داستان نوجوان عقب ماندهاي است که فقط با هنر و عشق زندگي ميکند. عشق او عشق پرشور و توأم با حسادتي است که نثار مادرش ميکند. يا به عبارتي «پرستو»، بيوه جوان زيبا، نجيب و فقير. هنر او همان نقاشي است؛ شوري نامعقول و غيرقابل مهار که رسالت نام دارد به سوي نقاشي ميکشاند و او اين هنر را زير نظر نابغهاي سودايي و ناشناس به نام «راوو » فرا ميگيرد.
عظيم جابري، آثار زيادي در حوزه ترجمه دارد. از جمله آثار او ميتوان به دفتر خاطرات اثر آندري تارکوفسکي، اتفاق و دو داستان ديگر اثر کريستوف کيشلوفسکي، اشاره کرد. شماري از آثار ترجمه شده از او تحت توقيف است؛ از جمله «درباب عشق و مرگ» اثر پاتريک زوسکيند و «زندگينامه پازوليني» اثر رُنه دو سکاتي. جابري، تعداد کتاب در زير پاپ دارد که از ميان آنها ميتوان به «عکسهاي فوري» اثر الن روب-گريه و «خواهران ظلمات» اثر ژرژ-اوليويه شاتورنو اشاره کرد. به بهانه انتشار رمان «کودک توهم زده» اثر رنه ژان کلو در نشر هيرمند، با عظيم جابري گفتوگويي انجام دادهايم که در ادامه ميخوانيد.
تأثير نقاشي را در خلق اين کتاب نميتوان از نظر دور داشت. گويا شاتهاي رنگي در همنشيني با لحظاتي که درگير احساسات راوي و شخصيتها هستند، بهمثابه تکنيک نقاشي عمل کردهاند. شما بهعنوان مترجم اين رمان، تا چه اندازه اين همجواري را در پيشبرد داستان عامل مهمي ميدانيد؟
رُنه-ژان کلو پيش از هر چيز نقاش است، نقاش آبستره؛ و اين ذهنيتش بهعنوان نقاش انتزاعي در آثارش نيز نمود پيدا ميکند. در هر دو رماني که از اين نويسنده ترجمه کردهام، نقاشي مضمون اصلي داستان است؛ کاراواجو يکي از شخصيتهاي اصلي رمان «چرا زنها گريه ميکنند» به شمار ميرود؛ در «کودک توهمزده» هم تمام اتفاقات حول مضمون نقاشي ميگردد.
البته من معتقد نيستم که نويسنده الزاماً بايد نقاش هم باشد تا بتواند توصيفاتي تصويري به دست دهد؛ نوشتههاي روب-گريه نيز مملو از تصاويرند، تصاويري بينهايت سينمايي. هنرمند تخيل دارد و از تمام مشاهدات و تجربههاي هنرياش براي خلق اثرِ خود استفاده ميکند. مرز بين هنرها دقيقاً مشخص نيست، گاهي حتي خود خالق اثر هم متوجه نميشود از چه هنرهاي ديگري براي خلق اثرش الهام گرفته است. ژان کلو داستانهاي زياد ديگري هم دارد که کاملاً در فضايي بهدور از عالم نقاشي ميگذرند؛ منظورم اين است که رُنه-ژان کلو در مقام نويسنده فقط نويسنده است و آثاري تماماً ادبي ميآفريند.
صحنهپردازي و جزئيات صحنه نتيجه تأثير مستقيم ذهن نقاشگونهي رُنه-ژان کلوست. اين صحنهپردازيها چه تأثيري بر داستان و در نتيجه ارتباط با مخاطب داشته است؟
براي پاسخ دادن به اين پرسش بايد گفتههاي قبليام را کامل کنم: ژان کلو از حيث سبکشناختي از نقاشي بهره نميگيرد؛ تنها نقطه مشترک ميان آثار نقاشي و ادبي او انتزاعي بودن آنهاست؛ ضمن اين که داستانهاي او بهکلي انتزاعي نيستند، در غالب مواقع روايتشان کلاسيک است، اما توصيفات ذهني در همهجاي داستان به چشم ميخورد. براي خلق توصيفات انتزاعي نيازي نيست نقاش باشيم، رولان بارت هم انتزاعي مينوشت و سخنراني ميکرد، اين موضوع ضرورتاً ربطي به نقاش بودن ندارد. و فراموش نکنيم که شخصيت اصلي اين داستان کودکي با ذهنيتي غيرعادي است و سبک انتزاعي ژان کلو کاملاً با ذهنيت پسر نوجوان همخواني دارد
ژان برهسي قهرمان رمان، کودکي درگير بيماريست. ميتوان رگههايي از رمان «خشم و هياهو» ي ِفاکنر و ذهن بنجي را در لايههاي زيرين اين رمان متصور شد. اين درونگرايي ذهني با توجه به درک ژان برهسي، داستان را ابهامآميز نکرده است؟
ژان کلو يک روايتگر بزرگ است و اساساً به شيوه کلاسيک روايت ميکند؛ تا حد زيادي ميتوان سبک کارهاي او را اينگونه تعريف کرد: آثاري مدرن در فرم کلاسيک. مطالعه داستاني از ژان کلو تجربهاي بسيار لذتبخش است؛ شيوهي روايت او بههيچوجه پيچيده نيست، طنزش بهجا و زيباست، نگاهش به امور بسيار عميق است، هر چيزي را که مينويسد خود عميقاً درک کرده... داستانهاي ژان کلو خواننده را بهراحتي تا به انتها با خود ميکشاند، بيآنکه لحظهاي او را خسته کند. ژان برهسي هيچچيز ابهامآميزي ندارد.
