نماد آخرین خبر

قراردادی که قدرت شاه را دود کرد

منبع
هم ميهن
بروزرسانی
قراردادی که قدرت شاه را دود کرد

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشر آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

داود دشتبانی| در سال 1890، کمتر از دو دهه پس از قرارداد رویتر ناصرالدین‏‌شاه برای تامین هزینه‌‏های سومین سفرش به اروپا امتیازی را برای انحصار کامل تولید، فروش و صادرات تنباکو به مدت پنجاه سال به ماژور جی‏اف تالبوت اعطا کرد.

نام انگلیسی تالبوت به خاطر دو محصول مصرفی و انحصاری با تاریخ ایران گره خورده است؛ نخست، تنباکو و دوم، خودروی پیکان! و عجیب اینکه هر دو نیز به تغییر رژیم در ایران منتهی شده‌اند. زمانی که سرگرد جرالد تالبوت انگلیسی امتیاز انحصاری خرید و فروش توتون و تنباکو را از ناصرالدین‌شاه کسب کرد کسی فکر نمی‌کرد این امتیاز پرسود زمینه‌ساز جنبش و نهضتی اعتراضی در ایران شود که به جنبش مشروطه و تغییر نظام سلطنتی استبدادی به نظام مشروطه منجر شود. توتون و تنباکوی ایران که در آن عصر محصولی مهم و یکی از اقلام اصلی تولیدی و صادراتی ایران بود، به زندگی مردم ایران پیوند خورده بود و بسیاری از آنها تولیدکننده و فروشنده و یا مصرف‌کننده این کالا بودند و انحصار آن در دست شرکتی انگلیسی، با اعتراضات عمومی به رهبری روحانیون منجر شد که در نهایت با فتوای تحریم میرزای‌شیرازی مرجع بزرگ شیعیان مواجه شد و دولت ایران را وادار به لغو این امتیاز و پرداخت غرامت به تالبوت کرد.


متن استفتاء و فتوای میرزای شیرازی برای تحریم تنباکو

حدود صدسال بعد اما یکی از مدل‌های خودروی شرکت خودروسازی تالبوت نیز در ایران به پیکان معروف شد و به نماد مدرنیزاسیون محمدرضاشاه پهلوی بدل شد که با شعار «هر خانواده ایرانی، یک پیکان» می‌خواست رشد اقتصادی ناشی از فروش نفت را به رخ مردم ایران بکشد اما باز هم این تالبوت انگلیسی برای شاه و دولت ایران خوش‌یمن نبود و به انقلاب سال 1357 منجر شد و باز هم  نظام حکومتی از مشروطه سلطنتی به جمهوری اسلامی تبدیل شد؛ گویی نام تالبوت برای شاهان ایرانی خوش‌یمن نبود.

زمینه‌های قرارداد انحصاری توتون و تنباکو
وضعیت اقتصادی و اجتماعی در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار متزلزل و آشفته شده بود و زمینه برای اعتراضات اجتماعی فراهم بود. ضعف اقتصادی کشور با تسلط قدرت‌های خارجی بر تجارت تشدید شده بود و همین امر به نارضایتی تجار و بازاریان و عموم مردم دامن می‌زد. تلاش‌های دولت برای اصلاحات ناکام و ناکافی بود. عدم امکان تحول اساسی در اقتصاد و سیاست اصلاحات ظاهری را بی‌نتیجه می‌نمود و اصلاح‌گران نیز عاقبتی ناخوش داشتند. اصلاحات امیرکبیر مخالفان بی‌شماری را برای او فراهم کرد که به بهای جانش تمام شد و میرزا‌حسین‌خان سپهسالار به دنبال توسعه کشور تن به قرارداد یک‌طرفه و زیانبار رویتر داد که منجر به عزل و بدنامی‌اش شد.

لغو قرارداد رویتر که با اعتراض نخبگان سیاسی خاندان قاجار و روحانیون رقم خورده بود موجب تزلزل قدرت سیاسی شاه نیز شد و مشخص شد اگر جامعه دست به اعتراضی گسترده بزند می‌تواند تصمیمات شاه قدرقدرت را هم تغییر دهد. رابطه با قدرت‌های خارجی به کلافی پیچیده بدل شده بود. از یک سو اصلاح‌گران امیدوار بودند با دریافت تکنولوژی و دانش غربی بتوانند کشور را رو به توسعه هدایت کنند از سوی دیگر مقاصد استعماری و سلطه‌جویانه این قدرت‌ها مانع از رابطه‌ای سودمند با کشورهای غربی می‌شد و به اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه آسیب می‌زد. سودجویی سرمایه‌داران غربی نیز بیش از گذشته خود را نشان می‌داد؛ همچنان که در جریان قرارداد رویتر حتی دولت بریتانیا را به این نتیجه رساند که نمی‌تواند از بلندپروازی جاه‌طلبانه این تاجر یهودی حمایت کند. اما این آخرین تلاش یک تاجر انگلیسی برای تسلط بر اقتصاد ایران نبود.

در سال 1890، کمتر از دو دهه پس از قرارداد رویتر ناصرالدین‌شاه برای تامین هزینه‌های سومین سفرش به اروپا امتیازی را برای انحصار کامل تولید، فروش و صادرات تنباکو به مدت پنجاه سال به ماژور جی‌اف تالبوت اعطا کرد. این‌ قرارداد شامل‌ یک‌ مقدمه‌ و پانزده فصل‌ بود که‌ در مقدمه‌‌ی آن‌ با امضای ناصرالدین‌شاه چنین‌ آمده‌ است‌: «صورت‌ فرمان‌ تنباکو و توتون‌ مینوپل (انحصار) خرید و فروش‌ و ساختن‌ در داخل‌ و خارج‌. کل‌ توتون‌ و تنباکویی‌ که‌ در ممالک‌ محروسه‌ به‌ عمل‌ آورده‌ می‌شود تا انقضای‌ مدت‌ پنجاه سال‌ از تاریخ‌ امضای‌ این‌ انحصارنامه‌ به‌ ماژور تالبوت‌ و شرکاء خودشان‌ مشروط‌ به‌ شرایط‌ ذیل‌ مرحمت‌ واگذار فرمودیم‌.»

مذاکره در شهر برایتون شروع شد و ژرژ جرالد تالبوت‌، از نزدیکان‌ سالیسبوری‌، نخست‌وزیر انگلستان‌ ضیافتی‌ به‌ افتخار شاه‌ ترتیب‌ داد و به‌ کمک‌ اعتمادالسلطنه‌ و امین‌السلطان‌ موضوع‌ قرارداد انحصار تنباکوی‌ ایران‌ را با شاه ‌مطرح‌ کرد. در این مذاکره اعتمادالسلطنه و تالبوت به توافق رسیدند و وقتی شاه به برایتون آمد، تالبوت توانست با دادن رشوه‌هایی به درباریان از جمله امین‌السلطان نظر موافق شاه را به دادن انحصار دخانیات، در مقابل دریافت 25 هزار لیره جلب کند. در ازای آن، تالبوت متعهد شد سالانه مبلغ پانزده هزار پوند معادل 1.845 میلیون پوند یا 2.35 میلیون دلار امروزی به دولت ایران پرداخت کند، علاوه بر آن یک‌چهارم سود سالانه نیز نصیب دولت ایران می‌شد.

بعد از برگشتن شاه به ایران تالبوت نیز برای شروع کار به ایران آمد؛ طبق قرارداد یادشده، کمپانی رژی باید سالانه 15 هزار لیره به صندوق دولت ایران واریز می‌کرد و در عوض کشت و فروش توتون و تنباکو را در انحصار خود می‌گرفت؛ سیاستی که استعمار پیر انگلستان در این گونه موارد به کار می‌برد، این بود که شخصی را رابط قرار می‌داد که آن شخص امتیاز بگیرد؛ اما در اصل امتیاز از آنِ انگلستان بود.

توتون و تنباکو در آن دوره یکی از تجارت‌های عمده بازرگانان ایرانی محسوب می‌شد و تقریباً اکثر افراد از این محصولات استفاده می‌کردند. تا پاییز 1890، این امتیاز به شرکت امپریال توتون ایران فروخته شد؛ شرکتی که برخی گمان می‌کنند متعلق به خود تالبوت بود زیرا او به شدت سهام این شرکت را تبلیغ می‌کرد. در زمان امتیاز، محصول تنباکوی ایران تنها به دلیل بازار داخلی اهمیت نداشت، ایرانیان انواع تنباکو را که در بازارهای خارجی بسیار ارزشمند بود کشت می‌کردند. تنباکوی ایرانی در جای دیگری از جهان کشت نمی‌شد و انحصار خرید و فروش این کالای جهانی ارزش زیادی داشت. پس از آنکه شرکت رژی (انحصار) تنباکو تأسیس شد و همه تولیدکنندگان و صاحبان تنباکو در قلمرو قاجار مجبور شدند کالاهای خود را به عوامل رژی بفروشند، و سپس آنها تنباکوی خریداری‌شده را به قیمتی که توافق می‌شد، دوباره بفروشند، موج مخالفت و اعتراض در کشور بلند شد.

در آن زمان در صنعت دخانیات ایران بیش از دویست هزار نفر اشتغال داشتند و این امتیاز ضربه بزرگی به کشاورزان و بازاریان بود که معیشت آنها تا حد زیادی به تجارت پرسود تنباکو وابسته بود. اکنون آنها مجبور به دریافت مجوز از رژِی تنباکو و همچنین گزارش میزان توتون تولیدشده و فروخته‌شده بودند. در اصل این امتیاز نه‌تنها رابطه دیرینه بین تولیدکنندگان تنباکو ایرانی و فروشندگان تنباکو را نقض کرد، بلکه امنیت شغلی بخش قابل توجهی از جمعیت را نیز تهدید کرد.

در این‌ قرارداد پنجاه‌ساله‌ نه‌ منافع‌ دولت‌ و نه‌ منافع‌ ملت‌ و نه‌ استقلال‌ ایران‌، هیچ‌کدام‌ در نظر گرفته‌ نشد. انحصار تجارت‌ و صادرات‌ تنباکو و مشتقات‌ آن‌ لطمه‌ی ‌شدیدی‌ را به‌ تجار بزرگ‌ و کسبه‌‌ی خرده‌پا می‌زد و از طرف‌ دیگر تولیدکنندگان‌ که‌ موظف‌ به‌ فروش‌ محصول‌ خود به‌ یک‌ خریدار خارجی‌ می‌شدند، هیچ‌ آزادی‌ عمل‌ برای‌ خود احساس‌ نمی‌کردند. آنها موظف‌ بودند محصولات‌ خود را با نرخ‌ تعیینی‌ از طرف ‌شرکت‌، تحویل‌ دهند یا نگهدارند. نگهداری‌ تنباکو نیز موجب‌ سیاه‌ شدن‌ یا کرم‌ افتادن ‌آن‌ می‌شد که‌ نتیجه‌ دسترنج‌ سه‌ فصله‌‌ی مردم‌ بود.

مصرف‌‌کنندگان‌ که‌ در آن‌ زمان‌ تقریباً شامل‌ همه‌ی‌ خانواده‌های‌ ایرانی‌ می‌شدند، بدون‌ رعایت‌ شیوه‌‌ی خرید و فروش‌ آن‌ زمان‌ که ‌بیشتر به‌ شکل‌ تبادل‌ کالا یا خدمت‌ در مقابل‌ کالا بود، فقط‌ از طریق‌ پرداخت‌ نقدی‌ می‌توانستند جنس‌ مورد نیاز خود را تأمین‌ کنند. مجموعه‌ی‌ این‌ مسائل‌، بیشتر مردم‌ را از لحاظ‌ اقتصادی‌ نگران‌ کرد؛ مسئله‌ای‌ دیگر که‌ منجر به‌ نگرانی‌ روزافزون‌ مردم‌ متدین‌ و علما شد، ورود سرسام‌آور بیگانگان‌ انگلیسی‌ بود که‌ همراه‌ شرکت‌ به‌ ایران‌ می‌آمدند. به‌روایت‌ دکتر فوریه‌ «یک‌ اردو از رعایای‌ انگلیس‌ و کارگران‌ شرکت‌، چه‌ شرقی‌، چه ‌انگلیسی‌، از هر طرف‌ به‌ ایران‌ ریختند... طولی‌ نکشید که‌ ورود این‌ همه‌ انگلیسی‌ به‌ ایران، ‌تولید  سروصداکرد... حتی‌ گفته‌ می‌شد در بعضی‌ نقاط‌ مثل‌ یزد، کار به‌ شورش‌ نیز کشیده‌ شد». این‌ نگرانی‌ در منابع‌ غیردولتی‌ کاملاً ثبت‌ شده‌ است‌.

اعتراضات داخلی و خارجی به قرارداد رژی

اولین اعتراض شدید علیه این امتیاز از سوی طبقه بازرگانان ایرانی یا علمای ایرانی صورت نگرفت، بلکه از سوی دولت روسیه بود که اعلام کرد رژیم تنباکو آزادی تجارت در منطقه را که در معاهده ترکمانچای تصریح شده است، نقض می‌کند. به‌رغم مخالفت امپراطوری روسیه، ناصرالدین‌شاه قصد داشت امتیاز را ادامه دهد. در فوریه 1891، سرگرد جی‌اف تالبوت برای راه‌اندازی رژی تنباکو به ایران سفر کرد و اندکی پس از آن، دولت ایران برای اولین بار خبر این امتیاز را علنی کرد که باعث نارضایتی فوری در سراسر کشور شد.

وزیر مختار جدید روسیه اوگنی کارلوویچ بوتزوف که پیگیر سیاست دور نگه‌داشتن نقاط شمالی ایران از نفوذ تجاری انگلیس بود، حضور شرکت رژی در شهرهای شمالی را خلاف این سیاست تشخیص داده و نخستین اعتراض خود را علیه رژی مطرح کرد و مدعی شد که وضع انحصارجویانه آن قرارداد، ناقض ماده یک منضم به عهدنامه ترکمانچای است و خواستار الغای امتیازنامه شد. پس از چند روز وزیرمختار روسیه اعتراض رسمیِ کتبی علیه رژی به وزیر امور خارجه تسلیم و تقاضای الغای امتیازنامه را کرد.

بوتزوف اصرار داشت که امتیازنامه رژی ناقض عهدنامه ترکمانچای است، زیرا در آن به یک کمپانی خارجی امتیاز انحصاری واگذار و رعایای روسیه را از تجارت آزاد در ایران منع کرده است و در این زمینه به مفاد عهدنامه ترکمانچای اشاره می‌کند و با اتکا به آن می‌نویسد: «البته دولت ایران حق دارد که برای استفاده در امر زراعت و علوم و غیره ترتیباتی بدهد، اما این ترتیبات به هیج‌وجه من‌الوجوه نباید مخالف با آزادی تجارت مصرح در عهدنامه مقدس [ترکمانچای] باشد. یکی از شرایط آزادی تجارت آن است که بدون دخالت یا مزاحمت کسی در جایی هرنوع متاع از هر قبیل را بتوان خرید و فروش و حمل و نقل کرد و اگر دولت ایران امتیاز مخصوصی به یک فرد یا شرکت برای داد و ستد یک کالای تجارتی اعطا کند و در آنِ واحد مشغول اجرای مواد امتیازنامه باشد بقیه مردم از داد و ستد آن کالا ممنوع خواهند بود».

بوتزوف در طی مذاکرات خود با مصباح‌الملک یکی از مأموران عالی‌رتبه وزارت امورخارجه در این‌باره شفاهاً به‌ جر و بحث پرداخت. وقتی که مصباح‌الملک یادآور شد که تنباکو مانند دیگر کالاها نیست، زیرا تمام دولت‌ها در تهیه و فروش آن نظارت می‌کنند، بوتزوف بی‌درنگ پاسخ داد که من کاری به کار دیگر کشورها ندارم و تنها چیزی که مورد توجه من است آنکه به‌پیمان روس و ایران تجاوز نشود.

به‌رغم افزایش تنش‌ها، جولیوس اورنشتاین مدیر دخانیات وارد تهران شد و امین‌السلطان نخست‌وزیر به او اطمینان داد که این امتیاز از حمایت کامل دولت قاجار برخوردار است. در این میان نامه‌های ناشناس برای اعضای عالی دولت ارسال می‌شد و اعلامیه‌هایی در شهرهایی مانند تهران و تبریز دست به دست می‌شد که خشم عمومی را نسبت به اعطای امتیاز به بیگانگان نشان می‌داد. در بهار، اعتراضات گسترده علیه رژیم در شهرهای بزرگ ایران شروع شد که روحانیون در رأس آن قرار داشتند.

در ابتدا، این بازاریان بودند که مخالفان را با این اعتقاد که درآمد و معیشت آنها در خطر است، رهبری می‌کردند. بازرگانان ثروتمندی مانند حاجی‌محمد کاظم‌ملک التجار با سازماندهی تظاهرات بازاریان و همچنین توسل به مجتهدان معروف برای حمایت از آنها در مخالفت با رژی، نقشی حیاتی در جنبش تنباکو ایفا کردند. علما ثابت کردند که متحد بسیار ارزشمندی برای بازاریان هستند زیرا رهبران مذهبی کلیدی به دنبال حفظ منافع ملی در برابر سلطه بیگانگان بودند. مذهب شیعه مقرراتی علیه سلطه غیرمسلمان بر مسلمان دارد و علما در مورد این مسئله نگران بودند. علاوه بر این، علما با طبقه بازار، بازرگان و اصناف مختلف ارتباط داشتند و در عین حال به تنباکویی که در زمین‌های وقفی کشت می‌شد، علاقه اقتصادی داشتند.

سرانجام، همانطور که روحانیون خاطرنشان کردند، این امتیاز مستقیماً با شرع مغایرت داشت، زیرا افراد مجاز به خرید یا فروش تنباکو به میل خود نبودند و نمی‌توانستند برای تجارت به جای دیگری بروند. بعدها، در فصل برداشت تنباکو کشت‌کنندگان تنباکو با آتش زدن کل محصولات و ذخایر خود به این قانون  اعتراض کردند. شهرهای شیراز، تبریز و تهران به برجسته‌ترین مراکز مخالفت با امتیاز تنباکو تبدیل شدند. این مخالفت‌ها به گونه‌ای بود که علی‌اکبر فال‌اسیری یکی از مجتهدان در شیراز بر بالای منبر از زیر عبا به نشانه جهاد شمشیر بیرون کشید و توسط حکومت دستگیر و به بصره تبعید شد.

علی‌اکبر اسیری در مسیر تبعیدش، با سیدجمال‌الدین اسدآبادی، دیدار کرد و به درخواست او، اسدآبادی نامه‌ای به مرجع برجسته شیعیان میرزای‌شیرازی نوشت و از مجتهدین خواست که کشور را از این جنایت که سرزمین ایران را به حراج قدرت‌های بزرگ قرار داده است، نجات دهند. سیدجمال‌الدین اسدآبادی در این نامه نوشت: «حق را بگویم، من دوست داشتم این نامه را به همه دانشمندان تقدیم کنم، چون دانشمندان در هر نقطه‌ای طلوع نموده و هر نحوی که رشد کرده، در هر کجا که یافت بشوند، جانی هست که در پیکر دین محمد(ص) دمیده شده است... پیشوای دین، پرتو درخشان انوار ائمه، پایه تخت دیانت! زبان گویای شریعت، جناب حاج میرزامحمدحسن شیرازی... تو وارث پیامبرانی... همان ولایت عالم فقیه بر جامعه... اگر ملت را به حال خود گذاشته... افکارشان پریشان می‌شود... چون توده نادان در معتقدات خود جز استقامت و ثبات قدمی که طبقه دانا در عقایدش نشان می‌دهد، دلیلی ندارد اگر بخواهی می‌توانی با یک کلمه افراد پراکنده را جمع کنی و با متفق ساختن آنها دشمن خدا و دشمن مسلمانان را بترسانی و شر کفار را از سرشان برطرف نمایی...»

بازاری‌های تهران از اولین گروه‌هایی بودند که حتی قبل از اعلام عمومی امتیاز، با نوشتن نامه‌های مخالف به شاه به این امتیاز اعتراض کردند. استدلال شده است که این مخالفت اولیه ناشی از تلاش روسیه برای برانگیختن ناامیدی در جامعه بازرگانان تهران بود. اگرچه آذربایجان، منطقه شمال غربی، منطقه کشت تنباکو نبود، اما به دلیل تمرکز زیاد بازرگانان محلی و خرده‌فروشان در منطقه، مخالفت شدیدی با این امتیاز داشت. در اصفهان، حتی قبل از فتوای شیرازی، تحریم مصرف تنباکو اجرا شد، درحالی‌که در شهر تبریز، بازار تعطیل شد و علما تدریس در مدارس را متوقف کردند. شهرهای مشهد و کرمان نیز تظاهراتی را در مخالفت با این امتیاز تجربه کردند، شهرهای دیگر کشور مانند قزوین، یزد و کرمانشاه نیز در مخالفت با شاهنشاه و رژی تنباکو شرکت داشتند.

فتوای میرزای شیرازی و لغو قرارداد
در پی گسترش اعتراضات و درخواست مردم از روحانیون برای همراهی با این اعتراضات فتوایی از مهمترین مرجع دینی شیعیان، میرزای‌شیرازی صادر شد که محتوای تندی داشت: «الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان (به هر نحو ممکن) در حکم محاربه با امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه است» اشاره به امام زمان، به این معنی بود که میرزای شیرازی از تندترین زبان ممکن برای مخالفت با رژی استفاده کرده بود. ساکنان پایتخت تهران از کشیدن تنباکو خودداری کردند و این واکنش جمعی به استان‌های همجوار نیز سرایت کرد. تجار ایرانی برای نمایش همبستگی، با بازارهای اصلی در سراسر کشور را تعطیل کردند. با بزرگتر شدن تحریم تنباکو، ناصرالدین‌شاه و نخست‌وزیر امین‌السلطان خود را ناتوان دیدند که از ترس دخالت روسیه در صورت وقوع جنگ داخلی جلوی جنبش مردمی را بگیرند.

قبل از فتوا، مصرف دخانیات در ایران به قدری رایج بود که در همه جا از جمله داخل مساجد دود می‌شد. ناظران اروپایی خاطرنشان کردند که «بیشتر ایرانی‌ها ترجیح می‌دهند از نان صرف‌نظر کنند تا تنباکو، و اولین کاری که در ماه رمضان در افطار انجام می‌دهند، روشن کردن قلیان‌هایشان بود». با وجود محبوبیت تنباکو، ممنوعیت مذهبی آنقدر موفقیت‌آمیز بود که گفته می‌شد زنان در حرمسرای قاجار قلیان را ترک کردند و خادمان شاه از تهیه قلیان او هم خودداری می‌کردند. پس از حکم میرزا قلیان‌ها شکسته شد و مردم از کشیدن توتون و تنباکو دست کشیدند و تمام مغازه‌های فروش توتون و تنباکو را بستند و معامله با شرکت رژی نیز متوقف شد.

درحالی‌که اعتراضات در حال اوج‌گیری بود اعلانی با این مضمون در کوچه و بازار زده شد: «برحسب حکم جناب حجة‌الاسلام والمسلمین آقای میرزای شیرازی، اگر تا 48 ساعت دیگر امتیاز دخانیات لغو نشود یوم دوشنبه آتیه جهاد است، مردم مهیا شوید». رئیس کمپانی رژی به پیش امین‌السلطان می‌رود و می‌خواهد که امین‌السلطان، علما را راضی کند و حتی از وی تقاضا می‌کند که میرزای آشتیانی را از تهران تبعید کند. پس از اصرار زیاد امین‌السلطان، شاه می‌پذیرد و طی نامه‌ای به میرزای آشتیانی این چنین می‌نویسد: «یا بمان و به بالای منبر برو و قلیان بکش و یا از تهران خارج شو.»

میرزای آشتیانی یک شب مهلت می‌گیرد که وسایل سفرش را آماده کند. زمانی که میرزای آشتیانی قصد خروج از تهران می‌کند مردم به خیابان‌ها ریخته و درحالی‌که کفن پوشیده بودند، با شعار «یا غریب الغرباء، می‌رود سرور ما» به سوی خانه میرزا حرکت می‌کنند: جمعیت تا ظهر به چندین هزار نفر می‌رسد. دکان‌هایی که باز بودند می‌بندند. پس از این ماجرا، شاه شخصی را به پیش میرزای آشتیانی می‌فرستد که منظور شما چیست؟

میرزا در جواب می‌گوید: «تنها مقصود ما لغو امتیاز انحصار دخانیات اعم از داخله و خارجه و کوتاه کردن دست خارجی‌هاست و هیچ تقاضای دیگری نداریم» هنگامی که شاه دید که دولت بریتانیا در حمایت خود از شرکت امپریال توتون و تنباکو در تردید است، امتیاز را لغو کرد و در پی آن روحانیون در تهران اعلام کردند که میرزای شیرازی فتوا را برداشته است. ناصرالدین‌شاه در جواب به امین‌السلطان می‌نویسد: «نایب‌السلطنه امتیاز داخله را که برداشته بودیم حال امتیاز از خارجه را هم برداشتیم و مردم مجبور در کشیدن قلیان نیستند تا حکم از جانب میرزای‌شیرازی برسد.»

این فتوا و لغو امتیاز تنباکو را یکی از اقدامات خیره‌کننده مرجعیت شیعه دانسته‌اند که قدرت خود را به رخ دولت ایران و دولت‌های خارجی کشید و نهضت تنباکو چند سال بعد به انقلاب مشروطه ایران منتهی شد. پس از لغو امتیاز، همچنان مشکلاتی بین دولت قاجار و شرکت دخانیات ایران از نظر مذاکره در مورد میزان غرامتی که به شرکت پرداخت می‌شد وجود داشت. درحالی‌که بسیاری از ایرانیان از جلوگیری از نفوذ تجاری خارجی در کشور خوشحال بودند، جنبش تنباکو پیامدهای بسیار بیشتری از آن چیزی داشت که حتی تصور می‌شد.

نیکی کدی مورخ مشهور خاطرنشان می‌کند که این جنبش از این جهت قابل توجه بود که «ایرانیان برای اولین بار دیدند که ممکن است در برابر شاه و منافع خارجی پیروز شوند... خط مستقیمی از ائتلافی وجود دارد که در جنبش تنباکو شرکت کرد... که در مشروطه به اوج خود رسید.» نهضت تنباکو ناصرالدین‌شاه را هم از نظر مالی ناتوان کرد و هم از نظر عمومی تحقیر کرد. ایران مجبور شد از روسیه وام بگیرد و به یک دولت بدهکار تبدیل شد. ناصرالدین‌شاه پس از جنبش تنباکو و در پایان حکومت خود به شدت با غرب دشمنی کرد و نه‌تنها خود دیگر به سفر اروپایی نرفت، حتی تلاش کرد روابط ایرانیان را هم با اروپا محدود کند.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar