اتمام حجت با صدا وسیما؟
هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
پیام رهبر انقلاب به صداوسیما، زنگ خطری برای این سازمان است. اگر صداوسیما میخواهد همچنان نقش مؤثری در جامعه ایفا کند، باید تغییرات اساسی در ساختار و عملکرد خود ایجاد کند.
محسن صالحیخواه| نشست «افق تحول رسانه ملی» روز دوشنبهای که گذشت، با حضور رئیس سازمان صداوسیما و مدیران ارشد این مجموعه برگزار شد. پیمان جبلی بهعنوان رئیس سازمان، پیام ارسالی از سوی مقام رهبری را برای حاضران قرائت کرد. متن پیام از این قرار بود: «جناب آقای جبلی؛ شما و این حضرات نقش بیبدیل رسانه و تبلیغ را در پیکارهای کنونی جهان-که بیش از همیشه است- میدانید. امروز پیروزی یک طرف را توانایی او در گرفتن و رساندنِ پیام و روایت او از واقعیت، رقم میزند؛ بسیار پیش و بیش از آنکه ابزارهای نظامی وارد میدان شوند و در آن اثر بگذارند. ما در این عرصهی مهم باید دقت و تلاش و ابتکار خود را مضاعف کنیم. این پیام من به این همایش است.»
ادبیات استفادهشده در این پیام که خطاب به مدیران سازمان صداوسیما بود، واکنشبرانگیز شد. چراکه ادبیات آن گلایهآمیز بود و شباهتی به ادبیات مرسوم مورد استفاده در پیامها، احکام و نامههای مقام رهبری نداشت. برخی کاربران فضای مجازی و کارشناسان حوزه رسانه این پیام را نشانه اعتراض آیتالله خامنهای به عملکرد مدیران صداوسیما ارزیابی کردند.
آیتالله خامنهای پیش از این بر اهمیت مسئله روایت تاکید داشته بودند. ایشان سه سال قبل در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت گفتند: «بنده همیشه میگویم: شما روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثهی دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید [آن هم]۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. شما اگر حادثهی تسخیر لانهی جاسوسی را روایت نکنید -که متأسّفانه نکردیم- دشمن روایت میکند و کرده؛ دشمن روایت کرده، با روایتهای دروغ.» تاکید مجدد بر مسئله روایتگری در این پیام گلایهآمیز، جالب توجه است.
الگوی پیامهای رهبری
مطالعه نوشتههای مقام رهبری که در سایت دفتر ایشان قابل دسترسی است، نشان میدهد که آیتالله خامنهای در مرقومات خود ابتدا مخاطب و گیرنده را تکریم میکند. بخش بعدی به اصل پیام اختصاص دارد و نوشته با دعای خیر برای گیرنده به پایان میرسد. پیامهایی که شامل این الگو نیستند، معمولاً مرقوماتی هستند که گلایه رهبری از مسئلهای را متذکر میشوند. البته این الگو نیز شامل استثناء است و گاهی نارضایتی یا گلایه به نحوی دیگر خود را نشان میدهد.
۲۷ تیر ۱۳۸۸ رهبری در حکمی حکومتی به محمود احمدینژاد نوشتند: «جناب آقای دکتر احمدینژاد، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران؛ با سلام و تحیت؛ انتصاب جناب آقای اسفندیار رحیممشایی به معاونت رئیسجمهور برخلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقهمندان به شما است. لازم است انتصاب مزبور ملغی و کانلمیکن اعلام گردد.»
ابتدای انتشار این پیام، برخی رسانهها از کلمه شگفتانه رئیس صداوسیما برای مدیران سازمان استفاده کردند. حتی یکی از خبرگزاریهای اصلی کشور، با تحریف این پیام، کلمه «حضرات» را به «مدیران رسانهای» تغییر داد که پس از مشخص شدن تناقض متن منتشرشده با متن اصلی موجود در سایت رهبری، آن را به حالت اول برگرداند.