ژان برهسي در رمان «کودک توهمزده» درگير چه مسائلي است؟ مسائلي که بدون شک بر او و روابط او با ديگران مؤثر است... اين مسائل چه تأثيري بر ذهن خود او دارد؟
من دوست ندارم بگويم ژان «درگير» مسئلهاي است. او کودکيست که مثل ديگران نيست، دوست دارد متفاوت باشد. فصل آغازين رمان «رسالت» نام دارد و همين واژه بيانگر خيلي چيزهاست. امروزه مفهوم رسالت از ميان رفته، انسانها ناخواسته به دنيا ميآيند، گلهوار زندگي ميکنند و عاقبت ميميرند، و با مردن آنها دنيا هيچچيز خاصي را از دست نميدهد. عموم مردم اينگونه هستند. اما افرادي هم وجود دارند که همچون شواليهي برگمان در مهر هفتم دوست دارند کاري در زندگي انجام دهند که «معنايي» داشته باشد. ژان هم خيلي زود احساس ميکند بايد خود را وقف رسالتي کند، که براي او نقاشي کردن است. خب، وقتي شما نخواهيد مانند ديگران زندگي کنيد، طبيعتاً اصطکاکهايي به وجود ميآيد، حتي اگر شما با ديگران کاري نداشته باشيد، آنها با شما کار دارند و راحتتان نخواهند گذاشت. شنا کردن خلاف جريان آب عواقبي دارد.
عشق، وظيفه، خانواده و آموزش از مواردي است که در رمان به آن پرداخته ميشود. اين مسائل در نگاه ژان کلو سمت و سوي درماني براي شخصيت ژان برهسي گرفته است؟ اگر بوده تا چه حد موفق بوده؟
من چنين اعتقادي ندارم. هنرمند واقعي درس اخلاق نميدهد، موعظه نميکند. چنين نيست که بگوييم ژان کلو قصد داشته با نشان دادن رسالت پسر نوجوان يا علاقهي او به مادرش به ما بگويد چنين چيزهايي ميتوانند نجاتبخش باشند. روابط او با مادرش و استادش کاملاً متناقض است: گاهي دوستشان دارد، گاهي از آنها متنفر است؛ پس نميتوان بهطور قطع گفت که عشق او به مادر يا احترامي که براي استادش قائل است نتايجي مثبت برايش به بار ميآورد، چون اين احساسات هيچ ثباتي ندارد و گاهي خودش هم نميداند واقعاً آنها را دوست دارد يا نه.
در ترجمه «کودک توهمزده» به زبان فارسي قطعاً با چالشهاي شخصيت نامتعارف ژان برهسي مواجه بودهايد. چه نکاتي بايد در انتقال مفهوم در نظر گرفته ميشد؟
ژان کلو نويسندهاي است که امضايش پاي تمام نوشتههايش وجود دارد؛ به اين معني که با خواندن چند صفحه از آثار او ميتوانيم سبکش را بهجا بياوريم. نثر ژان کلو نثر سادهاي نيست. به ياد دارم که هنگام شروع ترجمهي چرا زنها گريه ميکنند چقدر کلافه و عصبي ميشدم... به خود ميگفتم چنين ترکيبها و توصيفاتي با عقل جور درنميآيد. ابتدا سعي داشتم توصيفات او را ملموستر و مفهومتر کنم، اما بلافاصله متوجه ميشدم که چنين کاري درست نيست، چون سبک نويسنده دقيقاً همين است. البته نبايد تصور کنيد داستانهاي ژان کلو يکسره نامتعارف و نامفهوماند، بلکه جسته و گريخته توصيفات نامتعارفي در آنها وجود دارد. رفتهرفته به سبک نوشتارش خو گرفتم و وقتي شما، چه بهعنوان مترجم و چه بهعنوان خواننده، ياد بگيريد چگونه بايد با متن برخورد کنيد، همهچيز برايتان راحت و لذتبخش ميشود.
در ترجمهاي اين رمان موارد بسيار زيادي وجود داشت که من بهتنهايي قادر به درک آنها نبودم. از دوستان فرانسويام کمک ميگرفتم و غالباً خود آنها نيز به چالش کشيده ميشدند و تأييد ميکردند که بايد برخورد آزادانهتري با متن داشته باشم و به دنبال معناهاي پنهان در جملات نگردم. در واقع جمله همان بود که بود، به همين سادگي، فقط بايد آن را ترجمه ميکردم.
ژان کلو سبکي «اديبانه» ندارد، استادِ نثر فرانسوي نيست، در استفاده از دستور زبان چندان به قواعد پايبند نميماند و نثرش در کل به گونهاي است که مورد پسند «اساتيد» نخواهد افتاد، همانگونه که ادباي ما هدايت را در زمان خودش به شلختهنويسي متهم ميکردند. حالا تمام آن ادبا از ياد رفتهاند و هدايت همچنان بزرگترين داستاننويس ادبيات فارسي است.
رمان «کودک توهم زده» اثر رنه ژان کلو در 588 صفحه، با ترجمه عظيم جابري در نشر هيرمند منتشر شده است.