برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

کسانی که همیشه نقش قربانی را بازی می کنند بشناسید!

منبع
روزياتو
بروزرسانی
کسانی که همیشه نقش قربانی را بازی می کنند بشناسید!
روزياتو/ کساني که نقش قرباني را بازي مي کنند معمولاً زياد منفي بافي مي کنند و علت مشکلات شان را ديگران مي دانند نه خودشان. آن ها مطمئن هستند که خودشان هيچ نقشي در حل مشکلات شان ندارند و به همين خاطر احساس ناتواني و بيچارگي مي کنند. ممکن است هر روز با چنين آدم هايي سر و کار داشته باشيم، دلمان برايشان بسوزد و بخواهيم کمک شان کنيم، اما ممکن است بي آنکه حتي متوجه باشيم، بازيچه ي دست آن ها شويم. در ادامه درباره ي نشانه هايي صحبت خواهيم کرد که به ما مي کنند کساني که نقش قرباني را بازي مي کنند تشخيص دهيم و اجازه ندهيم ما را تحت تأثير قرار دهند. ۱- به حال خود تأسف مي خورند – چرا انقدر آدم ضعيفي ام؟ دنيا بي رحم است و آن ها ضعيف تر از آن هستند که بتوانند چيزي را در آن تغيير دهند. اين همان چيزي است که خود قرباني پندارها در مورد خودشان فکر مي کنند و سعي مي کنند به بقيه ي دنيا هم القا کنند. اما حقيقت آن است که دنياي بيرون نامهربان است و روشي که خود قرباني پندارها براي برآمدن از عهده ي آن دارند اين است که دائماً به حال خود تأسف خورند و سعي کنند کاري کنند که ديگران هم چنين احساسي نسبت به آن ها داشته باشند. هر چه افراد بيشتري به آن ها واکنش نشان دهند، آن ها بيشتر در نقش خود فرو مي روند. ۲- ديگران را بازيچه ي دست خود مي کنند اين افراد دوست دارند تظاهر به ضعيف بودن کنند تا ترحم و دلسوزي شما را جلب و همدردي و حمايت تان را کسب کنند. اين مسأله به آن ها اين امکان را مي دهد که با احساسات شما بازي کنند و شما را ملعبه ي دست خود قرار دهند. به علاوه، مي توانند کاري کنند که از هر کاري که با آن ها کرده ايد احساس گناه کنيد. آن ها همه ي اين کارها را انجام مي دهند تا توجه شما را به خود جلب کنند و به حرف شان گوش دهيد. ۳- مثل خون آشام احساسات تان را مي مکند – باورم نميشه انقدر کار ريختن رو سرمون! امکان نداره از پسش بربيايم. من خيلي خسته ام. اصلاً فکر ما رو ميکنن؟ معلومه که نه. خيلي عصباني ام. اَه! – چقدر خسته کننده است اين آدم… وابستگي عاطفي يکي ديگر از خصوصياتي است که مي تواند در اينگونه افراد وجود داشته باشد، چون آن ها سعي مي کنند ديگران را مجبور کنند به آن ها کمک کنند از پس مشکلات شان برآيند. آن ها از خود تصوير فردي محتاج در ذهن ديگران مي سازند، مسئوليت هيچ چيزي را قبول نمي کنند و تنها و تنها به اطرافيان شان تکيه مي کنند. اگر مدت زيادي با اين افراد در ارتباط باشيد، احساس خواهيد کرد که همه ي صبر، انرژي و احساسات تان را از بين مي برند. ۴- پيشرفتي ندارند و درجا مي زنند خود قرباني پندارها معمولاً از ناتواني خود مطمئن هستند، به همين دليل هيچ تلاشي براي پيشرفت زندگي شان و مهارت پيدا کردن در کاري نمي کنند. آن ها در يک مرحله از زندگي شان باقي مي مانند و درجا مي زنند. اما ماجرا به همينجا ختم نمي شود و آن ها