بهمن 1403؛ بازگشت ترامپ و اینبار امضای بخشنامه فشار حداکثری با دعوت به مذاکره

عصر ایران/ متن پیش رو در عصر ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست.
همترین خبر بهمن 1403 در ایران و برای بسیاری از کشورهای دنیا بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در روز اول این ماه و چهار سال بعد از آن بود که قبل تر گمان میرفت شر او از سر بشر برای همیشه کم شده است. هر چند از نیمۀ آبان که ترامپ از کامالا هریس پیشی گرفت شمارش معکوس برای استقرار دوبارۀ او آغاز شده بود اما کار خود را از اول بهمن آغاز کرد و این بار با واداشتن بینامین نتانیاهو به قبول آتش بس در غزه و این قول که در پی جنگافروزی نیست امیدهایی را ایجاد کرد و در ایران هم این ایده مطرح شد که وقت مذاکره است.
تنها 16 روز بعد - 17 بهمن 1403- اما ساعتی پیش از دیدار با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل در واشنگتن با امضای یک بخشنامه دستور لازم را به نهادهای متفاوت دولت برای اعمال شدیدتر سیاست فشار حداکثری علیه ایران صادر کرد. هر چند این یک بخشنامه بود و نه فرمان اجرایی اما امضای او یادآور رفتاری بود که 6 سال قبل در قبال برجام انجام داد.
با این حال ترامپ ابراز امیدواری کرد نیازی به استفاده از این تحریمها علیه ایران نباشد و دو طرف بتوانند به یک توافق دست پیدا کنند. رییس جمهوری آمریکا در بخش دیگری از این سخنان برای دیدار با رییس جمهوری ایران هم اعلام آمادگی کرد. ساعاتی پس از امضای این بخشنامه، کاخ سفید با انتشار یک گزاره برگ یا Fact Sheet توضیحات مختصری درباره معنای این بخش نامه در قالب اجرای سیاست فشار حداکثری علیه ایران منتشر کرد با عنوان «رییسجمهور دونالد جی. ترامپ فشار حداکثری بر ایران را دوباره برقرار میکند» و همین فضا را برای مذاکره در سایۀ تهدید مبهم کرد.
مسعود پزشکیان رییس جمهوری جدید ایران که با شعار گفت و گو رهانیدن ایران از قفس انزوا رقیب بنیادگرای خود را شکست داده بود تصمیم گرفت در سخنرانی 22 بهمن در اجتماع راهپیمایان در سالگرد پیروزی انقلاب پاسخ رسمی را طرح کند که گویا آمادگی برای گفتوگو البته دور از تهدید و با ادبیات اخترام آمیز بوده است.
سه روز قبل از 22 بهمن و دو روز پس از امضای بخشنامه اما آیتالله خامنهای در دیدار سالانه با فرماندهان و پرسنل نیروی هوایی ارتش در 19 بهمن به صراحت موضع گرفتند و گفتند: "در روزنامهها و فضای مجازی و سخنان برخی افراد موضوع مذاکره با آمریکا مطرح می شود و از مذاکره به عنوان یک امر خوب یاد میکنند، انگار کسی مخالف خوب بودن مذاکره است... برخی هم وانمود میکنند اگر پشت میز مذاکره بنشینیم فلان مشکل حل میشود اما واقعیتی که باید درست بفهمیم این است که مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد... تجربه منفی دهه ۹۰ و حدود ۲ سال مذاکره با آمریکا و چند کشور دیگر دلیلی بر بیفایده بودن مذاکره با آمریکا است. دولت آن روز ما، با آنها نشست، رفت و آمد و مذاکره کرد، خندیدند، دست دادند و رفاقت و همه کار کردند و معاهدهای تشکیل شد که در آن، طرف ایرانی با سخاوت بسیار زیاد، امتیازهای زیادی به طرف مقابل داد اما آمریکاییها به آن معاهده عمل نکردند... آمریکا همان معاهده را با وجود نقصهایی که داشت نقض کرد و از آن خارج شد. بنابراین، مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است و با آن نباید مذاکره کرد."
پزشکیان بعد از آن در تأیید سخنان رهبری موضع گرفت و حتی یک بار در واکنش به تهدیدات آمریکا گفت: "حالا که تهدید میکنی، من اصلا نمیآیم با تو مذاکره کنم، هر غلطی میخواهی بکنی، بکن!"
