سرمثاله سازندگی/ اهمیت آمار

روزنامه سازندگی/ «اهمیت آمار» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم روحالله اسلامی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
مسائل امروز جامعه ایران- از بیکاری و فقر تا بحران آب و مهاجرت نخبگان- دیدههایی پیچیده و چندعاملیاند که بدون زبان عدد و مدلهای تحلیلی قابل فهم نیستند. با این حال بخش مهمی از سیاستگذاری در ایران همچنان متکی به حدس، سلیقه فردی و روایتهای توصیفی است و نتیجه، چیزی جز سیاستهای پرهزینه و کم بازده نبوده است. حکمرانی مدرن بر پایه دادههای معتبر، تحلیلهای آماری و ارزیابی پیامدها استوار است. نبود این بنیان همان خلأیی است که به «بحران دانایی» در مدیریت عمومی کشور تبدیل شده: تصمیمگیری در شرایط ابهام، عدم یادگیری نهادی و تکرار اشتباهات گذشته و نقطه آغاز اصلاح این بحران، پذیرش این حقیقت بنیادین است: علم حکمرانی بدون آمار و ریاضیات، علمی ناقص است. در بخش قابل توجهی از تاریخ فکری معاصر ایران، ذهنیت ضدریاضی و ضددانش تجربی تقویت شد. این روند بیش از آنکه زائیده مباحث بومی باشد، ناشی از دریافت ناقص فلسفههای غربی بود. روایتهای ایدئولوژیک از مارکسیسم، ریاضیات را ابزار طبقه بورژوا معرفی و آن را با سودمحوری سرمایهداری هممعنا کردند. پدیدارشناسی هایدگری نیز با ستایش زیستن اصیل و نقد تکنیک، نوعی بیاعتمادی نسبت به علم دقیق برانگیخت. در ادامه، خوانش ایرانی از فوکو، پوپر و لاکاتوش به «مرگ اثباتگرایی» تعبیر شد، بیآنکه اهمیت سنجشپذیری و روش تجربی در علوم اجتماعی فهم شود. بدین ترتیب مباحث فلسفی حاشیهای در غرب به متن دانشگاه ایرانی آمدند و به تدریج هر رویکرد کمی «ابزاری» و «ایدئولوژیک» خوانده شد. در نتیجه بهجای گسترش زیرساختهای آمارگیری، آزمایشگاههای تخصصی و مراکز تحلیل داده، شیوهای از دانشورزی در ایران رواج یافت که بر گفتارهای کلی و استعاری تأکید داشت. اندیشکده، آیندهپژوهی و حتی هوش مصنوعی بیش از آنکه تولید محتوا و مدل کنند به تولید «زبان علمی» بسنده کردند. این یعنی ظاهرسازی علمی به جای روش علمی. زمانی که سیاستگذار به جای شاخص، استعاره میشنود؛ و به جای عدد، هشدارهای بیپشتوانه؛ طبیعتا سیاستها به سمت خطای ساختاری میروند. بنابراین حذف آمار نه صرفا یک مشکل روششناختی بلکه مسالهای اخلاقی است؛ چون مانع پاسخگویی و عدالت میشود. هر سیاستگذاری پایدار نیازمند حافظه است. دانستن اینکه چه کردهایم، چه نتیجه گرفتهایم و چرا اشتباه کردهایم، آمار این حافظه را میسازد. دادههای دقیق، روندها را آشکار میکنند و زمینه مقایسه را فراهم میسازند. بدون آمار، سیاست موفق از ناموفق قابل تشخیص نیست، فساد بیردپا میماند، توزیع منابع بر پایه لابی و سلیقه پیش رفته و مطالبهگری و پاسخگویی از بین میرود. به بیان دیگر، آمار وجدان توسعه است؛ وجدان یعنی آنچه اجازه نمیدهد، خطا پنهان بماند. آمار رنج و شادی مردم را عددی میکند و این عددی شدن نه بیروح کردن انسان بلکه دیده شدن اوست. فقر وقتی شاخص شود، شرمندگیاش از قربانی به سیاستگذار منتقل میشود. اگر آمار، واقعیت را روایت میکند، ریاضیات امکان ساختن آینده را میدهد. مدلسازی، سیاستگذار را قادر میسازد قبل از اجرا، پیامدها را در سناریوهای محاسباتی بیازماید. هر اشتباهی که در مدل کشف شود، هزینهاش هزاران برابر کمتر از اشتباه میدانی است. بنابراین برای اصلاح چرخه سیاستگذاری باید عقلانیت کمی در سه سطح نهادی، نهادینه شود: دانشگاه باید به جای تکرار نظریههای کلی بر آموزش حل مساله و مهارت مدلسازی تمرکز کند (اصلاح نظام تولید دانش). ادغام بانکهای داده، شفافیت اطلاعات و ارزیابی پیامدی باید الزام قانونی شود (پاسخگویی عددی دولت). شاخصهای عملکردی برای همه سیاستها تعریف شود و تخصیص منابع منوط به تحقق اهداف شود (پاسخگویی عددی دولت). این سه سطح همدیگر را تقویت میکنند و بهصورت همپیوند، «اصلاح ساختار دانایی» را رقم میزنند. ریاضیزدایی از حکمرانی عملا انسانزدایی از سیاست است. در مقابل، آمار و ریاضیات با مریی کردن رنجها و شادیها، سیاست را پاسخگو و اخلاقی میکنند. عدد، مسئولیت ایجاد میکند و مدل، تصمیم را عقلانی میسازد. از همین رو، دفاع از ریاضیات، دفاع از عدالت، شفافیت و آیندهنگری است و نقد رویکردهای ضدریاضی، نقد ساختارهای ناکارآمد و رانتمحور. اگر ایران میخواهد در جهانی رقابتی زنده و موفق بماند، چارهای ندارد جز آنکه به زبان عدد سخن بگوید و نخست دانایی را قابل اندازهگیری کند.
















