هاکان فراموشکار!

فرهیختگان/متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
وزیر خارجه ترکیه در مصاحبهای با شبکه الجزیره که روز گذشته بازتاب پیدا کرد، سیاستهای منطقهای ایران را مورد انتقاد قرار داد و مدعی شد که حمایت ایران از گروههای مقاومت در منطقه، سیاستی پرهزینه و پرریسک است. وی تأکید کرد که تهران باید رویکرد خود را تغییر دهد؛ چراکه ادامه این سیاست در بلندمدت نهتنها بر ساختار داخلی ایران بلکه بر منطقه نیز فشار وارد خواهد کرد. در این میان، او تلویحاً زبان به تهدید ایران نیز باز کرد و گفت: «اگر شما با حمایت از یک گروه در کشوری به دنبال ایجاد ناراحتی در آن کشور باشید، کشور دیگری نیز با حمایت از گروههای داخل کشورتان شما را ناراحت میکند. یعنی در دنیا دیگر هیچ چیزی پنهان نیست. قابلیتهایی که شما دارید دیگران هم دارند. بر همین اساس اگر میخواهید که به شیشه شما سنگ نزنند، به شیشه دیگران سنگ نزنید.» این اظهارات در حالی مطرح میشود که نگاهی دقیقتر به سیاستهای منطقهای ترکیه نشان میدهد خود آنکارا نیز در طول سالهای اخیر بهطور گسترده درگیر حمایت از گروههای مختلف در مناطق مختلفی چون سوریه، آذربایجان و لیبی بوده است. ازاینرو، این پرسش مطرح میشود که اگر ترکیه این شیوه را شکستخورده میداند، چرا همچنان آن را دنبال میکند؟ و اگر این سیاست موفقیتآمیز است، چرا ایران را بابت آن سرزنش میکند؟ ضمن آنکه ایده انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر نفی سلطه شرق و غرب و ترویج یک گفتمان مستقل بوده است که بدون هیچگونه ابزار نظامی تأثیر آن در بعد نرمافزاری فراتر از منطقه، دیده میشود و الهامبخش جوامع مختلف شده است. همچنین، مقامات ایرانی همواره تأکید کردهاند که ایران نیروی نیابتی ندارد، موضعی که محمدجواد ظریف نیز در مجمع جهانی اقتصاد بر آن صحه گذاشت.
زبان نرم ایران بینالمللی شد
انقلاب اسلامی ایران از همان ابتدا با یک ایده نرمافزاری و گفتمان فکری خاص شکل گرفت؛ ایدهای که نهتنها یک تحول سیاسی بلکه یک دگرگونی فکری و فرهنگی را نیز به همراه داشت. این انقلاب با نفی سلطهگری شرق و غرب، گفتمان مستقلی را ارائه کرد که با تأکید بر عدالت، استقلال و مقاومت در برابر سلطهگران جهانی، توانست در کشورهای مختلف تأثیرگذار باشد. این تأثیر تنها محدود به منطقه خاورمیانه نبوده، بلکه در قارههای دیگر نیز بازتاب داشته است. یکی از نمونههای بارز این تأثیر، گسترش تفکر مقاومت و استقلالطلبی در کشورهای مختلف، از جمله آفریقاست. تا حدی که یک خانواده کنیایی نام شخصیتهای انقلاب اسلامی را روی فرزندانش میگذارد. این اتفاق در حالی رخ داده است که جمهوری اسلامی ایران هیچگونه برنامهریزی مستقیم برای چنین نفوذی نداشته است. این موضوع نشان میدهد ایده انقلاب اسلامی، فراتر از مرزهای جغرافیایی و بدون استفاده از ابزارهای متعارف تبلیغاتی، در میان جوامع مختلف نفوذ کرده است. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی از همان ابتدا در برابر نظامهای مبتنی بر ماتریالیسم، چه در بلوک شرق و چه در بلوک غرب، موضعگیری کرد. این موضع نهتنها بر سیاست داخلی ایران بلکه بر روابط بینالمللی آن نیز تأثیر گذاشت. ایران در چهار دهه گذشته، همواره تلاش کرده است با گسترش گفتمان استقلالطلبی، بر معادلات منطقهای تأثیر بگذارد. در این مسیر، الگوی ارائهشده توسط انقلاب اسلامی الهامبخش بسیاری از جنبشهای آزادیبخش بوده و حتی امروزه نیز این گفتمان در تحولات جهانی نقش دارد. ایده انقلاب اسلامی همواره با چالشهایی روبهرو بوده است. قدرتهای جهانی و برخی دولتهای منطقهای که خود را در برابر این گفتمان میبینند، تلاش کردهاند تا آن را محدود کرده یا در برابر آن جبهه بگیرند. رسانههای بینالمللی و برخی سیاستگذاران غربی، همواره تلاش کردهاند که این ایده را بهگونهای دیگر جلوه دهند و مانع از گسترش آن شوند. با این حال، این تلاشها نتوانستهاند از گسترش فکری این ایده جلوگیری کنند. مسئله مهم در این میان، تأثیرگذاری نرمافزاری انقلاب اسلامی است. برخلاف برخی کشورها که سعی دارند با ابزارهای نظامی و اقتصادی نفوذ خود را گسترش دهند، انقلاب اسلامی بیشتر بر پایه یک ایده و گفتمان ضد استکباری پیش رفته است. این روش، که مبتنی بر الهامبخشی و الگوسازی است، میتواند در بلندمدت تأثیرات ماندگارتری داشته باشد. آنچه انقلاب اسلامی ایران را متمایز میکند، گسترش یک ایده و تفکر است که بدون اجبار و برنامهریزیهای تبلیغاتی رسمی، توانسته در بسیاری از نقاط جهان الهامبخش باشد. این نشاندهنده قدرت نرم انقلاب اسلامی است که حتی در دورههای مختلف تاریخی، با وجود چالشها و فشارهای خارجی، همچنان مسیر خود را ادامه داده و تأثیرگذار باقی مانده است.
