برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
جذاب ترین هابرگزیده
سینما و چهره ها

کاش به سریال‌های تلویزیون هم سیمرغ بدهند! نقاط ضعف و قوت سریال های امسال

منبع
تسنيم
بروزرسانی
کاش به سریال‌های تلویزیون هم سیمرغ بدهند! نقاط ضعف و قوت سریال های امسال

تسنيم/ جشنواره فيلم فجر که نيست سيمرغ بدهيم اما اگر در تلويزيون هم اين اتفاق مي‌افتاد آن وقت مي‌توانستيم از ابعادِ مختلف سريال‌ها را در معرضِ داوري قرار بدهيم.
  سريال‌هاي رمضاني دو سه روزي است آنتن را ترک کرده‌اند البته کرونا و مشکلات اين روزهاي فيلمبرداري، تکليف سريال "احضار" عليرضا افخمي را با يک هفته تأخير روشن مي‌کند؛ قسمت آخر اين سريال جمعه آخر اين هفته پخش خواهد شد. البته صداوسيما در اولين نظرسنجي رمضاني خودش، اعلام کرد که مخاطبين 79 درصدي تلويزيون "احضار" را بيشتر از "ياور" و "بچه‌مهندس" ديده‌اند البته به همين تناسب و با کمي تغيير در تلوبيون هم بازديدهاي بينندگان همين رده‌بندي را نشان مي‌دهد. 

بسياري از عوامل، دست‌اندرکاران و سازندگان هميشه منتقدِ اين نظرسنجي‌ها بوده‌اند؛ چرا که مردم در تماشاي سريال و فيلم علايق و سلايق متفاوتي دارند. گروهي درام و طنز را به ماورايي ترجيح مي‌دهند و عده‌اي هم از فقدان چند ساله اين ژانر مناسب و جذاب رنج مي‌بردند تا جايي که آمارِ تماشاي سريال‌ها و مجموعه‌هاي قديمي ماورايي تلويزيون در تلوبيون و فضاي اينترنت بالا رفته بود. کارهايي که عمدتاً عليرضا افخمي يا در مقام نويسنده و يا کارگردان آن‌ها بوده و يا حتي به عنوان نظارت کيفي نام او را در تيتراژ برخي از همان مجموعه‌ها مي‌بينيم. 

سريال‌هاي رمضاني امسال مقداري حرکتِ رو به رشدي را در زمينه ايده‌پردازي و داستان داشتند؛ مثلاً اگر "ياور" در بخش‌هايي نتوانست مثل کارهايي همچون "پس از باران" و يا "ستايش" که سعيد سلطاني ساخته، مخاطب را منتظر قسمت بعدي نگه دارد اما نويسنده قصه و داستانِ خوبي را پيش برد، يا عليرضا افخمي و همکارانش با ايده خوبي بعد از مدت‌ها به تلويزيون برگشتند.

در اين ميان "بچه مهندس4" در بخش‌هاي امنيتي نتوانست اتفاقات خوبِ فصل قبلي را تکرار کند. فقدان سريال کمدي در چيدِمان کنداکتور رمضاني تلويزيون بسيار به چشم آمد، در حالي‌ که سالِ 1399 با حضور سريال‌هاي ضعيفي مثل "پدر پسري" ، "سرباز" و "زيرخاکي" يک تنه آبروي کنداکتور رمضاني شد. 

3 مشکل اساسي در سريال‌ها

شتاب‌زدگي، بي‌برنامگي و بي‌پولي عمده‌ترين مشکلاتي است که تلويزيون اين روزها به آن مبتلا است. البته سال‌هاي پيش هم اين موارد و انتقادات گفته شده اما مديران و دست‌اندرکاران کماکان به اين راه ادامه مي‌دهند. شيوه عجله‌اي و بدون توجه به محتوا و فيلمنامه درست، مفاهيمي را در معرضِ مخاطب قرار داده که در بسياري از مواقع، مخاطب را از تماشاي کارهاي جديد دلسرد مي‌کند و بر مخاطب سريال‌هاي قديمي و نوستالژي مي‌افزايد. 

