روایت تلاش عاشقانه علی انصاریان برای کولبرف
خبرآنلاين/ ميلاد منصوري، کارگردان فيلم کولبرف درباره مرحوم انصاريان گفت: علي طوري بود که اصلا انگار نه انگار که به تازگي وارد اين حوزه شده است. اول از همه اينکه به شدت از سينما اطلاعات داشت. فيلمباز بود و همه اتفاقات را لحظه به لحظه پيگيري ميکرد.
حسرت بعضي اتفاقات تا پايان عمر آدم را رها نميکند و گذر زمان هم مرهمي براي آن نيست و هر روزي که ميگذرد تحملش سختتر و سختتر ميشود. درگذشت علي انصاريان، از اين جنس اتفاقات بود که حسرتش با گذر زمان هرگز کم نميشود و داغش تا ابد پابرجا خواهد ماند. چند روز پيش اما اتفاقي رخ داد که داغ نبودن علي را چند برابر کرد؛ فيلم سينمايي کولبرف، آخرين فيلم علي انصاريان در جشنواره V.I.Z بلغارستان در دو بخش موفق به کسب جايزه شد که يکي از آنها متعلق به خود علي بود. مرحوم انصاريان در زمان فوتبالش همواره از عشق و علاقه به سينما و دوربين حرف ميزد و در سالهاي پاياني عمرش به صورت حرفهاي کار بازيگري را هم آغاز کرده بود اما افسوس که درست در روزهايي که فيلمهايش به جشنوارههاي مختلف راه مييابند، ديگر خودش نيست که از موفقيتهايش لذت ببرد. برنده شدن علي بهانه گفت و گو با ميلاد منصوري، کارگردان اين فيلم شد و او در مصاحبه اختصاصي با خبرآنلاين درباره ساخت فيلم کولبرف و تجربه شيرين کار با علي انصاريان حرفهاي جالبي زد. منصوري در اين گفت و گو از رفتارهاي جالب علي و تعهد ويژه و خاصش به کار، توانايي و اطلاعات فوقالعاده او از بازيگري و حسرتش از نبودن علي در زمان بردن جايزه گفت. حرفهاي جالبي که در ادامه ميخوانيد:
* اول از همه لطفا درباره جشنواره فيلم بلغارستان و حضور فيلم کولبرف در اين جشنواره بگوييد.
جشنواره فيلم V.I.Z بلغارستان فستيوالي است که به ايدههاي نو و اتفاقات خاص ميپردازد که خدا را شکر فيلم ما مورد توجه قرار گرفت و در در شش بخش اصلي بهترين فيلمنامه و بهترين کارگرداني از بنده، بهترين فيلم به تهيهکنندگي سيدروحالله حسيني لرگاني، بهترين بازيگر مرد زندهياد علي انصاريان، بهترين فيلمبرداري از مهدي رضايي و بهترين بازيگر زن مهتاب ثروتي نامزد دريافت جايزه شده بود که در دو بخش بهترين بازيگر مرد و بهترين فيلمبرداري موفق به کسب جايزه شديم.
* کمي درباره اولين تجربه ساخت فيلم بلند بگوييد.
خب کولبرف اولين فيلم بلند من بعد از سالها دستياري و ساخت فيلم کوتاه بود. قطعا اين فيلم بدون حمايت سيدروحالله حسيني لرگاني، سرمايهگذار و تهيهکننده مستقلي که ما داشتيم و در اين شرايط بد سينما پشت کار بود، ساخته نميشد. اگر حمايت حسين سليماني عزيز، دنيز متوسلي، بازيگر خوب کشورمان، مهدي رضايي، فرهاد عسگري و ديگر دوستان من که عاشقانه پشت اين کار آمدند، نبود، اين فيلم ساخته نميشد. کولبرف بدون حمايت اين افراد جان نميگرفت و در آن شرايط سخت ساخته نميشد.
* علي انصاريان هم در فيلم شما حضور داشت و برنده جايزه شد. نقش علي در اين فيلم چيست و آيا زماني که کار را شروع کرديد تصور ميشد که بتواند به جايزه برسد؟
علي انصاريان نقش يک پليس مرزي را بازي ميکند که به تازگي به منطقه مرزي فرستاده شده است. در اين فيلم مامور خيلي خاصي را ميبينيم که اتوکشيده رفتار نميکند و پس از خدمت در فضاي شهري حالا به مرز آمده و با اتفاقات عجيب و غريبي روبهرو شده و در بدو ورودش درگير ماجرايي ميشود. علي به شدت متفاوت، ريزبينانه و دقيق کار کرد و مدتها درباره نقش او بحث و گفت و گو کرديم. علي به قدري روي اين نقش ريز شده بود که حتي چند پروژه ديگر را لغو کرد و کولبرف براي او فيلم خاص و عجيبي بود. اين را همه دوستان و اطرافيانش پس از درگذشت او ميگفتند که کولبرف براي او بسيار ويژه بود و اين را از رفتار علي ميشد حس کرد. او لحظه لحظه عاشقانه براي فيلم تلاش ميکرد و ايدههاي مختلفي درباره نقشش ميداد. آدمي بود که بيادعا در اختيار کار و کارگردان بود و ميشد حدس زد که در اين فيلم اتفاقات خوبي براي او رخ دهد. خيلي مشتاق ديدن فيلم بود که متاسفانه نه فيلم را ديد و نه اتفاقات بعد فيلم را...
* چي شد که تصميم گرفتيد مرحوم انصاريان را براي فيلمتان انتخاب کنيد؟
ما کانديد ديگري براي نقش معروف داشتيم که متاسفانه در مباحث مالي با بيمهري مواجه شديم. من يک روز به صورت اتفاقي علي انصاريان به ذهنم آمد و جايي يک اتفاقي را درباره علي ديدم. با دستيارم ميثم بيدقي گپ زدم و او گفت علي دوست صميمي من و آدم درستي است و او را به دفتر دعوت کرد. در جلسه اول با علي صحبت کردم و انقدر انرژي او خوب بود و انقدر آدم درست و شريفي بود که من همان لحظه علي را انتخاب کردم و با بازخوردهاي بدي هم روبهرو شدم. دو بازيگر که کانديداي دو نقش اصلي ما بودند و جلسات زيادي با آنها داشتيم از ما جدا شدند ولي اين اصلا براي من مهم نبود. خوشحالم که با علي کار کردم چون او انسان بزرگي بود و اين مهمترين ويژگي علي بود.
* نظر علي در طول کار و در مورد نقشش چه بود؟
علي به شدت کار را دوست داشت و از لحظهاي که فيلمنامه را خواند در قالب نقش قرار گرفت و به شدت با معروف ارتباط برقرار کرد. از لحظه قرارداد به من گفت به هيچ چيز جز ساختن کولبرف فکر نکن چون الآن مهمترين اتفاق اين است که اين کار ساخته شود و ديده شود. اين نقش را متفاوتترين نقش خودش ميدانست و کولبرف را هم فيلم خيلي متفاوتي ميدانست و هر لحظه به نقش معروف فکر ميکرد. حتي براي کلت کمري که داشت ما ماکت کلتي تهيه کرده بوديم و ماکت از ديد او مناسب معروف نبود. ميگفت وقتي من اين را دستم ميگيرم، معلوم است که ماکت است و براي خودش يک ماکت کلت واقعي فلزي خريد که در کار از آن استفاده کرديم. لحظه به لحظه که کار جلو ميرفت براي ديدن خروجي کار تشنه و تشنهتر ميشد. حالا من مثل خيليها بعد فوت علي نميگويم چه حرفهايي باهم زديم ولي ميگفت کار خوب و شريفي ميشود. به واسطه اين که آدمها با عشق کار ميکردند و حداقل 80 درصد بچهها بيادعا و با عشق در آن شرايط سخت کوهستاني کار کردند. ما 70 درصد فيلم را در کوه و کوهستان و مناطق صعبالعبور گرفتيم و کار هم در پيک کرونا بود ولي خدا را شکر اتفاقي براي کسي نيفتاد و کولبرف را در 28 جلسه ساختيم. علي در آن مدتي که با ما بود خيلي هم سالم زندگي ميکرد و جالب است بدانيد غذاي او نان و پنير و خيار و گوجه بود. غذاي ما از يک رستوراني تامين ميشد که تهيهکننده زحمتش را کشيد و غذا و اسکان ما در بهترين جاي مريوان بود ولي علي سالمترين غذا را ميخورد. با اين وجود نميدانم چه شد که اين اتفاقات افتاد.
* کدام ويژگي علي انصاريان در زمان همکاري براي شما خيلي جالب بود؟
علي انصاريان ويژگيهاي زيادي داشت؛ از لحظه بستن قرارداد که خيلي بامرام و منش خودش هواي ما را داشت و متعهد بودنش به کار از ويژگيهاي او بود. برخلاف خيلي بازيگران ديگر که در زمان حياتش او را بازيگر نميدانستند و بعد از فوتش ناگهان علي براي آنها مهم شد، خيلي موشکافانه درباره نقشش چيزهايي ميگفت که از ذهن آدم نميگذشت.
