نماد آخرین خبر

سرمقاله اعتماد/ از خرمگس تا چرخش تمدنی

منبع
اعتماد
بروزرسانی
سرمقاله اعتماد/ از خرمگس تا چرخش تمدنی

اعتماد/ «از خرمگس تا چرخش تمدنی» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم بهمن اکبری است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

محمدجواد کاشی در یادداشت اخیر خود، پیروزی زهران ممدانی را در نیویورک «معجزه مدنی» و نشانه‌ای از احیای دموکراسی در امریکا دانسته است. این تعبیر هر چند از ظرافت زبانی و دغدغه اخلاقی برخوردار است، اما از نظر تحلیلی، در محدوده پارادایم مدرن و درون‌ تمدنی غربی باقی می‌ماند. در مقابل، این یادداشت بر آن است که پدیده ممدانی را باید در چارچوب «چرخش تمدنی» و گذار از نظم لیبرال به جهان پسا‌غربی تحلیل کرد؛ جایی که دموکراسی نه معجزه، بلکه میدان نزاع تمدنی است. این واکاوی در چند گزاره، صورت‌بندی مفهومی شده است: 
گزاره نخست: دو قرائت از یک پدیده-  زهران ممدانی، نخستین مسلمان آسیایی‌تبار که به شهرداری نیویورک رسیده است، در نگاه آقای کاشی، نماد «بازگشت وجدان مدرن» و «بیداری اخلاقی» است در برابر «ناسیونالیسم ترامپی». او این رخداد را یادآور «خرمگس سقراطی» می‌داند؛ نیرویی که اقتدار را می‌گزد تا جامعه از رکود رهایی یابد. اما این تحلیل، در بنیاد خود، بر تصورِ هنوز نجات‌بخش از دموکراسی استوار است؛ دموکراسی‌ای که گویا قادر است از درون خویش احیا شود. این در حالی است که واقعیت سیاسی و اجتماعی امریکا، از شکاف نژادی و طبقاتی تا بحران مشروعیت حزبی نشان می‌دهد که دموکراسی غربی دیگر نه نیرویی است برای نجات، بلکه سازوکاری است برای مدیریت بحران تمدنی.
گزاره دوم: افول معجزه مدنی و پایان دموکراسی نجات‌بخش- در سه دهه اخیر، ساختار دموکراسی غربی با چالش‌های بنیادین روبه‌رو شده است: 
نابرابری فزاینده، سلطه سرمایه فراملی و رسانه‌هایی که به‌ جای بیداری، سرگرمی تولید می‌کنند. جنبش‌هایی چون Occupy Wall Street یا Black Lives Matter در ابتدا حامل روح خرمگس بودند؛ اما همان‌گونه که آقای کاشی نیز تلویحا می‌پذیرد، نهایتا در دستگاه حزبی و رسانه‌ای حاکم هضم شدند. دموکراسی امروز، بیش از آنکه ضامن عدالت باشد، ابزار «تخلیه کنترل ‌شده نارضایتی» است. به تعبیر ژان بودریار، «ما در جهانی زندگی می‌کنیم که نشانه‌ها جای واقعیت را گرفته‌اند» و دموکراسی نیز به نشانه‌ای از «مشارکت» بدل شده، نه خود مشارکت. 


از این منظر، تعبیر کاشی از «خرمگس بی‌نیش» گرچه شاعرانه است، اما توصیفگر پایان همان مدینه فاضله‌ای است که روزگاری لیبرالیسم وعده‌اش را داده بود.
گزاره سوم: ممدانی در بستر چرخش تمدنی
 در برابر این خوانش درون‌ مدرن می‌توان پدیده ممدانی را از زاویه‌ای تمدنی و در عرصه بین‌الملل تحلیل کرد.
پیروزی او حاصل تلاقی سه روند جهانی است: 
۱. بحران نمایندگی در غرب: کاهش اعتماد به نهادهای حزبی و نخبگانی و بازگشت سیاست به سطح مردم.
۲. ظهور مردم‌سالاری دیجیتال: رسانه‌هایی چون TikTok که خارج از انحصار غرب و تحت نفوذ شرق (به‌ویژه چین) عمل می‌کنند، امکان گفت‌وگوی افقی میان نسل‌های جدید را فراهم ساخته‌اند.
۳. انتقال مرکز مشروعیت تمدنی: ممدانی نه‌تنها مسلمان و مهاجر است، بلکه نماینده فرهنگی جنوب جهانی است در قلب تمدن شمال جهانی.
بدین‌ ترتیب، پیروزی او را می‌توان نشانه‌ای از چرخش تمدنی قدرت دانست؛ چرخشی از «غرب تک‌مرکز» به «جهان چندمرکز».
گزاره چهارم: دموکراسی در جهان پسا‌لیبرال
  در جهان پسا‌لیبرال، دموکراسی دیگر نه پایان تاریخ (به تعبیر فوکویاما)، بلکه یکی از میدان‌های نزاع تمدنی است. آنچه در نیویورک رخ داد، صرفا بازگشت اخلاق به سیاست نبود؛ بلکه بروز شکافی بود میان دو نوع مشروعیت: 
مشروعیت نهادی و نخبگانی که هنوز از نظم سرمایه تبعیت می‌کنند؛  مشروعیت اخلاقی و مردمی که بر پایه عدالت اجتماعی، تنوع فرهنگی و همبستگی جهانی شکل می‌گیرند. در چنین بستری، زهران ممدانی را می‌توان صدای چندمرکزی ‌شدن قدرت سیاسی و فرهنگی دانست. او نه نماد بازسازی دموکراسی غربی، بلکه نشانه آغاز دگرگونی است در نظم تمدنی آن.
گزاره پنجم: نقدی بر خوانش کاشی
  نکته اصلی در نقد تفسیر کاشی، محدود ماندن او در افق مدرنیته غربی است.
او هنوز می‌کوشد دموکراسی را در چارچوب مفاهیم سنتی، وجدان مدنی، نقد سقراطی و سوسیال‌دموکراسی بازخوانی کند، در حالی که خود این مفاهیم، در سطح تمدنی، دچار فرسودگی تاریخی شده‌اند. چنانکه آنتونی گیدنز نیز اشاره کرده، مدرنیته متأخر با «ازهم‌گسیختگی روایت‌های نجات‌بخش» شناخته می‌شود. پس سخن گفتن از «معجزه مدنی» در قرنی که دموکراسی به ابزار سیاست‌های انبوه داده‌ها (data politics) بدل شده، نوعی نوستالژی اخلاقی است نه تحلیل ساختاری.
گزاره پایانی: از دموکراسی به مردم‌سالاری تمدنی
 دموکراسی غربی، چنانکه در امریکا و اروپا تجربه می‌شود، در آستانه فروپاشی کارکردی است. نجات آن نه در بازتولید «وجدان مدرن»، بلکه در بازتعریف پیوند «انسان، جامعه و قدرت» در افق تمدنی جدید است. پدیده ممدانی، نشانه‌ای است از این بازتعریف: 
از نژاد و طبقه به عدالت و معنا، 
از مرکز به پیرامون 
و از نظام سلطه به «همبستگی جهانی».
به ‌جای «خرمگس سقراطی»، باید از وجدان تمدنی نو سخن گفت؛ وجدانِ چندفرهنگی و جهانی که نه در مرزهای امریکا، بلکه در سراسر جنوب جهانی و در شبکه‌های دیجیتالِ مقاومت در حال زایش است.

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره