مذاکرهکننده جدید آمریکا کیست و چه میخواهد؟

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
ماجرای پرسروصدای پرونده هستهای ایران، همچنان با گفتوگوهای بیسروصدا دنبال میشود و تقریباً، به جز کلیات، ابراز خوشبینیها و وعده ادامه، چیزی از محتوا و روند گفتوگوها بیرون نمیآید.
روحاله نخعی| مایکل آنتون، مذاکرهکننده ارشد آمریکا. شاید تنها داده رسمی و جدید گفتوگوها، مسئولیت تازه اوست. ماجرای پرسروصدای پرونده هستهای ایران، همچنان با گفتوگوهای بیسروصدا دنبال میشود و تقریباً، به جز کلیات، ابراز خوشبینیها و وعده ادامه، چیزی از محتوا و روند گفتوگوها بیرون نمیآید.
ظاهراً این خواست دو طرف ماجراست و این بار هم برخلاف زمان برجام، مذاکرات ۸ طرف ندارد که کنترل موضعگیریها و انتشار اخبار آن قدر سخت باشد؛ برجستهترین خبر تازه در این میان، خبر آغاز گفتوگوهای فنی بود و البته متعاقب آن، اعلام نام رئیس هیئت آمریکایی در این گفتوگوها، نامی که به گوش خیلیها، نامی تازه بود: مایکل آنتون. درحالیکه گفتوگوها ادامه دارد، همین خبر میتواند نشانه قابلتوجهی برای رصد روند طیشده و چشمانداز پیش رو باشد.
به همین بهانه در این نوشته به سوالی میپردازیم که شاید پس از شنیدن خبر این مسئولیت تازه، در ذهن خیلی از مخاطبان باشد: مایکل آنتون دیگر کیست؟ و از آن مهمتر، چرا در هیچکدام از دو اردوگاه حامیان و مخالفان گفتوگو، استقبال چندانی از اعلام نام او نشده است؟
سابقه دانشگاهی
در دولت دوم ترامپ، همانند دولت اولش، افراد زیادی هستند که بدون سابقه یا تحصیلات مربوط یا کافی، در سمتهای ارشد قرار گرفتهاند. در واقع، رهبر مذاکرهکنندگان آمریکایی، همان استیو ویتکاف، پیشتر نه دیپلمات یا کارشناس وزارت خارجه که در کار زمین و املاک بوده. آنتون بیشتر استثنای این قاعده است تا نمونه آن. او کارشناس اندیشکدهای محافظهکار به نام «مؤسسه کلرمونت» و نیز مدرس کالج هیلزدِیل بوده. کلرمونت، اندیشکدهای دست راستی است؛ از حامیان قدیمی ترامپ. سال ۲۰۲۰، بعد از انتخابات ریاستجمهوری، تیم ترامپ مدعی دستکاری در نتیجه انتخابات شدند و ادعا کردند برنده واقعی انتخابات ترامپ بوده.
این ادعا به لحاظ سیاسی عملاً هنوز هم رها نشده است، اما تلاشهای اداری و قضایی برای برگرداندن نتیجه انتخابات، همگی ناکام ماندند. در میانه این تلاشها، جان ایستمن، از کارشناسان ارشد همین اندیشکده کلرمونت، کمککار تیم ترامپ بود. هیلزدِیل نیز مرکزی خصوصی، محافظهکار و مسیحی است، با دورههایی درباره قانون اساسی، الهیات، زیستشناسی، شیمی و فیزیک. در کنار اینها، او، البته در میان افرادی که او را میشناسند، بهعنوان یک چهره محافظهکار سنتی شناخته میشود.
سوابق دولتی
حضور در دولت ترامپ اولین حضور او در یک سمت رسمی دولتی نیست. به نوشته وبسایت وزارت خارجه آمریکا در نمایه او، آنتون مجموعاً ۹ سال سابقه حضور در نهادهای دولتی داشته است. او سخنرانینویس و سخنگوی رودی جولیانی در دوران شهرداری نیویورک بوده است، همان دورانی که حملات یازده سپتامبر رخ داد و مواضع جولیانی، شهرت و محبوبیت کمسابقهای برای او رقم زد، تا جایی که لقب «شهردار آمریکا» را برای جولیانی به ارمغان آورد. پیش از آن در تیم پیت ویلسون، فرماندار اسبق کالیفرنیا حضور داشته است.
آنتون کمی بعد به شورای امنیت ملی ایالات متحده در دولت جورج دبلیو بوش رفت و سخنگوی کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور در آن دوران نیز شد. آنتون البته سال ۲۰۰۵، اوایل دوره دوم بوش، از دولت خارج شد، اما به جایی رفت که سابقه او را به عنوان چهرهای محافظهکار و راستگرا برجستهتر هم میکند، او در «نیوز کُر»، امپراتوری رسانهای باسابقه و همواره راستگرا، سخنرانینویس شخص روپرت مرداک شد. چندین سال هم مدیر روابط عمومی بانک سیتیگروپ شد و بعدتر، مدیر شرکت سرمایهگذاری عظیم «بلکراک».
آنتون و دولتهای ترامپ
در آستانه انتخابات ۲۰۱۶، او از حامیان جدی ترامپ بود. آنتون با نوشتن مقالهای به نام «انتخابات پرواز ۹۳»، وضعیت مردم کشور را با وضعیت مسافران یکی از هواپیماهایی مقایسه کرد که در یازده سپتامبر، به برجهای تجارت جهانی کوبیدند. او تصمیم پیش روی آمریکاییها، مشخصاً آمریکاییهای راستگرا را چنین توصیف کرد: «یا به سمت کابین خلبان حمله کنید یا میمیرید. ممکن است به هر حال بمیرید. شاید شما یا رهبر حزبتان، بتواند به کابین خلبان وارد شود اما نداند چطور هواپیما را براند یا بنشاند. تضمینی در کار نیست، جز یکی: اگر تلاش نکنید، مرگ حتمی است.» به روایت آنتون، انتخابات ترامپ برای پرهیز از پایان محافظهکاری و ارزشهای آمریکایی، ضروری است.
او استعارهبازی با انتخابات را ادامه میدهد: «ریاستجمهوری هیلاری کلینتون، رولت روسی با تفنگی نیمهاتوماتیک است. با ترامپ، لااقل میتوانید سیلندر را بچرخانید و شانستان را امتحان کنید.» او در همان سال ۲۰۱۶، استعاره «انتخابات پرواز ۹۳» را تبدیل به کتابی به همین نام میکند. بعدتر در آستانه انتخابات ۲۰۲۰ هم کتابی با عنوان «آمریکا در نقطه بیبازگشت» مینویسد که در آن باز هم انتخاب ترامپ و جلوگیری از پیروزی رقیب را حیاتی میخواند. آنتون البته از همان زمان نقدهایی هم به عملکرد سیاسی همجبههایهای خودش در میان محافظهکاران دارد و در همان مقاله پرواز ۹۳، آنها را متهم میکند که به دنبال «جنگهای بیپایان، بیهدف و بیپیروزی» هستند.
او در سال اول دولت پیشین ترامپ، معاون دستیار رئیسجمهور در ارتباطات راهبردی و سخنگوی شورای امنیت ملی شد، اما اندکی بعد، پس از کنارهگیری مافوقش، اچ آر مکمستر نظامی از سمت مشاور امنیت ملی و یک شب قبل از آمدن جان بولتون به دولت به جای مکمستر، استعفا داد. آنتون از معدود رفتگان دولت اول ترامپ بوده که بعدتر با خشم و خصومت او مواجه نشد.
اواخر دوره اول ترامپ، رئیسجمهور آنتون را در هیئت ملی علوم آموزشی در وزارت آموزش جای داد. پس از پیروزی دوباره ترامپ در سال ۲۰۲۴، آنتون گزینه معاون مشاور امنیت ملی برای رئیسجمهور منتخب بود، اما به روایت واشنگتنپست، زمانی که فهمید سباستین گورکا، از کارشناسان فاکسنیوز، بناست در شورای امنیت ملی باشد، خود را از فهرست گزینهها خارج کرد. پس از آن، ترامپ او را به عنوان گزینه مدیر برنامهریزی سیاستگذاری در وزارت خارجه معرفی کرد؛ سمتی که پیشتر و در دولت باراک اوباما، جیک سالیوان از آنجا به حضور در مذاکرات با ایران آمده بود.
پدیدهای نادر: سابقه مربوط
مرور سابقه آنتون، او را در میان دیگر اعضای تیم ترامپ برجسته میکند. در دو دولت ترامپ، کم نبودهاند افرادی که سابقه مربوط یا کافی برای سمتهای خود نداشتهاند یا از میان جمعهای متخصص به دولت نیامدهاند. آنتون، برخلاف خیلیها، سابقه درس و دانشگاه دارد و مدتی صرف مطالعه و نوشتن درباره مسائل مربوط به دولت کرده است. باز برخلاف خیلیها، از محصولات دوران جدید و ترامپی جمهوریخواهان در ایالات متحده نیست و از مدتها پیش از تولد این ژانر از راستگرایان، یک محافظهکار سنتی و حرفهای بوده. شکل و شمایل مواضعش پس از ظهور ترامپ نیز کمی با دیگران متفاوت است. او لااقل در سال ۲۰۱۶، از جمله کسانی است که ترامپ را به عنوان دارویی ضروری پذیرفتند.
سابقه سیاسی او حاکی از این است که او، مثلاً مثل پیت هگست، وزیر دفاع دولت فعلی ترامپ، از ناکجا به میانه دولت پرتاب نشده و بیشتر شبیه جان بولتون، مواضع و ادعاها و سوابقی دارد که در لحظه کنونی او را به دارودسته ترامپ نزدیک کرده است. این البته، معمولاً در اطراف ترامپ وضعیت مثبتی نیست: همین جان بولتون، با خواستهها و دغدغههای سیاسی خودش به دولت آمده بود و هدفش صرفاً تأیید ترامپ و حمل بار تصمیمات او نبود.
همین یکی از دلایلی شد که جدایی خصمانهای بین او و ترامپ رخ دهد. سوابق کنارهگیریهای او نیز رنگی از این ادعا و احترام به خود را در او نشان میدهد: وقتی مکمستر از شورای امنیت ملی میرود و بنا میشود، بولتون به جایش بیاید، او هم دولت را ترک میکند و وقتی میفهمد قرار است با یکی از پدیدههای سربرآورده در دوران ترامپ، یعنی گورکا کار کند، عطای سمت را به لقایش میبخشد.
این تا حدی بین او و امثال لیندزی گراهام نیز تمایز ایجاد میکند، یعنی با کسانی که مدتها سابقه محافظهکاری کلاسیک داشتند اما وقتی ترامپ به قدرت رسید، خود را تمام و کمال در خدمت او و در نسخه جدید جمهوریخواهی تعریف کردند. یک تفاوت دیگر نیز البته بین او و دیگران در اطراف ترامپ هست و آن اینکه او، مثل دیگران اهل حضور در زیر نورافکن صحنه سیاسی نبودهاست و بیشتر در حلقههای نخبگانی سیاسی عرضاندام میکرده. بهخصوص وقتی سابقه حضور او در صحنه قدرت سیاسی را مرور میکنیم و میبینیم چه جایگاهی در میان محافظهکاران دارد، این کمسروصدایی او بیشتر به چشم میآید.
واضحترین نشانهاش شاید همین باشد که در میان افکار عمومی، خیلیها نام او را اولین بار در همین خبر مربوط به مذاکرات ایران شنیدهاند. حتی زمانی که پرواز 93 را می نوشت هم به جای نام خودش از نام مستعار «پابلیوس دسیوس ماس» استفاده کرد که نام یکی از مقامات روم باستان بود.
سیاسی به جای فنی
در عین حال اما در سابقه او دو نقطه نیز هست که کمی جنس حضور او در مذاکرات فنی با ایران را شبیه بقیه دولت ترامپ میکند: اولاً او اصلاً چهره «فنی» به معنای مربوط به این مذاکرات نیست. او نه تحصیلاتی در حوزه مسائل فیزیک هستهای دارد و نه مثلاً به عنوان اقتصاددان متخصص تحریم و جنگ اقتصادی به حساب میآید. ثانیاً، اگرچه او پیشتر مدتی کوتاه در وزارت خارجه سمت داشته، اما عمده سابقه و مواضع او به حوزه داخلی مربوط بوده است. در کلرمونت، جایگاه او کارشناس سیاست داخلی آمریکاست.
نگاهی به فهرست نهچندان کوتاه مقالات او در همان کلرمونت نشان میدهد، عمده نوشتهها و موضعگیریهای او هم به حوزه سیاست داخلی ایالات متحده مربوط بودهاند. همان وقتی که از نامزدی ترامپ و دولتش حمایت میکند نیز چندان این حمایت را بر مسائل مربوط به سیاست خارجی و جهانی استوار نمیکند و دغدغههای سیاست داخلیاش را برجسته میکند.
اشتراکات شناختهشده مواضع او با جریان ترامپ نیز بیشتر در حوزه مسائل داخلی مثل بحثهای تنوع جمعیتی دیده میشوند؛ البته هیچکدام از این حرفها به این معنا نیست که او در حوزه سیاست خارجی حرفی نزده است: به جز سمتش در وزارت خارجه، او که در رسانههای برجسته و مختلف ایالات متحده قلم زده، مقالههایی جدی در حوزه سیاست خارجی داشته است، مثل وقتی در آمریکنافرز درباره «آمریکا و نظم بینالمللی لیبرال» مینویسد، «دکترین ترامپ» را در فارن پالیسی شرح میدهد و به مرور رویکرد «جورج کینان» دیپلمات اسبق آمریکا به شوروی میپردازد؛ اما چنان که ذکر شد، موضعگیریهای او در صحنه سیاست داخلی بیشتر از صحبتهایش در سیاست خارجی بودهاند؛ تا حدی که رسانه سیاسی پولیتیکو در آمریکا، در خبر اعلام ورود او به مذاکرات اشاره میکند: «او هنوز موضع علنی درباره پرونده ایران نگرفته است.» این جمله، البته تنها در صورتی صحت دارد که اشاره «پرونده ایران» را منحصر به دور تازه بحث و جدلها در این باره بدانیم.
سیاست خارجی آنتون: تبیین حرفهای ترامپیسم
به عنوان مقامی در عرصه دیپلماسی، او بسیار گزینه مناسب و مطلوبی برای دولتی مثل دولت ترامپ است. او در نوشتهها و مواضعش از همان سال ۲۰۱۶، به تبیین و دفاع جدی از رویکرد سیاست خارجی آمریکا در اشکال جزئی و کلی پرداخته است و «دکترین ترامپ» یا «ترامپیسم» را ستوده است. آنتون از رویکرد کلان سیاست خارجی ترامپ، یعنی انزواگرایی، حمایتی جدی دارد؛ رویکردی که او پیشتر در مصاحبهای با جوییش اینسایدر، چنین توصیفش میکند: تلاش برای عقبکشیدن مشغولیت ایالات متحده در سراسر جهان و تمرکز به دفاع از امنیت ملی، منافع اقتصادی، توان رقابت و ساختار اتحادها: «این [رویکرد]، دکترینی است، متمرکزتر از چیزی که ترامپیسم جایش را گرفته است.
نگاه به منافع آمریکاست، از دریچهای باریکتر. وقتی همه چیز را به عنوان اولویت تعریف کنی، هیچ چیز در اولویت نیست. وقتی همه چیز را به عنوان دغدغه تعریف کنی، یعنی هیچ چیز دغدغه نیست.» او رابطه ایالات متحده و اسرائیل را برای راهبرد امنیتی ایالات متحده کلیدی میداند و اساس آن را چیزی فراتر از مسئلههای مالی میخواند؛ از جمله «باور مشترک و منافع مشترک» و نیز «نزدیکی طبیعی به دموکراسیهایی که ارزشهای مشترک دارند».
آنتون از مخالفان بحث مهاجرت و نیز موضوع مربوط به آن، یعنی «تنوع جمعیتی» است. در همان سال ۲۰۱۶، او به صراحت مینویسد: «تنوع، قدرت ما نیست، منبع ضعف، تنش و تفرقه است... آمریکا «ملتی از مهاجران» نیست، بلکه ابتدائاً ملتی از سکنیگزینان است که بعدتر تصمیم گرفتند، مهاجران را نیز بپذیرند.» از نگاه او، مهاجرت به لحاظ اقتصادی «حقوق آمریکاییها را پایین میآورد، باعث از دست رفتن شغل آمریکاییها میشود و استاندارد زندگی را کاهش میدهد.»
آنتون مخالف اسلام و مسلمین نیز هست. این دین را اساساً خطرناک میخواند و معتقد است «با غرب مدرن ناسازگار» است: «اسلام «دین صلح» نیست؛ مذهبی ستیزهجوست که علمدار تغییر دین با زور شمشیر است، الهامبخش هزاران اقدام تروریستی است و نیز الهامبخش میلیونها نفر که از ترور حمایت یا با آنها همدلی کنند.» او در سال ۲۰۱۶، مجوز ورود مهاجران مسلمان پس از یازده سپتامبر را «دیوانگی» میخواند: «فقط جامعهای دیوانه، یا جامعهای که عاجزانه به دنبال اثبات وفاداریاش به «فضیلتی» خیالی میبود، بعد از حملات یازده سپتامبر ورود مهاجران مسلمان را افزایش میداد؛ اما این دقیقاً کاری است که ایالات متحده کرد.»
او به همین هم بسنده نمیکند: «بله، البته، همه مسلمانان تروریست نیستند و از این حرفها. با این حال، مهاجر مسلمان چه خیری برای ایالات متحده و مردم آمریکا آورده است؟ اگر واقعاً به نیروی کار بیشتر نیاز داریم – ادعایی که قطعاً نادرست است – چرا باید لازم باشد این نیرو را از دنیای اسلام بیاوریم... در میان چهرههای برجسته سیاسی، تنها ترامپ جرأت کرد بگوید این حرفها همه مضحک هستند.»
او اظهارنظری درباره سیاست خارجی ترامپ دارد که تناسب او را برای این دولت روشنتر میکند. در زمان دولت اول ترامپ، او جایی تأکید میکند که همه مقامات دولت باید در هر موضوع مربوط به ایران، در نهایت تسلیم قضاوت رئیسجمهور شوند یا اخراج شوند.
آنتون و ایران
درباره ایران هم آنتون مواضعی همراه با ترامپ دارد. او در سال ۲۰۲۰، یعنی اواخر دوره اول ترامپ، در مصاحبهای با فاکسنیوز توافق برجام را دچار نقص میخواند، تا حدی به این دلیل که منافع مالی فوری و قابلتوجهی به ایران ارائه میکند، پیش از آنکه بندهای مطلوب ایالات متحده اثر بگذارند. به نظر او این منافع هم «برای تقویت تروریسم» به کار رفتهاند. او آن زمان میگوید ترامپ کار درستی کرد که به این موضوع معترض بود و خواستار بازگشت تحریمها شد. به نظر آنتون، قطع منابع ایران تنشها را کاهش میدهد، نه اینکه افزایش دهد.
آنتون حامی ترور قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران نیز بوده است. آنتون در سال ۲۰۱۹ نیز در گفتوگوهایی با فاکسنیوز و انپیآر میگوید به نظر او ایران معمولاً محتاط است و وقتی با مقاومت قوی مواجه شود، عقب مینشیند. به عقیده او، ایالات متحده و متحدانش میتوانند با ارائه جبههای قوی و متحد در مقابل ایران، در مقابل رویکرد تهاجمیاش بازدارندگی ایجاد کنند. او پس از امضای توافقات ابراهیمی، در مصاحبهای با سیانان «اتحاد در حال ظهور علیه ایران» را تحسین میکند.
مواضع او درباره ایران، در مجموع کاملاً همراستا و همداستان با مواضع ترامپ و ترامپیستها بوده و هستند، یک مخالف کلاسیک و جدی ایران. این باعث میشود حامیان توافق چندان از شنیدن نقش تازه او در گفتوگوها خوشحال نشوند؛ اما نکته قابلتوجه این است: علیرغم این مواضع، اعلام جایگاه او در مذاکره با ایران چندان به مذاق حامیان برخورد با ایران نیز خوش نیامده است. چرا؟
حرف، حرف رئیس است
تفاوت مهم او با کسی مثل بولتون، در همان دولت اول هم مشخص شد و البته دلیل اصلی نگرانی حامیان برخورد تهاجمی با ایران است: او حرف و موضع رئیسجمهور را فصلالخطاب میداند. زمانی که پولیتیکو به عنوان اولین رسانه، خبر مسئولیت تازه او را منتشر کرد، از همان مقام بدون ذکر نامی که خبر را داده بود چنین نقل کرد: «او با توجه به تجربه و هوشش فردی عالی برای این کار است. مهمتر از هر چیز، او تضمین خواهد کرد که دستور کار رئیسجمهور ترامپ در این پرونده تا پایان دنبال میشود.»