ایران به جبهه مقاومت کمک میکند نه تحکم
یکی از مهمترین مباحثی که همواره در سیاست خارجی ایران مورد بحث قرار گرفته، موضوع ارتباط ایران با گروههای مختلف منطقهای است. کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده، بارها ایران را متهم و ادعا کردهاند که از نیروهای نیابتی در منطقه حمایت میکند. در مقابل، مقامات ایرانی این ادعا را رد کرده و بر روابط مبتنی بر همکاری و حمایت از جنبشهای مردمی و دولتهای قانونی تأکید داشتهاند. محمدجواد ظریف، معاون راهبردی رئیسجمهور ایران و وزیر امور خارجه پیشین، در نشست اخیر مجمع جهانی اقتصاد در داووس، به این موضوع پرداخته و تأکید کرده که ایران هرگز نیروی نیابتی در منطقه نداشته است. این موضع از سوی ایران سالهاست که مطرح میشود و مبتنی بر یک استدلال منطقی است: «حمایت ایران از گروههای مختلف منطقهای، برخلاف ادعای کشورهای غربی، نه بر مبنای نیابتیگری بلکه بر اساس منافع مشترک و همکاریهای استراتژیک شکل گرفته است.» از دیدگاه ایران، همکاری با گروههایی مانند حزبالله لبنان، حشدالشعبی در عراق و انصارالله یمن نه بهعنوان ابزارهای نیابتی، بلکه بهعنوان بخشی از سیاست حمایت از جنبشهای مردمی و مقاومت در برابر سلطه خارجی است. این گروهها برخاسته از جوامع خود هستند و مشروعیت داخلی دارند. به همین دلیل، ایران استدلال میکند که روابطش با این گروهها متفاوت از مدلهای نیابتیگری است که برخی کشورهای دیگر دنبال میکنند. یکی از نکات کلیدی در این بحث، تفاوت رویکرد ایران با سایر کشورها در منطقه است. برای مثال، کشورهای غربی و برخی دولتهای منطقهای در سالهای گذشته، بهویژه در سوریه، از گروههای مسلحی حمایت کردهاند که مستقیماً با دولتهای قانونی درگیر بودهاند. اما ایران همواره تأکید داشته که حمایتهایش در چهارچوب دفاع از دولتهای قانونی و در برابر مداخلات خارجی بوده است. ادعای برخی کشورهای منطقه و کشورهای غربی درباره نیابتیگری ایران، بیشتر در چهارچوب یک روایت سیاسی برای تحت فشار قرار دادن تهران مطرح میشود. در حالی که ایران بارها تأکید کرده روابطش با متحدان منطقهای، در چهارچوب همکاریهای استراتژیک و دفاع از منافع مشترک تعریف شده است، نه بهعنوان ابزاری برای کنترل منطقه. چنین رویکردی باعث شد حماس در جریان عملیات 7 اکتبر حتی بدون اینکه نیاز ببیند ایران را مطلع کند، دست به اقدام بزند.
آقای فیدان با آینه صحبت کنید تا دچار تناقض نشوید
یکی از انتقادهایی که هاکان فیدان، وزیرخارجه ترکیه علیه ایران مطرح میکند، ادعای حمایت ایران از گروههای منطقهای و سیاستهای ادعایی موسوم به «نیابتیگری» است. اما نکته قابل تأمل این است که ترکیه خود دقیقاً همین سیاست را دنبال کرده و همچنان به آن ادامه میدهد. در طول سالهای اخیر، ترکیه بهطور گسترده درگیر مسائل منطقهای بوده و از گروههای مختلف در مناطق حساس مانند سوریه، لیبی و آذربایجان حمایت کرده است. برای مثال، در جریان جنگ سوریه، ترکیه بهطور مستقیم و غیرمستقیم از گروههای مسلح مخالف دولت بشار اسد حمایت کرده و حتی نیروهای نظامی خود را در بخشهایی از شمال سوریه مستقر کرد. این در حالی است که آنکارا همواره ایران را به دخالت در سوریه متهم میکند، درحالیکه خود یکی از بازیگران اصلی این بحران بوده است. یکی دیگر از موارد قابلتوجه، نقش ترکیه در جنگ قرهباغ بین آذربایجان و ارمنستان است. در این جنگ، ترکیه از نیروهای نظامی آذربایجان حمایت کرد و حتی گزارشهایی منتشر شد مبنیبر اینکه آنکارا نیروهای شبهنظامی از سوریه را برای جنگ به آذربایجان منتقل کرده است. سیاستهای ترکیه در لیبی نیز نمونهای دیگر از این رویکرد متناقض است. آنکارا در جریان درگیریهای داخلی لیبی، مستقیماً از دولت وفاق ملی حمایت و نیروهای نظامی خود را به این کشور اعزام کرد. اگر حمایت از گروههای مسلح و مداخله در کشورها، سیاستی نادرست و پرخطر است، چرا ترکیه خود دقیقاً از همین الگو پیروی میکند؟ ترکیه با استفاده از گروههای مسلح در مناطق مختلف، درصدد تثبیت جایگاه ژئوپلیتیکی خود است. آنکارا از طریق حمایت از برخی جریانها در شمال سوریه، تلاش کرده است تا هم نفوذ خود را گسترش دهد و هم کردهای مخالف خود را سرکوب کند. این سیاست نشان میدهد ترکیه از همان رویکردی استفاده میکند که ایران را به آن متهم کرده و سرزنش میکند که برای پیشبرد منافع خود از آن بهره میبرد. این تناقض در سیاستهای ترکیه، سؤالاتی اساسی را به همراه دارد: اگر حمایت از گروههای مسلح و بازیگری در بحرانهای منطقهای یک رویکرد نادرست و پرهزینه است، چرا ترکیه خود آن را دنبال میکند؟ و اگر این سیاست موفقیتآمیز است، چرا ایران نباید از آن بهره ببرد؟ این دوگانگی در موضعگیریهای آنکارا نشان میدهد انتقادهای آنها علیه ایران بیشتر در چهارچوب رقابتهای منطقهای و تلاش برای محدود کردن قدرت منطقهای جبهه مقاومت و به ویژه ایران است تا یک ارزیابی واقعی از سیاستهای منطقهای. سیاستهای منطقهای ترکیه و ایران هر دو مبتنی بر منافع ملی خود این کشورها تعریف شدهاند. اما نکته مهم این است که اگر ترکیه به ایران توصیه میکند که سیاستهای خود را تغییر دهد، ابتدا باید در رویکرد خود بازنگری کند. تداوم این سیاستهای دوگانه نهتنها کمکی به ثبات منطقه نمیکند، بلکه باعث تشدید رقابتها و تنشهای ژئوپلیتیکی خواهد شد.
تیآرتی فارسی شیشه شکن رسمی ترکیه است
یکی از ابعاد جدید سیاستهای ترکیه در قبال ایران، راهاندازی شبکه تلویزیونی تیآرتی فارسی است که هدف آن بهوضوح ایجاد تغییرات در فضای رسانهای منطقه و تأثیرگذاری بر افکار عمومی ایران عنوان شده است. زاهد سوباجی، مدیرکل تلویزیون دولتی ترکیه (TRT)، در سال ۲۰۲۳ با صراحت اعلام کرد این شبکه با هدف «ناراحت کردن و آشفته کردن ایران» راهاندازی میشود. این اظهارات نشاندهنده سیاست آشکار ترکیه برای ورود به فضای رسانههای فارسیزبان و بهرهگیری از آن بهعنوان ابزاری برای اعمال فشار بر تهران است. با کاهش اعتماد عمومی به رسانههای فارسیزبان غربی، ترکیه تلاش دارد خلأ به وجود آمده را با تیآرتی فارسی پر کند. در واقع، سوباجی اعتراف کرد که این رسانه قرار است جایگزینی برای شبکههای غربی باشد که مخاطبان ایرانی در سالهای اخیر اعتماد خود را نسبت به آنها از دست دادهاند. پس از حوادث سال ۱۴۰۱ در ایران، بسیاری از رسانههای فارسیزبان خارجی به سمت رویکردهای رادیکال و تخریبی حرکت کردند و با انتشار اخبار نادرست، مانند شایعات مربوط به فرار مقامات ایرانی از کشور، اعتماد بخشی از مخاطبان خود را از دست دادند. حالا، ترکیه با تیآرتی فارسی سعی دارد همان روش را دنبال کند اما این بار، از زاویهای دیگر. این اقدامات رسانهای، در کنار اظهارات اخیر هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه که تهدید کرد «اگر به شیشه دیگران سنگ بزنید، به شیشه شما هم سنگ خواهند زد» نشان میدهد که آنکارا یک راهبرد چندوجهی علیه ایران در پیش گرفته است. ترکیه نهتنها از ابزارهای سیاسی برای ایجاد فشار بر ایران استفاده میکند، بلکه در حال گسترش نفوذ رسانهای خود نیز است تا بتواند در مسائل داخلی ایران تأثیرگذار باشد. این سیاست، نهتنها رقابتهای منطقهای را تشدید میکند، بلکه نشان میدهد آنکارا در تلاش است در فضای افکار عمومی ایران جای پایی برای توجیه سیاستهای ضد مقاومتی خود باز کند.