نماد آخرین خبر

«علی ناصر محمد»؛ سیاست‌مداری برای روزهای سخت یمن

منبع
مشرق
بروزرسانی
«علی ناصر محمد»؛ سیاست‌مداری برای روزهای سخت یمن
مشرق/ متن پيش رو در مشرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. علي ناصر محمد، نسبت به بسياري از رهبران عرب داراي شخصيت ويژه‌اي بود. او اگر چه سوسياليست بود، اما با سوسياليست‌هاي افراطي در حزب سوسياليست يمن مخالف بود. وي هر ساله در 22 بهمن، سالگرد انقلاب اسلامي را به امام خميني (ره) تبريک مي‌گفت و امام نيز در پاسخ وي پيام‌هاي محبت آميزي ارسال مي‌فرمودند. ابتدا نبود. يعني بود، ولي زير نام بريتانيا، آن هم با وجود سابقه تمدن معروف «سبا» که در قرآن کريم هم بدان اشاره شده است. اما اکنون در گذر حوادث به جايي رسيده بود که اصلاً مهم نبود. اصلاً چه کسي با مملکتي تقريباً خشک با مردمي فقير کار دارد؟ اما حالا نه تنها هست، بلکه مهم است، نه فقط براي همسايگانش، بلکه براي کساني که از ينگه دنيا حامي اقدام نظامي عليه او هستند. صحبت درباره يمن است که به اين راحتي ها يمن نشده است. در طول اين ساليان، افراد برجسته‌اي بر تارک اين سرزمين قرار گرفته‌اند و تجربيات تلخ و شيريني از خود بر جاي گذاشته‌اند. هر کدام از آنها، داستاني براي خود دارد که خواندن آن، يمن را بيشتر و بهتر به ما مي‌شناساند، همسايه‌اي که روز به روز، همسايه‌تر مي‌شود. يکي از اين شخصيت‌هاي اجتماعي، نظامي و سياسي، علي ناصر محمد است. فراز و نشيب يک سياستمدار يمني در شش پلان پلان صفر: روزهاي استقلال منطقه يمن بر اثر تجزيه از عثماني پس از جنگ جهاني اول به صورت يک حکومت پادشاهي زير نظر بريتانيا اداره مي‌شد. تا اينکه در سال 1962 ميلادي (1341 شمسي) کودتاي عبدالله السلال عليه پادشاهي محمدالبدر صورت گرفت و در نتيجه آن، «جمهوي عربي يمن» تأسيس شد. اين اتفاق منجر به تسريع تحولات در جنوب يمن شد و دو گروه جبهه آزادي بخش ملي و جبهه آزادي بخش يمن جنوبي فعاليت خود را شدت بخشيدند. در سال 1967، زماني که جبهه آزادي بخش ملي دست بالا را داشت، انگليس با انتقال حاکميت به اين جبهه موافقت کرد و «جمهوري خلق يمن جنوبي» به پايتختي شهر بندري عدن تأسيس شد. با توجه به عدم همراهي کشورهاي عربي و غربي در توسعه يمن، شوروي توانست با ارائه کمک‌هاي اقتصادي و فني، رهبران اين کشور را هر چه بيشتر به سمت خود سوق دهد. تا جايي که در اوايل دهه 1970، يمن جنوبي نه تنها مديريت اقتصادي و سياسي خود را در راستاي خط‌مشي‌هاي کمونيستي قرار داد، بلکه نام کشور را نيز به «جمهوري دموکراتيک خلق يمن» تغيير داد. عبدالفتاح اسماعيل، ايدئولوگ اصلي حزب سوسياليست يمن بود. آن سوي ميدان در يمن شمالي در طول دهه 1960 ميلادي، مصري‌ها از حکومت جمهوري و عربستاني‌ها از حکومت پادشاهي در يمن حمايت کردند. به تدريج ايران و اردن هم از سلطنت‌طلبان و شوروي و کشورهاي بلوک شرق از جمهوري‌خواهان حمايت کردند. در سال 1968، وقتي که السلال به بازديد از عراق رفته بود، کودتايي عليه او صورت گرفت و عبدالرحمان الارياني جايگزين وي شد. او و همراهانش براي پايان جنگ داخلي بر سازوکاري توافق کردند که در آن، مسئوليت‌هاي مشخصي به خاندان سلطنتي واگذار مي‌شد. با اين حال به دليل ناتواني دولت جديد در پيگيري توسعه يمن، ارتش و برخي قبايل، حکومت را در 1974 ميلادي در دست گرفته و ابراهيم الحمدي را با کابينه‌اي از تکنوکرات‌ها به رهبري کشور رساندند. در اثر تلاش پيگير دولت نظامي جديد در يمن شمالي جهت مدرن سازي اقتصادي و اجتماعي، مقاومت‌هايي از سوي نيروهاي سنتي شکل گرفت. اين مقاومت‌ها به خشونت کشيده شد و الحمدي در 1977 و جانشين او القشمي در 1978 ميلادي ترور شدند. نفر بعدي، علي عبدالله صالح بود که برخلاف گذشتگان، توانست جريان‌هاي سياسي را مديريت کرده، برنامه توسعه يمن را به پيش برده و حزب مخصوص خود را معروف به حزب کنگره تأسيس کرد. از اين رو برخي احتمالات وجود دارد که ترورهاي گذشته نيز توسط او يا همکارانش برنامه‌ريزي شده باشد. دولت يمن شمالي در دوره علي عبدالله صالح، ابتدا از انقلاب اسلامي ايران استقبال کرد اما با شروع جنگ تحميلي در جبهه صدام قرار گرفت و حتي يمني‌هايي که در برابر اعزام به جبهه صدام مقاومت مي‌کردند، به زندان مي‌انداخت. وي شديداً طرفدار صدام بود و تمام مأموران امنيتي خود را نيز از عراق وارد مي‌کرد. سفير صدام پس از سفير آمريکا بالاترين جايگاه را در مهماني‌هاي رسمي علي عبدالله صالح داشت. با توجه به اين مسأله، روابط يمن شمالي با ايران، دوستانه نبود و دائماً نمايندگان ايران را در کشور خود کنترل مي‌کردند. به ويژه برخي فعاليت‌هاي فرهنگي سفارت ايران در مساجد يمن براي دولت يمن شمالي و مأموران عراقي حساسيت‌بر‌انگيز شده بود. نهايتاً علي عبدالله صالح خواستار خروج سفير ايران از يمن شمالي شد. گفته مي‌شود که 65% از جمعيت يمن متحد، سني هستند و باقي به جز اقليتي يکي دو درصدي، شيعه‌اند. از ميان اهل تسنن، شافعي‌ها غالبند و در ميان شيعيان، زيديه. عمده مناطق حساس يمن، يعني غرب اين کشور، شيعه هستند. با اين مقدمه به سراغ زندگي علي ناصر محمد مي‌رويم... پلان يک: زندگي شخصي اطلاعات زيادي از زندگي شخصي وي در دسترس نيست. او متولد 1939 يا 1940 است و اکنون حدود 75 سال سن دارد. پدرش يک دهقان بود. علي دروس ابتدايي و متوسطه را در اَبيَن به پايان رساند. سپس در خانه معلم عَدَن فارغ التحصيل شد و تا سال 1964 به حرفه معلمي مشغول بود. او شش پسر و دختر دارد: جمال، اروا، طارق، لميأ، انس، ميسان. پلان دو: در کارزار سياست علي ناصر محمد از 1963 وارد گروه «ملي گرايان» شد، گروهي که بعداً به «جبهه آزادي بخش ملي» و نهايتاً «حزب سوياليست يمن» تغيير کرد. وقتي يمن جنوبي در سال 1967 ميلادي از حاکميت انگليس، استقلال يافت، علي ناصر محمد به عنوان يکي از فعالان جبهه ملي گرايان به فرمانداري «سبع جزر» انتخاب شد. وي سپس فرماندار «لَحِج» شد، شهري در نزديکي عدن، پايتخت يمن جنوبي که پيشتر علي ناصر محمد به تعليم و تربيت کودکانِ آن نيز پرداخته بود. وي در سال 1969 به وزارت «الادارة المحليه» ارتقا يافت و از سال 1971 تا 1980، وزارت دفاع يمن را اداره کرد. «الادارة المحليه» وزارت خاصي است که در برخي کشورهاي عربي وجود دارد و مسئوليت آن، مديريت امور شهرها و خدمات اجتماعي است. روابط علي ناصر محمد با صدام، فراز و نشيب زيادي داشت که عمدتاً به ايران برمي گشت.اين دو در «جبهه پايداري» عليه آمريکا و رژيم صهيونيستي بودند اما با جدي شدن جنگ تحميلي توسط صدام و حمايت آمريکا و يمن شمالي از وي، روابط علي ناصر محمد با صدام به تيرگي گراييد علي ناصر محمد در حزب سوسياليست نيز روز به روز ارتقا يافت. وي در سال 1972 به عضويت دفتر سياسي کميته مرکزي جبهه ملي درآمد و 6 سال بعد، همين منصب را در حزب سوسياليست يمن به دست آورد. در کل بايد اذعان کرد که علي ناصر محمد، نسبت به بسياري از رهبران عرب داراي شخصيت ويژه‌اي بود. ذهنيتي عقلاني داشته و دارد، ولي در عين حال، انساني زيرک است. اگر چه تحت برنامه حزب سوسياليست بود اما به ابتکار خود نيز تکيه داشت. تلاش مي‌کرد در مردم باشد و تا جاي ممکن با آنها در ارتباط باشد. همين‌ها در کنار سابقه فرهنگي وي به‌ عنوان يک معلم، جاذبه خاصي به وي بخشيده بود و روز به روز موجب صعود وي در نردبام سياست مي‌شد.
پلان سه: رئيس جمهور يمن جنوبي سال 1980 براي علي ناصر محمد ويژگي خاصي داشت. او در آنِ واحد، رئيس جمهور، نخست وزير و دبير کل حزب حاکم شد. البته رئيس حزب سوسياليست، عملاً رئيس جمهور يمن بود. حزب سوسياليست يمن، در تمام شهرهاي يمن دفتر داشت و برنامه‌هايي را براي جذب مردم برگزار مي‌کرد. وي دشمن درجه يک علي عبدالله صالح بود تا جايي که هر يک خواستار تصرف سرزمين طرف مقابل بود. علي ناصر محمد در ملاقات‌هاي خود، صراحتاً رئيس يمن شمالي را بي‌سواد، نافهم، احمق، بي‌مايه و مريد آمريکا توصيف مي‌کرد. همين دشمني در کنار گرايش جنوب به سوسياليسم، موجب شد کشورهاي غربي و به تبع آنها عربستان سعودي به افزايش نفوذ خود در يمن شمالي بپردازند. اختلافات ميان سياست‌هاي داخلي و خارجي دو کشور که به حمايت هر يک از دو دولت از گروه‌هاي انقلابي در کشور ديگر انجاميد، موجب بروز درگيري‌هاي مرزي ميان يمن جنوبي و شمالي در 1972 و 1979 شد. اما کشورهايي بودند که روابط مثبتي با علي ناصر محمد داشتند. يکي از مهمترينِ آنها، شوروي بود که پيشتر تا حدودي در مورد نقش آن در توسعه يمن و علل گسترش نفوذش سخن گفتيم. علي ناصر محمد از سوي دولت شوروي مفتخر به دريافت جايزه موسوم به مردم دوستي (order of friendship of peoples) شد. در ميان نمايندگان دول خارجي، علاوه بر سوريه، فلسطين و شوروي، سفير ايران نيز از جايگاه بالايي نزد علي ناصر محمد برخوردار بود يکي ديگر از مهمترين متحدان منطقه‌اي علي ناصر محمد، جمهوري اسلامي ايران بود. وي علاقه زيادي به ايران داشت و اين مسأله دلايل خاص خود را داشت: با توجه به خصومت ميان دولت ايران و يمن شمالي، وي تلاش مي‌کرد روابط دوستانه خود با ايران را تعميق بخشد. از اين رو پس از خروج سفير ايران از يمن شمالي، بلافاصله همان سفير را به کشور خود دعوت کرد. علي ناصر محمد با توجه به تقويت روابط عراق با يمن شمالي و آمريکا پس از انقلاب اسلامي ايران، با حمله عراق به ايران به پشتيباني آمريکا مخالف بود. از اين رو در محافل بين‌المللي دائماً از موضع ايران پشتيباني مي‌کرد. دولت بريتانيا در اوايل دهه 1950 ميلادي پروژه‌اي را براي احداث پالايشگاه نفت در ايران کليد زد. آغاز اين پروژه با مبارزات دکتر محمد مصدق و جبهه ملي براي ملي‌سازي صنعت نفت همزمان شد. در نتيجه انگليس تصميم گرفت اين پالايشگاه را در پايگاه ديگرِ خود در منطقه، يعني عدن تأسيس کند. بنابر اين پالايشگاه عدن، متناسب با غلظت نفت ايران ساخته شده بود. با توجه به اين پيش‌زمينه، علي ناصر محمد در دوره جنگ تحميلي از ايران دعوت کرد تا نفت خود را در عدن تصفيه کند و بخشي از سود حاصل از فروش آن را به يمن بدهد. اين يک معامله برد- برد براي ايران و يمن بود و موجب تقويت روابط فيمابين شد. علي ناصر محمد اگر چه سوسياليست بود، اما با سوسياليست‌هاي افراطي در حزب سوسياليست يمن مخالف بود. او تلاش مي‌کرد تفاوت خود با افراطيوني چون عبدالفتاح اسماعيل را از طرق مختلفي از جمله تقويت روابط دوستانه با مردم مسلمان و دول مذهبي خاورميانه نشان دهد. او گاهي به صورت علني در صفوف نماز جماعت شرکت مي‌کرد که امري خارق عادت از يک سوسياليست در آن دوره بود. بر اثر همين روابط مثبت بود که وي هر ساله در 22 بهمن، سالگرد انقلاب اسلامي را به امام خميني (ره) تبريک مي‌گفت و امام نيز در پاسخ وي پيام‌هاي محبت آميزي ارسال مي‌فرمودند. ايشان در عمده پاسخ‌هاي خود جملاتي را در مورد اتحاد آمريکايي ميان يمن شمالي و عراق ابراز مي‌کردند و از لزوم مبارزه مسلمانان با رژيم صهيونيستي سخن مي‌گفتند. بنيانگذار انقلاب اسلامي در 28 مهر 1361 در پاسخ به پيام تبريک علي ناصر محمد به مناسبت آغاز سال قمري فرمودند: «با کمال تأسف، سال نو هنگامي فرا مي‌رسد که مسلمانان جهان دچار انواع مصايب گرديده و هر روز توطئه تازه‌اي از طرف ابرقدرت‌ها، و بخصوص امريکاي جنايتکار، عليه آنان طراحي و به مرحله اجرا گذارده مي‌شود. و حال بسياري از سران کشورهاي اسلامي نيز در برابر اين توطئه‌ها براي همگان روشن است، که به جاي اتحاد و تقويت يکديگر براي مقابله با دشمنان، به جان يکديگر افتاده و قراردادهاي نظامي و پيمان‌هاي همکاري عليه جمهوري اسلامي... منعقد مي‌کنند. از خداي تعالي رفع همه اين نابساماني‌ها و نگراني‌ها را مسئلت دارم. والسلام عليکم و رحمة الله.» علي ناصر محمد با فلسطينيان نيز روابط مثبتي داشت. بايد در اينجا اشاره کنيم که «جبهه پايداري عرب» طي پيماني ميان الجزاير، ليبي، سوريه، عراق، يمن جنوبي و فلسطين در 1977 کليد خورد و همت خود را بر مقابله با پيمان کمپ ديويد متمرکز کرد. اين جبهه نسبت به سياست‌هاي رژيم صهيونيستي و آمريکا در منطقه خاورميانه موضع منفي داشت. اين مسأله در کنار شخصيت مذهبي علي‌ ناصر محمد، روابطش با ايران و همچنين سوسياليست‌بودنِ گروه‌هاي مبارز فلسطيني به ويژه در آن دوره، موجب شده بود فلسطيني‌ها و گروه‌هاي مختلف مبارز فلسطيني در يمن جنوبي پايگاه‌هاي فعالي تأسيس کرده و فعاليت‌هاي متنوعي را برگزار کنند. جبهه آزادي‌بخش فلسطين، جبهه مردمي فلسطين، جبهه دموکراتيک فلسطين، جبهه مبارزه فلسطين و ... همگي در يمن حضور داشتند. فلسطين در يمن جنوبي داراي سفارت بود و آقاي عباس زکي سِمت سفارت را در آن دوره برعهده داشت و با قوت تمام و آزادي کامل براي فلسطين تلاش مي‌کرد. پلان چهار: روزگار غربت منازعات داخلي ميان حزب حاکم، يعني حزب سوسياليست يمن، نهايتاً به جنگ داخلي در 1986 ميلادي انجاميد که نتيجه آن، برکناري ناصر محمد بود. داستان کودتا از اين قرار است: پس از تشکيل يمن جنوبي، عناصري با مرام سوسياليستي تلاش مي‌کردند عدن را در دست گرفته و يمن جنوبي را رسماً به يکي از اقمار شوروي تبديل کنند. اين گروه، همان افراطيون حزب سوسياليست يمن جنوبي بودند. اين در حالي بود که مردم يمن به شدت روحيه اسلامي داشتند. علي ناصر محمد که مشي ميانه‌روي داشت و معتقد به لزوم حفظ روابط با کشورهاي اسلامي و حتي کشورهاي بلوک غرب بود، براي حفظ حکومت خود از اقدامات و تلاش‌هاي خرابکارانه جناح افراطي، از قدرت خود در ارتش استفاده کرده و عبدالفتاح اسماعيل و طرفداران را برکنار کرده و حتي برخي را از کشور خارج کرد. با تبعيد عبدالفتاح به شوروي، عملاً هواداران وي از تکاپو افتادند. اين هواداران به ويژه در ميان حزب سوسياليست و ارتش حضور داشتند. لازم به ذکر است جدال علي ناصر محمد با عبدالفتاح اسماعيل، به هيچ وجه شخصي نبود. عبدالفتاح اسماعيل در شوروي آرام ننشست و در همان‌جا با برخي هيأت‌هاي يمني ديدار مي‌کرد. تا اينکه در دوره رييس‌جمهوري گورباچف بر شوروي يعني از اواسط دهه 1980 ميلادي، صداي شکست استخوان‌هاي بلوک شرق، عالمگير شد. عبدالفتاح اسماعيل، با اينکه خود سوسياليست‌تر از علي ناصر محمد بود و بيش از او بايد از اين شکست، دچار کاهش محبوبيت و سقوط سياسي شود، اما با رويکردي فرصت‌طلبانه تلاش کرد از بحران مرام سوسياليستي در افکار عمومي يمن جنوبي بهره گيرد. از اين رو به نيروهاي خود در ارتش و حزب دستور داد تا کودتايي را عليه علي ناصر محمد اجرا کنند. علي ناصر محمد در دوران جنگ تحميلي پشتيبان ايران بود. مهندس غرضي وزير وقت نفت به يمن جنوبي رفت تا در راستاي پيشنهاد علي ناصر محمد براي تصفيه نفت ايران در عدن، مذاکرات لازم را صورت بخشد نهايتاً روزي در ژانويه 1986 ميلادي در اواسط جلسه هيأت دولت يمن جنوبي، ناگهان کودتاچيان ارتشي به مقر رياست‌جمهوري حمله بردند. عده اي کشته و زخمي شدند اما علي ناصر محمد توانست جان خود را نجات داده و به شاخ آفريقا و از آنجا به دمشق برود. تمام سفارت‌خانه‌ها به محض بروز کودتا خاک يمن را ترک کردند. تنها سفارت‌خانه هاي چين، شوروي، فرانسه، آلمان شرقي، فلسطين و ايران باقي ماندند. ايران موضعي بيطرف در کودتا اتخاذ کرد. پس از دو هفته از بروز کودتا، مسئولان سفارت ايران نيز تصميم به خروج از يمن را گرفتند که نيروهاي ارتشي حامي علي ناصر محمد در خروج ديپلمات‌ها و کارکنان ايراني تمام امکانات خود را بکار گرفتند. با توجه به ارادت مردم و سربازان يمني به ايران، سفارت کشور ما در طول کودتا از دستبرد آنان در امان ماند در حالي که سفارت‌خانه‌هاي اطراف به ويژه به دليل احتياج به مواد غذايي مورد غارت قرار گرفت. در جريان کودتا، ارتش و حزب به دو نيم تقسيم شد (گروهي طرفدار عبدالفتاح اسماعيل و گروهي طرفدار علي ناصر محمد)، مردم نيز سلاح در دست گرفته و عمدتاً در جبهه علي ناصر محمد قرار گرفتند. اين به معناي يک درگيري تمام عيار بود که يکي دو ماه به طول انجاميد. حيدر ابوبکر العطاس در دوره علي ناصر محمد چندان مورد توجه نبود. اما شرايط به گونه‌اي پيش رفت که دو جناح حزب سوسياليسم مجبور به توافق بر سر رياست جمهوري وي براي پايان درگيري‌ها شدند. در واقع وي از عرضه و ايده خاصي برخوردار نبود تا يکي از دو جناح از حضور او احساس خطر کند. "علي سالم البيض" از تکنوکرات هاي معتدل نيز وي را در اداره امور کشور ياري مي داد. همين گروه جديد بود که مذاکرات ادغام دو يمن شمالي و جنوبي را با جديت پيگيري کرد. جمهوري متحد يمن امروزي در سال 1990 در اين کشور به رياست علي عبدالله صالح و پايتختي صنعا برپا شد. از سال 1990 ميلادي با الحاق يمن جنوبي به شمالي، پايتختي عَدن نيز فراموش شد اما همچنان شهر دوم يمن از نظر سياسي و اقتصادي باقي ماند. تصويري تاريخي از سالم ربيع علي، عبدالفتاح اسماعيل و علي ناصر محمد (از چپ به راست) که هر يک در دوره اي به اثرگذارترين سياستمدار يمني در دولت و حزب سوسياليست تبديل شدند علي ناصر محمد از زمان کودتاي 1986 تا سقوط علي عبدالله صالح بر اثر مبارزات مردمي، به مديريت «مرکز مطالعات راهبردي عرب» در دمشق اشتغال داشت و از زندگي سياسي فاصله گرفت. با اين حال نسبت به برخي تحولات در يمن، به ويژه جنگ داخلي در 1994 موضع‌گيري کرد (اين جنگ بر اثر شورش جدايي‌طلبان سوسياليست در جنوب شعله‌ور شد و نهايتاً با شکست سوياليست‌ها و تبعيد رهبران آنها خاتمه يافت). او همچنين ديدارهايي با هيأت‌هايي از اتحاديه عرب، اتحاديه اروپا و شوراي همکاري خليج فارس داشته است. پلان پنج: حمايت از بيداري وطن با توجه به اينکه در سال‌هاي فروپاشي بلوک شرق، سرنوشت تمام کشورهايي که به دو بخش شرق‌گرا و غرب‌گرا تقسيم شده بودند، به نفع بخش غرب‌گرا رقم مي‌خورد (مانند ادغام آلمان شرقي و غربي به پايتختي برلين)، در اينجا نيز موضع علي‌عبدالله صالح تقويت شد. وي که در سال‌هاي پيش از آن نيز با ايجاد درگيري‌هاي مرزي با يمن جنوبي علاقه خود به تصرف اين کشور را نشان داده بود، از بحران موجود در عرصه سياسي يمن جنوبي در نيمه دوم دهه 1980 ميلادي بيشترين بهره برداري را صورت داد و مذاکرات ادغام را شروع کرد. اينها همه در شرايطي پيش رفت که مردم يمن جنوبي چندان از رياست علي عبدالله صالح بر کشور خود راضي نبودند. وي که از سال 1978 به عنوان رئيس‌جمهور يمن شمالي فعاليت مي کرد، نهايتاً از سال 1990 به عنوان رئيس‌جمهور يمن متحد قدرت را در اين کشور در دست گرفت. با شروع بيداري اسلامي يا به قول علي ناصر محمد «بهار عربي»، علي عبدالله صالح در سال 2012 با اعتراضات گسترده مردمي از قدرت کناره‌گيري کرده اما همچنان يک بازيگر تاثيرگذار در صحنه سياست کشور است و نيروهاي وفادار به او در مارس 2015 با حوثي‌ها وارد ائتلاف شده‌اند. علي عبدالله صالح در نوامبر 2013 ميلادي (يعني حدود دو سال و نيم پيش) با پايگاه «اهرام» مصر مصاحبه‌اي انجام داد و در آن از گزينه فدراليسم به عنوان گزينه‌اي «بيطرفانه» و «غيرتحميلي» براي حل مشکلات يمن حمايت کرد. او از توجه گروه‌هاي سياسي يمن به منافع شخصي و گروهي خود در وضعيت حساس فعلي انتقاد کرد. وي بر لزوم توجه مقامات يمني (که منظور او در آن دوره، عبدربه منصور هادي بود) به خواسته‌هاي ائتلاف احزاب و حزب حاکم (حزب کنگره که به رئيس آن علي عبدالله صالح بود) در مسير گذار به وضعيت جديد تأکيد کرد و از اين گروه‌ها خواست تا اقدامات خود را با توجه به منافع موجود در روابط فيمابين يمن و کشورهاي همسايه و «دول خليج فارس» تنظيم کنند، زيرا يمن داراي «عمق راهبردي» در منطقه است و کشورهاي اطراف نيز مي توانند «برادر» و «دوست» آن تلقي شوند. آخرين تحولات به بهمن سال گذشته شمسي برمي‌گردد که انصارالله، پارلمان يمن را منحل کرده و سه روز به گروه‌هاي سياسي فرصت داد تا به تشکيل شوراي رياستي و انتخاب دولت موقت اقدام کنند. روسيه از رياست علي ناصر محمد بر اين شورا حمايت کرد. با اين حال شوراي يادشده با وجود مباحثات داغ و پيگيرانه، به نتيجه نهايي نرسيد. آخرين تحولات به بهمن سال گذشته شمسي برمي‌گردد که انصارالله، پارلمان يمن را منحل کرده و سه روز به گروه‌هاي سياسي فرصت داد تا به تشکيل شوراي رياستي و انتخاب دولت موقت اقدام کنند. روسيه از رياست علي ناصر محمد بر اين شورا حمايت کرد. با اين حال شوراي يادشده با وجود مباحثات داغ و پيگيرانه، به نتيجه نهايي نرسيد. اما در حالي‌که اندک هواداران منصور هادي مستعفي هم اميدي به بازگشت وي به قدرت ندارند و علي عبدالله صالح هم تلاش مي‌کند تا بعد از مصر، خزان عربي را به دومين کشور بيدارشده بازگرداند، سياست‌مدار ميانه‌رو، زيرک و با‌تجربه‌اي چون علي ناصر محمد با سوابقي که ذکر شد مي‌تواند يمن انقلابي را «راهبري» قابل اتکا باشد. منابع: http://english.ahram.org.eg/NewsContent/2/8/86622/World/Region/Federalism-is-best-for-Yemen-Former-South-Yemen-pr.aspx http://www.britannica.com/EBchecked/topic/652831/Yemen/45274/Two-Yemeni-states#ref484837 http://encyclopedia2.thefreedictionary.com/Ali+Nasir+Muhammad http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=17&tid=117 http://www.imam-khomeini.ir/fa http://farsi.rouhollah.ir http://www.arianica.com http://golshn12.blogfa.com http://rasanews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=245307 http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=5100 http://revolution.pchi.ir/show.php?page=contents&id=11408