درخواست هیجانی گروهی از نمایندگان از رئیس جمهور!

شرق/متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
وحیده کریمی| در روزهایی که پرونده سیاست خارجی ایران بیش از همیشه به خویشتنداری و تدبیر نیاز دارد، تذکر حسنعلی اخلاقی، نماینده مشهد و ۶۲ نماینده دیگر مجلس به رئیسجمهور درباره «ضرورت بررسی و کنترل عبور و مرور کشتیها و برنامهریزی برای بستن تنگه هرمز»، بار دیگر این گذرگاه حیاتی را در کانون بحثهای سیاسی قرار داده است. پیشنهادی که در ظاهر بهعنوان «اهرم فشار» بر کشورهای غربی مطرح میشود، در باطن حامل ریسکهایی است که از سطح اقتصادی تا حقوقی و امنیتی، میتواند دامنه بحران را گسترش دهد. درحالیکه بخش تندروی جریان اصولگرا از آغاز جنگ 12روزه ایران و اسرائیل بارها از چنین گزینهای سخن گفتهاند، بررسی دقیق نشان میدهد بستن تنگه نهتنها جایگاه ایران را تقویت نمیکند، بلکه ممکن است همان ابزار فشاری علیه تهران شود.
زمینه سیاسی و نگرانیهای جهانی
تنگه هرمز یکی از راهبردیترین گلوگاههای انرژی جهان است؛ در باریکترین بخش خود تنها ۴۰ کیلومتر عرض دارد و حدود ۲۰ درصد از نفت مصرفی جهان از این آبراه میگذرد. براساس دادههای اداره اطلاعات انرژی آمریکا، در نیمه نخست سال ۲۰۲۳، روزانه نزدیک به ۲۰ میلیون بشکه نفت خام از این تنگه صادر شده که ارزش سالانه آن حدود ۶۰۰ میلیارد دلار برآورد میشود. چنین ظرفیتی سبب شده است هرگونه تهدید به بستن تنگه هرمز، فورا بر بازارهای جهانی و قیمت نفت اثر بگذارد. در جریان تبادل موشکی ایران و اسرائیل، نگرانی از بستهشدن این مسیر، بازارهای انرژی را متلاطم کرد و قیمت نفت را در چند روز بالا برد. ازهمینرو، تحلیلگران جهانی هر اشارهای به «بستن هرمز» را با دقت دنبال میکنند.
بازتاب رسانهای و نگاه شرق آسیا
بحث بستهشدن تنگه هرمز محدود به رسانههای ایرانی باقی نمانده و روزنامه ساوت چاینا مورنینگ پست، از نشریات معتبر هنگکنگ، در گزارشی تحلیلی نوشته است: «رد پیشنهاد روسیه و چین در شورای امنیت برای تعویق بازگشت تحریمهای ایران، آخرین پنجره دیپلماتیک را بست و خطر واکنشهای نامتقارن از سوی تهران را بالا برد». این گزارش تأکید میکند که تنگه هرمز، قدرتمندترین اهرم ایران در برابر فشارهای تحریمی است، اما تهران نیازی به بستن کامل آن ندارد. به باور تحلیلگران این رسانه، ایران میتواند با ابزارهای محدودتر مانند تشدید بازرسی کشتیها، ایجاد تأخیر در عبور یا همکاری با متحدان منطقهای، هزینههای بیمه و حملونقل را افزایش دهد. چنین اقدامی فشار اقتصادی را از دوش تهران برداشته و آن را به بیرون منتقل میکند، بدون آنکه پیامدهای حقوقی و سیاسی بستن کامل تنگه را به دنبال داشته باشد. «ساوت چاینا مورنینگ پست» همچنین هشدار داده است که حدود ۸۰ درصد صادرات نفت خلیج فارس به مقصد آسیاست؛ بنابراین، هرگونه تنش در هرمز، نخست اقتصادهای چین، ژاپن، کرهجنوبی و دیگر کشورهای شرق آسیا را هدف قرار میدهد. افزایش قیمت انرژی، تأخیر در حملونقل و اختلال در زنجیرههای تأمین، میتواند روند احیای اقتصادی پساکرونا را در کل منطقه مختل کند. از نگاه شرق آسیا، ثبات ایران و تعامل سازنده با تهران، برای امنیت انرژی اهمیت حیاتی دارد. در همین چارچوب، روابط تهران و پکن جایگاهی ویژه دارد که نشان میدهد پکن، حتی زیر سایه تحریمها، شریک اقتصادی باثباتی برای تهران مانده است. بااینحال، تداوم چنین شراکتی تنها در شرایط پیشبینیپذیری و ثبات سیاسی ممکن است؛ عاملی که با اقداماتی همچون بستن تنگه، در معرض تهدید قرار میگیرد.
از قدرت تا بحران؛ پیامدهای حقوقی و امنیتی
در علم سیاست و حقوق بینالملل، «بستن تنگه هرمز» نه نشانه قدرت بلکه آغاز یک بحران گسترده تعبیر میشود. تنگه هرمز طبق عرف بینالمللی، مسیر عبور و مرور آزاد کشتیهای تجاری محسوب میشود. هرچند ایران هنوز به کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها نپیوسته، اما اصل آزادی عبور در آبراههای بینالمللی عرفی تثبیتشده است. اقدام یکجانبه برای بستن تنگه میتواند «اخلال در آزادی کشتیرانی» یا حتی «استفاده از زور» تلقی شود؛ مفهومی که طبق منشور سازمان ملل، مجوزی برای تشکیل ائتلافهای چندملیتی با شعار «تضمین آزادی دریانوردی» به دست میدهد. در چنین شرایطی، ایران از جایگاه «شاکی تحریمها» به متهم اخلال در تجارت جهانی تبدیل میشود و این تغییر روایت، هزینهای سنگین در عرصه دیپلماسی خواهد داشت. افزون بر آن، مسیرهای اصلی ترافیک دریایی در چارچوب طرحهای مصوب سازمان بینالمللی دریانوردی، عمدتا در آبهای عمان قرار دارند. در نتیجه، هر تصمیم ایران برای محدودسازی عبور کشتیها، ناگزیر پای کشورهای دیگر را به مناقشه میکشد و احتمال درگیری را افزایش میدهد. تجربه «جنگ نفتکشها» در دهه ۱۳۶۰، یادآور آن است که هرگونه اخلال در امنیت عبور و مرور در خلیج فارس، بلافاصله موجب حضور ناوگانهای نظامی خارجی و عملیات اسکورت کشتیها میشود. تکرار چنین وضعیتی در فضای پرتنش کنونی، میتواند به تصاعد درگیری منجر شود؛ وضعیتی که به سختی قابل کنترل خواهد بود.
تنگهای حیاتی برای خود ایران
از زاویه اقتصاد سیاسی نیز تنگه هرمز تنها شریان صادراتی برای نفت و گاز نیست، بلکه مسیر ورود بخش مهمی از کالاهای اساسی و مواد اولیه به کشور است. هرگونه مسدودسازی یا ناامنی در این مسیر، پیش از آنکه به رگ حیاتی اقتصاد جهانی فشار آورد، گلوی اقتصاد ایران را میفشارد. افزایش هزینه بیمه کشتیها، جهش کرایه حملونقل و تأخیر در واردات، مستقیم به بازار داخلی و معیشت مردم ضربه میزند. در مقابل، برخی رقبای منطقهای ایران از سالها پیش برای کاهش وابستگی خود به تنگه، خطوط لوله و پایانههایی جایگزین در خاک خود ساختهاند؛ به همین دلیل، هر اختلالی در هرمز الزاما فشار متقارن ایجاد نمیکند و میتواند بیشتر بر دوش ایران سنگینی کند. در این چارچوب، «بازدارندگی» اگر به بهای تهدید سفره مردم تمام شود، دیگر بازدارندگی نیست؛ بلکه نوعی آسیبپذیری است. قدرت ملی پایدار، بر پایه تابآوری اقتصادی و مشروعیت بینالمللی و نه تصمیمهای آنی و احساسی شکل میگیرد.
پیامدهای سیاسی و منطقهای
بستن تنگه هرمز، حتی برای مدت کوتاه، میتواند افکار عمومی جهان را از اصل موضوع، یعنی فشارها و تحریمهای غیرقانونی غرب، منحرف کرده و تمرکز را بر اتهام «اخلال در آزادی کشتیرانی» بگذارد. چنین تغییری در چارچوب روایت، زمینه اجماعسازی سیاسی و حقوقی علیه ایران را از صدور قطعنامههای الزامآور تا تشکیل ائتلافهای نظامی جدید در خلیج فارس فراهم میکند. از سوی دیگر، اقداماتی از این دست میتواند نقش میانجیهای منطقهای مانند عمان را تضعیف کند؛ کشورهایی که تاکنون در کاهش تنشها نقشی مؤثر ایفا کردهاند. همچنین، اختلال در امنیت آبراه، متحدان آسیایی ایران را که واردکنندگان اصلی انرژی از خلیج فارس هستند، در موضعی دشوار قرار میدهد. آنان بهجای حمایت از تهران، ناچار خواهند شد از بازگشایی مسیر و بازگشت ثبات حمایت کنند؛ امری که در شرایط کنونی به زیان منافع ایران است. افزون بر این، التهاب در هرمز میتواند بهانهای تازه برای طرح ادعاهای ارضی برخی همسایگان درباره جزایر ایرانی فراهم کرده و روایت «تهدید امنیت دریایی» را در سطح بینالمللی تقویت کند.
راهحل جایگزین؛ بازدارندگی هوشمند
در برابر این سناریو، گزینه مسئولانه بازدارندگی هدفمند و هوشمند بهجای بستن آبراه است. ایران میتواند هزینه رفتارهای خصمانه را بالا ببرد، بدون آنکه خود را در جایگاه متهم قرار دهد. ابزارهای این رویکرد در سه سطح قابل تعریف است؛ برای نمونه دیپلماسی فعال با محوریت هماهنگی با عمان برای مدیریت ترافیک و ایمنی دریایی؛ همچنین ابتکار حقوقی و رسانهای برای افشای تهدیدها و تحریمهای غیرقانونی علیه ایران و مهمتر سرمایهگذاری راهبردی در سواحل مکران و دریای عمان بهمنظور توسعه مسیرهای جایگزین صادراتی و کاهش وابستگی به تنگه هرمز را میتوان مطرح کرد.
چنین اقداماتی ضمن حفظ بازدارندگی، هزینههای داخلی را کنترل و مشروعیت بینالمللی ایران را تقویت میکنند. پاسخ قاطع ایران در جنگ ۱۲روزه نیز نشان داد که میتوان واکنش داشت، اما در چارچوبی مشروع و محاسبهشده که توازن را به هم نزند.
قدرت در کنترل است، نه در هیجان
تنگه هرمز بدون تردید سرمایه ژئوپلیتیک ایران است؛ سرمایهای که باید آن را حفظ و مدیریت کرد، نه اینکه به خطر انداخت. تبدیل این گذرگاه حیاتی به ابزار فشار هیجانی، بیش از آنکه دشمنان را متضرر کند، مردم ایران را در معرض فشار اقتصادی و روانی قرار میدهد. در جهانی که تعامل و ائتلافسازی هوشمندانه ابزار اصلی قدرت است، سیاستهای پرریسک و احساسی تنها به انزوای بیشتر کشور میانجامد. قدرت واقعی، در توانایی کنترل بحرانها و بهرهگیری از ظرفیتهای حقوقی و دیپلماتیک نهفته است، نه در بستن دروازههایی که خود نیز به آنها وابستهایم. تنگه هرمز باید همچنان نماد موقعیت راهبردی ایران بماند، نه نقطه آغاز بحرانهای تازه. عقلانیت، تدبیر و بازدارندگی هوشمند، سه ضلع حفظ این موقعیت هستند؛ مسیری که میتواند هم امنیت ملی را تضمین کند و هم از مردم در برابر پیامدهای تصمیمهای هیجانی محافظت کند.


















