سرمقاله دنیای اقتصاد/ تفاوت اقتصاددانان و توده مردم
دنیای اقتصاد/ «تفاوت اقتصاددانان و توده مردم» عنوان یادداشت روز در روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی سرزعیم است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
این روزها که آلودگی هوا بالا گرفته و تعطیلی مدارس و ادارات را به دنبال داشته است، این پرسش در ذهن ایرانیان مطرح میشود که علت این آلودگی هوا چیست؟ معمولا پاسخی که دانشآموختگان اقتصاد میدهند با پاسخی که عموم شهروندان میدهند، متفاوت است.
اگر از قضیه سوزاندن مازوت در نیروگاهها و آلایندگی صنایع اطراف شهرهای بزرگ بگذریم، توده مردم علت اصلی را در کیفیت پایین خودروهای ساخت داخل و فرسوده بودن ناوگان حملونقل شهری و باری میدانند. اقتصادخواندهها اگرچه بر کیفیت پایین خودروها و آلاینده بودن ناوگان حملونقل شهری و باری تاکید دارند، اما متهم اصلی را قیمت پایین بنزین و گازوئیل میدانند.
توده مردم راهحل اصلی را در واردات خودرو میدانند، اما اقتصادخواندهها ضمن تایید لزوم کاهش شدید تعرفه واردات خودرو، راهحل را افزایش قابل توجه قیمت انرژی اعم از بنزین، گازوئیل و گاز اعلام میکنند.ریشه تفاوت تحلیل در این است که اقتصاد دانش مطالعه انگیزههاست و اقتصاددانان بیش از اینکه بر رفتار و ابزارآلات انجام کار تمرکز کنند، بر انگیزه انجام رفتار تمرکز میکنند. برای توده مردم بدیهی است که هر روز از خانه به محل کار بروند و برای این تردد از خودروی خود یا اسنپ استفاده کنند یا حداکثر وسایل حملونقل عمومی، اما اقتصاددانان میگویند چرا لازم است افراد هر روز این مسیر را طی کنند؟ چه عواملی بر انتخاب یک شغل، انتخاب محل سکونت، انتخاب محل شرکت، انتخاب محل مراکز خرید و انتخاب محل گشت و گذار تاثیر دارند؟ قطعا انسانها در انتخاب شغل، انتخاب محل سکونت، انتخاب وسیله حملونقل، انتخاب محل شرکت، انتخاب محل مراکز خرید و انتخاب محل گشت و گذار، هزینه-فایده میکنند و هر وقت منافع بر هزینه چربید، آن را انتخاب میکنند.
اقتصاددانان فکر میکنند افزایش قیمت انرژی میتواند اهرمی باشد تا انتخاب شغلهایی که مستلزم تردد در مسافتهای طولانی است بهتدریج زیانبار شوند، انتخاب محل سکونتی که خیلی دور از محل کار است زیانبار شود، انتخاب محل شرکتی که هزینه بالایی به کارکنان تحمیل کند زیانبار شود، انتخاب محل ایجاد مراکز خریدی که دور از دسترس است زیانبار شود، انتخاب خودروهای آلاینده زیانبار شود.توده مردم فکر میکنند همه امور یادشده قطعی و غیرقابل تغییر است؛ اما واقعیت آن است که ساختار شهر و نظم حاکم بر آن از تکتک چنین تصمیماتی شکل میگیرد. وقتی قیمت انرژی بالا باشد، برای افراد نمیصرفد خانه بهتری را که دور از محل کار است، انتخاب کنند. برایشان نمیصرفد فرزندشان را به مدرسه بهتری که دور از محل خانه است، بفرستند. برایشان نمیصرفد که شغلهای پرتردد را بهسادگی انتخاب کنند یا محل کاری دور از محل زندگی را برگزینند. برای مردم صرف نمیکند برای گشت و گذار مکانهای دور را انتخاب کنند، برای مردم صرف نمیکند در مناطق دور از مرکز زندگی کنند و اینگونه اندازه شهرها مثل تهران بیش از حد بزرگ نمیشود.شاید برای نسل فعلی این حرف مفهوم نباشد؛ اما برای بزرگسالان واضح است که در دهه ۶۰ خودروی پیکان تولید میشد؛ در عین حال که خودروهای آمریکایی نظیر بیوک و شورولت وجود داشت. عموم مردم خرید پیکان با وجود کیفیت پایین آن را به خودروهای آمریکایی راحت ترجیح میدادند؛ زیرا گفته میشد که خودروهای آمریکا سیلندرهای بیشتر و مصرف بالایی دارند؛ اما پیکان مصرف کمتری داشت. علت آن، این بود که در آن ایام قیمت بنزین بالا بود و به همین دلیل خیلی از افراد طبقه متوسط عادت داشتند در مسیر رفتن به سرکار مسافر سوار کنند تا خرج بنزین درآید!
از وقتی که قیمت بنزین نسبت به تورم پایین نگه داشته شد، مشکل شروع شد و تولید و خرید خودروهای بیکیفیت داخلی توجیه یافت. وقتی گازوئیل قیمت نازلی دارد هیچ راننده اتوبوس، مینیبوس و کامیونی انگیزه ندارد تا خودروی آلاینده و فرسوده خود را با خودروی جدیدی که کممصرفتر و کمتر آلاینده است جایگزین کند.این استدلال که چون خودروهای داخل پرمصرفتر هستند، پس نباید قیمت بنزین افزایش یابد، استدلال صحیحی نیست. مقدمه استدلال اگرچه صحیح است اما نتیجه آن، نادرست است. اگر خودروهای داخل دو برابر خودروهای رایج در جهان مصرف دارند، قیمت بنزین باید نصف قیمت بنزین در خارج از ایران باشد نه یکبیستم آن! وضعیت درباره گازوئیل که به مراتب اسفبارتر و قیمت گازوئیل تقریبا رایگان است. در چنین شرایطی یک صاحب کامیون فرسوده چه دلیلی میتواند داشته باشد که کامیون خود را عوض کند.مخلص کلام آنکه اقتصاددانان و توده مردم در این تحلیلها با هم تفاوت دارند. توده مردم شرایط موجود را قطعی تلقی میکنند؛ اما اقتصاددانان آنها را قابل تغییر و مرهون کنش و واکنش نظام اقتصادی میدانند؛ یعنی درونزا میدانند و برونزا. مشکل این است که جاانداختن این موضوع نهتنها برای توده مردم، بلکه برای سیاستمداران و حتی برخی اقتصادخواندهها دشوار است.