رییس جمهوری البته در جلسه استیضاح وزیر اقتصاد در ماه بعد (12 اسفند) یادآور شد: «بنده اعتقادم این بود گفتوگو کنیم بهتر است اما رهبری فرمودند ما با آمریکا گفتوگو نمیکنیم، و در جهت صحبتهای رهبری معظم جلو می رویم».
[موضع رسمی البته اکنون بعد از نامهای که مقام امارتی آورد و ایران از طریق عمان پاسخ داد تلطیف شده و رییس جمهوری در نخستین جلسۀ هیأت دولت در سال جدید گفت رهبری مذاکره مستقیم را رد کرده اند و به صورت غیر مستقیم در جریان است].
توجیه آن را نیز مسعود پزشکیان به شکل های مختلف بیان کرد و مشخصا یادآور شد: «در قطر دلار داریم، پس نمیدهند. رهبری هم گفتند شش میلیارد دلار دست قطر پول داریم، پس نمیدهند. در عراق و ترکیه هم دلار داریم، پس نمیدهند.»
تهدیدات ترامپ و رنگ باختن احتمال مذاکره و شایعه احتمال جنگ بر قیمت دلار و سکه تأثیر صعودی گذاشت و مجلسیان چاره را در این دیدند که در این قضیه گریبان وزیر اقتصاد را بگیرند و ماه بعد او را به زیر کشیدند بی آن که بر قیمت دلار و سکه تأثیر مثبتی داشته باشد چرا که روشن بود تقاضای دلار و طلا از بیم جنگ بالا رفته و عرضه هم به خاطر تشدید تحریمها یا بیم نیاز در فردا کم شده و در این فضا تنها عامل کاهندۀ قیمتها سیاست خارجی است و احتمالا تلاش دولت برای گشودن باب مذاکره ولو غیر مستقیم به خاطر تأثیر بر بازارها بوده است اگرچه با سخنان ترامپ در دهم فروردین 1404 که مجال تحلیل آن در مرور سال کهنه فراهم نیست دورکردن خطر جنگ نیز اولویت دولت پزشکیان است.
موضوع دیگر که البته رکن ثابت خطبه های امام جمعه ها در سال کهنه بود بحث قانون حجاب وبد و این که در بهمن ماه رادیکالها با فشار بسیار و با جمعیت کم خامی اجرای قانون حجاب را مطالبه کردند. این در حالی بود که رییس جمهور پزشکیان به صراحت گفته بود نمیتواند اجرا کند.
رییس مجلس در کنفرانس خبری آذرماه تاریخ 23 آذر را برای ابلاغ اعلام کرده بود و حالا آذر و دی و بهمن پشت سر گذاشته میشد و خبری نبود زیرا رییس جمهوری رییس شورای عالی امنیت ملی هم هست و اجرای این قانون را موجب دوپاره شدن جامعه و تشدید تنش و بروز بحران های امنیتی میدانست و میداند در حالی که شرط لازم برای اصلاح ناترازیها - تعبیر محترمانه مقابله با ورشکستگیها در توجیه و تمهید افرایش قیمت حامل های انرژی- همراهی جامعه است نه شوراندن و تحریک آنها و پاییز 1401 پیش چشم همه است.
نگرانی از شورش های اجتماعی و سرریز شدن خشم چنان بود که روزنامۀ اصولگرای وطن امروز هم در شمارۀ هشتم بهمن 1403 - در سرمقاله نوشت: «جریان حزباللهی باید در مسألۀ حجاب ضمن حفظ انگیزهها و مطالبات پاک و انسانی هوشمندی و صبوری به خرج دهد».
توصیه به صبوری به خاطر آن است که «اکنون جمهوری اسلامی درگیر و پیگیر راهکارهای کاهش فشار اقتصادی به مردم به واسطۀ تحریمهاست و از طرف دیگر در حال طراحی جدید برای بازسازی بازدارندگی و معادله و موازنه قدرت در منطقه و دشمن میخواهد اعتراضات اقتصادی را به اعتراضات حجاب پیوند بزند.»
به جریان حزباللهی هم هشدار داده شد: «هر اقدام شتابزده میتواند شرایط را برای بروز مجدد وضعیت سال 1401 فراهم کند» و در پایان هم تأکید شد: «مسأله با اقدام ضربتی قابل حل نیست».
