سرمقاله شرق/ ژئوپلیتیک جدید منطقه
شرق/ «ژئوپلیتیک جدید منطقه» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم کوروش احمدی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
سقوط دولت اسد در سوریه را باید یک نقطه عطف تاریخی و منشأ تحولات عظیم ژئوپلیتیک در خاورمیانه به شمار آورد و انتظار تغییراتی گسترده در صفبندی قوا در منطقه را داشت. این دگرگونی جدید در صحنه سیاسی منطقه را میتوان در ادامه روند ناشی از تحولاتی مانند سقوط صدام در 2003 و بهار عربی از 2010 به بعد دانست. در نتیجه این تحولات، رقابت بین قدرتهای منطقهای تشدید شد و اهمیت نقش قدرتهای بیرونی مانند آمریکا، اروپا و روسیه در منطقه رو به کاهش گذاشت. این روند با شروع به کار دولت ترامپ ممکن است تقویت شود و آمریکا از این پس عمدتا بر امور مرتبط با اسرائیل متمرکز شود.
ایران در پی حمله آمریکا به عراق و افغانستان ظهوری دوباره در منطقه یافت و در رأس محور سیاسی-امنیتی شیعه وارد معادلات منطقه شد. تا آنجا که به ترکیه مربوط میشد، این تحول هیچ کم از تصرف بغداد در 1508 میلادی توسط شاه اسماعیل صفوی نداشت. بعد از این تحول مهم، از یک سو ترکیه برخی طرحهای ژئوپلیتیک در عراق و سوریه را کلید زد و از سوی دیگر موجی از اقدامات عمدتا نرم برای ترویج شیعههراسی و ایرانهراسی در رسانهها، سریالها و برنامههای دولتی ترکیه و نیز تلاش برای ایجاد دشمنی بین اقوام در داخل ایران را شروع کرد. در جریان بهار عربی، ترکیه توانست بخشی از عقبماندگی خود در منطقه را با واردشدن از دریچه افکار اخوانالمسلمین جبران کند و آن را به سکویی برای بسط نفوذ خود به سوریه تبدیل کند. برای این منظور، جریانهای اِخوانی با ترکیه هماهنگ شدند و از تشکیل «کنگره بزرگ اِخوان» بعد از حذف دولت اسد سخن رفت.
در حالی که تضعیف محور مقاومت و فروپاشی دولت سوریه، ایران را در منطقه تحت تأثیر قرار داده، ترکیه توانسته است جای ایران و روسیه در سوریه را بگیرد. نفوذ ترکیه در سوریه به نوبه خود میتواند سکوی پرشی برای آن کشور به منظور نفوذ در لبنان و اردن و شمال آفریقا و نیز برخورداری از موقعیت بهتری برای نفوذ بیشتر در گروههای فلسطینی باشد. در شرایط جدید، عراق از هر نظر در قبال ترکیه آسیبپذیرتر خواهد بود. در حالی که ترکیه پیش از این امکاناتی مانند حقابه عراق، دسترسی به مدیترانه، امنیت شمال عراق و مانور از طریق طیفهای کرد و ترکمن عراقی و... را داشت، از این پس میتواند در طول مرزهای سوریه و از خلال تضعیف حشدالشعبی در عراق نیز بغداد را تحت فشار قرار دهد. این تحول مهم در سوریه، میتواند موجب تقویت موقعیت ترکیه در برخی از دیگر سیستمهای فرعی ژئوپلیتیک در حواشی خاورمیانه هم بشود. در مرحله بعد، محتمل است که ترکیه بر قفقاز و مشخصا بر کریدور زنگهزور و نقض حاکمیت ارمنستان در استان سیونیک متمرکز شود. این واقعیت که روسیه نیز در این رابطه با ترکیه و باکو همسو است، بر حساسیت موضوع میافزاید. آسیای میانه یا «ترکستان تاریخی» نیز همواره طی چند دهه اخیر مورد توجه ترکیه بوده و کریدور زنگهزور قرار است نقشی محوری و تاریخی در این رابطه داشته باشد. با توجه به حضور نظامی ترکیه در قطر، دامنه دستدرازیهای ترکیه ممکن است تا خلیج فارس نیز امتداد یابد. آنکارا همچنین دارای روابطی تاریخی با افغانستان است و سابقه علقههای بین پاکستان و ترکیه نیز به سالهای دور برمیگردد.
از طرفی، روابط ترکیه با آمریکا و اسرائیل همواره موجب شده تا دست آنکارا برای انواع مانورها در منطقه باز باشد. ترکیه ضمن عضویت در ناتو و میزبانی یک پایگاه مهم آمریکا، نه تنها هیچگاه در رابطه با اسرائیل از لفاظی فراتر نرفته، بلکه در مواردی مانند تحولات قفقاز و داشتن روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی دارای همسویی استراتژیک با اسرائیل نیز بوده است. باخت بزرگ روسیه در سوریه که تضعیف بیش از پیش موقعیت مسکو در منطقه و آفریقا را در پی خواهد داشت، عامل مهمی است. بیمیلی یا ناتوانی روسیه در حفظ متحد سوری در ادامه ناتوانی یا بیمیلیهای مشابه در ارتباط با متحدان قبلیاش مانند ارمنستان و... قابل توجه است.
راز موفقیت ترکیه تمرکز بر اهداف احتمالا ممکن بوده، در حالی که ایران بر اهداف مطلقا غیرممکن متمرکز بوده است. البته راه ترکیه کاملا هموار نیست. کشورهایی مانند امارات، عربستان، مصر و... اگرچه منافعی از سقوط اسد بردهاند، اما مانع مهمی بر سر راه طیفهای اِخوانی به رهبری ترکیه هستند.
ایران ضمن اینکه باید از ثبات در سوریه که همه در آن ذینفع هستند، حمایت کند، میتواند از شکافهایی که در منطقه وجود دارد، برای حفظ منافع خود سود ببرد؛ اما پیششرط آن یک خانهتکانی اساسی در سیاست خارجی است. ایران باید در انتخاب اهداف سیاست خارجی متواضع باشد و مانند دیگر قدرتهای متوسط از تمرکز بر اهداف دور و غیرممکن احتراز کند و بر اهداف مرتبط با حوزه زیست خود متمرکز شود.