نه به فدرالیسم
روزنامه سازندگی/متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
“سازندگی” به بررسی سخنان “محمدرضا عارف”، معاون اول رئیسجمهور که از واگذاری اختیارات دولت به استانداران سخن گفته و هر استاندار را یک رئیسجمهور خوانده بود، پرداخته است. آیا تشکیل دولتهای کوچک در درون دولت مرکزی به کارآمدی بیشتر میانجامد یا مشکلات را افزایش خواهد داد؟
اظهارنظرهای محمدرضا عارف درباره اهمیت توانمندسازی دولتهای محلی که شائبه فدرالیسم از آن تعبیر میشود، موجی از اظهارنظرهای مثبت و منفی را به دنبال داشته است. معاون اول رئیسجمهور، اخیراً گفته: «از دید دولت، استاندار، رئیسجمهور استان است. دولت در این دوره تا مرزها و دروازههای استان میآید و از آن به بعد جز در حوزههای سیاسی، امنیتی و دفاعی، که در دولت تصمیمگیری میشود، استان خودش تصمیم میگیرد. ما در صحبت با استانداران به آنها گفتیم که آمادگی داشته باشند که پیشنهاداتشان را در رابطه با واگذاری اختیارات دولت به استانها، به ما بدهند، البته که میدانیم مقتضیات هر استان با دیگری متفاوت است و مقتضیات استان مرزی که باید با کشورهای همسایه قرارداد ببندد و مراوده داشته باشد با استانی دیگر در مرکز متفاوت است. از دید دولت چهاردهم استاندار در استان ، صاحب رای و تصمیم باید باشد و یک پارلمان کوچک در استان شکل بگیرد». از این سخنان معاون اول که در اولین جلسه شورای عالی اداری در دولت چهاردهم مطرح شد، فدرالیسم برداشت شده و برخی معتقدند، آقای عارف بدون آنکه از فدرالیسم نام ببرد، مناسبات و اصول آن را شرح داده است. از نظر حقوقدانان، فدرالیسم نوعی توافقی قانونی است که منجر به ایجاد شاخههایی از هیات اجرایی، مقننه و قضایی دولت در واحدهای در ایالتها یا استانها میشود.
در این شیوه از ساختار سیاسی، قدرت و اختیارات قانونی میان حکومت مرکزی و دیگر اجزای تشکیلدهنده (استان، ایالت، مناطق…)، تقسیم میشود. این نظام سیاسی، تکساختی نیست و در نقطه مقابل حکومت متمرکز قرار میگیرد. در این نوع نظام سیاسی، کشور به بخشهای محلی با حقوق و وظایف مشخص تقسیم میشود. هر ایالت برای خود، مجلس و دولتی ایالتی (نخستوزیر) خواهد داشت. امور مربوط به ارتش و دفاعی و امنیتی و سیاستهای کلی، به حکومت مرکزی مربوط میشود؛ در بقیه موارد مجلسهای ایالتی دارای اختیارات کامل بوده و حق قانونگذاری در مورد امورات داخلی ایالات را دارند.
صحبتهای اخیر محمدرضا عارف شباهت زیادی به تعاریف معمولی از فدرالیسم دارد اما شاید یکی از دلایلی که باعث شده اتهام علاقه به فدرالیسم به آقای عارف بچسبد، این باشد که مسعود پزشکیان نیز به جانبداری از ایده فدرالیسم متهم است و حتی سیدمحمد خاتمی نیز در سخنانی، به این ایده ابراز علاقه کرده و در زمان ریاستجمهوری او اداره «فدرال» کشور مطرح شد و حتی طرحی برای تقسیم ایران به ۱۰ ایالت نیز مورد بررسی قرار گرفت.
در مجلس یازدهم نیز تعدادی از نمایندگان مجلس طرحی را امضا کردند که مبتنی بر فدرالیسم بود اما بنا به دلایلی که اعلام نشد، از دستور کار خارج شد. چندی پیش مرکز پژوهشهای مجلس مطالعهای تحت عنوان «نزدیک کردن نظام اداره کشور به سمت نظام فدرالی» را منتشر کرد. در گزارش این مرکز به اتکا به درآمدهای نفتی، دخالت نامناسب در سازوکار بازار، توان نامناسب فنی و آماری و عدم هماهنگی در برنامهریزی، نظارت راهبردی و «سازماندهی فعالیتهای برنامه در دستگاههای اجرایی، ازجمله دلایل استقرار نظام فدرالی در ایران اشاره شده است».
و اکنون معاون اول مسعود پزشکیان درباره مناسباتی صحبت کرده که به فدرالیسم نزدیک است. آقای عارف گفته: «یکی از بحثهای مهم و جدی، تمرکززدایی است که دولت چهاردهم نظرش در اینباره واگذاری امور اجرایی به استاندار است». هرچند او در شبکه ایکس، صحبتهای اولیهاش را اصلاح کرده و نوشته:«در جلسه شورای عالی اداری تاکید کردم در دولت وفاق ملی جز در حوزههای سیاسی، امنیتی و دفاعی، که در دولت تصمیمگیری میشود، قرار است در دیگر موارد استان خودش تصمیم بگیرد و استانداران اختیارشان از آنچه که هست برای پیشرفت و توسعه استان بیشتر شود. تفسیر دیگر از این گفته راهبرد دولت نیست».
فدرالیسم اقتصادی
اما علاقه به فدرالیسم، تنها مورد علاقه اصولگرایان نیست و محسن رضاییمیرقائد نیز بیشتر از دیگر سیاستمداران ایرانی از ایده فدرالیسم دفاع کرده است. محسن رضایی گفته:«فدرالیسم اقتصادی نوعی از اداره جوامع به صورت فدرال است. در این نظریه اداره کشور محدود به اقتصاد و مبادلات تجاری شده است و امور علمی و فنآوری. اداره منطقهای در جوامع بشری تاریخی قدیمی دارد که درحال حاضر به دو حالت سنتی و مدرن انجام میشود. سنتی به شکل اداره منطقهای که شیخنشینهای حاشیه خلیجفارس انجام میدهند و تا قبل از دوره پهلوی در ایران نیز وجود داشته است و مدرن آن در کشورهای پیشرفته مانند کشورهای اروپایی و آمریکایی صورت میپذیرد. اداره هر فدرال به صورت دموکراتیک انجام میشود. فدرال اقتصادی نوع محدودشدهای از اداره به سبک فدرال است و محدود به امور اقتصادی است. البته در این روش مسائل سیاسی و دفاعی به صورت متمرکز انجام میشود».
مدافعان فدرالیسم اقتصادی که محسن رضایی زیاد بر آن پافشاری میکند، معتقدند فدرالیسم اقتصادی در حوزه اقتصاد تلاشی برای حل صلحآمیز نابرابریهای ملی در درون کشور و نزدیک کردن آنان به همدیگر در یافتن راهحلهایی مناسب در تعدیل نابرابریهای اقتصادی در بین ملیتها و اقلیتها و ارائه پاسخی دموکراتیک به آنها، با حفظ اتحاد و یکپارچگی کشور است.
در سیستم فدرال منابع اقتصادی به طور نسبتاً مساوی میان مراکز متعدد قدرت که همان استانها یا ایالتها هستند، توزیع میشود و توزیع عادلانه امکانات و ثروت در تمامی مناطق یک کشور، میتواند به رشد اقتصادی کل کشور منتهی شود. (دنیای اقتصاد) همین تنوع و گستردگی منابع توزیع شده، منجر به مشارکت بیشتر مردم در امور اقتصادی میشود و زمینههای ایجاد سازمانها و انجمنهای مختلف را فراهم میکند. این تنوع ساختاری راه را برای تامین خواستههای مردم و توسعه کشور باز میکند و در واقع حکومت مرکزی ماشین نوسازی اجتماعی و اقتصادی است. در نتیجه این امر، رابطه مردم و حکومت ملی بیشتر شده و وفاداریهای خصوصی و محدود محلی به وفاداریهای ملی تبدیل میشود. در سیستم فدرال توسعه سیاسی و اقتصادی بهعنوان نیروی فشار، نخبگان را وادار به توزیع مجدد قدرت در سطوح مختلف جامعه مینماید؛ مثلاً در سیستم فدرال آلمان قدرت به صورت سلسلهمراتب بین سطوح بالا، متوسط و پایین جامعه توزیع شده است. همگرایی و وابستگی متقابل اقتصادی میان مرکز با ایالات مختلف منجر به پیوند و به هم جوش خوردن افراد داخل یک سیستم سیاسی میشود و اقتصاد تبدیل به یکی از اهرمهای مهم وحدت ملی در سرتاسر کشور میشود. مشارکت فعال شهروندان در امور اقتصادی منجر به بهرهگیری از سرمایههای فکری جهت رشد و ارتقای جامعه در جهت توسعه پایدار است و رشد اقتصادی در سیستم فدرال سریعتر به نتیجه میرسد.
واکنش به سخنان عارف
کسی نمیداند دلیل اصلی طرح چنین سخنان شبههبرانگیزی از سوی معاون اول رئیسجمهوری چیست اما به نظر میرسد آقای عارف در واکنش به نظام اداری فشل و ناکارآمد فعلی چنین سخنانی را مطرح کرده است. برخی معتقدند سخنان محمدرضا عارف به معنی فدرالیسم نیست و مقوله تفویض اختیارات به استانداران برای پیشرفت و توسعه استانها به تلاش برای فدرالیزه کردن ایران ، ترجمه شده است. شمار زیادی از تحلیلگران معتقدند تمرکزگرایی از عوامل زمینهساز توسعه نامتوازن جغرافیایی شده بهگونهای که ثروت در مراکز قدرت سیاسی-اقتصادی در تهران، مشهد، اصفهان، تبریز و قم انباشته شده و به نابرابری جغرافیایی انجامیده است. «سانترالیسم» در ایران اگر چند نشانه مهم داشته باشد، یکی از مهمترین آنها جادهها و بزرگراههای زیادی است که از دورترین نقاط کشور به پایتخت ختم میشود. سانترالیسم، یعنی «تمرکزگرایی اداری». یعنی اداره همه امور از یک مرکز. مثل ایران که همه چیزش در تهران خلاصه میشود. سیاست در تهران خلاصه میشود، برای همه چیز در تهران سیاستگذاری میشود، منابع را در تهران تقسیم میکنند و طبیعی است که جاده هم به تهران ختم میشود. ما علاوه بر تمرکزگرایی اداری، دچار تمرکزگرایی اقتصادی هم هستیم و این کار را خیلی بدتر کرده است. کافی است به نقشه حملونقل ایران نگاه کنید، انتهای همه راهها تهران است. جاده و ریل و بزرگراه از دوردستها به تهران میرسند و شروع همه راههای مهم نیز از تهران است. ممکن است بگویید این نقشه غیرعادی نیست، چون تهران پایتخت و بزرگترین بازار مصرف کالاست اما مگر در ترکیه همه راهها به آنکارا ختم میشود؟ مگر همه تولیدات قطبهای صنعتی ترکیه به بازار آنکارا یا استانبول ارسال میشود؟ در چنین شرایطی راهحل چیست؟ راهحل دنبال کردن توسعه متوازن بر پایه آمایش سرزمینی است یا فدرالیسم؟
شماری از تحلیلگران سیاسی و اقتصادی به سخنان معاون اول رئیسجمهوری واکنش نشان دادند. ازجمله آرش رئیسینژاد در اینستاگرام نوشت:«نسلی انقلابی که در جوانی به دنبال طیف گوناگونی از «ایسم»ها رفت؛ امروز مجذوب فدرالیسم و سیستم ایالتی گشته؛ گویی در آستانه پیری اکسیری شفابخش یافته؛ غافل از آنکه با ایجاد مرزهای تصنعی درون کشوری با تداوم تاریخی گامی برای تجزیه برمیدارند. ایران هنوز برایشان موش آزمایشگاهی است».
آقای رئیسینژاد نوشت:«فدرالیسم راهی برای اتحاد میان کشورهای مستقل بوده: آلمان زمانی شامل ۳۵۰ شهریارنشین بود و آمریکا نیز متشکل از ۱۳ مهاجرنشین مجزا بود. در چنین وضعیتی بود که فدرالیسم بهعنوان «فرآیندی وحدتبخش» پذیرفته شد. برعکس، ترکیه با وجود تنوع قومیتی کشوری تکساخت است که فدرالیسم را برنمیتابد». به عقیده آقای رئیسینژاد:«فدرالیسم با برپایی دولتهایی درون دولت بر دستگاه عریضوطویل نظام اداری کشور خواهد افزود؛ دستگاهی کند و ناکارآمد و از سرچشمههای نارضایتی در جامعه ایرانی. در زمانه کنونی اما جمع کردن دستوپای دولت در حکمرانی امری خردمندانه است، نه یافتن بهانه برای گسترش بیشینه آن». شماری دیگر از تحلیلگران نیز ضمن انتقاد شدید به معاون اول، سخنان او را مقدمهای برای خودمختاری و تجزیه ایران اعلام کردهاند. به عقیده آنها فدرالیسم در جایی استفاده میشود که ملت به معنای واقعی نباشد این در حالی است که ایران یک ملت کهن با استمرار تاریخی است. با این حال مدافعان محمدرضا عارف معتقدند ایران وحدتی خدشهناپذیر از کثرتهایی است که آن را در طول تاریخ، شکل و قوام بخشیدهاند. عباس موسایی میگوید:«ایران همچنان که واجد گستردگی سرزمینی و تفاوتهای فرهنگی و اقلیمی است، مشکلات مناطق آن متفاوت است. اعتقاد و التزام به حل مشکلات، معطوف به تنوع و تکثر و وفاق برای غلبه بر آنها، هرگز به معنای اعتقاد به فدرالیسم نیست.»(انصافنیوز)
جمعبندی
اقتصاددانان از ساختار فعلی کشور بهمثابه ساختمانی قدیمی نام میبرند که توانایی تعمیرات رادیکال را ندارد. بهسازی نظام اداری ضروری است اما مقدم بر آن، بهسازی فکر نظام حکمرانی است. مسعود نیلی مدتی پیش در دنیای اقتصاد نوشته بود:«بزرگترین آفت نظام حکمرانی ما، وجود تحلیلهای متفاوت راهبردی، همراه با دادن وزنهای کاملاً متفاوت به موضوعات، در میان مقامات اصلی تصمیمگیرنده کشور است». امیدواریم اصلاحات مدنظر آقای عارف کشور را از مسیر اصلی خودش منحرف نکند.