امین زندگانی: آنتن ما نیاز به قهرمانان واقعی دارد، اما نه شتابزده!
تسنيم/ بازيگر سريالهاي تلويزيوني اعتقاد دارد که در بحث توليد سريالهايي براي نشان دادن قهرمانان جنگ و فرهنگسازي شهدا، آن حمايتي که توقع ميرود اتفاق نميافتد.
يکي از معضلاتي که در جامعه ديده ميشود آدرسِ درست به نوجوانان و جوانان نسل جديد است که قهرمانان واقعي خودشان را بشناسند. بخش عمدهاي از اين رسالت را صدا و سيما برعهده دارد که در دهههاي قبل بيشتر به چشم ميخورد و البته با شروعِ سريالهايي مثل شهيد باکري و شهيد صياد شيرازي و امثال اين مجموعهها شايد بتوان اين نسل را با حقيقتهايي مواجه کرد که هميشه ديدني و فرهنگسازند. اما هميشه در فرآيند تحقيق و پژوهش دچارِ شتابزدگي شدهاند که يا کارها ماندگار نشدهاند و يا به پرترهها و شخصيتها لطمه زدهاند.
همان اتفاقي که بسياري از جمله امين زندگاني بازيگر شناخته شده سينما و تلويزيون را نگران کرد درباره توليد و ساخت کارهايي مثل "حاج قاسم سليماني" اتفاق بيفتد و يا حتي فقدان خط و مشي و برنامهاي براي توليد آثاري براي زنده نگه داشتن ياد شهدا و معرفي قهرمانان واقعي دفاعمقدس که خانوادههايشان اين انتظار و توقع را از رسانه ملّي دارند تا جوانان اين اقشار را بهتر بشناسند شايد در انتخاب سبک زندگي و پرورش شخصيت در خانوادهها حرکت رو به جلويي را شاهد باشيم.
براي پيگيري اين موضوع به سراغِ امين زندگاني بازيگر سينما و تلويزيون رفتيم و با او لحظاتي به گفتوگو نشستيم که چرا در اين سالها کمتر به سراغِ چنين آثار فرهنگسازي رفتهايم و برنامه و خط مشي که به صورت نظاممند و با قاعده بايد حاکم باشد؛ مشروح اين گپ و گفت را در ادامه بخوانيد:
نه ميتوانم بگويم موفق عمل نکرديم و نه ميتوانم بگويم موفق عمل کرديم!
* بگذاريد از اينجا شروع کنيم که سينما و تلويزيون بايد يک فلسفهاي براي فرهنگسازي داشته باشد قهرمانپروري و امروز باتوجه به الگوها و مفاهيم غلط غربيها که به طريقِ مختلفي به کودک و نوجوان ما تحميل ميشود تلويزيون و سينما نياز است سريالسازي و برنامهسازي درستي در اين زمينه داشته باشند چقدر در اين راستا ناموفق بوديم؟ البته ميدانيم در کنار شخصيت حضرت مسلم(ع)، اين سالها از شما نقش مأمور اطلاعاتي و امنيتي را در سريال "خانه امن" ديديم که يکي از شهداي والامقام اين حوزه به حساب ميآيد.
نه ميتوانم بگويم موفق عمل نکرديم و نه ميتوانم بگويم موفق عمل کرديم؛ به هزار و يک دليل، بد عمل کرديم. کساني که تمايلي داشتند به ساخت چنين آثاري، شايد از مشاوره با عزيزاني که عرصه رسانه و عرصه سينما را خوب ميشناسند استفاده نکردند يا بالعکس کساني که به دلايلي مثلاً مناسبت يا باکسِ پخش خاصي بوده، چنين آثاري را ساختند اشراف کاملي به فرهنگ اين قضايا نداشتند و البته يک عامل سومي هم وجود داشت؛ همانطوريکه بزرگي اعلام کردند در ساخت کارهاي جنگي چرا دشمن آنقدر ضعيف نشان داده ميشود، پس چرا ما 8 سال جنگيديم؟ در حالي که اگر رشادت و شجاعت رزمندگان ما نبود الان مرزها جا به جا بود و کشور الان سر جاي خودش نبود.
به نظرمن ما بد عمل کرديم حمايتي که بايد از آثار اين چنيني اتفاق بيفتد، را شاهد نبوديم؛ اتفاقاً توليد چنين آثاري، به گوشهاي رانده شد. خود من کار سينمايي با آقاي بهمني داشتم که در بخش مسابقه جشنواره فيلم فجر اين کار، داوري نشد. در واقع فراموش کردند اين کار را قضاوت کنند. بحث آثار دفاع مقدس پيش ميآيد و بزرگاني از جنگ و شهدا، آن حمايتي که توقع دارند نميشود و جايي معضلاتي وجود دارد براساس استنادات زندگي آن بزرگواران و در بسياري از موارد خانوادهها مساعدت نميکنند و در برخي از مواقع نيز نيازهايي که براي ساخت يک اثر سينمايي و تلويزيوني وجود دارد مثل استفاده از تخيل نويسنده، مخالفت ميشود و يک کلاف سردرگمي که نياز به کارشناسي دارد؛ واقعاً سالها سوژههاي بسيار درجه يکي در اين زمينه داريم که ميتوانيم بسازيم و در عينحال الگوسازي بکنيم.
چرا ميگوييم خودي و غيرخودي؟
* به نظرتان در ميان آثار نمايشي مخصوصاً رسانه ملي در 1400 سريالسازي به چه سمتي حرکت کند؛ واقعا خانوادههاي شهدا انتظار دارند که نسل جديد ما قهرمانان واقعيشان را بشناسند نه آن قهرمانان پوشالي و جعلي که غربيها تبليغشان را ميکنند. شما جاي چه شهدايي را به شخصه خالي ميبينيد که دربارهشان سريال ساخته شود؟
من فکر ميکنم براي چنين رويکردي الان براي سال 1400 دير است. بايد کنداکتوري تنظيم کنيم که براساس اولويتهايمان در چنين آثاري پيش برود. زندگي چه کسي و چه شهيد بزرگواري را تبديل به اثر سينمايي و تلويزيوني کنيم. که نياز به کار تحقيقي و پژوهشي دارد. الزاماً از ترکيب کارشناس و در حوزه صنعت فيلمسازي و کارشناس در حوزه شناخت فرهنگ دفاع مقدس و اين بزرگواران عزيزي که جان برکف از شهدا بهره ببريم. اين تلاقي فکر ميکنم خيلي کم اتفاق ميافتد و آثاري مثل از کرخه تا راين، ديدهبان و کارهاي اين چنيني ساخته شد، اين تلاقي به وجود آمد آثار ماندگاري ساخته شد که آدمها با آن کارها و مجموعهها ارتباط گرفتند. در اين راستا بايد تعامل بين تفکرهاي مختلف داشته باشيم تا به اثر مطلوب براي همگان برسيم.
به هر حال اگر قرار است اثري در ارتباط با شهداي بزرگوارمان در حوزههاي مختلف و دفاع مقدس ساخته شود نبايد به گونهاي اين آثار توليد شوند که گويي فيلمساز و مجمومه عوامل کار تنها توجهشان به طيف خاصي از جامعه بوده است. ما بايد براي نسلي اين کارها را بسازيم که اين الگوها و قهرمانان را نميشناسند؛ اينجاست ما دچار مشکل ميشويم، چون با کارشناسي و شناخت سلايق و ذائقهها پيش نميرويم؛ در واقع زبانِ اين نسل را نميشناسيم تا بتوانيم براي آنها حرف بزنيم نه به زبان خودمان، بلکه به زباني که آنها کاملاً ميشناسند. اما متأسفانه در عمل فرسنگها با اين نسل فاصله داريم و به اين فرهنگ اشراف ندارند. معمولاً اين طور ميشود که از عبارت و کليدواژه "خودي و غيرخودي" استفاده ميکنيم .
فلان فرد بايد اين کار را کارگرداني کند يا اين طيف و عده خاص، اين اثر را بسازند. در حالي که بايد به تخصص آدمها در حوزههاي مختلف توجه کنيم و بتوانيم با شناخت درست نياز جامعه با مسائل برخورد کنيم. براي اينکه دستاندرکاران امر بتوانند تصميم بهتري براي رويکردها و اولويتهاي سريالسازيشان بگيرند در وهله اول بايد اولويتها پايهاي سنجيده شوند و کارشناسان دور هم جمع شوند تا جنبهها و جذابيتهاي بصري و سينمايي و داستانسرايي سر جايِ خودشان درست انتخاب شوند.