پیام رهبری، رهنمود بود نه انتقاد
حسن بهشتیپور، مدیر پیشین شبکه العالم در تحلیل این پیام به خبرنگار «هممیهن» گفت: «تا جایی که من خاطرم هست، چنین نشستی تحت عنوان همایش افق رسانه هر سال با حضور مدیران ارشد سازمان برگزار میشد. در این گردهمایی، وضعیت آینده رسانه به مفهوم عام آن بررسی میشود. این کار تبلیغاتی و رسانهای هم نیست. نشست کارشناسی است که نقاط قوت و ضعف، ابتکارات، بحثهای مخاطبشناسی، وضعیت رسانههای جهان، سیاستهای کلان کشور در صداوسیما بررسی میشود. من آخرین بار سال ۱۳۹۱ در این نشست شرکت کردم. تا جایی که من حضور داشتم و به خاطر دارم، میدانم این اولین باری بود که چنین پیامی از سوی رهبری صادر شد. شاید بعد از این دوران بوده که من بیاطلاع هستم. این پیام با توجه به اهمیتش میتوانست به مدیران ابلاغ شود ولی اینکه رسانهای شده، به خودی خود مهم است. محتوای آن کاملاً گویاست و من نمیدانم چرا آن را انتقادی تفسیر کردند. به نظر من این پیام یک رهنمود و تاکید بر اهمیت روایتسازی در رسانه است.»
او ادامه داد: «اهمیت روایتسازی در رسانه بارها مورد تاکید کارشناسان این حوزه قرار گرفته است. امروز رسانهها به دنیا خط میدهند. میتوانند جهت فکری افراد را تحت تاثیر قرار بدهند. درسی تحت عنوان مدیریت ادراک (perception management) در دانشگاه تدریس میشود. بر نحوه فکر کردن جوامع مختلف بررسیهای کارشناسی دقیق انجام میدهند، سرمایهگذاری میکنند و به آن اهمیت میدهند. بنابراین مسئله روایتسازی در رسانه بسیار مهم و صداوسیما نیز یکی از آنهاست.»
این تحلیلگر سیاسی یادآور شد: «دو مثال برای درک بهتر این موضوع برایتان میزنم. آمریکاییها قبل از اینکه به عراق حمله کنند، روی افکار عمومی کار میکردند تا مفهوم سلاحهای کشتارجمعی را جا بیاندازند. بعد هم که صدام ساقط شد، جهان فهمید که رژیم بعث سلاح کشتار جمعی نداشت. جنگ اوکراین هم همین است. روسیه خیلی تلاش کرد جنگ تجاوزکارانه خود علیه این کشور را تحت عنوان عملیات ویژه نظامی معرفی کند. اما در عمل چهار استان اوکراین را اشغال کرد. اینکه چقدر دنیا روایت روسیه را پذیرفت یا نه، بحثی دیگر و ساختن روایت بحثی دیگر است.»
بهشتیپور اضافه کرد: «رسانهها و کشورها تلاش میکنند که روایت خودشان را غالب کنند. روایتی که زودتر و در چارچوب بهتری تنظیم شود، موفقتر خواهد بود. وقتی روایتی پذیرفته شد، هرچقدر تکذیب یا جزئیات بیشتری درباره آن منتشر شود، دیگر تفاوتی نمیکند. آنچه رهبری بر آن تاکید کردند این است که صداوسیما در این جنگ روایتها خود را تجهیز کند. این آمادگی نیز باید کارشناسی شده باشد، نه کلیشهای. متاسفانه ما درگیر کلیشهها هستیم. نهفقط صداوسیما که برخی روزنامهها نیز به این موضوع دچارند. یکی از این کلیشهها، تئوری توطئه است. مثلاً در موضوع سوریه، به این نمیپردازند که دلایل سقوط اسد چه بود و چرا ساقط شد. به این میپردازند که روسیه، سوریه را با اوکراین معامله کرده! ولکن ماجرا هم نیستند.
ما از این طرف سالهاست که میگوییم اهمیت اوکراین برای روسیه و غرب بیشتر از این صحبتهاست. سوریه هم بزرگترین متحد روسیه در خاورمیانه بوده و آنها از زمان شوروی در بندر طرطوس پایگاه نظامی – اطلاعاتی داشتند. چرا باید این معامله را کرده باشند؟ اما از طرف دیگر، تئوری توطئه کلیدی است که به قفل هر تحلیلی میخورد. خیلی جذاب و راحتتر مسائل را حل میکند. متاسفانه ما اسیر کلیشهها هستیم. اطلاعرسانی در ایران نهفقط در دوران جمهوری اسلامی که از زمان شاه مشکل داشته است. در این سالها که ماهواره و شبکههای اجتماعی هم آمدند، خطاها خیلی بیشتر شده است. انواع و اقسام روایتها پمپاژ میشود و مقابله با آنها واقعاً یک کار کارشناسی است. زمانی باید روایتسازی کرد و زمانی باید وارد بحث دفاع در برابر روایتها شد.»