هميشه مي توانند صدها دليل آورند که چه شد که به اين روز درآمدند. هر گونه تلاشي از سمت شما براي کمک به آن ها در نطفه خفه خواهد شد. ۵- راه ارتباط را مي بندند – ديگه هيچوقت ازت کمک نميخوام! آن ها دوست ندارند چيزي در مورد رفتار يا طرز فکرشان به آن ها بگوييد و با اين واقعيت که آدم هاي سمي اي هستند رو به رو شوند. اگر هم کسي چيزي در اين مورد به آن ها بگويد، او را کنار مي گذارند و رابطه ي خود را با او به طور کامل قطع مي کنند. اين طرز فکر فوق احساسي و غير منطقي مشکلات زيادي در روابط آن ها با ديگران به وجود مي آورد و متأسفانه اين افراد هميشه اشتباهات خودشان را نمي بينند. ۶- اعتماد کردن به ديگران برايشان سخت است علت اين مسأله مشکل رواني عميقي است که در اين افراد وجود دارد؛ آن ها از کمبود اعتماد به نفس رنج مي برند و خودشان را باور ندارند. اين افراد احساس شان را به بقيه ي دنيا هم بسط مي دهند و واقعاً اعتقاد دارند که ديگران هم مثل آن ها غير قابل اعتماد هستند. هيچ تضميني وجود ندارد که کسي بتواند آن ها را متقاعد کند. ۷- نمي توانند دست از مقايسه کردن خود با ديگران بردارند – چرا نميتونم مثل اون آدم جالبي باشم؟ اين افراد کمبود اعتماد به نفس دارند به همين دليل دائماً به اين فکر مي کنند که از ديگران بهترند يا بدتر. آن ها معمولاً خودشان را به شکلي منفي با ديگران مقايسه مي کنند و اين مقايسه آن ها را افسرده مي کند. اين خود انتقادي ها هم براي افراد خود قرباني پندار ضرر دارد هم براي اطرافيان شان، چون اين افراد سعي مي کنند خود را به ديگران وابسته کنند تا ترحم شان را جلب کنند. اما حقيقت آن است که هيچ کدام ما کامل نيستيم و همه نقص هايي داريم، مسأله اي که کاملاً هم طبيعي است. ۸- از زندگي شان راضي نيستند هر اتفاق مثبتي هم که در زندگي شان بيفتد، افراد خود قرباني پندار آن را جدي نمي گيرند؛ هيچ اتفاق مثبتي براي آن ها کافي و راضي کننده نيست. آن ها هميشه بيشتر و بيشتر مي خواهند. اين افراد درگير دور بي پايان و باطلي از ناله و شکايت مي شوند. چنين افرادي معمولاً خوش بين نيستند و قدر زندگي و لحظات خوبش را نمي دانند. ۹- براي هر چيزي دعوا راه مي اندازند – موهاي کوتاهت رو خيلي نپسنديدم. – کسي ازت نظر نخواست. خود قرباني پندارها هر کسي که نظر متفاوت يا مخالفي با آن ها يا انتقادي از آن ها داشته باشد را واقعاً جدي مي گيرند. چنين افرادي هر گونه اختلاف نظري را توهين شخصي تلقي مي کنند و به فرد مخالف حمله مي برند. اين افراد فکر مي کنند اطرافيان شان مي خواهند آن ها را اذيت کنند، به همين دليل هميشه آماده ي جنگ هستند. ۱۰- هيچ مسئوليتي قبول نمي کنند مشکل هميشه از ديگران است. خود قرباني پندارها هميشه ديگران را مقصر شکست ها و مشکلات خود مي دانند. آن ها هيچوقت به هيچ چيزي اطمينان کافي ندارند و از اينکه مسئوليت کارهايشان را قبول کنند مي ترسند و ترجيح مي دهند همه ي مسئوليت را به گردن ديگران بيندازند. آن ها با اين روش از احساسات و افکار خود فرار مي کنند.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد