سرمقاله وطن امروز/ اعتیاد به غلطنویسی!
وطن امروز/ «اعتیاد به غلطنویسی!» عنوان یادداشت روز در روزنامه وطن امروز به قلم محمد سلحشور است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
چالش پاسخ غلط دادن به تمام سوالات چندگزینهای در آزمونهای تستی مثالی از یک نبوغ فراوان است. به این معنا که محال است یک شرکتکننده امکان این را پیدا کند که در پاسخ دادن به تمام سوالات، گزینه غلط را انتخاب کند اما اگر یک داوطلب چنین امر محالی را به نام خود ثبت کند باید او را یک نابغه به حساب آورد! ماجرا از این قرار است که اگر در پاسخهای 4 گزینهای یک داوطلب به سوالات شانسی هم جواب دهد، تقریبا یک چهارم پاسخهایش درست از آب در میآید (به همین علت در این آزمونها هر 3 پاسخ غلط، نمره یک پاسخ مثبت را از بین میبرد تا ضریب تاثیرگذاری شانس و اقبال به صفر نزدیک شود). پس محال است یک نفر به شکل رندوم گزینهها را پر کند و تمام گزینههایش غلط شود اما اگر شد باید به او شک کرد، او قطعا پاسخ درست تمام سوالات را میدانسته و عامدانه گزینه غلط را انتخاب کرده است. حالا در این میان میشود یک احتمال بسیار ضعیف دیگر را هم مطرح کرد و آن این است که شخص فرضی حاضر در این چالش، به طور همزمان در تمام سوالات به شکل وارونه امری را که سوال از او داشته برداشت کرده است. باز هم فرقی نمیکند و او به طور طبیعی پاسخ همه سوالات را میدانسته اما نه به عمد که براساس یک جهل منحصر به فرد گزینه صحیح را در تمام جوابهایش حذف کرده و سراغ دیگر گزینهها رفته است.
قیاس گرفتن از چنین چالش سختی در آزمونهای چندگزینهای اما در سیاست چندان دشوار نیست. جریانها و چهرههای سیاسی بسیاری وجود دارند که به انتخاب گزینه غلط در مواجهه با همه مسائل سیاسی شهره هستند. درباره این چهرهها باید این پرسش را مطرح کرد: آیا آنها عامدانه همیشه پاسخ غلط را انتخاب میکنند یا قدرت ادراکیشان در مواجهه با حوادث پیرامونی به قدری مختل است که خود به خود گزینه صحیح را از دایره گزینههای خود خط میزنند و انتخاب سیاسیشان را محدود به گزینش یکی از پاسخهای غلط میکنند.
اگر در بین سیاهه طویل افرادی که به انتخاب گزینه غلط در مواجهه با همه حوادث شهرهاند بخواهیم رتبهبندی دقیقی انجام دهیم، قطعا آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات یکی از رتبههای برتر را کسب خواهد کرد. در آخرین نمونه از انتخاب گزینههای غلط او روز گذشته همزمان با اینکه همه کارشناسان بر تبلیغاتی و غیراجرایی بودن طرح آتشبس در لبنان اذعان میکردند و آن را یک انشای تمام اسرائیلی دانستند که حتی قطعنامه 1701 شورای امنیت را نیز بلاموضوع میکند، او به استقبال این طرح آتشبس رفت! اگر شخصیت حقیقی آذر منصوری را تنها مدنظر قرار دهیم او با این موضع نشان داد حتی به عنوان یک دنبالکننده مبتدی اخبار سیاسی هم در جریان تحولات منطقه و شرایط جنگ در غزه و لبنان نیست اما زمانی که او ریاست جبهه اصلاحات را به عهده دارد میتوان موضع فجیع وی را نشانی از نزول خسارتبار ادراک این جریان از تحولات منطقه دانست. طرح آتشبسی که تمام خواستههای اسرائیل برای نابودی و مهار حزبالله را درون خود گنجانده است و باز هم با تایید رژیم صهیونیستی مواجه نشده است، چگونه میتواند مورد استقبال یک کنشگر سیاسی در ایران قرار بگیرد؟ خانم منصوری در توئیت خود اذعان کرده «این اتفاق مهم بر منطقه خاورمیانه و بویژه ایران تاثیرگذار خواهد بود» اما حتی از بیان یک تاثیر مثبت کوچک پذیرش چنین طرحی ناتوان بوده است. آیا صرف توافقی که «تاثیرگذار» است آن را مثبت جلوه میدهد؟ نسبت این تاثیرگذاری بر نظم آینده منطقه چگونه خواهد بود؟ خلع سلاح حزبالله و وارد کردن این بازوی قدرتمند مقاومت به یک انزوای امنیتی، چشمانداز تجاوزهای رژیم صهیونیستی را محدود میکند؟
موضع اخیر آذر منصوری تنها مشتی نمونه از خروار پاسخهای غلط وی و جبهه اصلاحات در مواجهه با واقعیتهای منطقه و جهان است. آیا میتوان پذیرفت این همه پاسخ غلط ناشی از عدم درک صحیح پرسشها بوده است یا اینکه اساسا این جریان خود انتخاب کرده است پاسخهای غلط را انتخاب کند؟ سابقه تاریخی اصلاحطلبان گویای این واقعیت است که همواره ضدیتی بنیادین با محور مقاومت داشتهاند و حتی به تضعیف آن به عنوان پیششرطی برای نزدیکی به غرب چشم دوختهاند. گذشته از این بیگانگی و عناد با محور مقاومت، اصلاحات اعتیاد ذهنی به هرگونه توافقی پیدا کرده است که در سوی دیگرش ردی از آمریکا باشد. به بیان دیگر صرف سازش و پذیرش بسته پیشنهادی آمریکا برای اصلاحطلبان به یک مولفه هویتی تبدیل شده که آنها خود را با مصادیق این مؤلفه تعریف میکنند.
به همین علت اگر بخواهیم با نگاهی خوشبینانه به مواضع اینچنینی اصلاحطلبان نظر بیندازیم بیش از سیاست و امنیت باید با متغیر روانشناختی دنبال پاسخی برای چرایی رفتار این جریان بگردیم.
غرب آسیا یکی از ملتهبترین و در عین حال تعیینکنندهترین ایام تاریخ خود را از سر میگذراند. جنگ موجودیتی میان رژیم اشغالگر قدس با گروههای مقاومت به مرحله نظمآفرینی برای آینده منطقه رسیده است. سطح این نزاع تا حدی است که جمهوری اسلامی ایران هم شرایط جنگی را تجربه میکند. در چنین موقعیتی هرچه قدرت نیروهای مقاومت را تقویت کند جایگاه ایران را نیز در آینده منطقه مستحکمتر خواهد کرد و تنها یک پاسخ مطلقا غلط برای آینده ایران و منطقه است که از انشای اسرائیل ضدمقاومت به عنوان یک دستاورد امیدبخش! یاد میکند.