اضطراب آب؛ نوع جدیدی از ناامنی روانی که مردم را درگیر خود کرده است

هم میهن/ متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشر در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
میزان نگرانی اقلیمی در ایران ۴۲ درصد است و مردم تحتتاثیر آن احساساتی مثل نگرانی، ترس، گناه، خشم یا درماندگی را تجربه میکنند
سارا سبزی| آب هنوز در منطقهای که سیما در آن زندگی میکند قطع نشده، اما او «اضطرابش» را از پیش تجربه میکند. حالا خانه آنها با بطریهای متعدد آب در نقاط مختلف پرشده و یک کلمن بزرگ در دستشویی کنار گذاشته شده؛ برای روزهایی که ممکن است آب قطع شود. سیما سالهاست به دوش روزانه کوتاه اول صبح، عادت کرده اما فکر میکند اگر بههردلیلی نتواند دوش بگیرد از نظر روانی در طول روز تحتفشار قرار خواهد گرفت و نسبت به خودش احساس خوبی ندارد.
برای این زن جوان 39 ساله تصور تخلیه تهران بهدلیل کمبود آب ترسناک است و بحرانهای محیطزیستی مثل خشکسالی، آلودگی هوا یا کمبود آب، آینده را برایش مبهم و پراضطراب کرده است: «گاهی تصور آنچه پیشرویمان است آنقدر برایم سخت میشود که ترجیح میدهم فکر نکنم و بگذارم زمانیکه اتفاق افتاد، با آن مواجه شوم؛ چون میدانم حل این بحرانها نیازمند مسئولیتپذیری و خردمندی است که ما از آن بیبهرهایم. این اضطراب، گاهی باعث از بین رفتن تمرکزم میشود و این یکی از دلایلی است که فکر کردن به آن را پس میزنم.»
او حالا احساس استیصال دارد. مثل فردوس، زن 32 ساله اهل دزفول که فکر میکند هیچچیز تغییر نخواهد کرد و این شرایط برایش «اضطراب» ایجاد کرده و فکر میکند بیشتر به حالت یأس و ناامیدی گرفتار است و کاری از دستاش ساخته نیست. «چیکار میشه کرد؟ اینم مثل برق رفتنهای تابستونه.»
فاطمه هم این «اضطراب» را تجربه میکند؛ زنیکه ساکن رشت است و هیچگاه این شهر را تا این اندازه کمباران و آلوده ندیده است؛ یکجور مه سنگین که ترکیبی از آلودگی و هوای مرطوب است و آنقدر زیاد است که در وسط شهر و یک خیابان پررفتوآمد نمیتوان کمی جلوتر را به خوبی دید. این توصیف او از این روزهای رشت است و اضطرابی بسیار شدید تجربه میکند؛ چون «کمآبی با مشکل قطع برق ترکیب میشود و باید منتظر قطع آب و برق و آلودگی هوا بهصورت همزمان باشم.
انگار که همه بهنوعی با آن روبهرو میشوند و در عمل زندگی بسیار طاقتفرساست؛ چون زندگی روزمره به این وضعیت قطع آب و برق گره میخورد. قبلاً به رعایت الگوی مصرف باور داشتیم اما الان برای من کمرنگ شده است و وقتی با کمآبی روبهرو میشویم مدام به خودم یادآوری نمیکنم که باید مصرف را بیشتر از قبل کاهش دهم. فکر میکنم توان من بهعنوان یک شهروند به حل این حجم از ناترازی نمیرسد و اگر همه ما اصلاح الگوی مصرف داشته باشیم، ما در هدررفت منابع نقشی نداریم و ناامیدکنندهترین حسی است که درحالحاضر آن را تجربه میکنم.»
خلاف او، روحالله شکل دیگری از مواجهه با این بحران را در پیش گرفته است: «بیحس» شدن؛ چون اطمینان دارد که بهزودی با بحرانهای مشابهی روبهرو میشود که به اصل ملزومات زندگی برمیگردد: «در این شرایط، نه خودم میتونم کاری انجام بدم، نه بهنظر میرسه کسی توجهی داشته باشه. کمبود آب نباشه، کمبود نان، نان نه بنزین، بنزین نه برق، شاید هم همه با هم. کلاً زیر بار این مدل فشارها دیگه اصلاً واکنش احساسیم خاموششده. فقط میدونم اون اولین لحظه که مستقیم مواجه میشم از سر خشم فلج میشم و باز اونموقع هم البته کاری ازم برنمیاد. این جواب صادقانه منه. سِر شدم.»
حالا ایران ششمین پاییز خشک خود را پشتسر میگذارد و وضعیت سدهای کشور به مرحله بحرانی رسیده است. از ابتدای سال آبی تا سیزدهم آبانماه، حجم ورودی آب به مخازن سدها تنها یکمیلیارد و ۷۰ میلیون مترمکعب بوده که نسبت به دو میلیارد و ۸۲۰ میلیون مترمکعب مدت مشابه پارسال، کاهش ۴۰ درصدی را نشان میدهد. حجم فعلی ذخایر آبی کشور به ۱۶ میلیارد و ۹۵۰ میلیون مترمکعب رسیده؛ درحالیکه سال گذشته این رقم ۲۲ میلیارد و ۷۵۰ میلیون مترمکعب بود. بهعبارتی اکنون تنها ۳۳ درصد ظرفیت سدهای کشور پر است و ۶۷ درصد آنها خالی ماندهاند.
راما حبیبی، معاون حفاظت و بهرهبرداری آب استان تهران هم مدتی پیش وضعیت آب در تهران را بهشکل دیگری توصیف کرد و گفت که در 60 سال گذشته اولینبار است که پنج سال پیاپی خشکسالی را پشتسر میگذاریم و از ابتدای مهرماه امسال که سال آبی آغاز میشود، میزان بارشها صفر بوده است. این خبرها نوع تازهای از اضطراب را ساخته که روانپزشکان به آن «اضطراب اقلیمی» میگویند و شهروندان ایرانی هم آن را تجربه میکنند. پژوهشهایی درباره این مفهوم تازه در روانپزشکی انجام شده که نشان میدهد نهتنها مردم ایران، بلکه بخش زیادی از شهروندان جهان با اضطراب اقلیمی درگیرند.
طبق این مطالعات بسیاری از افراد حتی بدون تجربه مستقیم از بلایای طبیعی یا مخاطرات محیطزیستی تحتتاثیر اطلاعات منتشرشده در رسانهها، شبکههای اجتماعی و افزایش آگاهی عمومی، احساساتی همچون نگرانی، ترس، گناه، خشم یا درماندگی را تجربه میکنند. این واکنشها که بهطور فزایندهای در جوامع مختلف مشاهده میشود «اضطراب اقلیمی» یا «اضطراب محیطی» نامیده میشود؛ پدیدهای نوظهور که بازتابی از تنشهای روانی فردی و جمعی در مواجهه با مخاطرات محیطزیستی است.
در مورد ماهیت اضطراب اقلیمی نیز دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که باید آن را نوعی اختلال اضطرابی مجزا در نظر گرفت درحالیکه دیگران آن را مشابه دیگر انواع اضطراب، واکنشی به رویدادهای بیرونی میدانند. همچنین دیدگاهی وجود دارد که اضطراب اقلیمی را شکلی از اضطراب وجودی تلقی میکند؛ احساسی عمیق از بیثباتی و تهدید درباره آینده بشر و کرهزمین که بیشازآنکه صرفاً شناختی باشد، بازتابی از بحرانهای معنایی و اخلاقی عصر حاضر است.
63 درصد؛ میزان اضطراب اقلیمی در ایران
در پژوهشی با عنوان «اضطراب اقلیمی، رفاه و اقدامات طرفدار محیطزیست: همبستگیهای واکنشهای عاطفی منفی به تغییرات اقلیمی در ۳۲ کشور» که در سال 2022 و با بیش از 12 هزار شرکتکننده انجام گرفته، رابطه اضطراب اقلیمی با عوامل مختلف فردی و اجتماعی بررسی شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که اضطراب اقلیمی، ارتباط معناداری با میزان دریافت اطلاعات درباره پیامدهای تغییرات اقلیمی، میزان توجه به این اطلاعات و ادراک از هنجارهای اجتماعی درباره پاسخهای هیجانی به این پدیده دارد. طبق نتایج این مطالعه، ارتباط اضطراب اقلیمی با رفتارهای محیطزیستی در برخی کشورها بسیار قویتر است.
در بسیاری از کشورها این اضطراب به کنشهای محیطزیستی فردی یا جمعی منجر میشود اما در کشورهایی مانند مصر، پاکستان و ایران این ارتباط ضعیف گزارش شده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که اضطراب اقلیمی در کشورهایی با سطوح بالاتر فردگرایی و تولید ناخالص داخلی بیشتر، با اقدامات محیطزیستی و حمایت از سیاستهای اقلیمی در ارتباط است برای مثال ارتباط میان این نوع اضطراب و رفتارهای حامی محیطزیست در کشورهایی با تولید ناخالص داخلی بیشتر، معنادارتر و قویتر بوده است.
طبق این پژوهش بیشترین نگرانی (شدید یا بسیار شدید) درخصوص تغییرات اقلیمی نیز در اسپانیا با 77/6 درصد و کمترین میزان در روسیه با 6/9 درصد گزارش شد و میانگین این نگرانی در کل نمونه 46/8 درصد بود. طبق نتایج این پژوهش، 34/7 درصد از شهروندان ایرانی مشارکتکننده با احساس تنش زیاد یا بسیار زیاد نسبت به تغییرات اقلیمی روبهرو بودهاند. علاوه بر این 28/5 درصد نیز نسبت به آن اضطراب زیاد یا بسیار زیاد، 42/1 درصد نگرانی زیاد یا بسیار زیاد و 26/2 درصد نیز نسبت به آن ترس زیاد یا بسیار زیاد داشتهاند.
مهتاب معتمد، روانپزشک و استادیار گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران، در مقالهای با عنوان «اضطراب اقلیمی: نگرانی نوظهور سلامت روان در مواجهه با مخاطرات زیستمحیطی» به همین موضوع پرداخته و از نتایج پژوهش مورد اشاره گفته است. او در گفتوگو با «هممیهن» توضیح میدهد که تغییرات اقلیمی و محیطزیستی به اشکال مختلفی میتوانند روی سلامت روان انسان تاثیرگذار باشند.
به گفته او بخشی از این تغییرات، زیستی است و مطالعات زیادی روی آنها انجام شده است؛ مثل تاثیر بالا رفتن دمای هوا، افزایش آلودگیهای محیطزیستی و انواع آلایندهها روی سلامت روان افراد: «در برخی از این مطالعات مشاهده شده است که مجموع این تغییرات میتوانند گاهی باعث اختلالات شناختی مانند آلزایمر و دمانس شوند یا با آن مرتبط باشند.
مطالعاتی نیز درباره ارتباط محدود مسائل محیطزیستی با افزایش ریسک خودکشی و افسردگی و عود اسکیزوفرنی وجود دارد، بااینحال منظور موارد نگرانکننده نیست. علاوه بر این مطالعاتی قدیمیتر نیز وجود دارد که نشان میدهد آبوهوا در کیفیت کار افراد نیز تاثیرگذار است و ممکن است باعث افزایش خشم آنها شود. در مواردی نیز تغییرات آبوهوایی جدیتر باعث مهاجرت یا تروما و اختلالات پسازسانحه میشود. مثل مواردی که مردم با تبعات تغییرات اقلیمی یعنی سیلهای سنگین، بهمن، گردباد و موارد دیگر روبهرو شدهاند.»
او میگوید در سالهای اخیر وقتی از اضطراب اقلیمی یا محیطزیستی صحبت میشود، آنچه بیشتر مدنظر قرار دارد این است که لزوماً فرد بهصورت مستقیم تحتتاثیر تغییرات اقلیمی قرار نگرفته یا در فضایی بسیار آشفته نبوده است، اما با اضطراب اقلیمی روبهروست؛ نوعی از اضطرابهای وجودی یا اگزیستانسیال: «در این نوع از اضطراب فرد نگران چیزی است که قبلاً در محیطزیست خودش وجود داشته و حالا در حال فروپاشی است. این شرایط میتواند برای افراد اضطراب ایجاد کند. مفهوم اضطراب اقلیمی تقریباً جدید است و بهتازگی در ادبیات روانپزشکی و محیطزیستی استفاده میشود.»
معتمد توضیح میدهد که این نوع اضطراب بهشکل مثبت یا منفی میتواند روی فرد تاثیرگذار باشد: «شکل منفی این اضطراب بهصورت غمگین شدن، افسردگی و احساس استیصال بسیار و درماندگی در برابر یک اتفاق خارج از کنترل بروز میکند. همه این موارد هم میتواند روی عملکرد افرد تاثیرگذار باشد. بخش مثبت این اضطراب نیز مربوط به بروز رفتارهای حمایت از محیطزیست است؛ در برخی کشورها وقتی اضطراب اقلیمی بین جمعیت ایجاد میشود، رفتارهای حمایت از محیطزیست بیشتر میشود؛ یعنی افراد تمایل بیشتری برای انجام فعالیتهای محیطزیستی دارند.»
به گفته این روانپزشک، در برخی مطالعات که در کشورهای اروپایی درباره تفاوت میزان این اضطراب در جوامع روستایی و شهری انجام شده، مشخص شده است که جمعیت روستایی کمتر نگران نسبت به تغییرات اقلیمی نگران بودهاند اما عملکردهای آنها در راستای حمایت از محیطزیست بهتر از جمعیت شهری بود؛ درحالیکه جمعیت شهری نگرانی بیشتری نسبت به این تغییرات داشتند.
معتمد اعتقاد دارد که اضطراب ناشی از کمبود آب و خشکسالی را هم میتوان نوعی اضطراب اقلیمی دانست، بااینحال هنوز نمیتوان این اضطراب را بهعنوان اختلالی جداگانه در نظر گرفت؛ چون مطالعهای روی آن انجام نشده است: «این اضطراب بیشتر از جنس همان اضطرابهای وجودی است و نیاز به مداخلات اجتماعی و برطرف شدن منشأ این اضطراب دارد.
در جوامعی که سرمایه اجتماعی و اعتماد افراد به فعالیتهای دولت در زمینه اقدامات اجتماعی محیطزیستی بیشتر باشد، این اضطراب میتواند منجر به فعالیتهای سازنده محیطزیستی شود اما در جوامعی که اعتماد زیادی به قانونگذار وجود ندارد، افراد چندان به این موضوع توجه نمیکنند و اضطراب آنها نتیجه مثبتی ندارد.»
ناآماده در برابر بحران
حالا که کمبود آب در ایران از مرحله بحران گذشته است، «مردم» به تنها راه نجات از شرایط فعلی تبدیل شدهاند؛ نمونهاش مردادماه امسال بود که رئیسجمهور در جریان بازدید از سد کرج گفته بود: «وضعیت موجود را میتوان به ثبات رساند اما درخواست ادامه صرفهجویی از مردم را داریم». با وجود اینکه خشکسالی و افزایش مصرف درنتیجه رشد جمعیت نقش مهمی در این شرایط دارند، اما پژوهشیکه در مجله Nature Sustainability در سال 2023 منتشر شده است، پرده از جنبه دیگری برمیدارد که کمتر به آن پرداخته شده است؛ نابرابری اجتماعی. حمید پشتوان، پژوهشگر آب، مدتی پیش در روزنامه هممیهن یادداشتی درباره این مفهوم نوشت و با استناد به نتایج مطالعه، توضیح داد که در بسیاری از کلانشهرها، مصرف افراطی و ناپایدار آب توسط اقلیتی مرفه و برخوردار، عامل مهم و درعینحال کمتر دیدهشده در شکلگیری بحرانهای آب شهری است؛ بحرانیکه بار اصلیاش بر دوش اکثریت جامعه تحمیل میشود.
این پژوهش برای روشنترشدن موضوع، بحران آب کیپتاون در آفریقای جنوبی را بررسی کرده است. در سال ۲۰۱۸ این شهر تا آستانه آن پیش رفت که به نخستین کلانشهر جهان تبدیل شود که منابع آبی آن بهطورکامل تمام میشود؛ وضعیتیکه با نام «روز صفر» معروف شد. در آستانه این بحران، مسئولان مدام از شهروندان میخواستند تا در مصرف آب صرفهجویی کنند، اما یافتههای پژوهشگران نشان میدهد که الگوی کمبود آب در شهر یکدست نبود؛ اقلیتی برخوردار و ثروتمند، سهم بسیار بزرگی از منابع آب شهری را به مصرف میرساندند.
دادههای این پژوهش نشان داد که تنها ۱۴ درصد مصرفکنندگان آب، بیش از نیمی از کل مصرف شهر را به خود اختصاص داده بودند. هرچند تمرکز این مطالعه بر شهر کیپتاون بوده است، اما پیام آن محدود به یک شهر خاص نیست و میتواند برای درک بحرانهای آب در بسیاری از کلانشهرهای دیگر ازجمله تهران نیز بهکار آید. محمدرضا بختیاری، مدیرعامل وقت شرکت آب و فاضلاب استان تهران در مصاحبهای در سال 1399 گفته بود که 4۷ درصد آب شرب پایتخت در مناطق یک تا سه مصرف میشود و سرانه مصرف آب در مناطق یک تا سه تهران، ۴۳۰ لیتر بهازای هر نفر است. این مصرف نابرابر، ساختار تأمین و مصرف را بهشدت آسیبپذیر میکند.
درحالیکه اکثریت شهروندان، آب را با صرفهجویی و فقط برای نیازهای ابتدایی همچون آشامیدن، بهداشت و پختوپز به کار میبرند، گروهی محدود از ثروتمندان، آب را برای مصارف لوکس و غیرضروری استفاده میکنند؛ باغهای وسیع و همیشهسبز، استخرهای خصوصی که برای پُرشدن به هزاران لیتر آب نیاز دارند و چمنهایی که آبیاری مداوم میطلبند، آن هم درست زمانیکه مخازن اصلی شهر خالیتر و خالیتر میشوند.
حالا حمید پشتوان، از چشمانداز بحران آب در ایران و ارتباط آن با مردم میگوید و اعتقاد دارد که متولیان آب، برنامه و چشمانداز روشنی برای تحولات پیشرو، روند خشکسالی و الگوی مصرف ندارند:« کشور آفریقای جنوبی به الگویی جدی در زمینه مدیریت آب تبدیل شده است و با این پیشزمینه، با ابداع «روز صفر آبی» توانست شرایط اضطرار را برای مردم، ملموس و قابل درک کند. ما در ایران واقعاً خوششانس بودیم که آفریقای جنوبی پیش از ما این مسیر را طی کرد و تجربهاش را در اختیار جهان گذاشت تا کشورهایی مانند ایران بتوانند از این الگو برای ارتقای ظرفیت و آمادگی رویارویی با چنین بحرانی بیاموزند. ما چیزی به نام مدیریت بحران آب برای ورود به دوران اضطرار نداریم و نمیدانیم باید چه کنیم.
او از تجربه آفریقای جنوبی در همراه کردن مردم برای کاهش سرانه مصرف آب میگوید و توضیح میدهد: « در آفریقای جنوبی با تشدید روند خشکسالی و تشدید بحران آب، به شکل رسمی اعلام شد که این کشور وارد شرایط اضطراری شده است و بر اساس روند کاهش ذخایر سدها و الگوی مصرف، اقدامات روشن برای مدیریت این دوره برنامهریزی شد، اما چنین برنامهای در ایران وجود ندارد. هرچند آمارهایی درباره ضرورت صرفهجویی منتشر میشود، اما این پیامها با ادبیاتی بیان میشود که عملاً حالت اضطرار را از بین میبرد و نمیتواند حس ضرورت و همراهی اجتماعی لازم را در مردم ایجاد کند.
در تجربه آفریقای جنوبی روز صفر کارکرد ارتباطی پیدا کرد و نوعی اغراق هدفمند بود که بتواند حالت اضطرار را در مردم ایجاد کند. تمام اطلاعات به صورت آنلاین در اختیار مردم بود و آنها در جریان شرایط قرار داشتند. سیاستگذاران این کشور هم در آخرین مرحله برنامه اضطراری خود، هدف کاهش مصرف سرانه آب را حداکثر 50 لیتر قرار دادند که به عنوان حق پایه بشری در گفتمان آب مطرح میشود و مردم هم به صورت داوطلبانه همراهی کردند. اما ما هنوز نمیدانیم افق مدیریت منابع آب برای زمستان چطور است؟ چه سناریویی برای این فصل وجود دارد؟
پشتوان تاکید میکند روز صفر به معنای صفر مطلق آب نبود، بلکه در آفریقای جنوبی برای حفظ شرایط اضطرار و به صورت هدفمند مطرح شد: « در شرایط فعلی محدودیتهای آبی در ایران بسیار زیاد است و با وجود افزایش تعداد چاههای حفر شده، آبدهی سفرههای آب زیرزمینی کاهش پیدا کرده است. در این شرایط تنها پتانسیل عبور از این مرحله مردماند و نحوه مشارکت آنها به بحثهای سیاسی مربوط است. حالا شهروندان باید به صورت داوطلبانه تصمیم بگیرند که میزان مصرف را کاهش دهند. این همراهی هم نیازمند شفافیت است و با این شیوه پیامرسانی و درخواست و توصیه، مردم اعتماد نمیکنند و شرایط اضطرار ایجاد نمیشود.»
او از تجربه اردن به عنوان یکی از کشورهای درگیر بحران آب میگوید و تخمین میزند که یکی از سناریوهای محتمل برای ایران، عادت کردن مردم به شرایط اضطرار است:« مردم اردن در پایتخت این کشور سالهاست که خودشان را با بحران شدید آب تطبیق دادهاند. با توجه به اینکه در امان-پایتخت اردن- در طول هفته سه تا چهار روز از شبکه آب شهری آب تامین میشود، ساکنان آن از مخازن ذخیره آب استفاده کنند و بازاری برای فروش آب شکل گرفته است. ما تجربه جیرهبندی آب تهران را در اواخر دهه 70 شمسی داشتیم اما الان با اکراه از آن صحبت میشود.
بهتر بود جیرهبندی آب در تابستان اعمال میشد تا بیشترین حجم منابع حفظ شود، اما این اتفاق نیفتاد. همچنین لازم است روشن شود که کاهش فشار آب تا چه میزان مصرف را کاهش داده است؛ زیرا این سیاست، با هدف تأثیرگذاری بر رفتار مردم در مصرف، چندان مؤثر نیست و عمدتاً برای کاهش هدررفت آب در شبکه به کار گرفته میشود. حتی مسئولان نیز اطلاعات دقیقی درباره نحوه استفاده مردم از پمپها و مخازن خانگی و مشخصات آنها در دست ندارند. مجموعه این شرایط، تصمیمگیریها و اقدامات پراکنده، تصویری مبهم از آینده آبی ایران ایجاد کرده است. یکی از سناریوهای محتمل این است که جامعه ناچار شود به شرایط اضطرار آبی عادت کند؛ چرا که همیشه با محدودیتهای طبیعی و شکاف گسترده میان تقاضا و منابع آب روبهرو هستیم. تجربه یک دوره خشکسالی شدید، این روند را دشوارتر خواهد کرد و حتی پس از آن، شکاف میان نیاز و منابع همچنان پابرجا خواهد ماند.»
پیشبینیهای غیردقیق
پژوهش «به سوی یک روز صفر جهانی؟ ارزیابی عرضه و تقاضای آب فعلی و آینده در ۱۲ کلانشهر بهسرعت در حال توسعه» نگاهی به بحران آب در این 12 کلانشهر ازجمله ایران داشته و وضعیت آنها را تشریح کرده است. این مقاله در سال 2020 نوشته شده است و وضعیت عرضه و تقاضای آب را در ۱۲ مگاشهر یعنی قاهره، دهلی، داکا، هوشی مینه، جاکارتا، کلکلته لاگوس، لاهور، مانیلا، مکزیکوسیتی، بمبئی و تهران که میزبان ۱۹۴ میلیون نفر هستند، بررسی میکند.
نتایج آن در ۱۱ شهر، تقاضای آب از عرضه پیشی گرفته و کمبود مجموعاً 5/27 میلیارد مترمکعب است. میزان هدررفت فیزیکی آب به 4/7 میلیارد مترمکعب در سال میرسد؛ مقداریکه میتواند آب مورد نیاز تقریباً ۱۰۰ میلیون نفر را با مصرف روزانه ۱۳۵ لیتر تأمین کند. براساس پیشبینیهای جمعیتی، تقاضای آب ممکن است تا ۳۹ درصد نسبت به امروز افزایش یابد.
در این پژوهش مطرح میشود که رویدادهای آینده «روز صفر» ممکن است نه بهدلیل کاهش عرضه ناشی از شرایط اقلیمی، بلکه بهدلیل افزایش تقاضا رخ دهند. برای جلوگیری از پیامدهای ویرانگر چنین وضعیتی، مدیریت سختگیرانه تقاضا، اصلاحات حکمرانی، سرمایهگذاری در زیرساختها و افزایش ظرفیت تأمین آب ضروری است.
تحلیلهای فرضی نشان میدهد، کاهش مصرف بسیار مؤثرتر از کاهش هدررفت آب در برطرفکردن کمبودهاست. بااینحال هر دو رویکرد باید همزمان در نظر گرفته شوند تا پایداری مگاشهرهای جهان تضمین شود. در بخشی از این مطالعه نوشته شده است که لاهور، تهران، کلکته، قاهره، لاگوس، بمبئی و دهلی در مناطقی قرار دارند که میزان آب شیرین تجدیدشونده سالانه آنها، کمتر از آستانه تعریفشده برای «کمبود آب» است.
محسن موسویخوانساری، کارشناس حوزه آب هم معتقد است که هنوز برای قضاوت درباره وضعیت سال آبی 1405-1404زود است؛ چون ماههای پربارش در پیش است و باید تا ماههای دی و بهمن صبر کنیم. او به «هممیهن» میگوید: «تغییرات اقلیمی باعثشده است که پیشبینیها با تردید انجام شود؛ چون شرایط فعلی ناشی از تغییر اقلیم و افزایش دماست و سیلها، خشکسالی و بارشها شدید شده است. برای ماههای آذر و دی پیشبینیهایی انجامشده اما دقیق نیست و اتفاقات زیادی ممکن است رخ دهد.»
او معتقد است، توصیهها درباره جلوگیری از هدررفت آب دربخشهای مختلف بیپاسخ مانده است و در این شرایط صرفهجویی از طرف مردم نتیجهبخش است: «گاهی در شبکه شهری تا 30 درصد از آب هدر میرود، آبیاری فضای سبز توسط شهرداری و سایر موارد هم وجود دارد و گفته شده اما به آن توجه نشده است. در این شرایط اگر مردم بهویژه در بخش کشاورزی صرفهجویی کنند، به اقتصاد کشور کمک میشود.»
او مدیریت فعلی حوزه آب را منفعلانه نمیداند و اعتقاد دارد حکمران آب فقط وزارت نیرو نیست و بسیاری از وزارتخانهها درگیرند: «درحالحاضر قوه مقننه الان نقش مهمی دارد و میتوان در موارد زیادی مثل چاههای غیرمجاز ورود و کمک کند. ما الان بیشتر مشکل وزارتخانههای دیگر را داریم مثل صداوسیما که باید اطلاعرسانی کند اما کمتر به این موضوع پرداخته میشود.
درباره تاثیر منفی یا مثبت طرحهای انتقال آب به تهران مانند طرح طالقان باید پرسید، آیا جایگزینی دارند یا خیر؟ قطعاً جایگزینی در این مدت کوتاه ندارند، اما در طولانیمدت پاسخگو نیست. ما اشتباه کردیم در تهران این جمعیت را مستقر کردیم. تهران آبی با سیاسی فرق دارد؛ تهران آبی از ورامین تا البرز است و حدود 20 میلیون نفر است. این حوضه آبریز تهران آبی نمیتواند پاسخگوی نیاز این جمعیت باشد و باید به فکر انتقال جمعیت بهسمت سواحل جنوبی باشیم.»


