در بهمن ماه بحث انتقال پایتخت هم درگرفت که از ابتدامشخص بود در این وضعیت ضرورتی ندارد و هر چه زمان گذشت از شدت و غلظت اولیه دربارۀ آن کاسته شد.
از جلوه های آشکار تغییر فضای فرهنگی در دولت پزشکیان اگرچه با سرعت کند جشنواره فیلم فجر بود که هر چند فیلم های به نمایش گذاشته شده قبل تر آماده شده بود اما دبیر و داوران کوشیند از فضای سه سال خالص سازی که تلاش برای تبدیل جشنواره فجر به عمار بود فاصله بگیرند هر چند هنوز کار دارد تا اعتماد خدشه دیده اهل سینما خاصه بعد از جنبش مهسا را به صورت کامل جلب کنند.
سیاست صدا و سیما هم این بود که تمام قد پشت فیلم موسی کلیمالله بایستد تا جوایز بیشتری نصیب ابراهیم حاتمیکیا شود. اکران سریع آن در ایام نوروز و بمباران تبلیغاتی تلویزیون هم ادامه همان روند است. فیلمی که در واقع فصل اول از سریالی 52 قسمتی تلویزیونی به همین نام است و به این ترتیب لابد در جشنوارههای بعدی باید منتظر فصلهای دوم تا پنجم به نام فیلم سینمایی باشیم.
با این حال در اعطای جایزه به آن افراط نشد در حالی که قابل حدس است اگر تیم قبلی در دولت خالصسازان بر سر کار بود چه بسا کل جشنواره فدای فیلم آقای حاتمیکیا میشد!
این پرسش هم درگرفت که در گرماگرم تقابل اسراییل با مسلمانان با ادعای پیروی از موسی علیه السلام صرف این هزینه هنگفت برای ساخت فیلم و سریال در این باره چه ضرورتی داشته در حالی که یکی از فیلمهای برتر تاریخ سینما (ده فرمان) به این قصه پرداخته و غیر رسمی گفته شد آن روایت هالیوود و یهود است و این روایت اسلامی با خوانش قرآنی است خاصه این که بیش از 120 بار در قرآن کریم از موسی یاد شده و به مناسبتهای مختلف با داستان موسی روبهرو میشویم.
مهم تر این که در نگاه تورات و یهودان موسی از جانب یهوه آمده و اسلام بر الله تاکید دارد و اصل ماجرا همان اسم فیلم است: موسی کلیم الله و حاتمیکیا می کوشد این گونه با موسای یهود تمایز ایجاد کند به این معنی که موسای قرآن با الله نسبت دارد در حالی که طبعا در موسای یهود اشارتی به الله نیست.
بنابر این فیلم موسی کلیمالله میخواهد موسایی را معرفی کند که قرآن میشناساند و قطعا با موسایی که یهودیان به عنوان فرستادۀ یهوه میستایند تفاوتهایی دارد اگرچه الهیات یهودی و الهیات اسلامی در جاهایی و در کلیات شباهتهایی دارند. (نماز و روزه و ختنه و حجاب و این که اغلب پیامبران نام برده شده در قرآن از بنیاسراییلاند. دو سه مورد عرباند و بقیه از بنیاسراییل یا فرزندان یعقوب).
جدای این موضوع اما به نظر میرسد انگیزه دیگر تأسیس نوعی هالیوود اسلامی برای جذب مخاطب عام در داخل و خارج باشد هر چند که بیشتر داستان مادر موسی (یوکابد) است که مطابق نص قرآن به او وحی شد فرزند خود را به آب بیندازد.
فیلم «دَه فرمان» که 60 سال قبل (سال 1344 خورشیدی) به کارگردانی سیسیل. بی. دمیل در کمپانی "پارامونت" ساخته شد با همین صحنه شروع میشود و هنگامی که یوکابد (مادر موسی) به اتفاق دختر خود ( مریم یا میریام) نوزاد (را که هنوز نامی بر آن ننهادهاند) در میان نیزار به دریا (رود نیل) میاندازد اما فیلم موسای آقای حاتمیکیا با این صحنه تمام میشود و بدین ترتیب خود را از مقایسه قصه میرهاند.