نماد آخرین خبر

لحظه «پرل هاربر» مسکو؛ وقتی معنای جنگ متفاوت شد

منبع
اکو ايران
بروزرسانی
لحظه «پرل هاربر» مسکو؛ وقتی معنای جنگ متفاوت شد

اکو ایران/متن پیش رو در اوکراین منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

این رویداد را می‌توان لحظه «پرل هاربر» روسیه نامید؛ ضربه‌ای ویرانگر به نیروهای استراتژیک آن، با تسلیحات نوآورانه‌ای که زیر نقاب دیپلماسی قریب‌الوقوع وارد عمل شدند. همچون سال ۱۹۴۱، زمان‌بندی این حملات رنگی از تهدید نمایشی دارد: حمله ویرانگری که نه در میانه نبرد، بلکه در آستانه مصالحه رخ می‌دهد.
 
 در اقدامی حیرت‌انگیز، اوکراین با استفاده از پهپادهای کانتینری مجموعه‌ای هماهنگ از حملات عمیق را به خاک روسیه انجام داد. این حملات پایگاه‌های هوایی و دارایی‌های راهبردی مهم در نقاطی چون پایگاه هوایی اولنیا در منطقه مورمانسک، بلایا در ایرکوتسک، ایوانوو در منطقه ایوانوو و دیاگیلیوو در ریازان را هدف قرار داده‌اند. این نخستین‌بار از زمان جنگ جهانی دوم است که یک قدرت اروپایی با چنین دقت تکنولوژیک و نیت نامتقارنی، تا این اندازه در عمق سرزمین روسیه قدرت‌نمایی می‌کند.

در این عملیات، نه از چتربازها خبری بود و نه از یورش نمایشی تانک‌ها به خطوط مرزی؛ تنها کانتینرهای باری بی‌نشانی بودند که به‌طور نامحسوس در ایستگاه‌های کامیون و کنار جاده‌ها پارک شده و سپس باز شدند تا اسکادران‌هایی از پهپادهای دوربرد را با برنامه‌ریزی خونسردانه به پرواز درآورند. بنا به گزارش‌ها، در عرض چند دقیقه دست‌کم ۴۰ فروند هواپیما روی زمین منهدم شده یا آسیب دیده‌اند، از جمله بمب‌افکن‌های «توپولف-۲۲» و «توپولف-۹۵» که هر دو قابلیت حمل سلاح هسته‌ای را دارند.

به نوشته نشنال اینترست، اگر ادعاهایی که از سوی سازمان امنیت اوکراین (SBU) مطرح شده حتی به‌طور کلی نیز صحت داشته باشد، تقریباً یک‌سوم ناوگان بمب‌افکن‌های راهبردی روسیه از کار افتاده و حدود ۳۴ درصد از هواپیماهای حامل‌های موشک کروز استراتژیک این کشور از بین رفته‌اند. بی‌تردید اوکراین انگیزه دارد تا این آمار را بزرگ‌نمایی کند و در مقابل، مقامات روس نیز احتمالاً آن را کم‌اهمیت جلوه خواهند داد. با این حال، چنین حمله شدیدی علیه بازدارندگی هسته‌ای روسیه، آن‌هم توسط کشوری فاقد سلاح هسته‌ای، در تاریخ بی‌سابقه است.

در واقع، این رویداد را می‌توان لحظه «پرل هاربر» روسیه نامید؛ ضربه‌ای ویرانگر به نیروهای استراتژیک آن، با تسلیحات نوآورانه‌ای که زیر نقاب دیپلماسی قریب‌الوقوع وارد عمل شدند. همچون سال ۱۹۴۱، زمان‌بندی این حملات رنگی از تهدید نمایشی دارد: حمله ویرانگری که نه در میانه نبرد، بلکه در آستانه مصالحه رخ می‌دهد. و زمان‌بندی آن نمی‌توانست از این انفجاری‌تر باشد. تنها چند ساعت پس از این حملات، رئیس‌جمهور ولودیمیر زلنسکی اعلام کرد که هیئتی به رهبری وزیر دفاع، رستم عمروف برای شرکت در مذاکرات آتش‌بس عازم استانبول خواهد شد. اینکه درست پس از این ضربه‌های سهمگین، هیئت اوکراینی به سرپرستی وزیر دفاع وارد مذاکرات صلح شود، طنین تاریخی ماجرا را دوچندان می‌کند.

برخلاف حوادثی چون غرق‌شدن رزم‌ناو «مسکوا» یا خرابکاری در خط لوله «نورد استریم ۲» که با هدف تغییر ریتم جنگ صورت گرفتند، این عملیات تنها رویدادی تماشایی نبود، بلکه نقطه‌عطفی در دکترین جنگی به شمار می‌رود. با این حمله، جنگ پهپادی کانتینری از یک مفهوم نظری به واقعیتی آزموده‌شده در میدان نبرد تبدیل شد. کارایی این سیستم اکنون اثبات شده، و تابوی آن شکسته است. اکنون که جعبه پاندورا گشوده شده، هیچ ارتشی در جهان دیگر نمی‌تواند وانمود کند که چنین قابلیتی وجود ندارد.

ظهور جنگ کانتینری
آنچه این حمله را به‌راستی انقلابی می‌کند، نه فقط خسارتی است که وارد کرده - هرچند آن نیز چشمگیر است - بلکه سازوکار اجرای آن است. نیروهای اوکراینی پهپادها را از درون کانتینرهای حمل‌ونقل تغییرکاربری‌یافته‌ای به پرواز درآوردند که از میلیون‌ها کانتینر مشابه دیگر که روزانه در سراسر جهان جابه‌جا می‌شوند، غیرقابل‌تشخیص بودند.

این نه یک تهدید فرضی است و نه ابتکاری منحصربه‌فرد در اختیار اوکراین؛ ایده جنگ کانتینری سال‌هاست که در محافل نظامی مطرح شده، تا جایی که حتی در بازی‌های ویدئویی نیز بازنمایی شده است. آنچه اوکراین انجام داده، بیرون کشیدن این مفهوم از اسلایدهای پاورپوینت صنایع نظامی و وارد کردن آن به میدان واقعی نبرد است.

با این کار، اوکراین دو فرض اساسی در برنامه‌ریزی نظامی پس از جنگ سرد را نقض کرده است: نخست، اینکه درگیری میان دولت‌های هم‌تراز به لحاظ جغرافیایی محدود باقی می‌ماند؛ و دوم، اینکه زیرساخت‌های تجاری، اگر نه کاملاً مصون، حداقل در حاشیه درگیری‌ها خواهند ماند. در مدت چند ساعت، جنگ پهپادی کانتینری از یک مفهوم نظری به واقعیتی محقق‌شده تبدیل شد. این احتمالاً مخرب‌ترین تحول نظامی از زمان ظهور پهپادهای مسلح در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی تاکنون است.

پیامدهای راهبردی آن بسیار گسترده‌اند، و نه فقط برای جنگ اوکراین. اگر بتوان پهپادها را از داخل کانتینرهای باری در هر نقطه‌ای پرتاب کرد، آنگاه هر بندر، محوطه بار قطار، یا استراحتگاه جاده‌ای می‌تواند به سکوی پرتاب بالقوه تبدیل شود. هر کشوری که به پهپادهای ارزان‌قیمت، دانش برنامه‌نویسی ابتدایی، و چند افسر بازنشسته تدارکات نظامی دسترسی داشته باشد، می‌تواند توان حمله دوربرد ایجاد کند.

این یعنی دموکراتیزه شدن «دسترسی استراتژیک»؛ نه از راه ناوهای هواپیمابر یا موشک‌های هایپرسونیک، بلکه از طریق کانتینرهای باری. این صرفاً یک تاکتیک نامتقارن نیست، بلکه هموارسازی میدان نبرد است؛ راهی برای کشورهایی کوچک یا گرفتار در بحران تا قدرت خود را فراتر از محیط پیرامون‌شان بسط دهند.

شباهت این شرایط با آغاز جنگ سرد جالب توجه است. همان‌گونه که شوروی با اتکای به تسلیحات هسته‌ای شکاف خود را با برتری متعارف آمریکا پر کرد، اکنون قدرت‌های میانی ممکن است پهپادهای کانتینری یا موشک‌های کوتاه‌برد را نسخه‌ای مدرن از «ابزار برابرکننده» تلقی کنند. از منظر ژئوپلیتیکی، این تحولات ممکن است کل مفهوم بازدارندگی را بازتعریف کنند. اگر بازدارندگی مبتنی بر توانایی تهدید به وارد کردن خسارت غیرقابل‌تحمل باشد، اوکراین اکنون واحد پولی جدیدی برای این تهدید معرفی کرده است. چگونه می‌توان کشوری را بازداشت که ابزار حمله‌اش را نمی‌توان دید، ردگیری کرد، یا بدون به صدا درآوردن زنگ خطر جهانی به آن پاسخ داد؟

منطقه خاکستری حقوقی
این موضوع، طبیعتاً ما را به قلمرو حقوق بین‌الملل می‌کشاند - یا بهتر بگوییم، به خلأ فزاینده‌ای که جایگزین آن شده است.

استفاده از پهپادهای پرتاب‌شده از کانتینر، همه تمایزهای باقی‌مانده در قوانین جنگ را مخدوش می‌کند. پهپادها لزوماً از پایگاه‌های نظامی به پرواز درنمی‌آیند. همیشه قابل‌شناسایی نیستند. می‌توانند از پیش برنامه‌ریزی شده باشند، از راه دور پرتاب شوند، یا حتی با زمان‌سنج فعال شوند. اپراتورهای پهپاد اوکراینی عملیات «تار عنکبوت» را با استفاده از اینترنت اجرا کردند. اما اگر کانتینری حامل چنین پهپادهایی در بندر کشوری بی‌طرف کشف شود، چه رخ می‌دهد؟ یا اگر یک پهپاد از روی یک کشتی تجاری با پرچم مشخص در خارج از آب‌های سرزمینی پرتاب شود، چه کسی مسئول است؟

ما وارد مرحله‌ای از جنگ شده‌ایم که در آن مسئول حمله، نه نوع تسلیحات، به سؤال محوری تبدیل می‌شود. و این سؤالی نیست که همیشه بتوان در زمان‌بندی مورد نیاز برای تصمیم‌گیری نظامی یا فشار افکار عمومی به آن پاسخ داد. وسوسه اقدام پیش‌دستانه، به‌ویژه در لحظات پرتنش، به‌شدت افزایش خواهد یافت. اگر هر کانتینری بتواند محل پنهان‌سازی یک گروه پهپاد باشد، آنگاه هر کانتینری می‌تواند هدف قرار گیرد.

این وضعیت یک چرخه سرد و خطرناک ایجاد می‌کند: پیش‌دستی منجر به تشدید تنش می‌شود. تشدید تنش موجب گسترش دامنه هدف‌گیری می‌شود. به‌زودی، مرز میان زیرساخت‌های غیرنظامی و نظامی کاملاً محو می‌شود - نه از روی بی‌توجهی، بلکه به دلیل ابهام ساختاری.

برای چنین محیطی یک واژه وجود دارد:  فراگیری. نه به معنای جنگ تمام‌عیار در قرن بیستم، بلکه به معنای فراگیری میدان نبرد، جایی که هر گره از شبکه لجستیک، تجارت و زیرساخت تحت منطق پیش‌بینی تهدید در می‌آید. مسئله دیگر قوانین جنگ نیست، بلکه فرسایش تدریجی نظم حقوقی است، فرسایشی که قطره‌قطره از خشونتی غیرقابل ردیابی تغذیه می‌کند.

عبور از خط قرمز؟
از منظر مسکو، این فقط یک شکست نظامی نیست. بلکه بدتر از آن، یک تحقیر بزرگ است و بدون تردید به تشدید تنش منجر خواهد شد. کرملین هشدار داده بود که حمله مستقیم به توان بازدارندگی استراتژیک روسیه –حتی با ابزار متعارف - تهدیدی وجودی تلقی خواهد شد.

هیچ‌کس نباید از آنچه در ادامه رخ خواهد داد شگفت‌زده شود. کاری که اوکراین انجام داده، انحرافی تلخ از قواعد مرسوم است. بله، در چارچوب جنگی که کی‌یف آن را وجودی تلقی می‌کند، این حمله در عمق خاک دشمن از نظر اخلاقی قابل درک و از نظر نظامی چشمگیر است. نمی‌توان از کشوری انتظار داشت که در چنین جنگی با قواعد نرمال مبارزه کند. اما بین توجیه و ایجاد سابقه تفاوت وجود دارد. عملیات «تار عنکبوت» به الگویی برای مطالعه دیگر قدرت‌ها تبدیل خواهد شد.

در مورد مسکو، احتمال دارد که پاسخ متقابلی گسترده وجود داشته باشد. نه‌فقط علیه اهداف نظامی اوکراینی، بلکه علیه زیرساخت‌ها، مراکز فرماندهی و حتی اهداف مظنون در کشورهای دیگر. همچنین ممکن است اقداماتی نمایشی در سایر حوزه‌ها انجام دهد، مانند شلیک موشک، خرابکاری سایبری، یا تشدید تنش در نقاط حساسی مانند کالینینگراد یا منطقه قطب شمال. زمان مشخص خواهد کرد.

اما نکته مهم این است که با ارزان‌تر، پنهان‌کار‌تر و خودکارتر شدن پهپادهای کانتینری، دکترین سریع‌تر از سخت‌افزار گسترش خواهد یافت. انتظار داشته باشید که برنامه‌ریزان نظامی در کشورهای مختلف، این حمله را با دقت مطالعه کنند. انتظار داشته باشید اعضای ناتو درباره امنیت بنادر و پایگاه‌های هوایی تجدید نظر کنند. همان‌طور که سردبیر مجله AEROSPACE گفته: «اگر شما فرمانده یک نیروی هوایی هستید و بابت اینکه چگونه از هواپیماهایتان در پایگاه‌ها در برابر چنین تهدیدی دفاع کنید نگران نیستید، احتمالاً جنگ بعدی را خواهید باخت.»

و طبعاً باید انتظار داشت که روسیه نیز به‌زودی نسخه‌ی مخصوص به خود از این تاکتیک را توسعه دهد.

نیازی به انتظار برای واشنگتن نیست
صرف‌نظر از واکنش آینده‌ی روسیه، پیامدهای عملیات «تار عنکبوت» ممکن است به‌اندازه خود حمله اهمیت داشته باشد. بنا بر گزارش‌ها، مقام‌های اوکراینی پیشاپیش رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ را از اجرای این عملیات مطلع نکرده‌اند - نکته‌ای مهم، با توجه به اینکه آمریکا همچنان بزرگ‌ترین حامی اوکراین است و شخص ترامپ نیز پیگیرانه به‌دنبال آتش‌بس بوده است.

این‌که درست پیش از مذاکرات استانبول، با چنین تشدید بی‌سابقه‌ای غافل‌گیر شده باشد، بعید است به مذاق رئیس‌جمهوری که وفاداری و اهرم فشار را به یک اندازه مهم می‌داند، خوش بیاید.

اما اکنون مسئله فقط بر سر غرورهای جریحه‌دار شده نیست. عملیات «تار عنکبوت» عملاً دولت ترامپ را در موقعیتی قرار داده که باید میان اقدام قاطع یا سکوت یکی را انتخاب کند. اوکراینی‌ها آشکارا نشان داده‌اند که قصدی برای کند کردن روند جنگ ندارند. پس از حمله‌ای با این وسعت، ولادیمیر پوتین نیز دیگر نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد. اگر واشنگتن در چنین شرایطی همچنان بر آتش‌بس پافشاری کند، خطر آن وجود دارد که از واقعیت‌ها بی‌خبر به‌نظر برسد. اما اگر تصمیم بگیرد در حمایت از اوکراین شدت عمل نشان دهد، ممکن است ایالات متحده را به درگیری‌ای بکشاند که کنترلی بر آن ندارد و به‌نظر نمی‌رسد که هیچ‌کس، نه در کی‌یف، نه در مسکو، و نه در واشنگتن، بتواند اوضاع را آرام کند.

برای سیاست‌گذاران و کارشناسان دفاعی آمریکا، پیام این رخداد نگران‌کننده است: دوران هماهنگی با آمریکا در جنگ‌های متحدانش رو به پایان است. از این پس، تصمیمات تاکتیکی ممکن است بدون اطلاع یا تأیید واشنگتن گرفته شود. ابزارهای جنگ مدرن، ارزان، پراکنده و تا حد زیادی غیرقابل‌نظارت هستند، و همین موضوع به کشورهای کوچک‌تر استقلال راهبردی‌ای می‌دهد که تا همین چند دهه پیش غیرقابل تصور بود.

پیامدهای این تحول دو جنبه دارد: نخست، ایالات متحده باید برای آینده‌ای آماده شود که کنترل تشدید تنش دیگر تابع خویشتنداری خودش نیست، بلکه وابسته به تصمیمات مستقل متحدانش است.

دوم، ظهور قابلیت‌هایی چون حملات عمیق، مبتنی بر پهپادهای کانتینری و انکارپذیر، بدان معناست که بازدارندگی - از جمله بازدارندگی هسته‌ای - امروز از هر زمان دیگری از زمان پایان جنگ سرد تا کنون، شکننده‌تر شده است. آنچه با یک حمله پهپادی در چارچوب دفاع از بقا آغاز می‌شود، ممکن است به‌راحتی به‌عنوان مقدمه‌ی چیزی بسیار بدتر تعبیر شود.

به‌نظر می‌رسد ابتکار عمل دیگر صرفاً در دستان آمریکا نیست. بهتر است واشنگتن هرچه زودتر معنای این تحول را درک کند، پیش از آنکه درِ کانتینر بعدی باز شود و تاریخ، از آن پرواز کند.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar