هیولا بیدار شد

صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محمد عنبرسوز| با پایان فصل اول «وحشی» امیدها برای ادامه یک اثر شاخص در شبکه نمایش خانگی بالا رفته و مخاطبان منتظر اعلام زمان پخش فصل دوم این سریال هستند. هومن سیدی که با «قورباغه» توانسته بود توجه مخاطبان شبکه خانگی را جلب کند، این بار با سریالی پای به پلتفرم فیلمنت گذاشته که بسیار به اندازه و دقیق ساخته شده است؛ یک اثر مهندسیساز از یک فیلمساز پخته که برخلاف «قورباغه» و «مغزهای کوچک زنگزده» جنبههای خودنمایانه آن کمتر و در عوض فیلمنامهاش استوارتر است. در این مطلب به مرور هشت نکته از فصل هشت قسمتی سریال «وحشی» میپردازیم.
1: زبان تصویر
یکی از برجستهترین ویژگیهای سریال «وحشی» که آن را به تجربهای سینمایی در دل شبکه نمایش خانگی تبدیل میکند، کیفیت چشمنواز و حسابشده تصاویر است؛ کیفیتی که ریشه در قاببندیهای خلاقانه، هدایت درست دوربین و تدوین مناسب دارد. این سه مؤلفه مهم بصری باعث شده تا «وحشی» نه فقط یک سریال عالی، بلکه اثری در تراز سینما باشد که هر قسمتش جداگانه ارزش چند بار دیدن را دارد و میتواند نگاه مخاطب جدیتر و دغدغهمند را به خود خیره کند.
مدیریت فیلمبرداری این اثر بر عهده مرتضی نجفی است؛ فیلمبردار جوان و زبردست سالهای اخیر سینمای ایران و شبکه نمایش خانگی که تاکنون فقط دو بار در جشنواره فیلم فجر حضور داشته و هر دو بار هم سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری را (یکبار برای «تومان» و یکبار هم برای «یدو» و «روشن») به خود اختصاص داده است. او همچنین فیلمبرداری سریال خوشساخت «آکتور» را هم در کارنامه دارد و حالا با «وحشی» رشدی دوباره را در تسلط به قاب تصویر نشان میدهد. مرتضی نجفی میتواند از نور، سایه، حرکت و سکون برای ساختن حس و معنا بهره بگیرد و این کار را به خوبی در هماهنگی و انسجام با آنچه در ذهن تودرتوی هومن سیدی میچرخد، انجام میدهد. ترکیب نجفی - سیدی زمانی به برگ برنده «وحشی» تبدیل میشود که بدانیم هومن سیدی در این فصل، علاوه بر نویسندگی و کارگردانی، بهعنوان تدوینگر هم پای میز تدوین نشسته تا شخصا مراقب باشد که همه چیز به اندازه و چشمنواز از آب درآید.
این همراهی میان دو هنرمند مسلط، نتیجهای فراتر از انتظار به دنبال داشته است. روح آن دسته از مخاطبان شبکه خانگی که دل در گروی سینما و قابهای سینمایی اثرگذار دارند، در دو ماه گذشته، حسابی صیقل خورد؛ چراکه به جرأت میتوان گفت هیچ بیرونزدگی، ناهمسازی و اشتباه فاحشی در قابها و جایگاه و حرکت دوربین این اثر وجود نداشت. در «وحشی» همه چیز در خدمت روایت، حس و فضاسازی است. قابها ساکن نیستند، اما بیهدف هم حرکت نمیکنند. دوربین زنده است، اما بیقراری نمیکند و خودش را برای دیده شدن به در و دیوار نمیزند، قابهای کج و معوج نمیگیرد و فقط در زمان لزوم که معنایی در روایت مدنظر است، از اکستریم لانگشات و اکستریم کلوزآپ استفاده میکند.
حالا میتوان با صراحت ادعا کرد که هومن سیدی در زمره مسلطترین فیلمسازان ایرانی در تسلط به قاب تصویر قرار میگیرد. این امر از دل تصاویری برمیخیزد که به تماشاگر احترام میگذارند، از او میخواهند که دقیقتر ببیند، عمیقتر احساس کند و مؤثرتر بیندیشد.
2: تحول اشرف
فصل اول سریال «وحشی» در ساختن یک مسیر روایی منسجم و باورپذیر برای تحول شخصیت اصلی خود موفق بود؛ نوعی دگرگونی بطئی که نه سطحی و نمایشی است و نه صرفا به چند دیالوگ یا تصمیم آنی بستگی دارد. اهمیت نمایش درست و باورپذیر تحول شخصیت داوود اشرف سریال «وحشی» در این است که او از یک فرد صلحطلب، اهل مدارا در حال تبدیل شدن به یک وحشی تمامعیار است و مخاطب نیز این را میفهمد؛ هرچند شاید او را کاملا محق نداند. چنین مسیری اگر با حفرههای داستانی و شتابزدگی در روایت همراه بود، نهتنها بیننده را پس میزد، بلکه کلیت روایت را هم زمینگیر میکرد.
اما این هشت قسمت روند تحول کاراکتر داوود را به خوبی روایت کرد و تقریبا کل مسیر را، بدون دستانداز پیمود. مواجهههای تدریجی داوود با دنیای خشونت، ظلم، بیعدالتی و خیانت، کاملا طبیعی و بیاغراق بودند و همین موضوع تحولش را دراماتیک جلوه میداد. ما امروز میدانیم که داوود در موقعیت بدی قرار گرفت، با او بدرفتاری شد، رها از اعتمادش سوءاستفاده کرد و البته که خودش هم در این مسیر بیتقصیر نبود. همین توازنی که در روایت مقصر بودن یا نبودن داوود وجود دارد، یکی از نکات درخشان شخصیتپردازی در این سریال است؛ مخاطب نه میتواند بهطور کامل داوود را مقصر بداند، نه میتواند بهطور مطلق او را قربانی بخواند.
بااینحال «وحشی» حالا توانسته یک مقدمه هشت قسمتی قلدر برای بازنمایی داوود به مثابه یک وحشی در ادامه ماجرا بسازد و این ارجاع پررنگ اجتماعی، احتمالا سریال را به هدفی بزرگتر رهنمون خواهد ساخت.
در جهانی که خشونت اغلب نه از ذات، بلکه از زخم میروید، داوود اشرف تبدیل به آینهای برای ما میشود؛ نمایندهای از نسلی که ابتدا صبر میکند، بعد دلشکسته میشود، به دام افسردگی میافتد، منزوی و کنارهجویی پیشه میکند و در ادامه گر میگیرد و نهایتا منفجر میشود.
از منظر روایی، شاید در یک فیلم یا سریال چیزی مهمتر از نمایش درست و باورپذیر تحول یک شخصیت (خواه از بد به خوب و خواه از شخصیت آرام به یک وحشی) وجود ندارد. این مسیر اگر درست طی شود، میتواند نهتنها به درک بهتر از خود کاراکتر منجر شود، بلکه معنایی بزرگتر درباره جامعه و انسان امروز ارائه دهد. «وحشی» در همین گام اول، این مسیر را با جسارت، دقت و پایبندی به مختصات درام طی کرده است.
3: انتخاب موسیقی
موسیقی متن سریال «وحشی» یکی از عناصر متفاوت و خلاقانه این اثر است. درحالیکه موسیقی متن در اغلب سریالهای شبکه نمایش خانگی طی سالهای اخیر دچار نوعی یکنواختی شده و سازندگان موسیقیهای متن سریالهای شبکه خانگی اغلب به یک تونالیته آشنا در آهنگهایی که برای سریالهای مختلف میسازند، رسیدهاند، هومن سیدی راهی متفاوت را انتخاب کرده است. او برای رفع این یکنواختی، از دو موزیسین بینالمللی بهره برده که نگاه و زبان موسیقایی متفاوتی دارند. موسیقی متن این اثر توسط دو آهنگساز آلمانی به نامهای نیک رایش و جارو مسرسشمیت ساخته شده است. این موسیقی متن کاملا گیرا و در خدمت اثر است و نهتنها حالوهوای صحنهها را تقویت میکند، بلکه خود به یک عامل دراماتیک تبدیل میشود؛ عاملی که بدون استفاده از کلمات، فریاد میزند و عمق روان شخصیتها را برای مخاطب برملا میکند.
افزون بر موسیقی متن، تیتراژ پایانی هم نقطه قوت قابلتوجه دیگر این اثر است؛ قطعهای با صدای حیدو هدایتی که بسیار تأثیرگذار و خلاقانه به گوش مخاطب مینشیند و حالوهوای سریال را حتی پس از پایان هر قسمت، در ذهن تماشاگر زنده نگه میدارد.
4: سایکووکالت
یکی از کاراکترهای پیچیده و درعینحال بسیار مهم سریال «وحشی» رها جهانشاهی، با بازی درخشان نگار جواهریان است که اجرای او در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» (با ورژنی متناسب با فضای رئال «وحشی) را تداعی میکند. خانم وکیل شخصیتی است که برخلاف آنچه در ابتدا به نظر میرسید، نقشی کلیدی در تحول داوود اشرف ایفا میکند.
شکستهای عاطفی امروز در جامعه ایرانی یکی از مواردی هستند که میتوانند انسانها را به ورطه نابودی بکشانند و هومن سیدی هم با درک اهمیت این موضوع، رابطه عاطفی میان داوود و رها را طراحی کرده است. این رابطه در ابتدا روندی طبیعی و آرام داشت و همه چیز عادی به نظر میرسید، اما وقتی در قسمت پنجم نگار جواهریان در پاسخ به پیشنهاد داوود اشرف با آن لحن منحصربهفرد و هولناک کلمه «نه» را به زبان آورد و مکالمهای عجیب و مینیمال در این رابطه، با رفت و برگشتهایی پرتنش اتفاق افتاد، میشد حدس زد که رها هم قرار است یک رفتار غافلگیرکننده انجام دهد.
سکانس یادشده، تنها یک نقطه اوج روایی نیست، بلکه بهنوعی دروازه ورود به لایههای پنهانتر شخصیت رهاست؛ زنی که در نگاه اول لرزان و شکستخورده جلوه میکند، اما احتمالا در ادامه مسیر، چهرهای دیگر از خود نشان خواهد داد. قطعا این شخصیت به شکلی متفاوت نیز در فصل بعدی حضور خواهد یافت و همزمان که داوود وحشی میشود، رها هم از هیبت یک وکیل بیدستوپا که تمام پروندههای قبلی را باخته، از درون خودش به شکل دیگری تبدیل خواهد شد. در این میان، نگار جواهریان با بازی کنترلشده و چندلایهاش به خوبی از پس نقشآفرینی در این موقعیت پیچیده برآمده و این کاراکتر را به نقطهای رسانده که مخاطب منتظر است تا در ادامه، سرنوشت او را با دقت بیشتری دنبال کند.
5: معمای اخلاقی
پرداختن به مفاهیم اخلاقی یکی از مؤلفههای محتوایی غیرقابل انکار سریال «وحشی» است. هومن سیدی با دقت و وسواس، دست به طراحی یک معمای اخلاقی پیچیده و چندوجهی میزند. او قصد ندارد داوود اشرف را یک قربانی مظلوم یا یک آدم بدشانس جلوه دهد، بلکه همه چیز را به شکلی واقعی و خاکستری تصویر میکند و داوود را بهعنوان انسانی پرداخت میکند که اگرچه در معرض بیعدالتی قرار گرفته و این حقش نبوده، اما خودش هم در برپاشدن این طوفان نقش داشته است. همین رویکرد باعث میشود که مخاطب نتواند به راحتی همدلی یا قضاوت مطلقی نسبت به کاراکتر اصلی داشته باشد و این، نقطه تمایز سریال با بسیاری از آثار مشابه است.
در قسمت پایانی فصل اول، این سوال برای مخاطبان بسیار پررنگ شد که واقعا داوود چقدر مقصر است و چرا استدلال اخلاقی دقیق رها پذیرفتنی به نظر نمیرسد؟ این کشمکش، نهتنها ناشی از پیچیدگی روایت است، بلکه بهنوعی بازتابی از زیست اخلاقی جامعه امروز ایران محسوب میشود.
سیدی به خوبی میداند که مخاطب ایرانی، بر سر دوراهیهای اخلاقی مکث میکند و همین باعث میشود سریالش صرفا یک قصه هیجانی نباشد، بلکه به اثری تبدیل شود که ذهن تماشاگر را بعد از تماشای هر قسمت همچنان درگیر نگه میدارد.
این شاید میراث سینمای اصغر فرهادی باشد که حالا بهروزرسانی شده و در قالبی دیگر نشان میدهد که اخلاق برای جامعه ایرانی یک مسأله جدی است. سیدی با بهروزرسانی آن میراث و افزودن عناصر تازهای مانند خشم، انتقام، نابرابری و فروپاشی عاطفی، توانسته معمای اخلاقی خود را نهتنها پیچیدهتر، بلکه ملموستر و روزآمدتر از همیشه بسازد.
6: مزرعه کاشتها و برداشتها
از همان قسمت نخست، «وحشی» ثابت کرد که یک اثر مهندسیساز است و برای هر چیزی که میبینیم، یک دلیل وجود دارد که بعدا برملا میشود. این ساختار حسابشده باعث میشود که مخاطب با دقت بیشتری به تماشای سریال بنشیند و منتظر بماند تا هر لحظهای، هر جملهای یا هر اشارهای در جای خودش معنا پیدا کند. طراحی «کاشت و برداشت» در روایت، نهتنها جنبهای تکنیکی از فیلمنامهنویسی محسوب میشود، بلکه در «وحشی» به یکی از ابزارهای اصلی خلق تعلیق و معنا تبدیل شده است.
سکانس آخر قسمت اول که یکی از هولناکترین سکانسهای کل فصل هم بود، از سه چهار کاشته قبلی استفاده میکرد و در ادامه نیز چندین برداشت در دادگاه از ریزترین عناصر آن انجام شد. این نه فقط نشانه دقت و جزئینگری نویسنده است، بلکه حاکی از رابطهای دقیق میان صحنهها، شخصیتها و اطلاعات روایی است که در هر قسمت به تدریج ظاهر میشود.
برشمردن این کاشت و برداشتها از حوصله نوشتار حاضر خارج است؛ اما به نظر میرسد همین الگو، قابل تعمیم به کلیت سریال نیز هست، یعنی تمام فصل اول زمین کاشت بود برای پردهبرداری از روی وحشی داوود اشرف در فصول بعدی. هومن سیدی با تکیه بر همین کاشتهای دقیق، چشماندازی تازه برای فصلهای آینده ترسیم کرده که نوید یک تحول سهمگین و بیرحم را در شخصیت داوود اشرف میدهد.
7: الکس فرگوسن در شبکه خانگی
در بین اهالی فوتبال، مشهور است که سر الکس فرگوسن، سرمربی افسانهای باشگاه منچستر یونایتد، از تبحری ویژه در گرفتن بازیهای درخشان از فوتبالیستهای متوسط برخوردار بوده و اصطلاحا از چوب خشک نیز بازی خوب میگرفته است.
هومن سیدی حالا همین الگو را در عرصه هنرهای نمایشی ایران پیاده میکند؛ بهنحویکه تسلط و تمیز بودن بازی برخی نابازیگران یا هنرپیشههای کمتر شناختهشده سریال «وحشی» حیرتانگیز است. مهری برجعلیزاده، بازیگر نقش مادر جواد عزتی در قسمت دوم و قسمت هشتم این سریال غوغا کرد و دانیال نجفی، بازیگر نوجوان نقش نوید نیز در قسمت پنجم چنان مسلط و باورپذیر ظاهر شد که فکر کردیم سالها خاک صحنه خورده و تجربیات تهنشینشدهاش را با خود به «وحشی» آورده است.مهدی صباغی که اخیرا اجرایی کاملا متوسط را در سریال «جانسخت» به مخاطبان عرضه کرده بود، در «وحشی» امضای شخصی خودش را پای کاراکتر رامین میاندازد. احسان امانی که چند سال اخیر را اغلب به بازی در نقشهای فرعی سریالهای متوسط تلویزیون مشغول بوده، در نقش نیک، ترسناک و مرموز ظاهر میشود و سید حسین حسینیان (با نقش پدربزرگ نوید) هم آنقدر اجرای باکیفیتی داشت که در حالت نشسته، همزمان مخاطب و داوود را میترساند. به این فهرست، اجرای حیرتانگیز علیرضا ثانیفر را هم اضافه کنید که برای سومینبار نقش یک مقام قضایی را ایفا کرد؛ اما آنچنان جذاب و متفاوت که کمتر کسی «قصیده گاو سفید» و «شریک جرم» را بهخاطر آورد. مجموعه اجراهای بازیگران مکمل و فرعی این اثر، به ما اجازه میدهد که هومن سیدی را یکی از بهترین کارگردانهای ایرانی در عرصه بازی گرفتن بدانیم.
8: مالک به دست هومن کشته شد
یکی از انتقادات جدی که در قسمتهای نخست سریال «وحشی» به بازی جواد عزتی وارد میشد، شباهت ناخواسته اکتهای این هنرپیشه محبوب به مختصات نقش مالک مالکی در سریال «زخم کاری» بود. دلیل اصلی بروز این انتقاد، ترکیب ترس و سبعیت در مختصات مالک مالکی بود که داوود اشرف هم، به اقتضای فیلمنامه «وحشی» آنها را در خود میپروراند و همین موضوع باعث میشد که مخاطبان سریال فکر کنند عزتی در حال تکرار کردن خودش است.
در سه قسمت پایانی اما عزتی یکبار دیگر نشان داد که اگر بهترین نباشد، حتما یکی از بهترین بازیگران حال حاضر سینمای ایران و شبکه نمایش خانگی است.
به مرور که ترسهای داوود فروریخته و به خشم تبدیل میشدند، روح وحشی این کاراکتر در بازی جواد عزتی هم هویدا میشد. از سکانس دادگاه آخر که قلب داوود فروریخت، عزتی هم دستفرمان عوض کرد و در اکستریم کلوزآپ آخرین سکانس فصل اول، نشان داد که تعمدا نشانههایی از مالک را با خود حمل کرده تا بتواند تحول داوود را بهتر تصویرسازی کند.