اندیشکده آمریکایی مطرح کرد: «سوریه» در چشمانداز منطقه
دنیای اقتصاد/متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سقوط خاندان اسد بدون شک سوریه را دچار تحولات زیادی خواهد کرد و درعینحال روابط بین دمشق و سایر پایتختها را نیز تغییر خواهد داد. کارشناسان «گروه بینالمللی بحران»، نمایی ۳۶۰درجه از چگونگی بحران سوریه که میتواند سیاست منطقهای را متزلزل کند، ارائه دادهاند. بحرانی که منجر به برکناری بشار اسد از سوریه شد، محصول خیزش مردمی سال ۲۰۱۱ و در ادامه، جنگ داخلی در این کشور است.
در طول سیزده سال بعد شاهد نقشآفرینی از سوی کشورهای عربی خلیج فارس، حزبالله، ایران، برخی گروههای شبهنظامی عراقی، اسرائیل، روسیه، ترکیه و ایالات متحده در این کشور بودیم. بااینحال، در نهایت، عمدتا خود سوریها بودند که حکومت اسد را از طریق گروه مسلح هیئت تحریر الشام (HTS) به رهبری ابومحمد الجولانی (احمد حسین الشرع) سرنگون کردند. اینکه او چگونه در چنین کشور بزرگ، متنوع و از نظر سیاسی کثرتگرایی، و در مواجهه با جناحهای مسلح زیادی که ممکن است برای کسب قدرت در شمال شرق کشور درگیر شوند، کار را پیش خواهد برد، سوالی است که اکنون سوریه با آن مواجه است. همسایگان بلافصل سوریه و قدرتهای ذینفع دورتر، از جمله روسیه و ایالات متحده، بهشدت نظارهگر هستند تا ببینند هیئت تحریر الشام، یکی از شاخههای سابق القاعده، چگونه حکومت میکند. بسیاری نگرانند که اگر تفاهمات غیررسمی میان گروههای مسلح پس از سقوط رژیم از بین برود، کشور دوباره به جنگ داخلی فرورود. برخی در حال دستیابی به خطوط ارتباطی با تحریرالشام هستند. دیگران برای محافظت از منافع خود قراردادهای فوری منعقد میکنند و برخی بازیگران دیگر بهویژه ترکیه، اسرائیل و ایالات متحده نیز از نیروی نظامی برای مقابله با تهدیدات و پیشبرد منافع خود استفاده میکنند.
ترکیه
حکومت بشار اسد دشمن دیرینه ترکیه بود و فروپاشی آن، آنکارا را هم با فرصتها و هم با چالشهایی مواجه کرده است. تغییر قدرت در سوریه و همچنین تغییر موقعیت متحدان سابق اسد، یعنی روسیه و ایران، در این کشور که ترکیه با هر دوی آنها برای نفوذ در خاورمیانه رقابت میکند، به آنکارا فرصتی میدهد تا نفوذ خود را در سوریه افزایش دهد. آنکارا سالها تعامل عملگرایانه با تحریرالشام داشته و روابطی را ایجاد کرده که اکنون میتواند به آن کمک کند تا مقامات جدید دمشق را در جهتی مطابق میل خود هدایت کند. سقوط حکومت اسد همچنین میتواند راه را برای بازگشت تعداد زیادی از پناهجویان سوری مقیم ترکیه به خانههای خود باز کند و دولت ترکیه را از آنچه به یک سردرد سیاسی و تخلیه منابع این کشور تبدیل شده بود، راحت کند. اما این تحولات مسالهای را که آنکارا آن را نگرانی اصلی امنیتی خود میداند حل نکرده است؛ یعنی منطقه شبهخودگردان در شمال شرقی سوریه که توسط نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) اداره میشود، گروهی که به آمریکا در شکست داعش کمک کرد. بخش مسلط نیروهای دموکراتیک سوریه، یگانهای حفاظت از مردم است که با حزب کارگران کردستان (پکک) ارتباط دارد که ترکیه، ایالات متحده و اتحادیه اروپا آن را بهعنوان یک گروه تروریستی معرفی کردهاند. اکنون سوالات زیادی مطرح است مبنی بر اینکه رابطه آنکارا با تحریرالشام چگونه تکامل خواهد یافت و ترکیه و شورشیان سابق چگونه با نیروهای دموکراتیک سوریه برخورد خواهند کرد. ابراهیم کالین، رئیس اطلاعات ترکیه، چهار روز پس از سقوط اسد به دمشق رفت. در ۱۴دسامبر، ترکیه سفارت خود در پایتخت سوریه را که در سال ۲۰۱۲ بسته شده بود، بازگشایی کرد. ترکیه موقعیت خوبی برای کمک به سوریه جدید از نظر اقتصادی و سیاسی دارد و شرکتهای ترکیهای در بازسازی این کشور نقش ایفا میکنند. آنکارا همچنین میتواند به کاهش اصطکاکها میان گروههای شورشی رقیب کمک کند. مقامات این کشور درحالحاضر تحریرالشام را تشویق میکنند تا قدرت را با دیگر گروههای مخالف، از جمله ارتش ملی سوریه، به اشتراک بگذارد. در ۱۰ دسامبر، رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، ابراز امیدواری کرد که رهبری جدید سوریه رویکردی فراگیر را اتخاذ کند که همه اقشار جامعه سوریه را در بر بگیرد. عامل تعیینکننده در رابطه آنکارا با سوریه جدید، تحولات شمال شرق خواهد بود. به مدت هشت سال، ترکیه حملات هوایی را علیه نیروهای دموکراتیک سوریه انجام داد و نیروهایی را در بخشهایی از شمال سوریه در امتداد مرز ۹۱۱کیلومتری بسیج کرد. هدف دیرینه ترکیه جلوگیری از تشکیل یک کشور توسط کردهای سوریه و ترکیه در شمال شرق سوریه بوده است. اما آنکارا در این پروژه توسط نیروهای ائتلاف ضدداعش به رهبری ایالات متحده که در شمال شرق باقی ماندهاند، محدود شده است و واحدهای ارتش ملی سوریه درحالحاضر از پویایی تغییرات کشور برای شکستن بنبست استفاده میکنند. مشخص نیست که آیا اهرم فشار ایالات متحده بر نیروهای SDF و آنکارا به تلاشی موفقیتآمیز برای سوق دادن آنها به سمت توافق تبدیل خواهد شد یا خیر.
ایران
فروپاشی دولت اسد، استراتژی منطقهای جمهوری اسلامی را با چالشهایی مواجه کرد. در ماه سپتامبر، اسرائیل تهاجمات خود علیه حزبالله لبنان، مهمترین متحد غیردولتی تهران در شبکه «محور مقاومت»، را افزایش داد. در ماه اکتبر، شاهد تبادل حملات متقابل ایران با اسرائیل بودیم. اعلام آتشبس در لبنان در اواخر نوامبر میتوانست به عنوان فرصتی برای ایران تلقی شود. اما حمله برقآسای شورشیان در سوریه بهسرعت این احتمال را از بین برد و در کمتر از دو هفته متحد ایران در این کشور سقوط کرد. همانطور که مقامات ایرانی میگویند، سرنوشت اسد به واسطه ناتوانیهای خود او رقم خورد؛ او ریاست یک کشور پوسیده را بر عهده داشت که توسط ارتشی محافظت میشد که وقتی تحت فشار قرار میگرفت، هیچگونه دفاع جدیای انجام نمیداد. از آنجا که نیروهای شورشی بهسرعت به میدان رفتند، نه ایران و نه شرکای آن وارد این کارزار نشدند. بهسختی میتوان دریافت که آیا آنها به دلیل مواجهه با محدودیتهای عملیاتی در اعزام تسلیحات و سربازان اضافی، خارج از میدان ماندند یا به این دلیل که تلاش برای نجات متحدی که به نظر میرسید نیروهای مسلح آن قبلا شکست را پذیرفته بودند، برایشان اهمیت کمی داشت؛ ممکن است رویکرد ایران در قبال بحران سوریه ترکیبی از هر دو باشد. سقوط اسد نهتنها یک متحد دیرینه جمهوری اسلامی را حذف کرد، بلکه چالشهایی را نیز برای کمک به حزبالله ایجاد میکند.
اگرچه گزارش شده که دولت ایران با مقامات جدید تحت رهبری هیئت تحریرالشام سوریه در تماس بوده است، اظهار نظر الشرع مبنی بر اینکه حکومت اسد سوریه را «زمین بازی نفوذ ایران» ساخته است، سقف پایینی را برای روابط در کوتاهمدت نشان میدهد و ایران را در تنگنا قرار میدهد. اگر دولت سوریه در آینده پارهپاره شود، تهران ممکن است بتواند از شکافها استفاده کند. اما در این میان، در چگونگی حفظ دسترسی به لبنان و حزبالله با یک چالش کوتاهمدت مواجه است. از سوی دیگر اتفاقاتی که برای حماس، حزبالله و اسد در چهارده ماه گذشته رخ داده، چشمانداز سیاستهای ایران در منطقه را با برخی ابهامات روبهرو کرده است. در داخل، سیاستمداران میانهرو و اصلاحطلب به سقوط اسد به عنوان یک داستان عبرتآموز اشاره میکنند.
اسرائیل
برای اسرائیل، برکناری اسد فرصتها و خطراتی را به همراه دارد. این اتفاق، ایران و محور مقاومت را تحت فشار قرار میدهد؛ زیرا سوریه یکی از کانونهای محور مقاومت بهخصوص برای کنترل تحرکات اسرائیل به شمار میرفت. این مساله که امروز دیگر ایران نمیتواند از طریق سوریه با حزبالله لبنان ارتباط داشته باشد برای اسرائیل بسیار مهم است. در همان زمان، اسرائیل برای جلوگیری از حملات برخی گروههای تحت حمایت ایران از بخشهایی از بلندیهای جولان، بر اسد تمرکز کرد. اکنون، دو عنصر غیرقابل پیشبینی در ترکیب قرار دارند: ظهور تحریرالشام به عنوان یک گروه اسلامگرای سنی در دمشق و رشد نفوذ ترکیه. این تغییرات اسرائیل را بر آن داشته که برخی مسائل را خود به دست گیرد.
بخشی از تمرکز اسرائیل بر بلندیهای جولان بوده است که بخشی از آن را در جنگ ۱۹۶۷ اشغال کرد و بعدا ضمیمه آن شد. در سال ۱۹۷۴، ایالات متحده توافقی را امضا کرد که به موجب آن ارتش سوریه از منطقهای به عرض حداکثر ۸کیلومتر در شرق و شمالشرق جولان اشغالی عقبنشینی میکرد. از آن زمان، آرامش تا حد زیادی در آن جبهه حاکم شده است، اما سقوط اسد نگرانیهایی را در داخل کابینه اسرائیل ایجاد کرد. در هرجومرج متعاقب، مقامات فکر کردند شورشیان و سایر گروههای متخاصم ممکن است به سمت جنوب غرب پیشروی کنند و تهدیدی برای شهرکنشینان جولان باشند. در درازمدت، ممکن است اسرائیل نگران این مساله باشد که دولت جدید در سوریه سلطه این رژیم بر بخشهایی از جولان تحتکنترل خود را به چالش بکشد. در ۱۵ دسامبر، کابینه اسرائیل طرحی ۱۱میلیوندلاری برای دوبرابر کردن جمعیت بلندیهای جولان تصویب کرد و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، تاکید کرد که «تقویت بلندیهای جولان، تقویت دولت اسرائیل است».
در این راستا، چند ساعت پس از سقوط اسد در ۸ دسامبر، نیروهای اسرائیلی وارد منطقه غیرنظامی شدند. در همان روز، نتانیاهو ادعا کرد که پیمان ۱۹۷۴ به دلیل اینکه سوریه دیگر نظام فعالی ندارد که بتواند به تعهدات خود عمل کند، دچار «فروپاشی» شده است. بااینحال، در ۹ دسامبر، دنی دانون، سفیر اسرائیل در سازمان ملل، تاکید کرد که دولت «به چارچوب توافق متعهد میماند» و اقداماتی که در جولان انجام داده محدود و موقتی است.
البته عملیات اسرائیل به جولان محدود نشده و بر اساس تماسهای محلی مردم سوریه و به گفته یک افسر ارتش اسرائیل، نیروهای این رژیم در سمت جبل الشیخ، یک قله استراتژیک مشرف به دمشق و تعدادی از پاسگاههای رهاشده توسط ارتش سوریه و چند روستا در آن سوی منطقه حائل موضع گرفتهاند. علاوه بر این، اسرائیل بسیاری از تسلیحات سنگین ارتش سوریه را منهدم کرده و ادعا میکند که ۷۰ تا ۸۰درصد آنها را از ۹ تا ۱۴دسامبر از بین برده است. اسرائیل میگوید به دنبال از بین بردن بخش زیادی از نیروی هوایی سوریه، سیستمهای دفاع هوایی دریایی، سایتهای تولید موشک، تانکها و سایر داراییهای سوریه بوده است.
نخستوزیر اسرائیل از همان ابتدا تاکید کرده بود که تحرکات اسرائیل در داخل سوریه «یک موقعیت دفاعی موقت تا زمانی است که یک ترتیب مناسب پیدا شود». اما مشخص نیست که چنین ترتیبی چگونه میتواند باشد. همچنین نتانیاهو نگفته است که یافتن چنین ترتیباتی چقدر طول میکشد و نشان میدهد که نیروهای اسرائیلی میتوانند برای مدت طولانی در سوریه بمانند. وزیر جنگ اسرائیل تاکید کرد که ارتش تا زمستان در سمت سوریه کوه هرمون باقی خواهد ماند. اما دلایل زیادی وجود دارد که انتظار داشته باشیم این رژیم تلاش کند تا با جوامع سوری، در درجه اول دروزیها و کردها، برای جلوگیری از حملات به اسرائیل و ایجاد تفاهمات امنیتی جدید همکاری کند. در ۱۴دسامبر، درحالیکه اسرائیل همچنان در حال انجام حملات هوایی در سوریه بود، الشرع بیانیهای صادر کرد و گفت که تحریرالشام به دنبال رویارویی با اسرائیل نیست. اما او همچنین گفت که اسرائیل دیگر دلیلی برای بمباران سوریه در حال حاضر ندارد. سخنان او حاکی از آن است که اگر اسرائیل به اقدامات یکجانبه ادامه دهد، خطر تشدید تنش را در پی خواهد داشت. چنین تحولی به نوبه خود میتواند توانایی اسرائیل برای ایجاد روابط با رهبری جدید سوریه را تضعیف کند.
اردن
سقوط سریع اسد باعث نگرانی و امیدواری در اردن شده است؛ کشوری که مدتها برای مقابله با پیامدهای جنگ داخلی همسایه خود تلاش کرده است. این پادشاهی مرز شمالی خود با سوریه را در ۶ دسامبر بست و در صورت انحلال توافق غیررسمی میان شبهنظامیانی که اسد را سرنگون کردند، نسبت به خشونت احتیاط بیشتری در پیش خواهد گرفت. اردن درحالیکه منتظر است ببیند وقایع چگونه پیش میرود، فعلا از موضعگیری رسمی در مورد قدرتهای جدید در دمشق خودداری کرده است. بااینحال، امان حمایت خود را از آیندهای جدید برای مردم سوریه، از جمله در سخنرانی ایمن صفدی، وزیر خارجه اردن، اعلام کرده است.
برای پادشاهی اردن، خروج اسد همراه با چشمانداز حل تعدادی از چالشهای استراتژیک است. اول اینکه، سوریه به مکانی تبدیل شده بود که بسیاری آن را به عنوان یک «کشور صادرکننده مواد مخدر» توصیف میکردند و اردن به مسیر زمینی اصلی برای انتقال مواد مخدر به عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی خلیج فارس تبدیل شد. با فروپاشی رژیم سوریه، مقامات اردنی چشمشان به جولانی است که آیا به وعده خود مبنی بر پایان کامل قاچاق عمل میکند یا خیر.
