سرمقاله صبح نو/ اروپا و سیاسیکاری علیه تهران

صبح نو/ «اروپا و سیاسیکاری علیه تهران» عنوان یادداشت روز در روزنامه صبح نو به قلم جواد بخشی الموتی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
در واپسین روزهای بهار ۱۴۰۴، تحولات در پرونده هستهای ایران وارد مرحلهای تازه و حساس شده است. از یکسو یک بام و دوهوای مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا و از سویی غرب بار دیگر پس از نزدیک به دو دهه، به دنبال تصویب قطعنامهای در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران است؛ آن هم در وضعیتی که آژانس و مدیرکل آن در سیاسیترین شرایط گرفتار شدهاند. رویکردی که مشابه آن در سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ به ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و تحریمهای فراگیر انجامید، اما برخلاف گذشته متغیرهای داخلی، منطقهای و بینالمللی امروز، زمینهساز واکنشی متفاوت و پیچیدهتر از سوی تهران خواهد بود. در گزارش 27 اردیبهشت آژانس که خبرگزاری آسوشیتدپرس مدعی دیدن آن شده است میزان ذخایر اورانیوم غنی شده تا نزدیک سطح تسلیحاتی مورد تأکید بوده و موارد دیگری از این گزارش که نشاندهنده رویکرد سیاسی آژانس است.
خبرگزاری فرانسه به نقل از منابع آژانس بینالمللی انرژی اتمی مدعی شده که ایران روند تولید اورانیوم با خلوص ۶۰ درصد را تسریع کرده است. این سطح از غنیسازی که فاصله اندکی با سطوح تسلیحاتی دارد، پیش از این در پاسخ به خرابکاریهای خارجی و اقدامات یکجانبه غرب آغاز شده بود، اما تسریع آن در آستانه بررسی قطعنامه جدید، پیامی روشن دارد: تهران در برابر فشار سیاسی، نهتنها عقبنشینی نمیکند، بلکه دست خود را در میز چانهزنی پرتر میکند.
از منظر حقوقی نیز ایران بر اساس بندهایی از برجام حق اقدام جبرانی در صورت عدم پایبندی طرفهای مقابل را داراست. بنابراین هرگونه تمرکز صرف بر فعالیتهای ایران بدون اشاره به نقضهای غرب، به بازنمایی ناقص و ناعادلانه از واقعیت منجر میشود. این رویکرد این حق را به ایران می دهد تا گام های بلندتری را در صنعت هستهای خود بردارد.
در دهه ۱۳۸۰ اجماع جهانی علیه ایران به راحتی قابل شکلگیری بود، اما امروز نظام جهانی در میانه یک گذار ساختاری قرار دارد. چین و روسیه ضمن حمایت علنی از حق توسعه فناوری هستهای ایران در چارچوب معاهدات بینالمللی، از هرگونه اقدام فشارزا و پروندهسازی جدید در نهادهای بینالمللی اعلام نارضایتی کردهاند.
در واپسین روزهای بهار ۱۴۰۴، تحولات در پرونده هستهای ایران وارد مرحلهای تازه و حساس شده است. از یکسو یک بام و دوهوای مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا و از سویی غرب بار دیگر پس از نزدیک به دو دهه، به دنبال تصویب قطعنامهای در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران است؛ آن هم در وضعیتی که آژانس و مدیرکل آن در سیاسیترین شرایط گرفتار شدهاند. رویکردی که مشابه آن در سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ به ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و تحریمهای فراگیر انجامید، اما برخلاف گذشته متغیرهای داخلی، منطقهای و بینالمللی امروز، زمینهساز واکنشی متفاوت و پیچیدهتر از سوی تهران خواهد بود. در گزارش 27 اردیبهشت آژانس که خبرگزاری آسوشیتدپرس مدعی دیدن آن شده است میزان ذخایر اورانیوم غنی شده تا نزدیک سطح تسلیحاتی مورد تأکید بوده و موارد دیگری از این گزارش که نشاندهنده رویکرد سیاسی آژانس است.
تسریع غنیسازی؛ اقدام تلافیجویانه یا راهبرد پیشدستانه؟
خبرگزاری فرانسه به نقل از منابع آژانس بینالمللی انرژی اتمی مدعی شده که ایران روند تولید اورانیوم با خلوص ۶۰ درصد را تسریع کرده است. این سطح از غنیسازی که فاصله اندکی با سطوح تسلیحاتی دارد، پیش از این در پاسخ به خرابکاریهای خارجی و اقدامات یکجانبه غرب آغاز شده بود، اما تسریع آن در آستانه بررسی قطعنامه جدید، پیامی روشن دارد: تهران در برابر فشار سیاسی، نهتنها عقبنشینی نمیکند، بلکه دست خود را در میز چانهزنی پرتر میکند. از منظر حقوقی نیز ایران بر اساس بندهایی از برجام حق اقدام جبرانی در صورت عدم پایبندی طرفهای مقابل را داراست. بنابراین هرگونه تمرکز صرف بر فعالیتهای ایران بدون اشاره به نقضهای غرب، به بازنمایی ناقص و ناعادلانه از واقعیت منجر میشود. این رویکرد این حق را به ایران می دهد تا گام های بلندتری را در صنعت هستهای خود بردارد. در دهه ۱۳۸۰ اجماع جهانی علیه ایران به راحتی قابل شکلگیری بود، اما امروز نظام جهانی در میانه یک گذار ساختاری قرار دارد. چین و روسیه ضمن حمایت علنی از حق توسعه فناوری هستهای ایران در چارچوب معاهدات بینالمللی، از هرگونه اقدام فشارزا و پروندهسازی جدید در نهادهای بینالمللی اعلام نارضایتی کردهاند. کشورهای دیگری نیز که پیشتر بیطرف محسوب میشدند، اکنون نگاه انتقادیتری به رویههای قدرتمدارانه غرب دارند. از سوی دیگر گرفتار شدن غربیها در باتلاق غزه، یمن، اوکراین و دیگر مناطق آنها را در وضعیتی تدافعی قرار داده است و آنها در موقعیت تحمیل اراده خود بر تهران نیستند. در چنین شرایطی اتکای صرف بر ابزارهایی نظیر آژانس، قطعنامه و گزارشهای یکجانبه، نهتنها تأثیر عملی در تغییر محاسبات ایران نخواهد داشت، بلکه به تضعیف اعتبار این نهادها نزد سایر کشورهای عضو نیز منجر خواهد شد. تضعیف مرجعیت فنی نهادهای بینالمللی، خسارتی است که آثار آن دامنگیر کل نظام جهانی خواهد شد.
از قطعنامه تا مکانیسم ماشه؛ مسیر غلط
زمزمههایی مبنی بر بازفعالسازی مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها از سوی غرب، بار دیگر فضای پرونده هستهای ایران را به سمت تقابل سوق داده است. بااینحال تجربه شکستخورده تلاش ایالات متحده برای فعالسازی این سازوکار در سال ۱۳۹۹، آن هم پس از خروج رسمیاش از توافق همچنان در حافظه شورای امنیت باقی مانده است. از سوی دیگر اروپا که به هیچکدام از تعهدات خود در برجام عمل نکرده است با این اقدام رویکرد غیرسازنده خود در برابر ایران و کشورهای دیگر را به جهانیان نشان خواهد داد. اروپا با وجود افزایش هماهنگی با واشنگتن، باید این واقعیت را در نظر بگیرد که بازگشت به الگوهای شکستخورده گذشته، نهتنها دستاوردی نخواهد داشت، بلکه سیاستهای معتدلتر در داخل ایران را نیز تضعیف خواهد کرد. هر قطعنامهای که بر پایه فشار یکجانبه و بدون ارائه نقشه راه معنادار صادر شود، راه را بر گفتوگوهای آتی خواهد بست. اروپا که به خوبی بیاعتنایی ترامپ به خود را در ماههای گذشته لمس کرده و به وضوح از روندهای جهانی کنار گذاشته شده و آمریکا مسیر جدیدی را در پیش گرفته باید مراقب گامهای خطرآفرین خود باشد. ترامپ که تاکنون تلاش کرده است صرفا ابزاری برای کسب منافع رژیم صهیونیستی نباشد و جلوی زیادهخواهیهای نتانیاهو ایستاده است باید درس ویژهای برای اروپا باشد تا اسیر فضاسازی خطرناک آژانس بینالمللی و مدیرکل صهیونیستی آن نشود و با بازیهای کوتهبینانه بیش از این خود را تحقیر نکند. تسریع غنیسازی، احتمال کاهش همکاریهای فنی ایران با آژانس و همزمان تشدید فضای امنیتی در غرب علیه تهران، نشان از ورود طرفین به مرحلهای جدید و خطرناک دارد. بااینحال تجربه دو دهه گذشته به روشنی نشان داده که مسیر فشار، تهدید و انزوای حقوقی، نه ایران را به عقب میراند و نه زمینهساز امنیت پایدار منطقهای میشود. تنها راه معقول و پایدار بازگشت به یک چارچوب گفتوگوی چندجانبه، با احترام متقابل، شناخت متقارن از تعهدات و بازسازی اعتماد از مسیر اقدامات همزمان و متوازن است. در غیر این صورت قطعنامههای جدید صرفا بر زخمهای کهنه خواهد افزود، بیآنکه راهحلی برای بحران رو به رشد ارائه دهد.