فعال اصولگرا: تندروها غیرقابل اعتمادند چون هم مشکوکند هم فرصتطلب

فرهیختگان/متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در ادوار و تاریخ انقلاب، مثالهای متعددی را میتوان ذکر کرد که افراد به دلایل مختلف از انقلاب فاصله گرفتند و منافع و مطامع دشمن را تأمین کردند، امری که نشان میدهد منتهیالیه تندروی چندان روشن نیست، مهدی نصیری تنها یکی از این چهرههاست. در گفتوگو با عباس سلیمینمین، کارشناس مسائل تاریخ به بررسی ملاکها و عواملی که منجر به خروج افراد از انقلاب شده پرداختیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید.
داستان خروج شیخ علی تهرانی از انقلاب
سلیمینمین، سبقه تاریخی برخی از تندرویها در جریان انقلاب را ذکر کرد و گفت: «ما پدیده تندروی را میتوانیم هم در تاریخ و هم در تاریخ معاصر بهعنوان عبرت رصد کنیم. از افرادی مثل شیخ علی تهرانی میشود در تاریخ معاصر نام برد. اینها مواضع بسیار تندی در جریان انقلاب داشتند و پس از آن تبدیل به عکس آن مواضع شدند و درست نقطه مقابل آن مواضع را بعد از مدت کوتاهی در پیش گرفتند. من نامی از شیخ علی تهرانی بردم به این دلیل که عنصر بسیار تندی در جریان انقلاب بود. به دلیل مسائل شخصیتی، تبدیل به عکس شد. او انتظار داشت امام او را بهعنوان امامجمعه تهران منصوب کند. چون امام چنین کاری را نکردند و واقعاً صلاحیت هم نداشت آقای شیخ علی تهرانی آدم بسیار عصبی و تندی بود. امام چنین خواستهای را از جانب ایشان اجابت نکردند، بنابراین تبدیل به عکس آن شد. یعنی او که نسبت به منافقین مواضع شداد و غلاظی داشت، نسبت به جریانات منحرف خیلی تند برخورد میکرد، یعنی اصلاً دنبال نصیحت یا ارشاد و اینها نبود، خیلی تند برخورد میکرد. بعد تبدیل شد عامل منافقین، بازیچه منافقین. منافقین او را در اردوگاههای مختلفی بردند و از او استفاده میکردند. پس از آن پیوند خورد با صدام در رادیو بغداد، علیه امام فحاشی میکرد. بعد هم او را رها کردند؛ چون استفاده لازم را از او برده بودند، آوردند و او را در مرز رها کردند و با برخورد بسیار رئوفانه نظام مواجه شد، چون پیرمرد مریض و علیلی بود که منافقین و رژیم صدام از او بهره لازم را برده بودند. این نوع موارد را ما در تاریخ داریم. اگر کمی عقبتر برویم، بعضی از کسانی که مبلغ بهائیت شدن، مبلغهای قبلیشان طلبه بودند. جالب است که بدانید مبلغهای برجسته بهائیت را برخی طلبهها تشکیل میدادند. به عقبتر که برویم، در دوران مشروطه، کسانی که مواضع تند داشتند، مشخص شد که اینها عامل بیگانه بودند. کسانی که بعد از مشروطه، توسط پادشاه قاجار یعنی مظفرالدینشاه، دست به سلاح بردند، دست به ترور زدند و عملاً مشروطه را از درون متلاشی کردند، اینها مواضع بسیار تندی داشتند و قائل بودند که ما از همه ضداستبدادتریم. ولی بعد مشخص شد که وابسته به انگلیس هستند که میخواهند مشروطه را نابود کنند و استبداد بسیار شدیدتری را حاکم کنند. این تجربیات تاریخی باعث میشود، هیچکس به آدمهای تندرو و افراطی اعتماد نکند، چون نمیداند فردا او در چه جایگاهی خواهد ایستاد و چه مواضعی اتخاذ خواهد کرد.»
تندروی، فرد را غیرقابلاعتماد میکند
سلیمینمین به این موضوع هم اشاره کرد که هیچکس به تندروها اعتماد نمیکند و گفت: «هیچکس به عنصر تندرو اعتماد نمیکند، به چند دلیل: یا او را مشکوک میداند، یا فرصتطلب؛ بنابراین اعتمادی به او نیست. اما بعضی از کسانی که تا چند صباح قبل در درون نیروهای انقلاب جای داشتند، از آن موقع میشد حدس زد که اینها دچار مشکل خواهند شد. افرادی مثل نوریزاد را میشد حدس زد که دچار مشکل خواهد شد، به دلیل اینکه مطالباتی داشت که این مطالبات معقول نبود. آقای نوریزاد پولهایی کلانی گرفته بود برای آن سریال ۴۰ سرباز که فاجعه بود به لحاظ هنری، اما پول کلان گرفته بود. میخواست این نوع دریافتها ادامه داشته باشد، امکانپذیر نبود، به مسیر دیگری افتاد که شاید بتواند خواستههای خودش را در مسیر دیگری محقق سازد. آقای نصیری هم همینطور. ایشان بعد از رفتن از کیهان انتظاراتی داشت که محقق نشد، مایل بود که پول کلانی به او داده شود تا روزنامه مستقل خودش را دربیاورد. هیچکس نمیتوانست انتظارات ایشان را برآورده کند، افتاد در مسیر دیگری.»
سلیمینمین به این موضوع هم اشاره کرد که در حال حاضر جریانهای تندرو در مجلس نیز در معرض این خطرات هستند و گفت: «آنچه که حائز اهمیت است اینکه ما نسبت به معدود افرادی که مثلاً در مجلس تندروی میکنند، نگران باشیم و بدانیم که این تندروها همواره در یک مسیر نخواهند بود. اگر خواستههایشان از مسیر این تندروی – یعنی یک جهت تندروی – تأمین نشود، در جهت دیگری تندروی خواهند کرد. متأسفانه در سالهای گذشته تدبیری برای نیروهای تندرو در طیفهای مختلف نیندیشیدیم. حالا من میتوانم افراد گوناگونی را از طیفهای مختلف نام ببرم که اینها درست عکس آنچه را که قبلاً مطرح میکردند، امروز عمل میکنند. چه در ارتباط با مثلاً جریانات سیاسی که قبلاً خیلی نسبت به آمریکا حساسیت داشتند، امروز هر کار غیرانسانی که آمریکا انجام میدهد، توجیهگر او هستند. در ابتدای انقلاب حربهای درست کرده بودند که شما به اندازه کافی ضدآمریکایی نیستید و از این طریق آدمها را حذف میکردند. حالا امروز آمریکا هر قانونشکنی میکند، همه معیارهای انسانی را زیر پا میگذارد، همه دستاوردهای مدنی جامعه بشری را زیر پا میگذارد، اما هرگز حاضر نیستند موضعی علیه او اتخاذ کنند و سخنی در این زمینه در محکومیت آمریکا بیان کنند. اگر هم مرتب مقاله مینویسند، همهاش انتقادات داخلی است؛ هیچ گامی در جهت شناخت نظام بینالملل برنمیدارند. اینها هم در واقع نوساناتی است که در آدمهای تندروی مختلف میشود سراغ گرفت.»
سرعت سقوط تندروها شدید است
سلیمینمین در مورد اینکه در پاسخ به این سؤال که چون این افراد، سهمخواهی داشتند منحرف شدند، گفت: «نمیشود همه را به یک حکم در موردشان قضاوت کرد؛ دلایل مختلفی دارند. شیخ علی تهرانی سهمخواهی داشت و انتظار داشت که او از آیتالله خامنهای برتر پنداشته شود، درحالیکه اولین چیزی که یک سیاستمدار نیاز دارد، وقار و تحمل است. وقتی کسی چنین چیزی نداشت، بهمحض اینکه مخالف عقیدهاش حرف زده میشد، واکنش تند نشان میداد. یا کسانی را که منحرف میدانست، با آنها برخوردهای بسیار تندی میکرد. اما بعضیها تغییراتشان فکری است، در برخی دیگر نوعی مطالعه جدید اتفاق افتاده است. بهخصوص تندروهایی که بازیچه جریانات میشوند. الان برخی جریانات سیاسی خریدار آدمهای تندرو هستند؛ یعنی به آنها پروژه میدهند، آنها را تقویت میکنند، چرا؟ چون آنها جسارت دارند و جنبه تخریبگریشان زیاد است و همین باعث سقوط آدمهای تندرو میشود و تأثیر یا سرعت بیشتری پیدا میکند. این آفتی است که امروز ما بهوضوح شاهدش هستیم که جریانات سیاسی یک عنصر تندرو را به خدمت میگیرند برای تخریب دیگران یا برای تخریب رقیب. تندرو هم خوب بلد است حرفهای خودش را در قالبی بزند که جلبتوجه کند و آدمهای کماطلاع سیاسی را به خودش جذب کند. این آدمها سقوطشان بسیار، بسیار سرعت پیدا میکند. آدمهای تندرویی که به ایشان میدان داده میشود، از تندرویشان استقبال میشود، تندرویشان به خدمت گرفته میشود، به نظر من جریان سقوطشان سرعت بیشتری پیدا میکند.»