ثانیا، اگر صلح در سوریه برقرار باشد، همانطور که اردن بسیار امیدوار است، آوارگان سوری که اردن میزبان آنها بوده است، میتوانند به کشورشان بازگردند. حدود ۱.۴میلیون سوری اکنون در اردن زندگی میکنند که ۶۲۰هزار نفر از آنها رسما به عنوان پناهنده ثبت نام کردهاند. برخی از آنها از سال ۲۰۱۱ در این کشور بودهاند. مساله پناهندگان بار سنگینی بر دوش پادشاهی اردن است، بهخصوص که کمکهای بینالمللی سالهاست در حال کاهش است. مازن فرایا، وزیر کشور اردن، یک روز پس از سرنگونی اسد، گفت که دلیل عدم بازگشت سوریها به خانههایشان ناامنی است. فرایا ادعا کرد که با یک مقام جدید در دمشق صحبت کرده و گفته که این نگرانی تا حد زیادی برطرف شده است. اگر ترتیبات سیاسی جدید سوریه شکست بخورد، بعید است که پناهندگان بخواهند به کشورشان بازگردند، و اگر جنگ دوباره آغاز شود، سوریهای بیشتری در جستوجوی امنیت به اردن سوق پیدا میکنند. بنابراین، امان برای مدتی چشمانداز تحولات در سراسر مرز سوریه را زیر نظر خواهد داشت.
در این میان امان احتمالا نقشی آشنا ایفا خواهد کرد و میزبانی رویدادهای بینالمللی در تلاش برای کاهش تنشها را بر عهده خواهد گرفت. در ۱۴ تا ۱۵ دسامبر، وزرای خارجه کشورهای اروپایی و عرب در پایتخت اردن گرد هم آمدند تا راههای حمایت از انتقال صلحآمیز در سوریه را بررسی کنند.
لبنان
واکنشها در لبنان به روند تحولات در سوریه، منعکسکننده دوقطبی شدن موضع حزبالله در سیاست داخلی و «محور مقاومت» به رهبری ایران است. سیاستمداران لبنانی در مورد اینکه سقوط رژیم بشار اسد برای حزبالله چه معنایی دارد، دیدگاههای کاملا متفاوتی دارند. برای حزبالله، سقوط اسد به معنای ازدستدادن یک متحد کلیدی، عمق راهبُردی و خطوط تدارکات زمینی است. این گروه به طور قابلتوجهی برای بقای اسد در جنگ داخلی سوریه سرمایهگذاری کرده بودند و از سال ۲۰۱۳ در کنار ارتش سوریه علیه گروههای مخالف در میدان نبرد حاضر بودند.
سرنگونی اسد یک شکست جدی است و این گروه با پیامدهای ناشی از واکنش افکار عمومی در لبنان دستوپنجه نرم کرده است. بااینحال شیخ نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله، حملات اسرائیل به داراییهای نظامی سوریه را بهعنوان سندی برای اثبات مقاومت در برابر اسرائیل عنوان کرد. بازوی رسانهای حزبالله همچنین نگرانیها پیرامون گرایشهای «افراطگرایانه» شورشیان سوری را برجسته کرده است. امروز به نظر میرسد که این گروه یک خط فکری میانهرو را دنبال میکند. ارتش و سازمانهای اطلاعاتی سوریه در جنگ داخلی لبنان (۱۹۹۱-۱۹۷۵) مداخله کردند و در طول دوره پس از جنگ نقش مسلط را حفظ کردند. وقوع جنگ داخلی سوریه در سالهای ۲۰۱۲-۲۰۱۱ این نگرانی را برانگیخت که آتش جنگ به لبنان کشیده خواهد شد، درحالیکه هجوم بیش از ۱.۵میلیون آواره سوری به لبنان منجر به بروز تنشهای اجتماعی شده بود. اما امروز، آن دسته از مردم لبنان که بسیاری از مشکلات کشور را ناشی از دخالت دمشق در کشورشان میدانند، از سقوط حکومت سوریه بسیار خشنود هستند.
عراق
سقوط سریع و غیرمنتظره حکومت سوریه، همچنین دولت عراق و گروههای مسلح عراقی را که مدتها در سوریه بهعنوان بخشی از «محور مقاومت» حاضر بودند، حیرتزده کرد. هنگامی که گروه تحریرالشام تهاجم برقآسای خود را از حلب آغاز کرد، اولین واکنش دولت بغداد، تقویت و تحکیم مرز ۶۰۰کیلومتری این کشور با سوریه بود. اکنون که شورشیان در سوریه بخش زیادی از کشور را تصرف کردهاند، دولت عراق در تلاش است سیاست جدیدی را در قبال همسایه غربی خود تدوین کند.
در ابتدا، دولت بغداد به حمایت از دولت بشار اسد برخاست و عملیات نظامی شورشیان را محکوم کرد. سخنگوی نظامی نخستوزیر عراق، حتی پیشروی گروه تحریرالشام را به پیشروی گروه تروریستی داعش در سال ۲۰۱۴ تشبیه کرد. سودانی در تماس تلفنی با اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، هشدار داد که دولتش درحالیکه عناصر خطرناک در سوریه در حال تصرف شهرهای مختلف هستند، بیکار نخواهد نشست و بر صدمات و آسیبهایی که عراق در سالهای گذشته از گروههای افراطی و تندرو، مانند داعش، بعد از تثبیت موقعیت خود در نقاطی از سوریه متحمل شده بود، تاکید کرد.
در پی این تحولات، رهبر گروه تحریرالشام که در آن زمان همچنان تحت عنوان جولانی شناخته میشد، با ارسال پیامهای اعتمادبخش، اطمینان داد که تنها هدف نیروهای این گروه، سرنگونی رژیم مستقر در دمشق است. رهبر گروه تحریرالشام همچنین تاکید کرد این گروه هیچ قصدی برای ورود به عراق ندارد و در واقع به دنبال توسعه روابط دوستانه با دولت عراق است. با وجود همه این پیامها، اما دولت عراق نسبت به قصد و نیت واقعی این گروه بدبین بود. در ششم دسامبر، پس از عقبنشینی ارتش سوریه از شرق این کشور، تمامی گروههای عراقی حاضر در سوریه به سمت عراق عقبنشینی کردند و کنترل مناطقی از دیرالزور تا گذرگاه مرزی البوکمال با عراق را به نیروهای SDF واگذار کردند.
از زمان تسلط شورشیان بر دمشق در هشتم دسامبر، دولت عراق لحن خود را نرمتر کرده است، اما همچنان نسبت به این تحولات، بهخصوص در مورد حاکمان جدید دمشق، یکرویه محتاطانه و مبهم را اتخاذ کرده است. بغداد وعدههای گروه تحریرالشام برای حفاظت از اماکن مقدس شیعیان در سوریه را مثبت میداند، اما خطر فرورفتن دوباره این کشور در باتلاق جنگ داخلی را نیز دور از ذهن نمیداند. برای فهمیدن اینکه این پیشینه چگونه روابط بغداد و دمشق را تحتتاثیر خود قرار خواهد داد، باید صبر کرد. از یک سو، دولت عراق با صدور بیانیهای بر اهمیتی که این کشور برای احترام به تمامیت ارضی سوریه و انتخاب مردم سوریه قائل است تاکید کرد. از سوی دیگر، نگرانیها در مورد تجدیدحیات داعش افزایش یافته است، زیرا نیروهای سوریه دموکراتیک بر دفع پیشرویهای گروه موسوم به ارتش ملی سوریه تحت حمایت ترکیه به سمت غرب تمرکز میکنند. در همین حال، با وجود انتظار برای تغییر سمتوسوی سیاست دولت آتی ایالات متحده، همکاری بغداد با نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده در سوریه همچنان بهعنوان مانعی برای جلوگیری از سرریز هرگونه بیثباتی از سوریه به عراق عمل خواهد کرد.
شیخنشینهای خلیج فارس
کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس در مورد چگونگی ایجاد ثبات در سوریه، حفظ نهادهای دولتی و حاکمیت این کشور، و حمایت از کمکهای بشردوستانه و بازسازی آن نگرانی مشترک دارند. آنها نگران فروپاشی دولت و احیای مجدد گروههای جهادی و تاثیرات سرریز چنین تحولاتی بر کشورهای همسایه، ازجمله اردن، لبنان و عراق، هستند. اگر رهبران جدید سوریه نتوانند کنترل خود بر اوضاع کشور را تثبیت کنند، گروههای خشونتطلب میتوانند از خلاء قدرت برای تصرف قلمرو یا تقسیم بیشتر جوامع قومی و مذهبی که در طول جنگ داخلی دوقطبی شدهاند بهرهبرداری کنند.