* کار کردن با علي انصاريان که در گذشته بازيگر حرفهاي نبود و به تازگي وارد اين حوزه شده بود، سخت نبود؟
علي طوري بود که اصلا انگار نه انگار که به تازگي وارد اين حوزه شده است. اول از همه اينکه به شدت از سينما اطلاعات داشت. فيلمباز بود و همه اتفاقات را لحظه به لحظه پيگيري ميکرد و خيلي بيادعا به من ميگفت:« ابزار بازيگر بيان، لحن و بدن اوست و ميلاد تو به نظر خودت معروف را چطور ديدي؟ معروف را آدمي ديدم که پليس مرزي قلدر است و تازه به مرز فرستاده شده و اين آدم اينجا گم است.» او راجعبه ريز به ريز نقشش حرف ميزد و در قامت يک بازيگر حرفهاي در کولبرف حاضر شد و اصلا به اين نگاه نکردم که يک بازيگر تازهکار وارد سينما شده است. علي واقعا يک بازيگر حرفهاي بود.
* به جز علي کمي درباره ديگر بازيگران و عوامل کولبرف بگوييد. کار کردن در کوهستان آن هم در شرايط کرونا چطور بود؟
ميخواهم جدا از بقيه بچهها که خيلي خوب و درست کار کردند، درباره دو بازيگر فيلم صحبت کنم. ميخواهم راجعبه دنيز متوسلي صحبت کنم که پس از سريال هيولا و چند کار ديگر براي اين فيلم با او قرارداد بستم و يک ماه و نيم زودتر از گروه به کردستان رفت و بين کولبرها زندگي کرد. براي يک دختر تهراني که پيش از اين در اين مدل فيلمها نبوده و با اقاي مديري کار کرده، خيلي جالب است که به کردستان برود و با خيلي از کولبرهايي آشنا شود که بعدها از طريق ايشان به پروژه معرفي شدند. ايشان حتي روزهايي را کولبري کردند و به کوهستان رفتند و زبان آنها را به طور کامل ياد گرفتند. به درجهاي رسيدند که همه فکر ميکردند از بوميهاي اين منطقه هستند. در کنار ايشان آقاي حسين سليماني که مطمئن هستم سال درخشاني را در پيش رو دارند چون به شدت بازيگر درست و کاربلدي است و به شدت در کنار کمکهايي که به پروژه کردند، براي نقش سيروان زمان گذاشتند و تحقيق کردند و سفر رفتند و لحظه به لحظه به من پيشنهاد ميدادند. او جزو بازيگراني بود که هيچ ترسي از تغيير چهره و به هم خوردن لباس و صورتش نداشت و گريمور ما محمدرضا ميرباقري خيلي روي گريم صورتش کار کرد و گريم خوبي داشت. او به شدت براي نقشش زحمت کشيد تا جايي که در صحنههاي کولبري، حسين لباسهاي صحنهاش را به کولبرها ميداد و لباس کولبرهاي واقعي را ميپوشيد که به شرايط نزديکتر شود. واقعا تفاوت او با کولبرها قابل تشخيص نبود و به شدت براي اين نقش تلاش کرد. در کنار اينها از ميان بچههاي پشت دوربين، مهدي رضايي، فيلمبردار ما شانه به شانه من براي اين کار دويد و از تمام وجودش از استفاده کرد چون شرايط ما هم سخت بود و ما بايد ميدويديم تا فيلم را بسازيم و طوري نبود که مثلا 90 روز وقت داشته باشيم. صدابردار ما، فرشيد احمدي، طراح صحنه، فرهاد عسگري، دستيار من ميثم بيدقي و تک تک بچهها از روز اول زحمت کشيدند که اين فيلم توليد شود. بعد هم در زمان پس توليد بچهها زحمت کشيدند و الآن هم تيم پخش ما خانمها سولماز اعتماد و آوا فياض مدير روابط عمومي ما کساني هستند که دوست داشتم راجعبه انها صحبت کنم و زحمت کشيدند. فربد جلالي، کالريست ما، حسين قورچيان، صداگذار ما، عوامل تدوين و ديگر نفراتي که بودند و زحمت کشيدند.
* خاطره جالبي از علي انصاريان در حين کار داريد؟
علي واقعا انسان شوخطبع و خنداني بود و تمام لحظات کار کردن در کنارش پر از خاطره بود و همه بچههاي کولبرف با علي رفيق بودند و او را قلبا دوست داشتند. در تمام روزهاي فيلمبرداري علي وقتي بازي داشت و جلوي دوربين ميآمد، قبل از گرفتن پلان هميشه به شوخي ميگفت:«دوستان اصلا نياز نيست استرس داشته باشيد و فکر کنيد من هم يک آدم معمولي هستم و راحت بازي خودتان را کنيد. ميدانم بازي جلوي من سخت است اما استرس نداشته باشيد!» حالا جالب است با يکي دو نفر از بچهها بيشتر شوخي ميکرد و برخلاف رزومه آنها ميگفت:« ميدانم اولين کار بلندتان است و قبلا فقط فيلم کوتاه و کار دانشجويي کردهايد اما من سر چند کار سينمايي رفتهام و اصلا ترسي ندارد و همان کارهايي که قبلا کردهايد را بدون استرس انجام دهيد. اصلا به اين فکر نکنيد که علي انصاريان جلوي شما بازي ميکند چون شما را به هم ميريزد!» اين بود که هر وقت علي انصاريان ميآمد با صداي بلند داد ميزد:« علي انصاريان آمده ولي نياز نيست استرس بگيريد و من هم کمک ميکنم.» اين خيلي باعث خنده بچهها ميشد و همه ميدانستند وقتي علي ميآيد اين را به همه ميگويد و اين از روي شوخطبعي او بود و براي حال بچهها ميگفت.
* بعد از اين بردن جايزه با خانواده علي صحبت کرديد؟
هنوز نه ولي برنامههايي داريم که در ادامه مشخص خواهد شد. چيزي که در مورد مرگ علي تلخ بود اينکه ما از روزي که علي کرونا گرفت پيگير حالش بوديم و اصلا تصور نميکرديم که علي انصاريان از پا دربيايد. در آن دوران روند پس توليد فيلم هم پيش ميرفت. يک روز حسين سليماني به من زنگ زد و قرار شد يک نسخه اوليه از فيلم را آماده کنيم و به بيمارستان ببريم که علي ببيند و حال و هوايش عوض شود. واقعا هر وقت راجعبه اين صحبت ميکنيم اشکمان درميآيد. ما آن روز در دفتر همه در رفت و آمد بوديم که کار را آماده کنيم که خبر رسيد علي اکسيژن خونش پايين آمده و به کما رفته است. علي متاسفانه هيچوقت آن نسخه فيلم را نديد. نسخه فيلمي که با ليبل «براي بازبيني علي انصاريان» آماده شده بود هرگز به دستش نرسيد. اميدوارم خبر جايزه به گوشش برسد...
* علي انصاريان خيلي به مادرش وابسته بود و همه درباره اين موضوع اطلاع داشتند. در اين مورد خاطره خاصي داريد؟
هميشه ميگفت تمام زندگيام مادرم است و مطمئنم اگر بود اين جايزه را به مادرش تقديم ميکرد و ما هم قطعا اين کار را انجام خواهيم داد و به دست ننه علي خواهد رسيد. بزرگترين خاطره مربوط به مادر علي بين علي انصاريان و حسين سليماني بود که به ماجراي «روغن ننه علي» معروف است. علي مدام به حسين ميگفت اين روغن ننه ما را نميآوري؟ که بعدا ما فهميديم داستان اين بوده براي مادر علي انصاريان از يک جا روغن کرمانشاهي فرستادهاند که به دست حسين سليماني رسيده و او هم روغن را به علي نميداد. علي هم همه جا اين را ميگفت حتي در يک مصاحبهاش گفت:« در نهايت سلام ميرسانم به حسين سليماني؛ لطفا اين روغن مادرم را بياور!»
* به عنوان سوال پاياني يک جمله خطاب به علي انصاريان بگوييد.
علي جان! داداش! هميشه پيگير فيلمت بودي و با لحن و کلام قشنگ پيگير کولبرف بودي. که به حسين هم گفته بودي فکر نکنم فيلم به جشنواره برود. فيلم به جشنواره رفت و اولين برنده آن تو بودي و اولين جايزه بازيگريات را گرفتي. از جشنواره معتبر کشورت آن را خواستي و به تو ندادند؛ جايزه را برنده شدي ولي خودت نيستي که آن را تحويل بگيري و از آن لذت ببري!
* حرف ديگري درباره فيلم کولبرف نداريد؟
تک تک بچههاي کولبرف چه جلوي دوربين و چه پشت دوربين درخشان بودند و در يک فيلم سخت جنگيدند و ممنون تک تک آنها هستم و دم همه آنها گرم.