نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

پیشنهادهای «صادق زیباکلام» به حاکمیت

منبع
هم ميهن
بروزرسانی
پیشنهادهای «صادق زیباکلام» به حاکمیت

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

 فرهاد فخرآبادی| صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران معتقد است بعد از تجربه‌ای که کشور از جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل به‌دست آورد، وقت آن رسیده که حاکمیت در مسیر گسترش همبستگی و تعلق ملی گام بردارد. او در این مسیر پیشنهادهایی را از جمله دست برداشتن از سیاست‌های منجر به ایجاد انزجار عمومی را عنوان می‌کند اما تاکید می‌کند که این گام برداشتن‌ها با عجله امکان‌پذیر نیست و باید گام به گام در مسیر آن‌ها حرکت کرد. 

‌بعد از پایان جنگ 12 روزه بین ایران و اسرائیل، یکی از مسائلی که توسط برخی تحلیل‌گران مطرح شده موضوع تعلق ملی است. آیا سیاست‌های گذشته توانسته‌ است به افزایش احساس تعلق ملی منجر شود؟

ما بعد از انقلاب سال 57 در ایران، دو جنگ را پشت سر گذاشته‌ایم که اولین آنها جنگ هشت‌ساله با عراق بود که از شهریور 59 شروع شد و تا مرداد 67 ادامه پیدا کرد و دومین جنگ هم، همین جنگ اخیر با اسرائیل بود که 12 روز طول کشید. وقتی که این دو جنگ را نگاه می‌کنیم، نقطه‌ای که به آن می‌رسیم این است که احساس همبستگی و تعلق ملی در جنگ ایران و عراق و در آن 8سال خیلی بیشتر از چیزی بود که ما در آن 12 روز و در جریان جنگ ایران و اسرائیل دیدیم.
 
البته نباید فراموش کرد که تفاوت مهمی بین جنگ ایران و عراق و جنگ 12 روزه با اسرائیل وجود دارد. تفاوتی که می‌گویم این است که در ابتدای انقلاب، عراق به ما حمله کرده بود و بخش‌هایی از خاک ایران را به تصرف درآورده بود؛ درحالی‌که در این جنگ اخیر، اسرائیلی‌ها یکسری اهداف را مورد حمله قرار دادند و به خاک ایران وارد نشده بودند.

نکته بعدی که درباره این جنگ با اسرائیل وجود دارد و باید به آن توجه داشت، این است که محاسباتی که اسرائیل بر اثر القائات اپوزیسیون جمهوری اسلامی داشت، درست از آب درنیامد. واقعیتی که وجود دارد این است که برخلاف تصور اپوزیسیون و اسرائیلی‌ها و همچنین شخص ترامپ، بخش قابل توجهی از مردم ایران در جنگی که صورت گرفت، به‌هیچ‌وجه سمت مهاجم قرار نگرفتند و همدردی با اسرائیل نکردند و سمت آنها نرفتند. کمااینکه در همین مدت دیدیم که حتی کسانی که به شدت منتقد نظام جمهوری اسلامی بودند و در سال‌های اخیر نقد خودشان را بیان کرده بودند، آنها هم پس از حمله اسرائیل، جانب مهاجم را نگرفتند.

این مواردی است که درباره مدت جنگ وجود داشت، اما پس از جنگ و در دوره آتش‌بس، نوبت جمهوری اسلامی است که در مسیری گام بردارد که در دوره جنگ مردم در آن گام برداشتند. البته نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که این گام برداشتن با عجله نیست و نباید فکر کرد که با عجله می‌توان در این مسیر حرکت کرد. این گام برداشتن، گام برداشتن تدریجی است. به تدریج باید سعی شود از این روحیه‌ای که به وجود آمده و از پشتیبانی‌ای که مردم نشان دادند و حاضر نشدند پشت دشمن خارجی قرار بگیرند، استفاده کنند.

من اگر جای جمهوری اسلامی بودم، سعی می‌کردم که این احساس و رویکرد و باور را در آینده گسترش دهم، چون به هر حال سیاست‌های جمهوری اسلامی طی دهه‌هایی اخیر، به‌طور منظم سیاست‌هایی بوده که به جای اینکه همدلی و حمایت مردم و نظام را بیشتر و مستحکم‌تر کند و در مسیری برود که پیوندها را قوی‌تر کند؛ متاسفانه عکس آن اتفاق افتاده است و فاصله بیشتر شده است. کما اینکه در آخرین انتخاباتی که یک سال قبل از حمله اسرائیل به ایران داشتیم، زیر 50 درصد مردم در انتخابات شرکت کردند.

نکته این بود که خیلی از آنها هم که در انتخابات شرکت کردند و رای دادند، منتقد نظام بودند؛ یعنی اینطور نبود که شرکت‌کنندگان هم رضایت داشته باشند و از روی رضایت پای صندوق بیایند. من اگر جای نظام بودم، در خلوت خودم سوال می‌کردم چرا آن همدلی، انسجام و وحدتی که در زمان حمله عراق به ایران مردم نشان دادند، دیگر به آن شکل وجود ندارد، شاید بهتر است بتوان گفت این همبستگی در جامعه خیلی کمرنگ شده است. من اگر جای جمهوری اسلامی بودم، سعی می‌کردم بعد از تجربه این جنگ 12 روزه، به آن سمت و سو حرکت کنم که احساس وابستگی به نظام را به خصوص در میان نسل بعد از انقلاب و به‌ویژه در بین جوانان و تحصیل‌کرده‌ها بیشتر از چیزی کنم که وجود دارد. 

‌در داخل کشور، برای اینکه ادغام اجتماعی بیشتر شود، باید چگونه عمل کرد و به صورت ویژه، سیستم و مجموعه حاکمیت باید چه مسیری را طی کند؟ 

در بخش داخل، باید نگاه کنند و ببینند که چه تصمیمات و سیاست‌هایی باعث انزجار عمومی شده و در ادامه مسیر سعی‌شان بر این باشد که اصراری بر اعمال آن سیاست‌های گذشته نداشته باشند. یکی از آن سیاست‌ها، سیاست حجاب اجباری بود که دیدیم چه مشکلات و مصیبت‌هایی را به بار آورد. یکی دیکر از آن سیاست‎‌ها این است که سعی کنند در موضوع انتخابات مانند گذشته برخورد نکنند تا مردم را به سمت صندوق رای بیاورند. توجه کنیم که ما در انتخابات مجلس سال 94، نفر اول تهران آقای محمدرضا عارف را داشتیم که از لیست اصلاح‌طلبان یک و نیم میلیون رای آورد اما 8 سال بعد و در مجلس دوازدهم که زمستان 1402 برگزار شد، نفر اول تهران که از لیست اصول‌گرایان است، کمتر از 600 هزار رای ‌آورد.

در شهری که 8 میلیون رای‌دهنده وجود دارد، اگر ده درصد هم فقط رای می‌دادند نفر اول باید 800 هزار رای می‌آورد. من اگر جای جمهوری اسلامی بودم، این سوال را از خودم می‌پرسیدم که چرا آن یک و نیم میلیون نفری که به سرلیست اصلاح‌طلبان در سال 94 رای دادند، در سال 1403 به صندوق رای پشت کردند؟ اگر من جای جمهوری اسلامی بودم، گام بعدی که برمی‌داشتم این بود که سعی می‌کردم انتخابات را مردمی‌تر کنم. به جای اینکه شورای نگهبان، هر کسی که گفته بالای چشم حکومت ابروست را ردصلاحیت کند، سعی می‌کردم که چهره‌های مردمی‌تر و با محبوبیت بیشتر را تاییدصلاحیت کنم تا کار به اینجا نرسد که مجلس عملاً رابطه عاطفی و معنوی با بخش عمده‌ای از مردم نداشته باشد. اینها کارهایی است که آرام آرام باید نظام انجام دهد.

یکی دیگر از مسائلی که این روزها هم مطرح شده و به تدریج خیلی‌ها درباره آنها اظهارنظر می‌کنند، بحث زندانیان سیاسی است. این سوال وجود دارد که چرا اصلاً باید در ایران زندانی سیاسی وجود داشته باشد؟ چرا باید فردی مثل مصطفی تاج‌زاده، صرفاً به علت مخالفت با سیاست‌های حاکمیت، بدون اینکه هیچ اقدامی را انجام داده باشد، ده سال در زندان باشد؟ چرا باید 15 سال حصر ادامه پیدا کرده باشد و همچنان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در حصر باشند؟ در مجموع به نظرم در بحث داخل، تصمیماتی مانند آزادی زندانیان سیاسی، آزادی انتخابات و آزادی مطبوعات، از جمله تصمیماتی است که می‌تواند منجر به این شود که آشتی ایجاد شده و منجر به ادغام اجتماعی شود.  

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله