نشانهها و پیامدهای گزارش گروسی به شورای حکام

اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
ابراهیم متقی| شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نقش هیات امنای نهادی، سیاسی، امنیتی و راهبردی را در سیاست و امنیت جهانی عهدهدار خواهد بود. در این شورا قدرتهای بزرگ از قابلیت، اثربخشی و نقش محوری برخوردار بوده و درنتیجه میتوانند زیرساختهای لازم برای محدودسازی قدرت راهبردی کشورها را به وجود آورند.
ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت درباره تصمیمگیری و راستیآزمایی فعالیتهای هستهای ایران که منجر به قطعنامههای شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی گردید را میتوان به عنوان بخشی از تبارشناسی شورا برای محدودسازی قدرت اقتصادی و راهبردی ایران دانست. در چنین شرایطی طبیعی است که محدودیتهای متنوعی علیه ایران اعمال خواهد شد.
بررسی روندهای موجود در سیاست خارجی امریکا و اتحادیه اروپا، بیانگر این واقعیت است که موج جدیدی از محدودسازی قدرت ایران در دستور کار کشورهای غربی قرار گرفته است، بنابراین طبیعی به نظر میرسد که گزارش مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نقش محوری در تصمیمگیری و سیاستگذاری راهبردی آژانس در ارتباط با ایران خواهد داشت.
بسیاری از فرآیندهای موجود سیاست بینالملل و مواضع رهبران سیاسی امریکا و تروییکای اروپایی بیانگر این واقعیت است که این گروه از بازیگران تلاش دارند تا تغییراتی بنیادین در سیاست امنیتی و الگوی کنش راهبردی ایران ایجاد و اعمال کنند. درنتیجه این فرآیند نشانههایی از تلاش برای کاهش قدرت ایران مشاهده میشود. الگوی رفتاری هماهنگ و سازمان یافته امریکا و تروییکای اروپایی را قبلا در ارتباط با کشورهای عراق، لیبی و برخی دیگر از موضوعات بینالمللی ازجمله پرونده هستهای ایران در اولین دهه قرن ۲۱ شاهد بودهایم.
۱- محورهای اصلی گزارش گروسی
گروسی در گزارش مرحلهای خود درباره قابلیت و فعالیت هستهای ایران به این موضوع توجه و اشاره دارد که سایتهای هستهای ایران ماهیت متنوع و پراکنده دارد. چنین رویکردی به مفهوم آن است که ایران قابلیت و قدرت هستهای خود را در فضای جغرافیایی متنوعی سازماندهی نموده، بنابراین مقابله نظامی با آن کاری دشوار و پرمخاطره خواهد بود.
نکته دوم در گزارش گروسی مربوط به میزان همکاریهای ایران و آژانس در ارتباط با راستیآزمایی از تاسیسات و قابلیت هستهای ایران میباشد.
واقعیت این است که آژانس انتظار دارد؛ ایران فعالیتهای خود را براساس پروتکل الحاقی ۲ + ۹۳ به انجام رساند، درحالی که خروج دونالد ترامپ از برجام منجر به تغییر در معادله تعهدات ایران گردیده و ایران خود را صرفا متعهد به رعایت پادمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی میداند.
یکی از مشکلات اصلی آژانس در ارتباط با ایران آن است که انتظار دارد راستیآزمایی و شفافسازی هستهای براساس پروتکل الحاقی و برنامه جامع اقدام مشترک انجام پذیرد. درحالی که ایالاتمتحده و کشورهای اروپایی به هیچ یک از تعهدات خود در ارتباط با برجام متعهد نبوده و همواره تلاش دارند تا موقعیت ایران را در شرایط پرمخاطره و آشوبساز قرار دهند.
در گزارش و مصاحبه گروسی میتوان به این موضوع توجه داشت که مدیرکل آژانس به جای آنکه از ساز و کارهای حقوقی و تخصصی در ارتباط با حل و فصل چالشهای موجود استفاده نماید، عموما تلاش میکند تا معادله کنش نظامی را به عنوان یکی از واقعیتهای رفتاری و تهدیدات عملی قدرتهای بزرگ نسبت به ایران گوشزد کند. ارزیابیهای انجام شده درباره گزارش مدیرکل آژانس به شورای حکام بیانگر این واقعیت است که اولا در این گزارش، اطلاعات و دادههای تایید شده از سوی ایران و نهادهای بینالمللی هیچگونه اشارهای نشده و بسیاری از اطلاعات مبتنی بر گزارش نهادهای غیررسمی شکل گرفته است.
کارگزاران اجرایی و مقامهای ایرانی به این موضوع توجه و تاکید دارند که گزارش گروسی با ضرورت بیطرفی و توجه به انگاره فنی مدیرکل آژانس فاصله داشته و این امر به منزله نقض بیطرفی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ارایه گزارش به شورای حکام تلقی میشود.
۲- واقعیت و پیامدهای گزارش گروسی به شورای حکام
گزارش تهیه شده توسط مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای شورای حکام به لحاظ شکلی و ساختاری ماهیت مرحلهای داشته و نشان میدهد که فرآیندها نسبت به دوره گذشته به چه میزان تغییر پیدا کرده است. همچنین بیانگر این واقعیت است که ایران در چه روندی به اعتمادسازی فراگیر و شفافسازی مبادرت کرده است. مذاکرات گسترده و دامنهدار گروسی با مقامهای سازمان انرژی اتمی ایران و همچنین برخی مقامهای سیاسی به جای آنکه آثار سازنده و مثبتی در روند دیپلماسی هستهای داشته باشد، چالشهای بیشتری را در گزارش علیه ایران به وجود آورده است. گزارش ارایه شده در مقایسه با بسیاری از گزارشهای دیگر ماهیت طولانی، متنوع و اغواکننده برای قدرتهای بزرگ با سیاست تهاجمی دارد.
این گزارش میتواند زیربنای لازم برای افزایش محدودیتهای فنی برای ایران را فراهم کند. در چنین شرایطی ایران با نشانههایی از پارادوکس و دوگانگی در تصمیمگیری راهبردی روبهرو خواهد شد. گزارش مدیرکل آژانس نشانههایی از تهدید را برای امنیت ملی ایران منعکس میسازد. این گزارش با ضرورتهای امنیت ملی و آنچه که در پادمان هستهای مورد توجه قرار گرفته، تفاوت بسیار زیادی دارد. شاید بتوان به این موضوع اشاره داشت که در بسیاری از موارد نهادها و رژیمهای بینالمللی تلاش دارند تا زمینه لازم برای محدودسازی قدرت کشورهای نوظهور را به وجود آورند. گزارش گروسی به شورای حکام آژانس با چنین واقعیتهایی پیوند یافته است.
در این گزارش میتوان نشانههایی را مورد توجه قرار داد که بیانگر غیرفنی بودن فعالیتهای مدیرکل آژانس بوده و درنتیجه میتواند فضای جدیدی از بحران را به وجود آورد. مدیرکل آژانس میتواند نقش میانجی بین کشور هدف و قدرتهای بزرگ را ایفا کند، درحالی که گروسی با تاکید بر قواعد فنی و ضرورتهای راهبردی تلاش دارد تا گزارش خود را به عنوان مقدمهای برای محدودسازی قدرت ایران توسط بازیگران موثر در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای افزایش محدودیتهای اقتصادی و راهبردی ایران قرار دهد.
گزارش تهیه شده توسط گروسی به گونهای است که میتوان اینگونه استنتاج نمود که فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ناقص تعهدات پادمانی بوده است. چنین انگارهای میتواند زمینه ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل را به وجود آورد.
اگر در این دوره از فعالیتهای شورای حکام چنین رویکردی مورد توجه قرار گیرد، زمینه برای فعالسازی مکانیزم ماشه در اجلاسیه شورای حکام سپتامبر ۲۰۲۵ به وجود میآید. این امر به گونه اجتناب ناپذیر برای اقتصاد و سیاست خارجی جمهوری اسلامی نشانههایی از تراژدی، بیثباتی و چالشهای راهبردی را فراهم میسازد.
۳- ایران، سیاست بینالملل و گزارش گروسی به شورای حکام آژانس
سیاست آژانس با بسیاری از فرآیندهای دیپلماسی هستهای ایران و ایالاتمتحده در دو هفته گذشته همراستایی و همبستگی دارد. در این دوران تاریخی، بسیاری از مقامهای سیاسی ایالاتمتحده به این موضوع اشاره و توجه داشتهاند که مذاکرات در راستای کاهش قابلیت هستهای ایران و محرومسازی جمهوری اسلامی از فرآیند غنیسازی اتمی بوده است. چنین رویکردی را میتوان در الگوی واکنشی ویتکاف و در دور پنجم دیپلماسی هستهای موردتوجه قرار داد.
ویتکاف در این دوره از مذاکرات تلاش نمود تا واقعیتهای سیاست هستهای امریکا در ارتباط با ایران را منعکس سازد. کارگزاران دیپلماتیک ایران و ایالاتمتحده در این دوره مذاکرات، از الگو و فرآیند کلیگویی و رودربایستی دیپلماتیک عبور نموده و درنتیجه ناچار شدند تا واقعیتهای جدید تفکر راهبردی امریکا را مورد بررسی قرار دهند.
آنچه در ادبیات پراکنده دونالد ترامپ و مارکو روبیو وزیر امور خارجه امریکا درباره محدودسازی قدرت هسته ایران به گونه پراکنده بیان میشد در پنجمین دوره مذاکرات هستهای ایران و امریکا که در ایتالیا برگزار شد، تکرار و مورد تاکید قرار گرفت، به همین دلیل است که ویتکاف قبل از پایان مذاکرات جلسه را ترک کرد.
دوره پنجم دیپلماسی هستهای ایران و امریکا نشانههایی از تهدید پردامنه علیه جمهوری اسلامی را منعکس میساخت. ویتکاف قبل از شرکت در مذاکرات هستهای با ایران از ساز و کارهای نمادین بهره گرفت. دیدار با رییس موساد در رم به مفهوم آن است که امریکا تلاش دارد تا سیاست هستهای خود و اسراییل را با یکدیگر هماهنگ نموده و از این طریق به سیاستهای نسبتا مشترکی در برخورد با ایران نایل شوند.
در چنین شرایط و فضایی هرگونه کنش همکاریجویانه اسراییل و امریکا به مثابه افزایش تضادهای راهبردی با جمهوری اسلامی و افزایش نشانههایی از تهدید علیه ایران محسوب میشود. ادبیات سیاسی ترامپ و گزارشهای ارایه شده ازسوی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشانههایی از همسویی راهبردی جهان غرب با آژانس را منعکس میسازد. این گزارش به گونه بالقوه تهدیدات امنیتی علیه ایران را افزایش خواهد داد. به موازات ادبیات سیاسی دونالد ترامپ و سیاست اعمالی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارش به شورای حکام، اقدامات دیگری نیز ازسوی ایالاتمتحده در حال شکلگیری است. در این فرآیند میتوان به انتصاب فرمانده جدید سنتکام اشاره داشت. ژنرال برد کوپر در زمره فرماندهانی است که دارای رویکرد انتقادی نسبت به سیاست منطقهای جمهوری اسلامی بوده و تلاش دارد تا حوزه دیپلماسی را با عرصه کنش امنیتی و نظامی پیوند دهد. بسیاری از واقعیتهای محیط منطقهای نشان میدهد که معادله قدرت و سیاست منطقهای در حال تغییر است. الگوی رفتاری ایالاتمتحده بیش از آنکه مبتنی بر دیپلماسی به مثابه نیل به مصالحه و همکاری جمعی باشد، نشانههای از غلبه را مورد پیگیری قرار میدهد. طبیعی است در این شرایط ایران سیاست سازش را در دستور کار قرار نخواهد داد. هرگونه سازش میتواند چالشهای امنیتی جدیدتری را برای ایران به وجود آورد. واقعیت آن است که میانجیگری پوتین میتواند فضای منطقهای را از جنگ ناخواسته تا حد زیادی مصون بدارد و شکل جدیدی از مصالحه و همکاری دیپلماتیک را جایگزین منازعه پرمخاطره نماید.