البته همیشه چنین همگراییای در دیدگاهها وجود نداشته است. کشورهای عربی خلیجفارس دیدگاههای متفاوتی نسبت به رژیم اسد و گروههای مختلف مخالف دولت سوریه داشتند و اغلب با درجات مختلف با این گروهها در تعامل بودند. در سالهای ابتدایی جنگ داخلی سوریه، همه این کشورها بهاستثنای عمان، روابط خود را با دمشق قطع کردند. عربستان سعودی، قطر و امارات هر یک، از مخالفان سوری، از جمله گروههایی که با یکدیگر در نبرد بودند، حمایت کردند. پس از شکست تلاشها برای برکناری اسد از قدرت که منجر به سالها بنبست در صحنه سیاسی شد، عربستان سعودی، بحرین و امارات روابط خود را با دمشق عادیسازی کردند و راه را برای بازگشت سوریه به اتحادیه عرب در سال ۲۰۲۳هموار کردند. آنها قصد داشتند با بهرهگیری از روابط سیاسی و اقتصادی، اسد را متقاعد کنند که از مدار ایران خارج شود.
در اواخر نوامبر، درست قبل از آغاز حمله شورشیان، امارات و ایالات متحده در مورد کاهش تحریمها علیه رژیم اسد درصورتیکه از تهران فاصله بگیرد، بحث میکردند. در مقابل، قطر به حمایت از مخالفان سوری در طول جنگ ادامه داد و از نمایندگان خود در دوحه میزبانی کرد و از هرگونه نزدیکی با اسد خودداری کرد. کویت نیز از گروههای مخالف حمایت کرد، درحالیکه عمان روابط خود را با رژیم اسد حفظ کرد. درحالیکه اکثر کشورهای عربی خلیجفارس کانالهایی برای برقراری ارتباط با شورشیان و گروههای مخالف سابق سوریه دارند، قطر قویترین روابط را در این زمینه دارد و کویت در جایگاه بعدی قرار دارد و بنابراین بهترین موقعیت را برای تاثیرگذاری بر تحولات میدانی برخوردار است.
واکنشهای اعراب خلیجفارس به برکناری اسد، ضمن تاکید بر اهمیت امنیت، ثبات و حمایت از نهادهای سوریه، یکسان به نظر میرسد. علیرغم نگرانیها در مورد ماهیت چندین گروه شورشی فعال در سوریه، هر شش کشور عربی خلیجفارس برنامههایی برای گفتوگو با دولت موقت سوریه و گروههای مختلف در سراسر این کشور و همچنین ارسال کمکهایی اعلام کردهاند. دوحه با استفاده از پیوندهای خود با گروههای مخالف سابق، ارسال کمکهای خود را از طریق ترکیه و اردن آغاز کرده است. سایر کشورهای عربی خلیجفارس احتمالا از این روند پیروی خواهند کرد. به نشانه تمایل به تعامل، دیپلماتهای عرب خلیجفارس و دیگر دیپلماتهای منطقه در میان گروهی از سفرا بودند که در ۱۲ دسامبر با دولت موقت دیدار کردند.
مطمئنا، برخی از کشورهای عربی خلیجفارس، بهویژه امارات، عربستان سعودی و بحرین، نسبت به ایدئولوژی گروه تحریرالشام و همچنین نفوذ فزاینده ترکیه در سوریه محتاط هستند، اما بعید است که این عوامل مانع از برقراری روابط کاری آنها شود. این کشورها مدتهاست که میخواهند سوریه را از حوزه نفوذ ایران خارج کنند. اکنون آنها میتوانند این توفیق را داشته باشند که سوریه را به حلقه عربی بازگردانند. این بهترین راه برای ایفای نقش در شکل دادن به آینده سوریه مطابق با منافع خود است.