بسياري از کارشناسان در کنار همه اين انتقادات ضعف سيما در ساخت کمدي‌هاي تأثيرگذار (مثلِ کارهاي دهه 1370 و 1380 که هنوز با وجود تکرارهاي پي در پي مورد استقبال مخاطب است) را هم در اين دلسرد کردن و استقبال پرشورِ مخاطب از جعبه جادو، مؤثر مي‌دانند. يک زماني تلويزيون روي ملودرام، ماورايي و کمدي خود خصوصاً در ماه مبارک رمضان برنامه‌ريزي خوبي داشت و امروز باري به هر جهت در اين زمينه پيش مي‌رويم. 

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

اول: احضار

سؤالي که پيش مي‌آيد چرا "احضار" از ديگر رقبا پيش‌تر افتاد؟ اول ژانر آن ماورايي که حرف‌هاي بسياري داشت، خصوصاً در ايده‌پردازي که از همه جلوتر بود. و در وهله بعدي، سابقه عليرضا افخمي و کارنامه ارزشمند اين سريا‌ل‌ساز خوشنام، هر مخاطبي را کنجکاو مي‌کند حداقل يک قسمت همراه با اين سريال تلويزيوني باشد. کارگرداني که اگر سريالي مثل "تب سرد" را هم مي‌ساخت مخاطب را با جعبه جادو آشتي مي‌داد. 

اما مي‌توان نام عليرضا افخمي را جزو رکورداران ساخت سريال رمضاني ثبت کرد. کارگرداني که هم رگِ مخاطب را مي‌شناسد و هم به زبان و حال و هواي ماورا و معنويت‌هايش آگاهي دارد. وقتي اغما را مي‌نوشت، مي‌دانست که مخاطب تشنه شناخت شيطان و ابليس است؛ همان فضايي که پيش از آن در "او يک فرشته بود" در معرضِ نگاهش قرار گرفته بود. سرآخر هم به سراغ "پنج کيلومتر تا بهشت" رفت که حاشيه‌ها و اتفاقات فراواني داشت. 

ديگر از سريال ماورايي خبري نشد...!

تقريباً بعد از آن از سريال ماواريي خبري نشد و بعد از مدتي او را به عنوان کارگردان "پرستاران" ديديم و بعد از آن هم يک دهه غيبت داشت و با "احضار" برگشت. نامي که اگر "دعوت نحس" باقي مي‌ماند شايد جذاب‌تر هم بود و آن را با "احضار" نمايش‌خانگي که تنها به هدفِ ترساندنِ مخاطب ساخته شده بود، مقايسه نمي‌شد. 

در حاليکه سريال‌سازِ با انديشه و ايده‌پردازي مثلِ عليرضا افخمي که خودش دست به قلم است و سريال‌هاي زيادي هم براي تلويزيون نوشته، با هدفِ مقابله با رفتار کاسب‌کارانه با دين و انديشه و عرفانِ مردم به ميدان آمد. احضار روح، فالگيري، کف‌بيني و حتي پيش‌گويي‌هاي دروغيني که زندگي‌هاي بسياري را به هم ريخته است. 

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

گره‌هاي خاصِ افخمي

گره‌هاي افخمي در سريال‌هايش هميشه سردرگم و دير باز مي‌شوند؛ مخاطبِ سريال‌هاي او بايد صبور باشند و لحظه به لحظه‌اش را از دست ندهند اما نتيجه‌گيري را به قسمت‌‌هاي پاياني واگذار کنند. همان اتفاقاتي که در چند قسمت اخيرِ اين سريال افتاده و بيشتر مخاطب را منتظر قسمت پاياني‌اش قرار داده است. اما شايد بيشترين نقدِ به اين سريال، اينجا باشد که افخمي مي‌توانست ميزان اتفاقاتِ جذاب هر قسمت خودش را بيشتر کند.

در ايجادِ تعليق و تدوين درستِ قسمت‌ها و حتي پرداختن به اتفاقات روز مثلِ کرونا و ارتباط پدرها و مادرها با فرزندان‌شان از همه جلوتر است اما حتماً شتاب‌زدگي نگذاشته افخمي با تمرکز بهتري با سکانس‌ها و پلان‌هايش برخورد کند. او در سريال‌هاي گذشته خودش در هر قسمت براي مخاطب غافلگيري داشت؛ ژانر وحشت، ترس و دلهره را خوب مي‌شناسد و واقعاً مي‌خواست بيشتر معرفتي و با محتوا پيش برود تا بيشتر ترس باعث شود که اين سريال را مخاطب ببيند.

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

انتقاد به بازيگران جوان

نقد ديگر مخاطبان به بازيگران جوانش بود که واقعاً با پيش رفتنِ سريال مثل پريناز ايزديار در "پنج کيلومتر تا بهشت" يا بهاره افشاري در "او يک فرشته بود" و حتي کامبيز ديرباز در "تب سرد" آرام آرام به دلِ مخاطب نشستند. امروز مخاطب به دليل بالا رفتن قدرت انتخابش و همچنين تماشاي مديوم‌هاي مختلف ديگر آن صبوري گذشته را ندارد که به فيلمساز و عواملش وقت بيشتري بدهد تا خودشان را ثابت کنند؛ شايد اين دليل باعث شود بيشتر از بقيه سريال‌ها و کارگردانان رمضاني، عليرضا افخمي و "احضار" مورد نقد قرار گرفتند.

از طرفي ديگر بيشتر از "بچه مهندس" و "ياور" با "احضار" شوخي کردند؛ بيشتر از همه آن صحنه تشخيص کرونا توسط روح محسن کامراني هم طرفدار پيدا کرد و هم مدت‌ها درباره‌اش لطيفه و جوک مي‌ساختند. در مقابل برخي هم اين اتفاقات را کاملاً باور کردند چه آن‌هايي که از اين گروه‌هاي طالع‌بين و فالگير زخم خوردند و چه آن‌هايي که به اين خرافات اعتقاد دارند. تا جايي که ميلاد ميرزايي که نقش روح محسن کامراني را بازي کرده  به اين نکته اشاره کرد که مردم از او در خيابان مي‌خواهند برايشان کارهاي ماوراء الطبيعه انجام دهد. 

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

اين سريال عاشقانه است؟!

در اواسطِ پخش سريال، بسياري به عليرضا افخمي ايراد گرفتند که چرا سريال اين‌قدر عاشقانه است؟ وقتي مجموعه قرار است معرفتي پيش برود حتماً بايد چند جانبه و چند بعدي به مسائل نگاه کند و حتماً عشق و درام يکي از آن مقوله‌هاي پرطرفداري است که مي‌تواند مفهومِ اصلي سريال را بهتر به مخاطب برساند. اما عاشقانه‌هايش شبيه به عاشقانه‌هاي مرسوم و کليشه‌اي تلويزيون نيست و واقعاً در ارتباط ميان فرهاد و مائده و حتي مائده و محسن و يا محسن و زهره هم حرف‌هاي گفتني دارد. 

يکي از اتفاقات خوب در سريال اين است که کارگردان مثلِ هميشه به نقش‌هاي فرعي قصه، اجازه مانور مي‌دهد، کسي در سريال حضورِ فرماليته‌اي ندارد. متأسفانه در بسياري از کارهاي تلويزيوني مي‌بينيم که مي‌توان قسمتي را به راحتي حذف کرد و هيچ اتفاقي براي سريال نمي‌افتد و يا نويسنده و کارگردان بدون هيچ خلاقيتي، فقط مي‌توانند از نقش اول و دوم خود بهتر بازي بگيرند و به آن‌ها فرصتِ عرض اندام مي‌دهند. اينجا به واسطه حضورِ هرکس و هر شخصيت مي‌توانستيم منتظرِ اتفاقي باشيم.

چرا مي‌گويند سردرگم؟

"احضار" مي‌توانست بيشتر اتفاق داشته باشد؛ کاري که عليرضا افخمي آن را به خوبي بلد است اما معلوم نبود به خاطر تمرکز نداشتن و شتاب‌‌زدگي اين اتفاق نيفتاد و يا اين کارگردان مي‌خواست نوعِ خاصي از سريال ماورايي را به مخاطب نمايش دهد؛ کاري که تهيه‌کننده‌اش در همان اوايلِ پخش گفت "احضار" را يک سريال معرفتي بدانيد! البته در اين ميان کارشناسي همچون جبارآذين احضار را در ميان خط داستاني مشخص و پرداختِ متمرکز، سردرگم دانست. 

