نماد آخرین خبر

معمای قتل رزم آرا 64 ساله شد

منبع
عصر ايران
بروزرسانی
معمای قتل رزم آرا 64 ساله شد
عصر ايران/ متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. ترور پر رمز و راز نخست وزير نظامي ايران در سال 1329 را مي توان با ترور جان. اف کندي در آمريکا در 13 سال بعد از آن مقايسه کرد که معماي آن نيزهنوز ناگشوده باقي مانده است... اسفند، ماه مناسبت هاي تاريخي است. مناسبت هايي که هر چند درباره آنها بسيار گفته شده اماحکايت ها همه مانند هم نيست. از اين رو مکرر نمي شود و همچنان جذاب است. يکي سوم اسفند 1299 است که روايت واحدي وجود ندارد زيرا برخي سيد ضياء الدين طباطبايي را نقش اول کودتا مي دانند و بعضي معتقدند از همان ابتدا با رضاخان توافق شده بود منتها چون سواد او محدود به خواندن بود و نوشتن را چندان نمي دانست يک روزنامه نگار يا روزنامه دار در کنار او قرار گرفت. درباره نهم اسفند 1331 نيز که به تازگي نوشته بودم، اختلاف وجود دارد. اين که آيا دکتر مصدق مي خواست با پيشنهاد سفر به خارج از کشور براي رفع ملال، محمد رضا شاه جوان را به سرنوشت احمد شاه قاجار دچار کند تا دور از ايران روزگار بگذراند يا شاه دسيسه چيده بود و قصد جان نخست وزير ملي را داشت؟ مناسبت تاريخي ديگر که باز مربوط به همين بازه زماني است قتل سپهبد حاجعلي رزم آراست که در 16 اسفند 1329 اتفاق افتاد و اگر چه قتل به نام خليل طهماسبي عضو فداييان اسلام نوشته مي شود اما حتي بر سر اين که گلوله توسط او شليک شده يا به ضرب تيري ديگر از پا درآمده بحث و اختلاف است و طي 64 سالي که از اين رخداد مي گذرد ابهامات همچنان باقي است. ترور معماگونه و پر رمز و راز رزم آرا را مي توان با ترور جان.اف کندي در آمريکا در 13 سال بعد از آن مقايسه کرد که معماي آن نيز هنوز ناگشوده باقي مانده و با قتل نزديکان و متهمان پيچيده تر هم شده است. البته کندي در آمريکا محبوبيت داشت و رزم آرا چهره محبوبي در ايران نبود چون در صف مقابل دکتر مصدق تعريف مي شد و آشکارا توان ملي کردن صنعت نفت را به سخره گرفته بود. روايت رسمي اين است که ترور به دست فداييان اسلام اتفاق افتاد اما روايت هاي ديگر از امير اسدالله علم تا سيد ضياء الدين طباطبايي و حتي از جبهه ملي تا شخص شاه را در اين ترور نقش آفرين مي دانند. اما چه کار فداييان اسلام بوده باشد و چه نه در اين شکي نيست که همه بازيگران سياسي ديگر از اين ترور خرسند شدند. چون راه را براي ملي شدن صنعت نفت و نخست وزيري مصدق هموار کرد و شاه نيز از رنج حسادت و کابوس کودتا خلاص شد. 16 اسفند 1329 نخست وزير ايران که از امراي بسيار کارآزموده و با هوش نظامي بالا در ارتش بود براي شرکت در مجلس ترحيم آيت الله فيض به مسجد شاه تهران (اکنون مسجد امام خميني) رفت و با گلوله اي که به خليل طهماسبي نسبت داده شد در حياط مسجد جان سپرد. در حالي که امير اسدالله علم او را همراهي مي کرد و خراشي هم نديد. چنانچه روايت هاي متفاوت و بعضا متضاد ترور را در کنار هم قرار دهيم پازلي تشکيل مي شود که شايد به حل معما کمک کند: 1- سيد محمد علي شوشتري – خفيه نويس رضا شاه پهلوي- در کتاب خاطرات خود مي نويسد وقتي رزم آرا حکم عزل کفيل فرمانداري گرگان را صادر مي کند در حالي که خود او قول ارتقا داده بوداز شدت ناراحتي نزد سيد ضيا مي رود و شرح ديدار را چنين باز مي گويد:«گفتم آقا مي خواهم اين قزاق را استيضاح کنم. سيد ضيا گفت: بعد چه مي شود؟ گفتم: بيندازمش بيرون. گفت: نه شما او را آورده ايد و نه شما مي توانيد او را بيرون کنيد. گفتم اين توهين ( تلگراف عزل) را چه کنم؟ گفت: کار فروغي را من درست مي کنم. اين مردک قزاق (رزم آرا) هم چنان از صحنه سياست ايران خواهد رفت که ديگر بر نخواهد گشت.»- [ کتاب خاطرات سياسي خفيه نويس- نشر مرکز] 2- سيد ضيا اما در خاطرات خود به گونه اي نقل مي کند که انگار شخص شاه از پيش در جريان ترور و حتي منتظر وقوع حادثه بوده است: «خدمت اعليحضرت بودم تا مشورتي داشته باشم...اما نوعي حواس پرتي و پريشان خاطري در ايشان مي ديدم. مدام به ساعت نگاه مي کردند. به تلفن خيره مي شدند و اصلا حواس شان به من نبود...در اين اثنا در باز شد. کسي شتاب زده بر آستانه در ظاهر شد و بدون اين که مرا ديده باشد يا بر اثر هيجان با صداي بلند گفت: تمام شد قربان! اعليحضرت راحت توي صندلي افتاد و چشم ها را بست و پس از لحظه اي گشود و به من گفت : آقا! فردا پس فردا بياييد تا حرف مان را تمام کنيم.»- [ سيد ضياء – مرد اول يا دوم کودتا- صدر الدين الهي – انتشارات کتاب آمريکا] 3- امير اسد الله علم که در آن موقع وزير کار بود و از نزديک ترين چهره ها به شاه تا پايان عمر خود به حساب مي آمد در يادداشت هاي روز 27 بهمن 1349 مي نويسد: « در هواپيما نشسته بوديم. به سوييس مي رفتيم. شاهنشاه صحبت عجيبي فرمودند. ... هر که با من در افتاده از بين رفته...مثال برادران کندي را مي زدند...در داخله هم مصدق و تا اندازه اي قوام السطنه و رزم آرا که من يقين داشتم خيال سوء نيت به شاه داشت کشته شد. هنگام کشته شدن او من همراه او بودم. او نخست وزير بود و من وزير کار. با هم به مجلس فاتحه در مسجد شاه رفته بوديم. چندين گلوله به او خورد ولي من جان سالم به در بردم. در حالي که داشتم با او درگوشي صحبت مي کردم.» 4- مهندس عزت الله سحابي در صفحه 99 کتاب خاطرات خود (نيم قرن خاطره و تجربه) مي نويسد: « در جلسه اي با حضور نواب صفوي از فداييان اسلام و دکتر فاطمي، بقايي، مکي ، شايگان از جبهه ملي و البته بدون حضور مصدق و کاشاني برخي از چهره هاي جبهه ملي گفتند شاه فعلا خطرناک نيست و کارها زير سر رزم آراست.نواب، فنجان چاي خود را بر مي گرداند و مي گويد: به فرض که رزم آرا ساقط شد. آيا شما قول مي دهيد احکام اسلامي را اجرا کنيد؟» گفته مي شود مهم ترين دليل مخالفت بعدي نواب صفوي با مصدق همين بود که معتقد بود راه را آنان هموار کردند ولي جبهه ملي و مصدق به قول خود براي اجراي احکام اسلامي عمل نمي کنند و تنها دو پروژه نفت و انتخابات را در نظر دارند. 5- سرهنگ مصور رحماني در خاطرات خود مي نويسد: «زندانيان هم بند خليل طهماسبي معتقد بودند تير او موجب قتل رزم آرا نشده . البته او تيري انداخته بود ولي آن تير اصابت نکرده است. زيرا شش تير کوچک او کاليبر کوچک و سرعت اوليه کمي دارد حال آن که وسعت زياد زخم گلوله و نفوذ عميق آن دربدن رزم آرا نشان مي داد گلوله ازسلاح کمري کلت و با کاليبر بزرگ رها شده که تنها ارتش در اختيار داشت.» 6- احتمالا اين پرسش پديد مي آيد که چرا روايت خود خليل طهماسبي نقل نمي شود و اگر او ضارب نبوده چرا انکار نمي کرد؟ ماجرا از اين قرار است که در 16 مرداد 1331 نمايندگان در اقدامي بسيار کم سابقه طرحي را با قيد سه فوريت امضا و از جانب ملت ايران حکم تبرئه صادر کردند: «ماده واحده: چون جنايت حاج علي رزم آرا و حمايت او از اجانب بر ملت ايران ثابت است بر فرض که قاتل او استاد خليل طهماسبي باشد از نظر ملت ايران بي گناه شناخته وتبرئه مي شود.» - [مذاکرات مجلس شوراي ملي – 22 مرداد 1331] سرهنگ مصور رحماني مي نويسد: « خليل طهماسبي با اتکا به فضاي ايجاد شده و عفو پس از آن سعي داشت ترور را به خود منتسب کند و به عکس بعد از کودتاي 28 مرداد هر چه سعي کرد اين ترور را از خود باز کند تلاش او به جايي نرسيد.» 7- محمد مهدي عبد خدايي از اعضاي فداييان اسلام و ضارب دکتر فاطمي در نوجواني اما مي گويد: « اين تحليل که ترور رزم آرا کار فداييان اسلام نبوده قبل از انقلاب مطرح نبود و بعد از انقلاب جبهه ملي مطرح کرد تا مصدق در قضيه ملي شدن نفت يگانه باشد. حاج مهدي عراقي در خاطرات خود مي نويسد: در جلسه اي با جبهه ملي تصميم به ترور رزم آرا گرفته شد و ما به خليل طهماسبي مي گفتيم :حضرت. قتل سياسي با قتل شخصي متفاوت است و تنها گروهي که قتل رزم آرا پذيرفت نيز فداييان اسلام بود.» 8- دخالت دربار و شخص امير اسدالله علم نيز مطرح شده است. اصرار شاه بر اين که علم حتما همراه رزم آرا باشد از دلايل اين گمانه زني است. مهندس سحابي مي نويسد: «عده اي از محققين را نظر بر اين است که گلوله اي که رزم آرا را از پا درآورد از سوي يکي از محافظين خود او و با هدايت شاه و دربار شليک شده باشد. شاه نگران کودتا بود. اما ترور رزم آرا در هر حال در برنامه فداييان اسلام بود.» نويسنده اين سطور از نتيجه گيري و تاييد يکي از احتمالات مي پرهيزد هر چند که اين معما تا اندازه اي براي خود او حل شده است. راز آن هم اين است که قول دوم و مستقيم سيد ضيا از ديدار با شاه را که به دروغ زني شهره بود نپذيريم و قول هاي ديگر را کنار هم قرار دهيم . به اين پازل اما بسنده نمي کنم و بيشتر به خاطره اي شخصي اتکا مي کنم. همان روزي که در دفتر مرحوم حاج علي اکبر پور استاد عضو قديمي فداييان اسلام از زبان او شنيدم :«آخرين بار که به ديدن مرحوم نواب رفتم از ديدن سيد ضياء الدين طباطبايي يکه خوردم.» * «حاج» بخشي از نام رزم آرا بود زيرا در شب عيد قربان به دنيا آمد ( 10 فروردين 1280 خورشيدي) مهرداد خدير