سرمقاله اعتماد/ مسوولیت پدران در خلافهای فرزندان

اعتماد/ «مسوولیت پدران در خلافهای فرزندان» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم عباس عبدی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اغلب ما به عنوان پدر یا مادر فرزند داریم؛ در برابر رفتارهای آنان چه مسوولیتی متوجه ماست؟ این پرسش به ویژه با بازداشت نزدیکان آقای صدیقی، امام جمعه تهران برجستهتر شده است. در اولین گام باید چند ملاحظه را رعایت کرد. مسوولیت رفتاری فرزندان زیر سن قانونی اغلب با خانواده است و هر چه سن بیشتر و استقلال فرزند بیشتر شود، این مسوولیت نیز کاهش پیدا میکند. مسوولیت رفتاری فرزندان بزرگسال در خانوادههای عادی نیز با خودشان است، مگر آنکه خانواده به دلایل گوناگون از رفتارهای خلاف آنان حمایت کنند. مساله اصلی برای ما رفتارهای فرزندان خانوادههای صاحب قدرت است که مسوولیت آن در شرایطی متوجه خانواده و به ویژه پدران نیز هست، زیرا خلافهای این فرزندان اغلب تحت ضعفهای نظارتی و حمایتهای ساختاری از این خانوادهها و وجود رانت شکل میگیرد. تنها در صورتی مسوولیتی متوجه خانواده نیست که پیش از هر اتفاقی با رفتار فرزند خود بهطور کامل فاصلهگذاری کنند و شفافیت کامل در اقدامات را خواستار شوند و مسوولیت احتمالی خود را هم بپذیرند و در صورت ضرورت هم عذرخواهی کنند. مسوولیتپذیری حقوقی خانوادههای عادی در برابر رفتار فرزندان هنگامی ضروری است که در جریان اقدامات وی باشند یا از او حمایت کنند، ولی در غیر این صورت فقط مسوولیتپذیری اخلاقی متوجه آنان است. همانطور که اگر فرزند ما در هر زمینهای موفق شود برای ما افتخار است و این را ابراز میکنیم، در صورت متخلف شدن باید سرشکستگی خود را نیز ابراز کنیم. نمیشود که نان فرزندان خوب را خورد ولی چوب فرزندان بد را نخورد. با این ملاحظات کلی چه انتظاری از آقای صدیقی در برابر رفتار فرزند و عروس وی وجود دارد؟ البته منتظر میمانیم تا ماجرا رسیدگی و حکم صادر شود ولی بهطور معمول فرزندان مقامات از چنان موقعیتی برخوردارند که تا اطمینان نسبی از تخلف و جرم آنان به دست نیاید، بازداشت نمیشوند، به ویژه اینکه اینبار یک خانم هم بازداشت شده و هر دو به امام جمعه تهران منتسب هستند. به نظر میرسد که مسوولیت آقای صدیقی فراتر از مسوولیت اخلاقی است، به ویژه آنکه در جریان ماجرای باغ ازگل و حوزه علمیه، تناقضات عجیب و غریبی در سخنان ایشان بود و فرزندانشان نیز درگیر همان مساله هم بودند. به عبارت دیگر منسوبین به وی در یک ماجرای کاملا مستقل از آقای صدیقی دخالت نداشتهاند، بلکه مستقیما در موضوعی و ملکی که به وی مربوط است، فعال بودهاند. نکته دیگر نظرات خود ایشان است که سعی کردهاند از خود رفع مسوولیت کنند و خود را در برابر قانون خاضع نشان دهند. این موارد از طرف سخنگوی قوه قضاییه نیز مطرح شد، در حالی که اینها یک رفتار عادی است و نباید برای رفتار عادی بر مردم منت گذاشت و حتی به نوعی تعریض به مرجع رسیدگیکننده نیز محسوب میشود. گویی باید شکرگزار بود که آقای صدیقی پیگیر کار فرزندش نیست. با همه اینها ابراز همین موارد یک هفته پس از بازداشت آنان و نیز چندین ماه پس از ماجرای باغ ازگل و فقط پس از درز کردن خبر بازداشت، هیچ مزیت اخلاقی محسوب نمیشود. این مواضع اقدامی از روی اجبار است و باید خیلی پیش از این خود را از فرزندشان متمایز میکردند. ولی مسوولیت آقای صدیقی بیش از این است. در واقع اگر منابع مالی غیرمتعارفی در زندگی نزدیکان است یا آنان را از پدر و مادر پنهان کردهاند باید موضعگیری سریع و تند نشان دهند.
اگر وضع مالی فرزند من به صورت غیرمتعارف خوب شود، حتما از او میپرسم که این پولها را از کجا آورده است؟ مگر میشود فرزندان مسوولان که اغلب از سطوح تحصیلی و کارآفرینی متوسط یا پایینتر از متوسط برخوردارند، به لحاظ مالی در اوج باشند؟ آیا آقای صدیقی هیچ توصیهای را به درخواست فرزندشان به نهادهای مربوط نکردهاند؟ چه توصیه برای خودشان باشد و چه برای کسانی که معرفی کرده است؟ قطعا اغلب این توصیهها نیز با پوشش خیرخواهی انجام میشود. باید از مردم خواست پروندههایی که وکیل طرف مقابل آنان افراد منسوب به ایشان بودهاند، دوباره مورد رسیدگی قرار گیرند. درسهای اخلاقی ایشان امروز چه معنایی دارد؟ مساله اصلی آقای صدیقی است و نه خانواده او.