ریشه ضرب المثل/ کره را روغن کردی
يوتاب/ در زمانهاي قديم، در روستايي مردي حکومت ميکرد که بسيار آدم ستمکار و پستفطرتي بود. همه از وي ميترسيدند و هر چه که امر ميکرد اگر اهالي روستا انجام نميدادند، به شدت مجازات ميشدند. يک روز اين حاکم ظالم به مردم دستور ميدهد که هرکس موظف است به اندازهي ۲مَن کره به عنوان دستبوسي براي حاکم بياورد. مردم روستا آدمهاي فقيري بودند و هر چه که داشتند از روي ترس به آن ارباب داده بودند.
آنها جلسهاي تشکيل دادند و تصميم گرفتند براي حل اين موضوع نزد کدخدا بروند و او را واسطه قرار دهند تا از پادشاه عاجزانه بخواهد که آنها را از دادن کره عفو بفرمايند. بعد همگي پيش کدخدا رفتند و موضوع را برايش توضيح دادند. کدخدا وقتي سخنان آنها را گوش داد لبخندي زد و گفت: من نزد فرمانروا ميروم و به همهي شما اطمينان خاطر ميدهم که مشکلتان را حل کنم.
فرداي آن روز کدخدا لباس شيک و مرتبي بر تن کرد و نزد پادشاه رفت. وقتي وارد قصر شد به فرمانروا سلام کرد و گفت: سرورم؛ اميدوارم حالتان خوب باشد. از اينکه مزاحم اوقاتتان شدم عذرخواهي ميکنم. حقيقت اينکه من به اينجا آمدهام اين است که اهالي دهکده وضع مالي خوبي ندارند و به سختي اموراتشان را ميگذرانند و نميتوانند ۲من کره بدهند. از شما عاجزانه ميخواهم که آنها را از دادن کرده معاف کنيد.
از آنجايي که پادشاه ميدانست که مردمش واقعا راستگو هستند به کدخدا گفت: به خدا سوگند تو براي من خيلي عزيز هستي و تو را واقعا دوست دارم. خواستهات را ميپذيرم و پيش مردم برو و بگو که فرمانروا گفت به جاي کره، ۲من روغن بدهند. کدخدا خيلي خوشحال شد و فکر کرد که توانسته است مشکل مردم را حل کند.
او با لبي خندان و دلي خوشحال نزد مردم بازگشت و به آنها گفت: من با فرمانروا صحبت کردم و توانستم ايشان را راضي کنم که ۲من کره ندهيد. ايشان هم قبول کردند و گفتند که به جاي کره، ۲من روغن بدهيد. حالا هي پشت اربابتان بد بگوييد. ببينيد که چقدر آدم خوب و مهرباني است!
از آن دوران به بعد اين داستان رفتهرفته به صورت ضربالمثل در بين مردم رواج پيدا کرد و اشاره به فردي دارد که به جاي کمک از شخصي، زيان و ضرر ببيند. کره را روغن کردن به اين معني است که نه تنها اوضاع بهتر نشده بلکه بدتر هم شده است!