نگران شدم وقتي ميخواستند عجلهاي براي "حاج قاسم" سريال بسازند
* بسياري تا الان اعلام آمادگي کردهاند که سريال يا فيلمي درباره "حاج قاسم سليماني" بسازند نظر شما در اين باره چيست و آيا خودتان دوست داريد در اين کار حضور داشته باشيد و بايد چنين اثري چه مشخصههايي داشته باشد؟
مگر ميشود که دوست نداشته باشم در چنين اثري ايفاي نقش کنم. اما نکتهاي که برايم قابل توجه بود، بعد از شهادت ايشان خيليها فکر کردند اين کار بايد به سرعت ساخته شود. همچون تنديسهايي که ساخته شد که بدون هيچ نظارتي بيش از اينکه تأثيرگذار باشد بيشتر لطمه زد. فکر ميکنم در اينگونه موارد بيش از ضوابط، روابط مؤثر است و بيشتر ميگويند اگر فلان دفتر با مشخصات و سابقه کاري بخواهند يا فلان فرد، تمايل داشته باشد چنين اثري را به او واگذار کنند در حالي که بايد اينگونه کارها که خيلي حائز اهميتاند را به افرادي واگذار کنند که به لحاظ تکنيک و شناخت فيلمنامه از تسلط خوبي برخوردار باشد. من وقتي اين اتفاقات شتابزده را ميديدم نگران ميشدم که چنين اثر مهمي مشمول اين عجله و شتابزدگي نشود. فکر ميکنم ساخت آثار چنين بزرگاني، به مسابقهاي تبديل ميشود که هرکسي روابط بيشتري داشته باشد موفقتر خواهد بود؛ در حالي که ساخت و توليد و تأثيرگذاري آن آثار، قدري ارزشمند و حائز اهميت است که ديگران فکرش را بکنند.
گاهي از يک موضوع خوب، بد دفاع ميشود
* اصولاً چقدر سينما و تلويزيون ما در خصوص القاي درست مفاهيم فرهنگ شهيد و شهادت و معرفي قهرمانان واقعي موفق عمل کرده و چقدر کمکاري داشته است؟
اگر اثري با اعتقاد قلبي و برپايه تخصص و تکنيک ساخته شده، ماندگار شده است؛ بايد راه را براي ورود جوانان علاقهمند اين حوزه که بسيار تکنيک سينما و رسانه را ميشناسند، باز کنيم و به کمک پيشکسوتان، آن اتفاقات ماندگار دورههاي گذشته را تکرار کنيم. بايد دست از دخالتهاي سليقهاي برداشت و نگذاريم اينچنين رويکردهايي، سينما و تلويزيون ما را همچنان بدون قهرمان واقعي تنها بگذارد. به گونهاي که اعتقاد دارم گاهي از يک موضوع خوب، بد دفاع ميشود و يا آنقدر شعارگونه رفتار کردهايم که آن شخصيتها دور از دسترس خواهند بود. گويي موجودات آسماني بودند و فقط روي زمين صرفاً زيست داشتهاند. جايي براي مخاطب نگذاشتيم که بتواند با آن شخصيتها همذاتپنداري درستي داشته باشند؛ در حالي که بايد ميان مخاطبين و آن قهرمانان، نقاط اشتراک زيادي ايجاد کنيم تا افراد بدانند براي خوب شدن بايد از چه مشخصههايي بهره ببرند. حيف است که از منابع ارزشمند جنگ و زندگي شهدايمان بهره نميبريم که ميتوانند زمينهساز بسياري از آثار ماندگار تلويزيوني و سينمايي شوند.
بايد به تعادل برسيم تا خودمان با خودمان به جدل نيفتيم
* سال 1399 را چطور ديديد و به نظر شما چقدر تلويزيون کمکاري کرد و چقدر حرکتهاي رو به جلويي داشت و از طرفي ديگر چالش ميان نمايشخانگي و تلويزيون را در سال 1400، چگونه ارزيابي ميکنيد؟
گردانندگان رسانه بزرگي به عنوان صداوسيما قاعدتاً با طيف گستردهاي از مخاطب سر و کار دارند و ساخت آثاري که باب طبع همه مخاطبين باشد، کار دشواري است. فکر ميکنم صداوسيما يکي از نهادهايي است که به خاطر بازيهاي سياسي، بسيار لطمه ديد. شايد در حقيقت اين لطمه را بيش از هرکسي هنرمندان ديدند. با تزريق بدموقع بودجه، خيلي از پروژهها مشکل پيدا کردند و خيلي از اتفاقاتي که شايد ما اندکي خودگردان ميتوانستيم باشيم به عنوان خانواده صدا و سيما، شايد آثار بهتري توليد ميشد. من هميشه فکر ميکنم راضي نگه داشتن مخاطب کار بسيار سختي است و من مدتها نظري راجع به عملکرد رسانه ندارم چون همهچيز را همانگونه ميشنويم، ميفهميم و اطلاع پيدا ميکنيم، نيست و لايههاي مختلفي در هر معضل و مشکلي وجود دارد. شايد يک موقع خويشتنداري ميخواهد فرد دچار موجِ اتفاقات نشود و بخواهد لطمهاي به جايي بزند که سالها خودش در آنجا فعال بوده است.
من فکر ميکنم وجود رسانههاي تصويري به عنوان رقيب خيلي خوب هم هست، اگر رقابت نباشد پيشرفتي بهوجود نميآيد. اما خوب است همسانسازي اتفاق بيفتد؛ ما ببينيم چه عواملي باعث موفقيت سريالها در نمايشخانگي ميشود و آن عوامل يا آن محدوديتهايي که نمايشخانگي را خيلي کمتر از تلويزيون محدود ميکند، چيست؟ بايد اتفاقاتِ ميان اين دو، به يک تعادل نسبي برسند؛ در حقيقت خودمان با خودمان به جدل نيفتيم! يک مقداري رويکردهاي جديدتري داشته باشيم نسبت به خواستِ بيننده و مخاطبمان و اينکه در حقيقت فرهنگ سليقهسازي هم ايجاد کنيم. يعني اينکه زماني متأسفانه بازار تقاضا جنس کار را تعيين ميکرد و ما نتوانستيم خط بينابيني را پيدا کنيم. هم سمت بازار تقاضا حرکت کنيم و هم بازار تقاضا را ارتقاي سليقه بدهيم و در واقع خواسته و توقعشان را بالا ببريم. در صورتي که نياز مخاطب شناسايي شود مخاطب به آثار ساخته شده توجه نشان ميدهد و متأسفانه در تعريف، ما اينگونه رفتار کرديم براساس خواست مخاطب اثري را بسازيم اما تقريباً به فرهنگ سليقهسازي و ارتقاي سليقه مخاطب، توجهي نشد.
اين غفلت ما است که خلأهايي بهوجود ميآيد ما از اصل خودمان دور بشويم و چيزي را جايگزين نداشته باشيم؛ چطوري بسازيم جذاب و مخاطبپسند باشد و در حقيقت نسل جوان ما به اين سمت برود. مديران فرهنگي ما بايد بپذيرند غفلت کردهاند؛ شبکههاي ماهوارهاي و برخي از رسانههاي غربي سبک خودشان را دارند و کار خودشان را ميکنند؛ اگر ميليونها بار توسط نوجوان ما ديده ميشوند، ما چه جايگزيني براي آن نوجوان تهيه کردهايم و يا اينکه چقدر نوجوانمان را ميشناسيم و ميدانيم او در چه دنيايي زيست ميکند و به چه ملزوماتي نياز دارد.
* از کارهاي جديدتان بگوييد به غير از دو برنامه "14 اينچ"و "قرنطينه" که اجرا ميکنيد کاري را به عنوان سريال يا فيلم سينمايي پيشنهاد شده که ايفاي نقش کنيد؟
يکي دو کار پيشنهاد شده براي ارديبهشتماه؛ قرار است فيلمبرداريشان شروع شود اما به هيچ قطعيتي نرسيدهايم. يک مقداري شايد سن بالا ميرود آهستهتر تصميم گرفته ميشود تا مثلِ گذشته هيجانزدهتر انتخاب کنيم. در حال حاضر کار خاصي به عنوان بازيگري در دست ندارم و چند پيشنهاد کاري بوده با هيچکدام به هيچ نتيجهاي نرسيدهايم؛ اگر قسمت بود پروژهاي باب طبع بود براي تابستان، انشاءالله کاري خواهيم کرد.