صوت/ مثنوی خوانی- قسمت چهل و هفتم- داستان موسی(ع) و ساحران فرعون

آخرين خبر/ مثنوي خواني يکي از مواردي که افراد عاشق ادبيات پارسي اوقات فراغت خود را به آن اختصاص مي دهند. مثنوي معنوي از گنجينه آثار قديمي است که هنوز هم انسان ها به دنبال مطالعه آن هستند. اما شايد درک آن براي تمام افراد آسان نباشد. در اين پادکست علي عرفانيان با خوانش اشعار مولوي و توضيح آن ها اين کار را براي ما ساده تر کرده است.
مثنوي معنوي، اثر گرانسنگ محمد جلال الدين بلخي، شاعر و عارف پارسي گوست. اين کتاب از ۲۶۰۰۰ بيت و شش دفتر تشکيل شده است و يکي از برترين کتابهاي ادبيات عرفاني کهن فارسي و حکمت ايراني پس از اسلام است. اين کتاب در قالب شعري مثنوي سروده شده است که در واقع عنوان کتاب نيز ميباشد.
اشعار مولوي به قدري جهان شمول است که ترجمه آن در ساير کشورها بسيار مورد استقبال قرار گرفته است به طوري که براي چند سال پياپي ديوان اشعار مولانا در صدر جدول پرفروشترين کتابهاي شعر در آمريکا قرار گرفت و اين شاعر ايراني بالاتر از شعراي نامي ادبيات انگليسي مانند شکسپير و بليک قرار گرفته است.
قسمت چهل و هفتم ابيات 1615 تا 1648
ساحران در عهد فرعون لعين
چون مري کردند با موسي بکين
ليک موسي را مقدم داشتند
ساحران او را مکرم داشتند
زانک گفتندش که فرمان آن تست
گر همي خواهي عصا تو فکن نخست
گفت ني اول شما اي ساحران
افکنيد ان مکرها را درميان
اين قدر تعظيم دينشان را خريد
کز مري آن دست و پاهاشان بريد
ساحران چون حق او بشناختند
دست و پا در جرم آن در باختند
لقمه و نکتهست کامل را حلال
تو نهاي کامل مخور ميباش لال
چون تو گوشي او زبان ني جنس تو
گوشها را حق بفرمود انصتوا
کودک اول چون بزايد شيرنوش
مدتي خامش بود او جمله گوش
مدتي ميبايدش لب دوختن
از سخن تا او سخن آموختن
ور نباشد گوش و تيتي ميکند
خويشتن را گنگ گيتي ميکند
کر اصلي کش نبد ز آغاز گوش
لال باشد کي کند در نطق جوش
زانک اول سمع بايد نطق را
سوي منطق از ره سمع اندر آ
وادخلوا الابيات من ابوابها
واطلبوا الاغراض في اسبابها
نطق کان موقوف راه سمع نيست
جز که نطق خالق بيطمع نيست
مبدعست او تابع استاد ني
مسند جمله ورا اسناد ني
باقيان هم در حرف هم در مقال
تابع استاد و محتاج مثال
زين سخن گر نيستي بيگانهاي
دلق و اشکي گير در ويرانهاي
زانک آدم زان عتاب از اشک رست
اشک تر باشد دم توبهپرست
بهر گريه آمد آدم بر زمين
تا بود گريان و نالان و حزين
آدم از فردوس و از بالاي هفت
پاي ماچان از براي عذر رفت
گر ز پشت آدمي وز صلب او
در طلب ميباش هم در طلب او
ز آتش دل و آب ديده نقل ساز
بوستان از ابر و خورشيدست باز
تو چه داني ذوق آب ديدگان
عاشق ناني تو چون ناديدگان
...
سازنده علي عرفانيان
اپليکيشن castbox مثنوي خواني
قسمت قبل: