3 بانوی مکانیک و دختر آچار به دست
خراسان/ در کشور ما انتخاب برخي شغلها مثل مکانيکي براي خانمها اصلا متداول نيست؛ اما چند خانم ايراني اين حرفه را به عنوان شغل براي خود انتخاب کردهاند. اين بانوان نه تنها هيچ ترديدي ندارند که انتخاب شغلشان غير عادي نيست بلکه ادعا ميکنند شغلي مثل مکانيکي براي خانمها و تعمير خودرو توسط آنها ،انتخاب بسيار عاقلانهاي است چراکه آنها در مراقبت و تعمير خودروها وسواس و دقت بيشتري دارند که ادعاي قابل تاملي است.
به تازگي تصاويري از اولين زن مکانيک در تبريز منتشر شده که علاوه بر چندين سايت و خبرگزاري، فضايمجازي هم به آن واکنش نشان داده است. سال گذشته هم دو دختر مکانيک به نامهاي «نيلوفر فرهمند» و «کيانا ياراحمدي» در برنامه «فرمول يک» با اجراي «علي ضياء» حاضر شدند و گفتند که شغلي را انتخاب کردهاند که پيش از اين کمتر زني دستکم در کشورمان سراغش رفته است. در پرونده امروز زندگي سلام، گفتوگوي صميمانهاي با اين سه بانو داريم که از جنبههاي متفاوت انتخابشان ميگويند و چالشهايي که با آن دستوپنجه نرم کردهاند.
بيشتر مشتري هايم خانم هستند
«ژيلا قهرمانيه»، با مدرک کارداني کامپيوتر، 2 سال است که برحسب علاقه به شغل مکانيکي اشتغال دارد
از آن روزها که خانمي با پنچر شدن لاستيک خودرواش کنار خيابان منتظر دست ياري رسان مردي ميماند، خيلي دور نشديم اما امروز ميبينيم که اولين بانوي مکانيک شمال غرب کشور در اين زمينه مورد توجه قرار گرفته است. با او تماس ميگيرم، ساعت نزديک 12 بامداد است و بوق ممتد گوشي در سکوت شب انتظار ميشمارد. صداي آرام و خستهاش از روزپرکارش خبر ميدهد. «ژيلا قهرمانيه»، ساکن تبريز است. او تحصيلاتش را تا مقطع فوقديپلم در رشته کامپيوتر و اطلاعات بانک ادامه داده است. دو سال است که در حرفه مکانيکي مشغول به کار شده و به صفر تا صد خودروها از جمله جلوبندي و موتور و گيربکس احاطه دارد. در ادامه گفتوگوي ما را با او خواهيد خواند.
28 سالگي وارد اين حرفه شدم
اولين خانم مکانيک در تبريز، هدف بلند مدتش از فعاليت در اين حرفه را کسب مهارت در زمينه برق خودرو بيان ميکند و درباره دلايل انتخاب اين شغل مي افزايد: «از کودکي بيشتر به بازيهاي پسرانه مثل دوچرخه سواري، موتورسواري و تعميرات خودرو علاقه مند بودم. بيشتر با برادرم وقت ميگذراندم و در پاسخ به سوال ميخواهي چهکاره بشوي، هميشه ميگفتم مکانيک. با اين که 28 سالگي کمي دير بود اما دل را به دريا زدم و سراغ اين شغل رفتم.»
اين شغل برپايه کسب تجربه و مهارت است
«قهرمانيه» درباره ويژگيهاي شغل اش و افرادي که در آن مشغول به کار هستند، ميگويد: «مکانيک بودن نيازمند فعاليت مداوم جسمي و فکري است. همانطور که در زمان مراجعه بيمار به پزشک ،تشخيص اوليه بيماري اهميت دارد، در تعميرخودرو هم تشخيص اين موضوع که عملکرد نادرست خودرو به کدام قسمت آن مربوط ميشود، مهم است. بعد از آن من و همکارانم دست به آچار ميشويم و مشکل را حل ميکنيم. بيشتر همکاران مکانيک ام، سواد و تحصيلات آکادميک ندارند اما در کارشان حرفهاي عمل ميکنند چرا که مبناي اصلي اين شغل برپايه کسب تجربه و مهارت است و چنان چه افراد در کنارش مطالعه هم داشته باشند و هنر و تجربه را با متد روز هماهنگ کنند، زمينه براي پيشرفتشان مهيا ميشود.»
مادرم با ديدن دستهاي روغنيام، ناراحت مي شد
«خانمهاي ايراني در چنين مسيرهايي با مخالفتهاي زيادي روبهرو خواهند شد، همانطور که من از سوي مادرم منع شدم اما هدفم را با درست کار کردن نشان دادم و اعتمادشان را جلب کردم»، او با اين مقدمه ميگويد: «مادرم وقتي دست و صورت سياه و روغنيام را ميديد وبه خاطر خستگي زيادي که به دليل دوري مسير تحمل ميکردم، ناراحت ميشد. از طرفي فشارهاي جسمي مثل بلند کردن تاير خودرويي مثل لکسوز فشار زيادي به من وارد ميکند. با اين حال از کودکي به دنبال انتخاب شغلي بودم که به آن علاقهمند باشم، از آن کسب درآمد کنم و تا آخر عمرکاريام جاي پيشرفت داشته باشد و خوشحالم که الان به هدفم رسيدم.»
بعد از عيد کلاس آموزشي مي گذارم
قهرمانيه درباره واکنشهاي ديگران به انتخاب اين شغل هم ميگويد: «بيشتر مشتريان من خانمها هستند و با اشتياق و کنجکاوي غيرقابل وصفي از من درباره کارم ميپرسند. تصميم دارم بعد از عيد، کلاسهاي آموزشي عملي را براي بانوان عزيز ترتيب دهم تا دست به آچار شدن را تجربه کنند و به اين باور برسند که تواناييهايشان را در زمينههاي مختلف به چالش بکشند.»
ميگفتند يک هفته هم در اين کار دوام نميآورم
او که در امداد خودروي تبريز فعاليت دارد، درباره اولين باري که به تعميرگاه براي پيدا کردن کار رفته، ميگويد: «زماني که به تعميرگاه رفتم و خواستهام را بيان کردم، به انتخابم ايمان داشتم و با اعتماد به نفس در مقابل تمام اما و اگرهايي که شنيدم ايستادم. زمانيکه با درخواستم موافقت شد، همکارانم گفته بودند که اين خانم به يک هفته نرسيده، از اين جا فرار ميکند. رفتن هم نه فرار! اما به مرور از فرز بودن و روحيه خستگي ناپذيرم خوششان آمد.»
سعي مي کنم محيط خانه شاد باشد
اين دختر مکانيک درباره افرادي که در اين مسير حمايت اش کردند، ميگويد: «راستش من مشکل زانو دارم. زمانيکه براي درمان زانويم به پزشک مراجعه کردم، اين تصميم ام را با او درميان گذاشتم. هنگامي که داشت برايم دارو مينوشت، يکهو سرش را بالا آورد و گفت که شوخي ميکني؟ وقتي ديد مصمم هستم، راهکارهايي جلوي پايم گذاشت و گفت وارد هر تعميرگاهي نشو و به محيط دقت کن، شخصيت استاد را مد نظر بگير و با اين صحبتها، موجي از اعتمادبهنفس را به قلبم سرازير کرد. در ضمن، خواهرم، پدرم و همسرم هم از من حمايت کردند و با خستگيهاي من ساختند. من خانم خانهام، روحيه شادي دارم و مانند هر زن خانهداري سعي ميکنم محيط خانهام را گرم و صميمي کنم. همسرم همکار من نيست اما درک بالايي ازشغل من دارد، با خستگيهايم ميسازد و حمايتش را قطع نميکند. من در روز 11 ساعت سرکار هستم.»
هم تشويق شدم و هم مورد انتقاد قرار گرفتم
«نظرات مردم درباره من در فضايمجازي سرشار از محبت است و تعدادي از همشهريهايم براي حمايت از من به تعميرگاه مراجعه مي کنند و به من انگيزه ميدهند.» قهرمانيه با اين صحبت ها ادامه ميدهد: «البته برخي از افراد هم با شوخيهاي سخيف يا سخنان سطحي من را مورد انتقاد قرار ميدهند. من اين شغل را در سکوت و تنهايي انتخاب کردم و هيچوقت منتظر تشويق و تاييد افراد نبودم که حالا با انتقادها يا نظرات منفي جامعه دست از کار بکشم. هيچ عکسالعملي به اين رفتارها نشان نميدهم و کل انرژيام را معطوف هدفم ميکنم.»