جلسه معرفتي تلويزيون نشان مي‌دهد گروهِ "احضار" به تحقيق و پژوهش وفادار بوده‌اند و به يکسري از شبهات مثل روحِ سرگردان، ارتباط روح و احضار آن توسط اين حلقه‌هاي انحرافي، پاسخ داده‌اند. وقتي که نه احضاري وجود دارد و نه اين افراد شياد مي‌توانند اين ارتباط با روح را ايجاد کنند.

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

افسانه چهره‌آزاد و فالگيري

البته افسانه چهره‌آزاد به عنوان نقش مينو و فالگيرِ سريال، ميلاد ميرزايي روح محسن کامراني و حتي بازيگراني مثل آدرينا صادقي و مينو آذرمگين که کاراکترهاي زهره و مائده را بازي کردند، بسيار مورد توجه مخاطب قرار گرفتند. خصوصاً چهره‌آزاد که بسياري احساس کردند قبلاً خودش فالگير بوده است!

انتقاد به شخصيت‌پردازي در سريال "احضار" وارد است اما شايد کرونا، کُند پيش رفتن تصويربرداري و آشفتگي براي رسيدن يا نرسيدنِ سريال به پخش باعث شد تا ناظر کيفي با سابقه تلويزيون که اينجا سريال را کارگرداني مي‌کرد بتواند بهتر از بازيگرهاي جديد خود بازي بگيرد و يا شخصيت‌پردازي‌ها بهتر اتفاق بيفتند. با اينکه بسياري در اين شرايط باز هم نمره خوبي به بازي بازيگران کاربلد و جديدِ سريال "احضار" دادند. 

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

دوم: "بچه مهندس4"

سريالي که با ماه رمضان شروع شد و در ماه رمضان هم ادامه دارد. پايِ ثابت سفره‌هاي افطار مردم امسال هم اتفاقات جالبي را رقم زد؛ اگر سالِ گذشته ماجراي کوادکوپتر بسيار سرزبان‌ها افتاد، امسال هم آرکيو 170 را داشتيم و هم ازدواج جوادي و مرضيه را مخاطب ديد. اتفاقي که براي از مخاطبان پيگيرِ سريال به يک آرزو تبديل شده بود؛ اين ماجرا آن‌قدر مهم شد که برخي در فضاي‌مجازي از رفتارهاي مرضيه عصباني شده بودند و مي‌خواستند هرچه زودتر شاهدِ وصال اين دو باشند. 

تعقيب و گريزهاي ناشيانه

اگرچه حسن وارسته و همکارانش در تيمِ نويسندگي همه تلاش خود را کرده بودند تا اين سريال قدم‌هايش را درست بردارد اما تعقيب و گريزها و نمايشِ مقابله نيروهاي امنيتي با گروه‌هاي خرابکاري، بسيار دمِ‌دستي اتفاق افتاد. احمد کاوري به عنوان کارگردان مي‌توانست بهتر عمل کند و اين صحنه‌هاي اکشن و امنيتي را بهتر نشان دهد؛ در حالي که کوروش سليماني يکي از بازيگران کاربلدِ عرصه سينما، تئاتر و تلويزيون اين نقش را ايفا مي‌کرد. 

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

به نظر مي‌رسد شتاب‌زدگي و کار فشرده اين مجموعه تلويزيوني، آن‌طور اجازه نداده که در تدوين، پرداخت، شخصيت‌پردازي و بازيگرداني، کاوري و همکارانش با کيفيت و مناسب پيش بروند. "بچه مهندس" با وجود بازيگران خوبي مثل ثريا قاسمي و فرهاد قائميان نتوانستند ضعف‌هاي عمده بازيگران جديد را بپوشانند. محمدرضا رهبري با اينکه عملکرد خوبي در "ميوه ممنوعه" داشت اما نتوانست آن‌طور که بايد و شايد دوران نقاهت و بيماري جواد جوادي قصه را باورپذير نشان دهد.

تومور مغزي غيرقابل باور

اگر نقصِ طراحي صحنه‌هاي مربوط به جراحي، سکته و تومور مغزي جوادي قصه را کنار بگذاريم که مي‌توانست بر مبناي واقعيت پيش برود و آن‌قدر پيش‌پا افتاده نمايش داده نشود، بازي محمدرضا رهبري هم نتوانست اين خلأ را پوشش بدهد و بسياري اين نوعِ پرداخت را مورد نقد قرار دادند و حتي سکته کردن و تشخيص پزشک و خيلي اتفاقات ديگر اين بخش را مورد تمسخر قرار دادند. به نظر مي‌رسد مي‌توانستند براي اين بخشِ قصه تمهيدات بهتري بينديشند تا باوپذيرتر پيش برود. 

فقدان مشاورِ مناسب براي بخشِ پزشکي و حتي اکشن و امنيتي سريال باعث شده تا اين ضعف بيشتر به چشم بخورد؛ در واقع نيروهاي امنيتي را طوري نشان دادند که هميشه از "سايه" (مافوق گروه خرابکاران) يک گام عقب‌ترند. در حالي سريال‌هاي امنيتي و پليسي ساخته شده‌اند که کارآمدي و هوشمندي اين گروه را بيشتر نشان داده است. 

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

چرا آنقدر توفيقي از جوادي پررنگ‌تر بود؟

انتقاد گروهي هم به نوع پرداختِ نويسنده و طراح قصه بود؛ مي‌گفتند چرا آن‌قدر دکتر توفيقي برجسته‌تر از قهرمان قصه نشان داده مي‌شود و از طرفي چرا آن‌قدر جوادي در اين فصل، ذليل و تحقير شد. اول با آن ناز و کرشمه‌هاي خاصِ مرضيه، دوم دعواي با توفيقي مقدم و سوم بيماري‌اش که به بدترين شکل ممکن اتفاق افتاد. اما نبايد از اين نکته هم غافل شويم که راستگويي، صداقت و بردباري "بچه مهندس" در اين فصل خودش درس‌آموزِ براي نسل جديد بود.

چند فصله شدن "بچه مهندس" مثلِ برخي از سريال‌هاي ديگر مورد انتقاد گروهي از کارشناسان است. اعتقاد دارند که تداوم توليد اين سريال تنها مي‌تواند به درازگويي قصه و ساختار بينجامد که براي مخاطب دستاوردي ندارد. البته ادامه دادن سريال در فصل‌هاي مختلف براي سازندگان سودآور است. چون آن‌ها بابت اين اقدام دقيقه‌اي چند ميليون تومان پول درمي‌آورند. اين موضوع بسيار بحث برانگيز است که آيا چنين آثاري تنها به خاطر منافع سازندگان ساخته مي‌شوند و يا به دليل اقبال مخاطب جلوي دوربين مي‌روند؟

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

آيا اين سوژه سفارشي بود؟

يکي از نقدهاي ديگر که نسبت به اين سريال وجود دارد سوژه سفارشي امنيتي است. سوژه‌اي که واقعاً قابل دفاع است که از ابتدا به توليد ملي، حمايت از نخبگان، نمايشِ اقتدار جمهوري اسلامي در ساخت دستاوردهاي دفاعي کشور، نگاهي به معضلات فرزندان بدسرپرست و بي‌سرپرست و خيلي از اتفاقات ديگر، قابل توجه بوده‌اند.

به نظر مي‌رسد اگر سوژه سريال در فصل سوم و چهارم سفارشي شده و به سمتِ مسائل دفاعي و امنيتي رفته، قابل تقدير است. چرا که دشمنان ما هميشه برايِ کوچک‌ترين موفقيت‌هاي خودشان هزاران سريال و فيلم مي‌سازند اما گروهي نقد مي‌کنند چرا موفقيت جمهوري اسلامي در ساخت پهبادهايي مثل آرکيو 170 بخشي از سوژه يک سريال دنباله‌دار است؟

اما با همه اين تفاسير و نقدها، "بچه مهندس" اگر قرار است فصل پنجمي داشته باشد خيلي منجسم‌تر و اصولي‌تر وارد ميدان شود؛ کار فشرده، شتاب‌زده و رفتار دم‌دستي، سريال دنباله‌دار را دچار آسيب مي‌کند. اگرچه "بچه مهندس" ابتدا و پايانِ خوبي داشت اما مي‌توانست خيلي بهتر از اين‌ها مدافعِ موفقيت‌هاي فصل‌هاي گذشته‌اش باشد؛ فيلمنامه، دغدغه و خيلي بخش‌هاي قدرتمندي متوجه اين سريال بوده و نشان مي‌دهد که مي‌خواستند خيلي بهتر از اين‌ها باشند اما زمانِ کوتاه نگذاشت اين ظرافت‌ها و دقت‌ها بيشتر اتفاق بيفتد.

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

سوم: ياور

درباره ياور بيشتر از بقيه سريال‌ها صحبت شده و شايد در همان ساعت اوليه پخش، انتقادها را مطرح کردند. گروه کاربلدي که کارهاي دنباله‌داري مثل "ستايش" ساخته‌اند و کارگردان کاربلد و قديمي مثل سعيد سلطاني را دارد که هنوز هم مخاطب "پس از باران" او را مي‌بيند خسته نمي‌شود.

"ياور" را در ابتداي راه بيگانه با رمضان مي‌دانستيم اما رفته رفته فضاي توجه به نذري، ارتباط خانوادگي و حتي رفاقت‌ها و حق و ناحقي‌هايي که در سريال به نمايش گذاشته شد همه جزو شاخصه‌هاي اخلاقي‌‌اند که نياز بود در ماه رمضان درباره آن‌ها صحبت شود. شايد در کنارِ بازي خوب افسانه چهره‌آزاد در سريال "احضار" و فرهاد قائميان و کوروش سليماني در "بچه مهندس4"، داريوش ارجمند و فقيهه سلطاني بازيگران خوب اين سريال تلويزيوني بودند.

شباهت ياور و حشمت فردوس، در کجا بود؟

 بازيگري که از همان روز نخست به شبيه‌ بودن ياور به حشمت فردوس، محکوم شد و بازتاب‌هاي فراواني داشت اما رفته رفته با بروزِ رگه‌هاي ديگري از خودش نشان داد که واقعاً حشمت فردوس نيست. فقط در ضد زن بودن آن هم که قسمت‌هايي اين بروز و ظهور پيدا کرد با شخصيتي مواجه بوديم که برخلاف حشمت فردوس، نوه دختري‌اش را هم دوست دارد و در ادامه پسر و نوه‌اش را خودش در اختيار مراجع قضايي و انتظامي قرار مي‌دهد و از طرفي ديگر به اشتباهاتش هم اعتراف مي‌کند. 

در عين حال سريال تناقض‌هايي هم دارد که خيلي اين شکل و شمايل سبکِ زندگي براي مردم ملموس نيست. يا سيستم قلدرمابي مستبدانه ياور قصه که از همه بخواهد فقط حرف او را گوش کنند در فضاي امروز جامعه نداريم. کليدِ ساخت اين طور کارها را مرحوم اکبر خواجويي با سريال "پدرسالار" زد و بعد نوبت به کهنه سوار رسيد. در ادامه سعيد سلطاني که علاقه داشت فضاي ارباب رعيتي و استبداد سنتي را نشان دهد به سراغ سريال "ستايش" رفت. 

سريال , صدا و سيما , تلويزيون , شبکه سه سيما , شبکه دو , شبکه يک ,

آدم‌هاي مستبد و سنتي

در "پس از باران" هم محمود پاک‌نيت يک ارباب سنتي و مستبد بود که ظلم زيادي به زيردستانش مي‌کرد. همچنين در سريال "خانه‌اي در تاريکي" محمود پاک نيت باز همان نقش را تکرار کرد. محمدعلي کشاورز در "کهنه سوار" ساخته اکبر خواجويي همان اسدالله پدرسالار است. داريوش ارجمند هم بازيگر خوبي است اما بايد مراقبت کند او با اين همه کسوت، در نقش‌هاي کليشه‌اي خرج نشود. 

گره باز کردن‌هاي يکباره‌!

در کنارِ اين موضوع، گره‌افکني‌ها و گره‌گشايي‌هاي ساده و بدون پيچيدگي سريال هم مورد نقد است. کارگردان روي همسر دوم پسر ياور چلويي تمرکز مي‌کند و او کسي است که مي‌خواهد ثروت ياور را بالا بکشد اما همه‌چيز با گريه دلسوزانه مادر به پايان مي‌رسد. يعني به عوامانه‌ترين شکل پرداخت، يک بخش مهم قصه حل مي‌شود. خط داستاني که مي‌توانست با اتفاق‌هاي متعددي روبرو شود و براي مخاطباني که چنين معضلات خانوادگي دارند آن‌قدر آسان و پيش‌ پا افتاده نشان ندهد. يعني در واقع کارگردان گرهِ پيچيده‌ جمال را خيلي راحت‌تر باز کرد. 

روزي که ياور، جمال پسرش را به همراه زن ديگري ديد و شوکه شد، فکر نمي‌کرديم در روزي که با آن مواجهه مي‌کند خيلي پيچيده‌تر باشد. يعني در واقع جمال خيلي پيچيده به روال عادي زندگي قبل خود برگردد نه اينکه همسر اولش خودش برود و طلاهايش را در اختيارِ پرداخت مهريه زن دوم قرار دهد. اين قصه نه باورپذير است و نه مي‌تواند فرهنگساز و درس‌آموز خانواده‌هاي مبتلابه شود. اينجا حفره بزرگي در قصه "ياور" ديده مي‌شود و آن عدم توجه سعيد سلطاني و همکارانش به پيچيدگي اتفاقات و شخصيت‌ها است. 

سريال‌هايي که سيمرغ مي‌گيرند؟

چقدر خوب بود که سريال‌هاي مناسبتي و يا فصلي مثلِ جشنواره فيلم فجر و آثارش ارزيابي مي‌شدند و آن‌گاه متوجه مي‌شديم ضعفِ کدام سريال‌ها در کدام قسمت‌ها است. مثل سه سريال رمضاني که اگر بخواهيم به آن‌ها سيمرغ بدهيم از نظر خيلي کارشناسان و حتي نظرات مردمي که در فضاي‌مجازي مي‌توانيم آن‌ها را در صفحات مجازي سريال‌هاي تلويزيوني ببينيم؛ کدام سريال‌ها نمره بد و کدام سريال‌ها نمره خوب مي‌گيرند.

بدونِ شک اگر به تعداد بيننده هم نگاه کنيم بهترين سريال "احضار" است پس سيمرغ پربيننده‌ترين سريال را بايد به عليرضا افخمي و همکارانش بدهيم و البته سيمرغِ بهترين ايده هم به اين سريال اختصاص پيدا مي‌کند. سيمرغِ بهترين ديالوگ‌ها و قصه به سريال "ياور" اختصاص دارد و جايزه وفاداري به جوان نخبه و توليد را هم بايد به "بچه مهندس4" بدهيم. 

در بخش بدترين‌ها ضعف هر سه کارگردان مشهود است، عدم سنخيتِ تيتراژِ سريال "ياور" مورد انتقاد جدّي در برابر موسيقي متنِ هوشمندانه آريا عظيمي‌نژاد براي سريال "احضار" که بسياري او را تحسين کردند. جايزه تدوين و تعليق را دو سريال "بچه مهندس" و "احضار" به خودشان اختصاص مي‌دهند.

در حالي که "شتاب‌زدگي" در تصويربرداري به "شتاب‌زدگي" در تدوين سريال "ياور" هم سرايت کرده بود و از اين جهت تدوين سريال سعيد سلطاني نمره خوبي نمي‌گيرد.  البته در اين ميان اگر سيمرغي در کار بود حتماً بايد به بازي پرويز فلاحي‌پور و فقيهه سلطاني در "ياور"، افسانه چهره‌آزاد در "احضار" و ثريا قاسمي در "بچه مهندس" که بهتر از بقيه بازيگران سريال‌هاي رمضاني ظاهر شدند، اين سيمرغ‌ها را اهداء مي‌کردند. 

به هرحال چيزي که معلوم است، سريال‌سازي در تلويزيون چه به دليل مشکلات مالي و چه به دليل ته کشيدن خلاقيت نويسندگان و کارگردانان و بازيگران کهنه‌کار، نه مردم را جلب و جذب مي‌کند، نه جرياني در سريال‌سازي تلويزيوني راه مي‌اندازد. قطعاً هوايي تازه لازم است. از بخت خوش تلويزيون، مسابقات ليگ قهرمانان آسيا باعث شد مردم سرگرم شوند، در حالي در زندگي روزمره کمتر صحبتي از سريال‌هاي ماه رمضان شنيده مي‌شود. اگرچه مديران گمان مي‌کنند تجربه‌هاي خوبي رقم زده‌اند، در حالي که ضرورت و لزوم شناخت بيشتر مخاطبان و مطالعه در توفيقات گذشته تلويزيون بسيار احساس مي‌شود.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar