اعتماد نوشت: زیر پوست ائتلاف؛ اصول گرایان به دنبال یارگیری در شهرستان ها
اعتماد
بروزرسانی
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
با اينکه تمام گروههاي اصولگرا، به جز حاميان آيتالله مصباح هميشه از چتر واحد جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم و لزوم پيروي از نظرات اين دو نهاد روحاني سخن ميگويند اما اين سخن گفتن دليل بر اين نيست که آنها منتظر به نتيجه رسيدن جلسات همانديشي و وحدتساز جامعتين بمانند چه آنکه تجربه نشان داده بعيد نيست جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين قم که حالا آيتالله مصباح را هم به عنوان ضلع سوم کنار خود ميبينند به نتيجه واحدي دست يابند. حتي در صورت دستيابي به نتيجه راه سخت چانهزني براي انتخاب کانديداها در حوزههاي مختلف انتخابيه تازه آغاز ميشود. در آن زمان هر گروهي تلاش ميکند تا کانديداهاي مورد نظر خود را در ليست مورد حمايت اصولگرايان قرار دهد. به همين دلايل اين روزها شاخههاي مختلف اصولگرايي اگرچه عنوان ميکنند کار انتخاباتي را آغاز نکردهاند اما بهشدت در حال يارگيري از ميان اصولگراياني هستند که در مظان کانديداتوري قرار گرفتهاند. اگرچه تعداي از مهمترين احزاب و جريانهاي اصولگرا تحت عنوان جبهه پيروان خط امام و رهبري ليست نهايي را ارايه خواهند کرد اما رقابتهاي درون گروهي ميتواند باعث شود کانديداهاي اختصاصي احزاب به ليست واحد – در صورت دستيابي به آن - راه يابند.
موتلفه اسلامي
در اين ميان شانس گروههايي که دفاتر و تشکيلات استاني فعالي دارند بالاتر است. حزب موتلفه اسلامي که با ٢١٠ دفتر در شهرستانها بيشترين دفاتر حزبي را در ميان اصولگرايان داراست از اين لحاظ بايد دست بالا را داشته باشد. اما عملا چنين اتفاقي رخ نداده است. موتلفهايها اگرچه با محوريت اسدالله بادامچيان در پي شناسايي چهرههاي نزديک به خود هستند اما به دليل کماثر بودنشان به ويژه در شهرستانها در طول سالهاي گذشته با ريزش عضو فعال مواجه شدهاند و عملا با فاصلهاي که از جوانان اصولگرا گرفتهاند در راه يارگيري موفقيت چشمگيري به دست نياوردهاند. البته در صورت اجماع کامل اصولگرايان يا چند دستگي آنها، موتلفه به طور سنتي در برخي حوزههاي انتخابيه حرف اول را ميزند اما اگر فضا در دست تندروهاي اصولگرا بيفتد بعيد نيست اين سنتهاي ديرين اصولگرايي نيز دستخوش تغييراتي جدي شود. نقطه قوت موتلفه نسبت به ساير گروههاي اصولگرا منابع مالي اين جريان در فرآيند انتخابات است. موتلفه با پيوندي که از گذشته با نهاد بازار داشته هميشه چهرههاي بزرگ اقتصادي اصولگرا را نمايندگي ميکرده است و در طول ادوار گذشته انتخابات بخش عمدهاي از بار مالي انتخاباتي اصولگرايان را بر عهده داشته است با اين حال در بستن ليست کانديداها اعضايش يا نميتوانستند وارد ليست شوند يا اگر به ليست اصولگرايان وارد ميشدند با شکست مواجه ميشدند. نمونه اين اتفاق در شکست انتخاباتي اسدالله بادامچيان در انتخابات مجلس نهم از تهران و نبيحبيبي در انتخابات مجلس هشتم بود. آنها با اينکه خرج اصولگرايان را داده بودند اما در نهايت راهي بهارستان نشدند. به همين دليل نيز ممکن است موتلفه که با کاهش منابع مالي روبهرو شده است در بازي باهنر و ساير اصولگرايان شرکت نکند و منابع خود را صرفا در اختيار کانديداهاي اختصاصي خود که به ليست واحد – در صورت تحقق و ارايه- راه پيدا ميکنند قرار دهد.
جامعه اسلامي مهندسين
محمدرضا باهنر، دبيرکل جامعه اسلامي مهندسين و دبيرکل جبهه پيروان موثرترين و بانفوذترين عضو اصولگرايان حاضر در جبهه پيروان است. او در طول ساليان گذشته توانسته به نفر اول اصولگرايان در ليست بستن و مديريت کردن کانديداهاي انتخابات مجلس تبديل شود. با روشن شدن موضوع دريافت کمکهاي انتخاباتي اصولگرايان از سوي چهرههاي مختلف و سرازير شدن اين کمکها به سوي باهنر به نظر ميرسد او براي کاهش کمکهاي مالي موتلفه فکرهايي کرده باشد. با اين حال آنچه باهنر دارد و موتلفه از آن بيبهره است قدرت چانهزني گسترده در سطوح مختلف سياسي است. باهنر با سابقه حدود ٢٨ سال نمايندگي مجلس از اين لحاظ يکي از چهرههاي منحصر به فرد در ميان سياستمداران ايراني است. به همين دليل اعتبار سياسي او در فضاي فعلي از موتلفهايها آنقدر بيشتر هست که بتواند نامهاي بزرگي نظير نبي حبيبي و حسن غفوريفرد را از ليست تهران خارج کند. از سوي ديگر او در طول اين سالها توانسته بسياري از نمايندگان فعلي مجلس را به خود نزديک کند که اگر ماجراي راهاندازي حزب توسط علي لاريجاني پديد نميآمد او در جذب حداکثري نمايندگان فعلي که کانديداهاي بالقوه مجلس بعد هستند نيز برتر از ديگر اصولگرايان بود.
حزب رهروان ولايت
حزبي علي لاريجاني هنوز راه نيفتاده دستاندازهاي زيادي براي اتحاد اصولگرايان ايجاد کرده است. لاريجاني با تجربه دو دوره رياست مجلس شوراي اسلامي بسياري از نمايندگان فعلي را به خود نزديک کرده است. با توجه به اينکه تقريبا تمامي نمايندگان کانديداهاي بالقوه دور بعد نيز هستند از اين حيث لاريجاني ميتواند بسياري از آنها را جذب کند و در رقابتهاي درون جناحي آنها را به عنوان کانديداي اختصاصي جريان خود در ليست واحد - اگر به دست آيد - قرار دهد. از طرفي نزديکان و منسوبين لاريجاني با اعتبار و جايگاه او ميتوانند کمکهاي مالي گسترده قانوني براي کانديداهاي خود در نظر بگيرند. مجموعه شرايط لاريجاني و باهنر، نمايندگان فعلي مجلس را در دوراهي سختي قرار داده است. اگر شرايط اصولگرايان آنگونه که امروز هست ادامه يابد موازنه قدرت در ميان اصولگرايان منهاي جامعتين بهشدت دستخوش تغيير خواهد شد. باهنر در تمامي موضعگيريهاي سياسي خود بر نقش رهبري جامعتين تاکيد کرده و به نظر ميرسد در نهايت مسيري جز آنچه جامعتين در نظر ميگيرند پيش رو قرار ندهد اما علي لاريجاني تاکنون کوچکترين چراغ سبزي به تصميمات جامعتين هم نشان نداده چه رسد به آنکه حالا ضلع سومي به نام آيتالله مصباح نيز وارد فرآيند ائتلاف شده است.
جبهه پايداري
پرحاشيهترين، پرخبرترين و البته خطرناکترين گروه اصولگرا براي دستيابي به وحدت جبهه پايداري است. آنها ميوه همه حاشيهها و وحدتشکنيهايشان را در قرار گرفتن پدر معنويشان همتراز با جامعتين چيدهاند. هر چه رفتارهايشان راديکاليزهتر ميشود از سوي اصولگرايان امتيازهاي بيشتري دريافت ميکنند. با همين فرمول توانستهاند چنان جايگاهي براي خود تعريف کنند که موتلفهايها با سابقه ٥٠ سال فعاليت سياسي آنها را به جلسه مشترک دعوت ميکنند و باهنر آنها را جزيي از اصولگرايي تعريف ميکند. پايداريها در انتخابات رياستجمهوري توانستند بازي اصولگرايان را به کلي خراب کنند و اين واهمه را در ميان بزرگان اصولگرا ايجاد کنند که در صورت تداوم ناديده گرفته شدن همانطور که دستشان را از پاستور کوتاه کردند ممکن است ترکيب بهارستان را هم تغيير دهند. چهرههاي جنجالي نظير رسايي، کوچکزاده، بذرپاش، روحالله حسينيان و... اگرچه ممکن است امروز همگي عضو رسمي جبهه پايداري نباشند اما توان بر هم زدن وحدت را دارند. آنها به درستي شاگردان آيتالله مصباحي هستند که توانست جامعه مدرسين را تا مرز انشقاق پيش ببرد. حالا اصولگرايان خوششان بيايد يا نه بايد براي آنها هم در ليستهايشان جا باز کنند وگر نه ممکن است همين ائتلاف نصفه و نيمه و وحدت ظاهري پديد آمده از کفشان برود. جبهه پايداري در حوزه اعتبار سياسي آيتالله مصباح را دارد که در سطح رهبران اصولگراست و نيروهاي ميدانياش نيز با ايجاد حواشي مکرر توانستهاند در ميان اصولگرايان وزن و جايگاه بخصوصي براي خود دست و پا کنند. در خصوص منابع مالي نيز آنها در دو طيف قم و تهران چهرههايي را دارند که ميتواند منابع مالي مورد نيازشان را تامين کند. آنها همين حالا هم خود را بينياز از وحدت ميدانند و ميدانند که نيروهاي تندرو در شهرستانها جايي جز جبهه پايداري ندارند؛ گروهي به ظاهر کوچک با وزن سياسي قابل توجه و منابع مالي گسترده که ميتواند در شهرستانها کانديداهاي متعددي داشته باشد. راضي کردن آنها به ائتلاف به دليل احساس بينيازيشان در همين سه حوزه کار سختي است.
جمعيت ايثارگران
جمعيت ايثارگران بيش از آنکه تشکيلات قدرتمند کشوري داشته باشد به چهرههاي سياسي متکي است. حضور چهرههايي نظير الياس نادران، علي دارابي معاون سابق سيما، لطفالله فروزنده، معاون احمدينژاد در دوره رياست دولت و حسين فدايي در اين جريان نشان ميدهد آنها در نهادهاي حساسي نظير مجلس، دولت و صدا و سيما چهرههاي شاخصي داشتهاند که اندوخته سياسي برايشان رقم زده است. آنها البته شانس چنداني در جذب نيروهاي شهرستاني ندارند اما به نظر ميرسد بهراحتي ميتوانند در حوزه انتخابيه تهران و چند شهرستان بزرگ چهرههاي شاخص خود را وارد کنند. آنها ميتوانند به پشتوانه فعاليت اقتصادي برخي اعضايشان بخشي از کاهش تزريق منابع موتلفه به جبهه پيروان را پوشش دهند.
جمعيت رهپويان انقلاب
رهپويان اگرچه کمتر در عرصه عمومي بروز و ظهور دارد اما بعد از پايداري در منتهي اليه تندروي جريان راست طبقهبندي ميشود. عليرضا زاکاني، فريدالدين حداد عادل، مهدي طائب، زهره الهيان، حسين مظفر و پرويز سروري شاخصترين چهرههاي اين جريان هستند که به نظر ميرسد همگي براي انتخابات مجلس عزمشان را جزم کردهاند. البته رهپويان در محاسبات اصولگرايان نه منابع مالي گسترده مانند موتلفه و باهنر در اختيار دارد و نه وزن و اعتبار سياسياش به لاريجاني و ايثارگران ميرسد. نقطه قوت رهپويان که با استفاده از آن توانسته امتيازهايي نظير گنجاندن برخي نامها در ليست اصولگرايان - اگر چنين ليست واحدي به دست آيد- به دست آورد رسانههاي آنان است. جريان رسانهاي رهپويان با وبسايتها و مجلات درميان اصولگرايان جايگاه خاصي دارد که در ايام انتخابات ميتواند نقش موثري ايفا کند.