عاشق چالش هر خودرو، يک مشکل هستيم! / گفتوگو با 2 دختر مکانيک که در يک گاراژ تهران مشغول تعمير خودروها هستند
«نيلوفر فرهمند» دانشآموخته رشته گرافيک و کيانا ياراحمدي با مدرک کارشناسي حقوق هر دو 30 ساله با همين رشتههاي تحصيلي نامرتبط، چند وقتي است که در گاراژي در تهران مشغول کارند و از دنياي معمول ديگر زنان همسن و سالشان فاصله گرفتهاند. هشت سال پيش پس از آشنايي، هر دو به علاقه مشترکشان در کارهاي فني خانگي و تعميرات خودرو پي بردند که زمينهساز اين تصميم بزرگ شد. نيلوفر ميگويد: «مدتها فکر و ذکرمان اين بود که يک کار مشترک انجام بدهيم ولي از آن جايي که رشتههاي تحصيلي ما متفاوت بود دقيقا نميدانستيم بايد چه کاري انجام دهيم. تا اين که يک روز خودرويم خراب شد و به پيشنهاد «کيانا» سر از گاراژ علي آقاي هاموني، تعميرکار 15 ساله خانوادگي کيانا درآوردم و تا اين لحظه ماندني شدم.» کيانا داستان مکانيک شدنشان را اينطور تعريف ميکند: «نيلوفر بعد از رفتن به آنجا از علي آقا خواهش ميکند که تا زمان رفع مشکل خودرواش، بالاي سر خودرو باشد که چيزهايي را هم ياد بگيرد و او هم موافقت ميکند.» بعد از اين ماجرا، نيلوفر با جلب موافقت عليآقا يک ماهي را اوايل به تنهايي به گاراژ ميرفت تا اين که کيانا هم به او ملحق ميشود. در ادامه گفت و گويي را که مدتي قبل با اين دو داشتيم ، مي خوانيد:
پشتيباني خانواده، دلگرمي بخش دختران
اولين نکتهاي که به ذهنها درباره انتخاب اين شغل ميرسد، واکنش خانوادهها به آن است. جالب اينکه کيانا و نيلوفر هم نظر با يکديگر در اين باره ميگويند: «پدر و مادر و ديگر اعضاي خانواده ما هيچوقت با يادگيري هيچ حرفهاي مخالفت نکردند حتي مکانيکي. البته نميدانستند که تصميممان تا اين حد جدي است اما با اعلام موافقتشان غافلگيرمان کردند. ما تاثير مثبت اين تصميم را در اطرافيانمان با حمايتهايشان، تشويقشان و انرژي مثبتي که به ما دادند، گرفتيم.»
واکنش مشتريان، انگيزهدهنده ادامه کار
دور از ذهن نيست که مشتريان با ديدن خانمهاي جوان با دست و صورت روغني که لباس کار به تن دارند، حيرتزده شوند و به دنبالش واکنشهاي مثبت و منفي نشان دهند. کيانا در اين باره ميگويد: «من هيچ نگاه منفي و بد از طرف مشتريان چه زن و چه مرد نديدم. اتفاقا در اولين برخورد پر از تحسينشان، به ما انرژي مثبت دادند و به ادامه کار تشويقمان کردند. جالب است بدانيد که خانمها با وجود ما در تعميرگاه احساس راحتي و دلگرمي بيشتري دارند و تا زمان تمامشدن کار خودروي شان با خيال راحت در اين محيط نه کاملا مردانه، ميمانند. مشتريان هيچ نگراني ندارند که يک زن خودروي آنها را دستکاري ميکند چون در هر صورت با نظارت اوستا علي کار ميکنيم.» نيلوفر هم خدا را شاکر است که تا امروز هيچ واکنش منفي جدي را تجربه نکرده، هرچند معتقد است هرکسي با هر جنسيت و سني و در هر کاري با شرايط و حرف و حديثهايي مواجه ميشود؛ اما او سعي کرده همه تمرکزش را روي هدفش سرمايهگذاري کند و نه درحاشيههاي بياساس.
مدتهاست که توي گاراژيم با سختيهاي شيرينش
مکانيکي جزو آن دسته از کارهايي است که بي خطر نيست. يک اشتباه ممکن است براي فرد تعميرکار، مشکل ساز و حتي باعث قطع عضو و... شود. نيلوفر در اين باره ميگويد: «گاهي اوقات حرفهايي ميشنيديم يا صدمهاي ميديديم که پيش خودمان ميگفتيم کار را بگذاريم کنار و برويم بنشينيم توي خانه تا کمتر آزار ببينيم اما اين براي ما چالش بود که فکر کنيم آيا اين کار به سلامتي جسم و روانمان، زمانمان يا درآمد صفرمان ميارزد يا نه. اما در نهايت به اين نتيجه ميرسيديم که هر روز صبح حتي در روزهاي تعطيل ما به عشق يک تجربه جديد و باز و بسته کردن يک خودروي جديد به گاراژ ميرويم. يک دفعه به خودمان آمديم، ديديم مدتهاست که توي گاراژيم با همه سختيهاي شيرينش. اين قضيه باعث شد همه ما را تشويق کنند و از ما خواستند فعاليتمان را توي اينستاگرام وايرال و فضايي را مهيا کنيم که ازما سوالهاي مکانيکي بکنند و در حد خودمان آموزشهايي را هم درباره کار با خودرو ارائه بدهيم، شايد ديدن کارمان انگيزهاي براي بقيه شود تا کاري متفاوت انجام بدهند.» اما براي کيانا هميشه اين نگراني وجود داشته که با توجه به زن بودنشان با شرايطي روبه رو شوند که گاراژدار يا علي آقا مجبور شوند مانع ادامه کار آنها شوند. چالش شخصي ديگر کيانا دوري خانه تا محل کارش است.
شاگرداني هستيم تشنه يادگيري
کيانا و نيلوفر هر روز مثل دو کارآموز در مقام شاگردي اوستا علي هاموني حاضر ميشوند و تشنه يادگيرياند و اين خودش به تنهايي کافي است که استاد همه تجربه چند سالهاش را در اختيارشان بگذارد. نيلوفر ميگويد: «در ابتداي کار ناملايماتي از طرف گاراژدار داشتيم اما چندان جدي نبود. اما کسي که به ما اعتماد کرد علي آقا بود چون انگيزه و اشتياق را در ما ديد. وقتي ديد من حتي براي تعمير خودروي خودم سه روز به گاراژ ميروم و پا به پاي او کار ميکنم ،فهميد عشق کار با خودرو در وجود من نهفته است و اين شرايط با آمدن کيانا در کنارم خيلي بهتر هم شد.» از نظر کيانا، علي آقا قابل اعتماد و يکي از تعميرکارهاي کاردرست تهران است و اطمينان دارد تا اوستا شدنش ميتواند هرآن چه را لازم است از او ياد بگيرد.
ظرافت زنانه در کنار قدرت مردانه
کيانا درباره پوشيدن لباس مکانيک، کارها و فعاليت در اين شغل ميگويد: «اين کار نه سخت است و نه سنگين. چون با پيشرفت فناوري و بهروز شدن ابزارآلات تعميرگاهي، تعميرکار فارغ از زن يا مرد بودنش، فشار کمتري به جسم اش وارد ميکند اما در اين گاراژ چون آموزش ما همچنان سنتي است و هنوز ابزارآلات خيلي پيشرفته نداريم اگر کار سنگيني هم باشد، همکاران مرد از کمک به ما دريغ نميکنند.» نيلوفر هم معتقد است با پيشرفت فناوري به نوعي کار زنانه يا فقط مردانه، تعريفي ديگر دارد. ابزارها اصلا مردانه نيستند اما قدرت مردانه ميخواهد و همين زور بازوي مردانه در کنار ظرافت زنانه بوده که باعث شده کار آنها در گاراژ مورد توجه قرار بگيرد ولي در کل هيچ مکانيکي را نديده که به تنهايي بتواند يک موتور را باز و بسته کند چون در هر صورت از جرثقيل يا جکهاي مختلف بايد کمک گرفته شود. در جواب اين سوال ما که آيا خودرويي بوده که قبولش کنيد اما از پس تعمير آن برنياييد، جواب دادند: «خير. چون ما در گاراژ به صورت تيمي با افراد باسابقه و با نظارت کامل علي آقا کار ميکنيم و همه با هم همکاري داريم. ضمن اين که ما هنوز در مرحله تعمير کامل خودرو قرار نگرفته ايم.»
روزي گاراژ خودمان را ميزنيم
خواسته قلبي نيلوفر و کيانا بيشک ادامه اين مسير با همه توانشان است. هدف نهايي اين دو، راهاندازي يک گاراژ چند منظوره و استخدام تعميرکاران زن بيشتر است. راهاندازي بخشي هم براي آموزش و برگزاري کارگاههاي تعمير و مراقبت از خودرو، حتي فارغ از جنسيت و سن، براي آنهايي که قرار نيست مکانيکي شغلشان باشد؛ فقط در حد رفع نيازهاي اوليه. همچنين راهاندازي قسمتي براي آموزش تيونينگ و همکاري با يک تيم تخصصي و بهروز که بتوانند خودروها را از شرکتهاي مختلف و کشورهاي ديگر مقايسه و کارشناسي کنند. به گفته نيلوفر،«وقتي کسي کاري را که دوست دارد انجام ميدهد، متوجه گذر زمان نميشود. کافي است امتحانش کنيد تا سرعت پيشرفتتان غافلگيرتان کند. وقتي در مسيري هستيد که بايد باشيد کمتر چيزي باعث دلسردي شما در ادامه راه خواهد شد. هر روز براي شما با پيشرفت رقم ميخورد چون انگيزه اصلي شما همان کاري است که دوستش داريد.» کيانا هم معتقد است: «تعميرکاري مانند علم پزشکي يا حقوق است، چون زمان باعث مي شود با پيشرفت فناوري خودروها به همان نسبت دانش ما هم بهروز شود. به نظر من اين کار انتها ندارد، من اين پيشرفت را حداقل تا سه چهار سال آينده ميبينم و هنوز خودم را شاگرد ميدانم.»