تندروها از شروع دولت احمدینژاد، حذف طبقه متوسط را آغاز کردند
آرمان ملی/متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سیاوش پورعلی| اگر بخواهیم نگاهی اجمالی به رفتوآمد مسئولان و مدیران در دولتهای ادوار بیندازیم میبینیم حذف یا اخراج بسیاری از چهرههای شاخص مدیریتی که تا حدودی غیرجناحی و تکنوکرات محسوب میشدند، صدمات جبرانناپذیری به جامعه وارد کرده است.
روندی که البته همچنان ادامه دارد ولی دولت چهاردهم تلاش دارد تا روند تسویهحسابهای سیاسی را متوقف و از نیروهای سایر جناحهای سیاسی هم استفاده کند، همچنان که آنها را وارد کابینه کرد. بسیاری معتقدند که این مسیر دولت چهاردهم به مقصد مطلوب نمیرسد و اگر هم برسد با روی کارآمدن دولتی بعدی این روند مسدود خواهد شد. چهرههای سیاسی ایران را عمدتا با دوتابلوی مشخص میشناسیم و خبری از احزاب نیرومند مستقل هم نیست. باتوجه به این فاکتور باید بگوییم هرکسی میخواهد در بدنه حکمرانی ایران جای داشته باشد باید به یکی از این اردوگاههای سیاسی وابستگی داشته باشد که همین مورد مقدمات حذف طبقه متخصص را فراهم میکند. متاسفانه باید بگوییم با روی کارآمدن دولتهای جدید، آنچه تسویهحساب سیاسی نامیده میشود باعث خلأ مدیریتی شده است. در این مورد که حذف سیاسی باعث چه صدماتی به جامعه و حاکمیت شده است با یکی از تحلیلگران سیاسی اصولگرا گفتوگو کردهایم. مهاجری در این گفتوگو با مثبت ارزیابی کردن اینکه دولت چهاردهم میخواهد از تجربیات و دانش همه متخصصان استفاده کند، اضافه کرد که باتوجه به حضور خالصسازها این مسیر بسیار سخت و دشوار خواهد بود.
قهر تکنوکراتها؟
محمد مهاجری، تحلیلگر مسایل سیاسی در پاسخ به اینکه روند اخراج تکنوکراتها از حاکمیت ایران از کجا و چگونه آغاز شد، به خبرنگار «آرمان ملی» میگوید: «تندروها از شروع دولت احمدینژاد، حذف طبقه متوسط را آغاز کردند. این طبقه را عموما تکنوکراتها تشکیل میدادند. طبقه متوسط از دانش فنی، علوم تخصصی، تجربیات مدیریتی، سرمایه اقتصادی، کارآفرینی و... برخوردارند که شاید بسیاری از آنها گرایش سیاسی خاصی هم نداشته باشند؛ بههمین دلیل میتوانند با تاکید بر منافع ملی در هر دولتی حضور داشته باشند و نقشآفرینی کنند. طیف تندرو در دولت نهم و رفتهرفته غیرخودیها را از حاکمیت اخراج کردند و عملا طبقه متوسط جامعه از حاکمیت دور شد. برخی از آنها مهاجرت کردند، برخی گوشهنشین شدند و برخی سرمایه و تخصصی که داشتند را از کشور خارج کردند. این طبقه تکنوکرات در حالت قهر با کشور بسر میبرد و جامعه اما هنوز در حال پرداخت هزینه همان اخراجهاست. احیای طبقه متوسط، کار سختی است ولی غیرممکن نیست. اگر عقلای جامعه سیاستهای دو دهه گذشته را مورد بازبینی قرار دهند و دنبال این باشند که جناحهای تندرو در چارچوب عقلانی قرار بگیرند، میتوانیم به راهحلهایی برسیم. باید خسارتهای خالصسازیها را محاسبه کنند و تلاش کنند تا آن بخش قهر کرده جامعه را با حاکمیت آشتی دهند.» این تحلیلگر در پاسخ به اینکه اگر رقیب دولت کنونی یعنی سعید جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری به پیروزی میرسید، آیا آنها هم برای وفاق و جلوگیری از تسویهحساب سیاسی اقدام میکردند یا خیر، ادامه میدهد: «نمیتوانیم حتی تصور کنیم که آنها طرحی مانند وفاق یا آنچه عدم برخورد سیاسی نامیده میشوند را مطرح میکردند. در جواب اینکه مثلا دولت جلیلی از افراد جریان رقیب در کابینه استفاده میکرد باید بگوییم خیر، هرگز چنین تصمیمی نمیگرفتند. پزشکیان از ابتدا رویکردش متفاوت بود و همچنان تلاش دارد که دعواهای سیاسی را کنار بگذارند ولی در طرف مقابل بهنظر چنین رویکردی وجود ندارد. اگر نگاهی به ترکیب استانداران و کابینه دولت سیزدهم که با شعار یکدستسازی روی کار آمده بودند بیندازیم خواهیم دید که سیاست خالصسازی را در دستور کار قرار دادند و با شعار «مقابله با وضع موجود» هر مدیر شایستهای که سابقه موفقیتی داشت، حذف کردند.» مهاجری در همین مورد اضافه میکند: «برخی همچنان با دولت روندی اصطکاکی دارند و خواستار حذف برخی از مهرههای نزدیک به دولت هستند، این جناحی که رای نیاورده باید بهنوعی خشم خود از وضعیت کنونی نشان دهد تا بتواند خودش را تخلیه کند. بسیاری از کسانیکه اکنون در جناح تندرو حضور دارند بههیچ وجه انتقاد نمیکنند چون همواره بهدنبال انتقامگرفتن هستند و مسیر این انتقادها با توهین و افترا پیش میبرند. البته باید به آنها حق داد چون هرکسی که بیشتر فریاد بزند و جنجال بهپا کند مشخص است که از وضعیت بیشتر عصابی است. متاسفانه اصولگراها کمتر از اصلاحطلبان مخالفان را تحمل میکنند».
تلاش خالصسازها
طیف سیاسی ثروتمند و قدرتمندی در ایران حضور دارد که در سالهای اخیر آنها را با نام «خالصسازها» میشناسیم. چنانکه از نامشان مشخص است پروژههایی را برای حذف و تسویهحساب سیاسی برای تقابل با رقیبان طراحی میکنند و تجربه نشان داده این گروه که در سالهای اخیر زیر پرچم جبههپایداری، حزب شریان، جبهه صبح ایران و... جمع شدهاند قابلیت حذف نفرات دانه درشت را هم دارند. روند حذف چنین نفراتی که توانایی بالایی برای حل چالشهای داخل و خارجی دارند کمکم باعث قهر طبقه متوسط یا همان تکنوکراتها شده است. همین قهر باعث شده تا این چهرهها حالا تبدیل به اپوزیسیون شوند. پیش از این رئیسجمهوری در پاسخ به سوال یکی از نمایندگان مجلس که در مورد انتصاب معاون راهبردی سوال پرسیده بود، گفت: «اگر او در دولت نباشد تبدیل به اپوزیسیون خواهد شد.» تندروها در حالیکه در قدرت نیستند و از دور، دستی بر آتش دارند در این وضعیت وفاق همدست از خالصسازی و حذف سیاسی رقیبان بر نمیدارند. جواد ظریف، یکی از چهرههایی است که میتواند به حاکمیت در چگونگی بهبود روابط بینالمللی کمک ویژه کند ولی تندروها همچنان پروژه حذف او را در دستور کار دارند که با مقاومت دولت و بخشی از حاکمیت روبهرو شده است.
تکنوکراسی
اصطلاح تکنوکراسی به مدل مهمی از حکومت اطلاق میشود که در آن افرادی که معمولا بهعنوان نخبگان شناخته میشوند، تصمیمات کارشناسی میگیرند. در واقع تکنوکرات به افرادی اطلاق میشود که بیشترین ثروت و موقعیت را در یک جامعه دارند و موفقترین یا قدرتمندترین گروه از مردم شناخته میشوند. آنها تصمیم میگیرند و پستهای عالی دولتی را در اختیار میگیرند. این افراد بر اساس تخصص فنی و پیشینه فعالیت دولتی برای نجات جامعه جذب و استخدام میشوند. دانش آنها باعث میشود که به یک «نخبه فنی قدرتمند» تبدیل شوند که از برتری کارشناسان فنی دفاع میکنند. روند سیاسی سالهای اخیر باعث دوری این طیف از جامعه و حکمرانی شده است.