پروژه اقتصاد سیاسی عربستان در شام
![پروژه اقتصاد سیاسی عربستان در شام](https://app.akharinkhabar.ir/images/2025/02/15/98237f0f-4618-445f-9b44-cb42f046305f.jpeg)
دنیای اقتصاد/متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دکتر کامران کرمی| از زمان سقوط رژیم بشار اسد و قدرتگیری اسلامگرایان سلفی و اخوانی، عربستان سعودی بازیگر ناکام تحولات بهار عربی در طول یک دهه گذشته، به سرعت در حال تثبیت کردن خود در مقام یک بازیگر عربی تعیینکننده در تحولات سوریه است. از سفر هیات سعودی به دمشق تا دیدار احمد الشرع از عربستان و ملاقات با محمد بنسلمان و حضور عربستان در کنفرانس بینالمللی پاریس برای سوریه که مساله مهم بازسازی را به میان آورده است. جایی که دست عربستان برای شکل دهی به تحولات آینده سوریه دراز است. ریاض در تلاش است تا از سوریه جدید در راستای بسط نفوذ سیاسی و اقتصادی حداکثر بهرهبرداری را بهعمل آورد.
در واقع خلأ قدرت بهوجودآمده مبتنی بر خروج ایران از بازی و انتقال بازیگری و کنشگری به سمت ترکیه باعث شده است عربستان سعودی تحولات سوریه را ضمن اینکه از منظر بازی موازنه قدرت میبیند، در حال تلاش برای موازنه منافع در سوریه جدید نیز باشد. نقشه راه ریاض در این فرمول جدید منطق اقتصاد سیاسی است که میتواند مدیریت نظم مبتنی بر موازنه قدرت را که برای مدتها بر ترتیبات سیاسی و امنیتی خاورمیانه حکمفرما بوده است، به سمت معادله جدیدی هدایت کند و اقتصاد را به کانون چانهزنی برای تعریف حوزههای نفوذ سیاسی تبدیل کند. از این منظر است که هرگونه تحول به شکل افزایش یا کاهش قدرت میان بازیگران رقیب و دشمن در مجموعه امنیتی غرب آسیا دربردارنده تغییرات قابل توجه هم در ادراک و هم در واقعیت میدانی برای سایر بازیگران است.
سقوط بشار اسد و قدرتگیری اسلامگرایان در کنار ضرباتی که بر جنبش حماس و حزبالله واردشده، بخشی از بازدارندگی منطقهای ایران را با آسیب جدی همراه کرده است، بازیگران رقیب و دشمن این وضعیت را به مثابه تغییر توازن قدرت در سطح منطقهای فهم خواهند کرد و درصدد برخواهند آمد که به سمت پرکردن خلأ قدرت اقدام کنند.
در این میان عربستان سعودی و امارات عربی متحده دو بازیگر اصلی عربی هستند که تحولات جدید سوریه و لبنان را از منظر فرصتهای نوظهور تحلیل میکنند. عرصهای که میتواند ضمن خارج کردن رقیب دیرینه از چرخه کنشگری فعال، تهدیدات جدید و منبعث از تغییر آرایش قدرت را نیز مدیریت کند و فراتر از این دو زمینه به سمت بازیگری فعال به شکل بسط الگوی مورد نظر خود حرکت کنند.
بر این مبنا میتوان بازیگری عربستان و در یک سطح کمتر امارات عربی متحده را حول سه محور تبیین کرد:
محور اول؛ تثبیت خروج ایران از بازی
نفوذ منطقهای ایران و حضور در پایتختهای عربی با شکل دهی به محور مقاومت در طول دو دهه گذشته، محدودیتهای بازیگری را برای امارات و عربستان فراهم آورده بود. پروژه اسقاط بشار اسد و مشارکت فعالانه در اوایل بحران داخلی در سوریه بازتابی از این رقابت برای خارج کردن ایران از بازی بزرگ در خاورمیانه و قطع اتصالات آن با گروههای مقاومت در لبنان و فلسطین اشغالی بود. فرصت بهوجودآمده پس از سقوط بشار اسد را میتوان همان طَبَق طلای سعودالفیصل، وزیر خارجه عربستان برای ابوظبی و ریاض در شرایط کنونی دانست که موجب شد تا پس از اشغال عراق و سقوط صدام، عراق در حوزه نفوذ ایران قرار گیرد. مدیریت تحولات گذار در سوریه در یک قالب بینالمللی و با مشارکت آمریکا و فرانسه و در سطح منطقهای همکاری با ترکیه بخشی از این پروسه با تجربه تحولات یک دهه گذشته است.
محور دوم؛ مدیریت تهدیدات نوظهور
به موازات مدیریت رفتار سوریه پسااسد از حیث تحرک ایران و متحدان آن چه در داخل سوریه و چه در محیط پیرامونی سوریه، مقامات عربستان در تلاشند تا ضمن اینکه از خلأ قدرت پیشآمده برای خارج کردن ایران از بازی استفاده کنند، اما تهدیدات نوظهور منبعث از حضور اسلامگرایان سلفی و اخوانی، گروههای جهادی، داعش و وضعیت شکننده سیاسی و اقتصادی سوریه را نیز مدیریت کنند و مانع از بازگشت مجدد سوریه به ورطه بحران داخلی شوند. وضعیتی که میتواند مجددا زمینه بازیابی نفوذ ایران را فراهم کند. حضور هیاتهای سیاسی دولتهای عرب خلیجفارس در دمشق و دیدار با احمد الشرع بخشی از این دستور کار است.
در موضوع لبنان نیز تعیین رئیسجمهور و نخستوزیر بهعنوان بخشی از تقسیم کار آمریکا و عربستان ناظر بر تثبیت روندهای در حال وقوع و مدیریت تهدیدات نوظهور است که بتواند پروسه سیاسی شکلگرفته را به سمت یک خروجی مطمئن و قابل محاسبه هدایت کند.
محور سوم؛ بازیگری اقتصادی
و سومین محور شکلدهنده به الگوی رفتاری امارات و عربستان منطق اقتصاد سیاسی است که بهویژه با نسخههای اقتصادی پسانفت در دستور کار بازیگران شورای همکاری خلیج فارس با چشماندازهای ۲۰۳۰، ۲۰۳۵ و ۲۰۴۰ قرار گرفته است. برای چندین دهه، امارات متحده عربی رهبر بلامنازع اقتصادی منطقه بوده و سرمایه گذاران خارجی را به خود جذب کرده است.
با این حال، اخیرا عربستان سعودی تلاشهای خود را برای رقابت با دبی و معرفی خود بهعنوان رهبر جدید اقتصادی منطقه دوچندان کرده است. این رقابت میتواند ضمن تغییر اولویتهای این بازیگران برای منطقه، روندهای نوظهور در خاورمیانه را نیز با منطق اقتصاد و تجارت همراه سازد؛ البته معادلهای که میتواند روابط عربستان و امارات را نیز دستخوش رقابت و حتی تنش کند.
سعودیها مشتاق افزایش سهم خود از تجارت و سرمایهگذاری منطقهای و بینالمللی هستند و در موقعیتی قوی برای جذب استعدادها و مقرهای شرکتها قرار دارند. کنفرانس بازسازی سوریه در پاریس که پنجشنبه ۱۳فوریه برگزار شد و هزینه بازسازی سوریه را۴۰۰میلیارد دلار برآورد کرد، جایی است که منطق بازی جدید عربستان را تعریف میکند.
دورنمای شام میتواند بخشی از این سرمایهگذاریها را به خود اختصاص دهد. اهمیت فاکتور اقتصاد برای عربستان و امارات در مزیت نسبی است که این دو بازیگر میتوانند در نسبت با رقبا به عرصه آورند و کارتهای چانهزنی خود را افزایش دهند. همچنین اقتصاد بهعنوان اهرم فشار سیاسی در شرایطی که حوزه شام با شکنندگی اقتصادی مواجه است، میتواند تبعیت سیاسی را نیز برای این دو کشور به همراه داشته باشد.