در همان سال ۲۰۱۹ و در همان مصاحبه با انپیآر، آنتون تلاش جان بولتون، مشاور وقت امنیت ملی ترامپ و مایک پمپئو، وزیر خارجه او برای جنگ با ایران را با ادبیاتی به نقد میکشد که در گزارش رسانه اسرائیلی هاآرتص درباره انتصاب او قرار میگیرد: «آنها یک رئیس دارند. رئیس، رئیسجمهور است... [ترامپ] جنگ با ایران را نمیخواهد و به دنبال جنگ با ایران نیست.»
همان جایی که از محتاطبودن ایران میگوید، توصیفی از رویکرد این کشور دارد که خیلی با مواضع دیگر مخالفان سنتی جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن یکی نیست: «رژیم ایران احتیاط خاصی دارد. دوست دارد در میان جبهه دفاعی مخالفش بگردد و ببیند چه کاری را میتواند پیش ببرد و از عواقبش بگریزد... وقتی جبهه متحدی ببیند، وقتی در میان حریفانش هوشیاری ببیند، معمولاً پی کار خودش میرود و کار تحریکآمیزی نمیکند.» آنتون نسبت به جنگ با ایران موضعی منتقدانه و بدبین دارد و این وجه تمایز مهم او با کسی مثل بولتون است.
اما شاید مهمتر از آن در این وهله، نگاه او به اصل حضور در دولت است. چنان که پیشتر آمد او چند بار هم بهطور کلی و هم مشخصاً با اشاره به نام افراد تصریح کرده که به نظر او، کسی که در دولت است، باید تسلیم نظر رئیسجمهور باشد و سیاست او را پیش ببرد، یا از دولت برود. سابقه او نشان میدهد خود او هم به چنین چیزی معتقد است. باز همان طور که ذکر شد، او دو بار در دوران همین ترامپ وقتی با رویکردی برخلاف نظر خود مواجه میشود، حضور در سمت را نمیپذیرد و به راحتی از دولت میرود.
کسانی مثل مایک والتز، مشاور فعلی امنیت ملی ترامپ و مارکو روبیو، وزیر خارجه فعلی در بخشهای مهمی از سیاست خارجی ترامپ، مخصوصاً ایران، حامی روند فعلی و اولویتدادن به گفتوگو و مذاکره نیستند. امثال اینها، مثل خیلیهای دیگر، یا در همان جایگاه خود در دولت، تلاش خود را برای تغییر مسیر پیش میگیرند یا در نهایت، علیرغم میل باطنی با رویکرد دولت کنار میآیند. سابقه آنتون اما نشان میدهد چنین نگاهی ندارد، مخصوصاً که او عمدتاً نه در جایگاه مقام ارشد که در سمتهای اجرایی یا مشورتی قرار داشته و کارویژه او، کمک به پیشبرد رویکرد دولت بوده است. او نشان داده جایی که مخالف باشد، نمیماند که برخلاف خواست دولت کار خود را پیش ببرد؛ بلکه صحنه را ترک میکند.
این همان چیزی است که میتواند برخلاف همه مواضع آنتون، معرفی او را خبری به نفع پیشبرد مذاکره نشان دهد: آنتونی که این سمت را پذیرفته، به احتمال قوی به دنبال اجرای خواست و منویات ترامپ در این مسئولیت تازه خواهد بود. اگر چنان که برخی حامیان توافق با امیدواری و برخی حامیان جنگ با بدبینی تصور میکنند، ترامپ واقعاً اولویت و ترجیح خود را روی دیپلماسی قرار داده باشد و ارادهاش بر این باشد که مسئله ایران را با بهنتیجهرساندن مذاکرات و کسب توافق، از روی میزش بردارد، آنتون هم پیگیری همین خواسته را در دستور کار قرار خواهد داد و با همان جدیتی که پیشتر نشان داده، به دنبال کسب نتیجه خواهد رفت. چنین تصویری است که باعث میشود انتصاب چهرهای تماماً ضد جمهوری اسلامی ایران، بتواند در جهت پیشبرد گفتوگو به حساب بیاید و به تعبیر هاآرتص، «جنگطلبان را آزرده کند.»