برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

بخشی از رمان "اصلاحات" نوشته‌ی جاناتان فرنزن را می‌شنوید

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی

آخرين خبر/ بارکدها را از جلوِ پرتو ليزر رد کرد و با لهجه‌اي شهرستاني به گري تأکيد کرد که اين صندلي‌هاي آلومينيومي حرف ندارند. گفت «اين‌قدر سبکند که رسماً خراب شدن تو کارشون نيست. براي مادرتون يا براي پدرتون؟
گري از تجاوز به حريم شخصي‌اش بيزار بود و حاضر نشد جواب دختر را بدهد. هر چند که سر تکان داد.
«پدرومادرهامون که پير مي‌شن بالاخره يه موقعي ديگه نمي‌تونن صاف زير دوش بايستند. فکر کنم بالاخره بخواهي‌نخواهي اين بلا سر همه‌مون مي‌آد.» فيلسوف جوان کارت اعتباري امريکن‌اکسپرس گري را در شيار کارت‌خوان کشيد. «تعطيلات اومده‌ايد خونه و داريد به پدرومادرتون کمک مي‌کنيد؟»
گري گفت «مي‌دوني اين صندلي‌ها بيشتر به چه دردي مي‌خورند؟ جون مي‌دن آدم خودش رو باهاشون دار بزنه. قبول نداري؟»
جانِ لبخند دختر گرفته شد. «نمي‌دونم»
«عالي و سبک ــ با يه لگد مي‌افتند»
«لطفاً اين‌جا رو امضا کنيد آقا»
براي باز کردن در خروجي مجبور شد با باد بجنگد. باد دندان داشت و کُت چرمش را گاز مي‌گرفت. بادي بود که از قطب شمال تا سنت‌جود هيچ مانعي برابرش قرار نگرفته بود.

برگرفته از اينستاگرام cheshmehpublication

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره