«تخریبچی»؛ داستانی صمیمی و نوستالژیک از جنگ

جوان آنلاين/ «تخريبچي» نام داستان تقريباً بلندي از امير مرادحاصل است که براي نوجوانان منتشر شده است.
موضوع داستان هم جنگ است؛ جنگي که از طرف يک رزمنده پا به سن گذاشته روايت ميشود.
خلاصه داستان تخريبچي به اين شکل است که پسر نوجواني به نام طالب از يکي از شهرهاي جنوبي کشور به جبهه ميآيد. راوي داستان بعد از آشنايي با طالب متوجه ميشود که تمام اعضاي خانواده او بر اثر اصابت خمپاره به خانهشان شهيد شدهاند و فقط خواهر کوچکش منصوره زنده مانده است که او هم در حال حاضر پيش عمو و زنعموي پيرش در جنوب زندگي ميکند.
طالب که فقط ۱۴سال دارد در گروهان به عنوان تخريبچي انجام وظيفه ميکند و کار سخت او پاکسازي مينهاي دشمن است. در آخر داستان در شب عمليات طالب در ميدان مين شهيد ميشود و نامهاي که شب قبل براي خواهرش نوشته است به دست راوي ميرسد که بايد آن را براي خواهرکوچکش پست کند. در آخرين سطر داستان، جواب نامه منصوره کوچولو در غياب طالب به دست راوي ميرسد که در آن نوشته که عموي پيرش هم مرده است و از برادرش ميخواهد در جبهه بماند و بجنگد...
همانطور که ميخوانيد کليت داستان پر از يأس و نااميدي و تلخي است. اين يکي از موضوعاتي است که نويسندگان جنگ اکثراً در آثارشان چه در زمان جنگ و چه بعد از پايان جنگ به آن دامن زدهاند. اين درست که بخشي ظاهري از نتيجه جنگ ويراني و تلخي است و جنگ در متن و بطن خود مشحون از حماسه، زندگي و زايش مداوم است. به هر حال نويسنده يا هنرمند هم رسالتي دارد و اين رسالت هيچ گاه در فرياد زدن تلخيها و نااميديها نيست واي بسا که در دل همين تلخيها يک اميدي به زندگي به وجود بيايد.
به هر حال زندگي ادامه دارد و در جريان است، مثل رودي که دائم در عبور است پس نميتوان جلوي جاري بودن زندگي را گرفت، از طرفي ديگر، وقتي براي گروه سني نوجوان دست به قلم ميبريم نبايد از سوژههاي سياه و تلخ و پر از نااميدي استفاده کنيم، چون طبيعتاً نتيجه عکس از اين سبک نوشتن خواهيم گرفت. در اين داستان نويسنده دو کاراکتر کودک و نوجوان دارد. کودک داستان، منصوره خواهر دبستانياش است که آخرين کورسوي اميدش يعني طالب را هم از دست ميدهد و نوجوان هم خود طالب شخصيت اول داستان است که شهيد ميشود. به فرض که اين ماجرا کاملاً واقعي بوده، اما به هر حال هيچ رمان يا شعر و داستاني در ادبيات نيست که آميخته به تخيل نباشد.
گاهي خيال به کمک نويسنده ميآيد تا پيام مثبتي را که ميخواهد به مخاطب بدهد کمي اميدوارکنندهتر باشد، خصوصاً کتابي که از طرف نهادي منتشر شده که براي دانشآموزان و آيندهسازان کشور است.
داستان بلند تخريبچي از نظر پرداخت و روايت بسيار روان، صميمي و پخته نوشته شده و بسيار هم نوستالژيک است، خصوصاً صحنه نوشتن نامه طالب در زير نور کمرنگ فانوس در سنگر و همچنين همدلي و تعهدي که بين رزمندگان براي دفاع از آب و خاکشان وجود دارد، اما نويسنده پايان تلخي براي مخاطبان نوجوانش رقم زده است که از کيفيت ساختار داستان کاسته است. اين کتاب در قطعي رقعي توسط انتشارات امور تربيتي آموزشوپرورش تهران منتشر شده است.