وطن امروز/ متن پيش رو در وطن امروز منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
پيشرفت و رهايي از عقبماندگي، از مهمترين اولويتهاي جوامع و دولتها، بويژه در کشورهاي جهان سوم است. صرف نظر از مفهوم جهان سوم که در حال حاضر ممکن است همچنان، مناقشاتي بر سر آن وجود داشته باشد، پيشرفت و عقبماندگي بهطور عام، بهدلايل عيني، از مفهومي کلي و غالباً مورد توافق برخوردار است. اهميت اين مساله تا حدي است که در صدر آرمانها، اهداف، راهبردها، سياستها و برنامههاي حاکميتي کشورها قرار دارد. در حال حاضر حداقل دو نگاه و رويکرد، نسبت به پيشرفت و رهايي از عقبماندگي وجود دارد. يکي «نگاه تجربي و برونزا» که نگاهي پوزيتيويستي و مبتني بر همگرايي (وابستگي) و الگوگيري از کشورهاي پيشرفته و در حال پيشرفت و به نوعي تکيه بر قدرت خارجي است. آمريکا در صدر کشورهاي پيشرفته و چين، کرهجنوبي، مالزي و اندونزي از جمله نمونههاي در حال پيشرفت هستند. ديگري «نگاه ايدئولوژيک و درونزا» که مبتني بر واگرايي (استقلال)، الگوي بومي و ظرفيتهاي دروني است. پيشرفت در حوزه اقتصاد و تجارت، علم و فناوري، سياست و دفاع نظامي، فرهنگ، اجتماع و سلامت از جمله مهمترين حوزههاي پيشرفت محسوب ميشود بهطوري که مهمترين مؤلفههاي اصلي قدرت هر نظام سياسي را تشکيل ميدهد. واضح است تقويت اين مؤلفهها و ارتقاي مستمر شاخصهاي پيشرفت در عرصههاي مختلف، از دغدغههاي اصلي هر نظام سياسي است و ميزان استحکام ساخت دروني هر نظام، مهمترين عامل موفقيت آن در پاسخ مؤثر به دغدغههاي يادشده است. به اين منظور نمونه مصر و ايران بهعنوان 2 کشور به اصطلاح جهان سومي و آمريکا بهعنوان يک قدرت بزرگ را به چند دليل مورد توجه قرار دادهايم. اولاً در رابطه با آمريکا، هم مصر و هم ايران طي 35 سال گذشته، مصداق بارز همگرايي تمامعيار (مصر) و واگرايي تمامعيار (ايران) با اين قدرت بزرگ بودهاند. ثانياً هر دو کشور، داراي کميت جمعيت نزديک بهم هستند. ثالثاً هر دو کشور از مهمترين کشورهاي منطقه خاورميانه محسوب ميشوند و رابعاً اسلام دين اکثريت مطلق مردم اين دو کشور است. بنابراين، کميت انساني مشابه، بنيانهاي فرهنگي و اعتقادي مشترک و اهميت ژئوپليتيک و ژئواستراتژيک نسبتاً همسنگ، کار بررسي تأثير مهمترين وجه تفاوت راهبردي اين 2 کشور يعني وابستگي و استقلال نسبت به قدرت بزرگ (آمريکا) را جذابتر و واقعيتر کرده است. اين موضوع از آن جهت که هر 2 کشور از مهمترين کشورهاي جهان اسلام محسوب ميشوند و جمعيت بيش از يک و نيم ميليارد مسلمان ساکن در ممالک اسلامي و اقصي نقاط دنيا، بيش از پيش با مساله پيشرفت و رهايي از عقبماندگي دست به گريبانند و همواره در جستوجوي سعادت مادي و معنوي خود بوده و هستند، داراي اهميت مضاعف است زيرا با توجه به تحولات منطقه و مطالبات روزافزون معيشتي و اقتصادي و اسلامي و سياسي مردم منطقه، اعم از رفع فقر و بيکاري و پيادهسازي شريعت اسلامي در جامعه و ساختار حاکميت، جمعبندي تجربه مصري و ايراني پيشرفت و مقايسه آن با هم، يافتههاي ارزشمندي را در اختيار ميگذارد که اجتناب از تجربههاي ناموفق و الگوگيري از تجربههاي مؤثر از جمله رهاوردهاي راهبردي و کاربردي اين جمعبندي، مقايسه و بررسي است.
ما در اين جا نه همه مؤلفهها و شاخصهاي پيشرفت بلکه مهمترينهاي آن را بررسي خواهيم کرد، از جمله پيشرفتهاي علمي، اقتصادي، سياسي و پيشرفتهاي حوزه سلامت. تلاش ما بر اين فرض قرار دارد که پيشرفت مصر در تمام موارد يادشده، به همگرايي (وابستگي) مصر به قدرت بزرگ آمريکا - بويژه در مقايسه با ايران- وابستگي مستقيمي نداشته است. به عبارت ديگر، بر آنيم با بررسي اين موضوع، بهطور ضمني، فرضهاي مترادف فرض اصلي را نيز مدنظر قرار دهيم. اين فرضهاي مترادف عبارتند از: وابستگي مستقيم بين همگرايي کشورهاي جهان سوم (از جمله مصر) با قدرتهاي بزرگ (آمريکا) و عقبماندگي آنها و نيز وابستگي مستقيم بين واگرايي کشورهاي جهان سوم (از جمله ايران) با قدرتهاي بزرگ (آمريکا) و پيشرفت آنها. قصد ما از در نظر گرفتن فرضهاي مترادف، ديدن سوال اصلي از ابعاد متفاوت، با هدفي واحد است. اين روش به ما کمک ميکند درکي واقعيتر، راهبرديتر و عميقتر نسبت به موضوع بيابيم.
تحولات اخير مصر و فعل و انفعالات گسترده جاري در منطقه که کودتاي ارتش و سقوط مرسي از مهمترين آنهاست، نشان داد تا چه حد پاسخ به مساله پيشرفت و رهايي از عقبماندگي بويژه در مواجهه با متغير همگرايي و واگرايي با قدرتهاي بزرگ، با پيچيدگيهاي فکري، نظري، سياسي و راهبردي و سرعت قهقرايي مواجه است. پيچيدگي و سرعتي که مردمسالاري و منتخب آن را در مصر به زندان ميبرد و حاکم معزول و محبوس را آزاد ميکند. روشن است اين تغيير نه فقط در سطح افراد بلکه در سطح آرمانها، اهداف، راهبردها، سياستها و برنامههاي کلان اتفاق افتاده است. يعني در سطحي که چشمانداز پيشرفت و رهايي از عقبماندگي و مهمترين سند ملي آن، يعني قانون اساسي را در مصر دچار «شيفت استراتژيک» کرده است. در انتهاي بررسي ما، اين «انحراف راهبردي» ميتواند بطور غيرمستقيم، يکي از نتايج ارزيابي نسبت انقلاب درونزاي مصر، با رويکرد برونزاي مرسي و پيش از او، به شکلي تمامعيار، در دوران مبارک، براي پيشرفت و رهايي از عقبماندگي نيز باشد و نشان دهد همگرايي مصر با قدرت بزرگ آمريکا، حداقل طي 35 سال گذشته، همبستگي مستقيمي با پيشرفت آن ندارد.
همگرايي مصر و واگرايي ايران با آمريکا
پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 57 در ايران و سقوط شاه بهعنوان رئيس حکومت سلطنتي پهلوي و مهمترين همپيمان آمريکا در منطقه خاورميانه را ميتوان نقطه اوج تحول بنيادين در روابط و مناسبات ايران و آمريکا دانست. مهمترين پيامد اين شيفت استراتژيک و تحول راهبردي، تغيير نسبت ايران با آمريکا بود و ايران را که حداقل از کودتاي 28 مرداد 32 همگرايي (وابستگي) تمامعياري با آمريکا داشت را به مهمترين کشور واگرا (مستقل) از آمريکا تبديل کرد. اشغال سفارت آمريکا و تعبير آن بهعنوان انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول و تعبير آمريکا بهعنوان شيطان بزرگ و اعلام 13 آبان بهعنوان روز مبارزه با استکبار جهاني، به رسميت نشناختن اسرائيل و تعبير آن به غده سرطاني و لزوم محو آن، حمايت تمامعيار از فلسطين و مخالفت سرسختانه با روند سازش با اسرائيل و اعلام جمعه آخر ماه رمضان بهعنوان روز جهاني قدس از مهمترين مواضع راهبردي بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران در نفي وابستگي (همگرايي) به آمريکا و استقلال (واگرايي) از آن به شمار ميرود. در اين ميان سابقه آمريکا در کودتاي 28 مرداد، پذيرش شاه مخلوع از سوي آمريکا و بويژه وابسته و همگراي مهم آن در منطقه و بازيگر اصلي روند سازش با اسرائيل و پيمان کمپديويد، يعني «انور سادات» در مصر، حمله نظامي آمريکا به ايران و واقعه طبس، تحريم ايران و بلوکه کردن داراييهاي آن در خارج، قطع رابطه با ايران و حمايت همهجانبه از جنگ و ترور و کودتا عليه جمهوري اسلامي، آمريکا را در منتهااليه واگرايي با ايران قرار داد. همگرايي ايران سلطنتي با آمريکا و واگرايي ايران انقلابي و اسلامي با آن نه فقط در سطح افراد، بلکه در سطح آرمانها و اهداف، راهبردها و سياستها و نيز برنامهاي کلان، مسير ايران را از ايران در حال حرکت به سوي دروازههاي تمدن غربي، به ايران در حال حرکت به سوي تمدن اسلامي تغيير داد و اسلام را پايه اصلي انقلاب اسلامي، مبناي همه آرمانها، اهداف، راهبردها، سياستها و برنامههاي کلان از جمله استقلال (واگرايي) از قدرتهاي بزرگ و در رأس آنها آمريکا قرار داد. لذا معارضه و دشمني با اسلام اصليترين هدف آمريکا در قبال ايران واگرا با غرب بوده است. اينک که اين واگرايي 35 ساله شده و با اقدامات گسترده ديگري از جمله نقش محوري در جنگ 8 ساله عليه ايران، حمله موشکي آمريکا به هواپيماي مسافري ايران، حمايت و تقدير از نويسنده کتاب آيات شيطاني، برخورد امنيتي با فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران، حمايت از گروهکهاي تروريستي منافقين و جندالله عليه ايران، تحريمهاي فلجکننده و فشار تبليغاتي سنگين، عمق و دامنه مضاعفي پيدا کرده است، مقايسه پيشرفتهاي ايران با پيشرفتهاي مصر که بهعنوان يکي از بارزترين مصاديق همگرايي با آمريکا طي 35 سال گذشته در منطقه خاورميانه بوده، مهم و راهگشاست. مصري که در مدت يادشده نه جنگي به آن تحميل شده، نه مرزهاي آن تحت فشار ناامني جنگ بر اثر حضور مستقيم آمريکا در کشورهاي همسايه قرار گرفته، نه تحريمهاي گوناگون و سنگين اقتصادي بر آن اعمال شده،
نه گروهکهاي تروريستي عليه آن به کار گرفته شدند، نه تهديد به حمله نظامي و متهم به قرار گرفتن در محور شرارت شده، نه تحت فشار تبليغاتي و رسانهاي و عمليات رواني قرار گرفته، نه به وضعيت دموکراسي و حقوق بشر در آن اتهامي وارد شده، بلکه از سوي آمريکا در چارچوب منافع دائمي به آن نگاه شده و از حمايتهاي نظامي و تسليحاتي اين قدرت بزرگ برخوردار بوده، ديکتاتوري مبارک و حکومت نظاميان در آن مورد حمايت تمامعيار آمريکا قرار گرفته، اسلامگرايي در آن، تا حد ممکن سرکوب شده، اقتصاد متکي بر«توريسم، کانال سوئز، صادرات کشاورزي و کمکهاي مالي استراتژيک آمريکا»، هيچگاه تحت فشار و تحريم قرار نگرفته و ظاهراً هيچ مانع حداقل اعلامياي در مقابل پيشرفت آن از سوي آمريکا ايجاد نشده و انقلابش سرنوشت انقلاب اسلامي ايران را پيدا نکرده و سران انقلاب آن از ابتدا نه تنها رويکرد واگرا با آمريکا نداشتند بلکه همگرايي حداکثري خود با آمريکا را از طريق برخورد حقوقي ملايم با مبارک، به رسميت شناختن اسرائيل و تداوم رابطه با آن، قرار گرفتن در جمع متحدان آمريکا در بحران سوريه، پرهيز از گسترش روابط با ايران و توسعه روابط با متحدان عربي آمريکا از جمله قطر و عربستان، نشان دادند. در نگاهي برونگرا، ممکن است چنين به نظر برسد که مصر، به دليل قرار گرفتن در شرايطي نرم و همگرا با آمريکا و قرار نگرفتن در چالشي تمامعيار با قدرتي بزرگ و متحدان آن، از «حداکثر زمينههاي بيروني لازم»، براي پيشرفت، برخوردار بوده و ايران بهعنوان نقطه مقابل آن، در شرايطي سخت و واگرا با آمريکا، در چالشي همهجانبه با قدرتي بزرگ، از «حداقل زمينههاي بيروني لازم» براي پيشرفت، برخوردار بوده است، لذا بايد موفقيتهاي مصر در مقايسه با ايران چشمگير باشد اما واقعيت غير از اين را نشان ميدهد که در اينجا ما فقط به چند زمينه بهعنوان نمونه اشاره ميکنيم.
توسعه انساني
شاخص توسعه انساني شاخصي ترکيبي است براي سنجيدن موفقيت هر کشور در 3 معيار پايه سطح زندگي مناسب، زندگي طولاني و سالم، دسترسي به دانش و معرفت. کشورهايي که در مناطق بحرانزده قرار دارند حتي اگر خود دچار بحران نباشند به علت نگراني از سرايت ناامني و بيثباتي به داخل خاک خود ناگزير از پرداخت هزينههايي براي حفظ آمادگي نظامي خود ميشوند و از سوي ديگر ميزان سرمايهگذاري خارجي در چنين کشورهايي کاهش مييابد و شبکههاي داد و ستد کالا با مشکل مواجه ميشود. اين رخدادها داراي تأثير مستقيم بر شاخص توسعه انساني هستند. با اين حال، به گزارش سايت برنامه توسعه سازمان ملل متحد، ايران با داشتن شاخص توسعه انساني برابر با742/0، رتبه 76 (بالاتر از اوکراين، عمان، ترکيه و چين) و مصر با داشتن شاخص توسعه انساني برابر با 622/0، رتبه 112 (پايينتر از جامائيکا، فيجي و مالديو) را در بين 186 کشور در سال 2012 دارا بودند.
ايران و مصر در فاصله سالهاي 1980 تا 2012 در اين شاخص، دائماً سير صعودي داشتهاند، با اين تفاوت که سرعت ايران در رشد اين شاخص به مراتب بيشتر از مصر بوده است. سال 1980 اين شاخص براي ايران 434/0 و براي مصر 407/0 بوده است. يعني ايران سال 1980 تنها 027/0 از مصر پيشي داشته، ليکن فاصله ايران از مصر در سال 2012، به 120/0 افزايش يافته و ايران با فاصله زيادي از مصر پيشي گرفته است. به عبارت ديگر ايران طي سالهاي 1980 تا 2012، فاصله اندک خود با مصر در سال 1980 را به 4/4 برابر بيشتر، در سال 2012 افزايش داده است.
رشد علمي
به گزارش پايگاه استنادي «اسکوپوس»، ايران در سال 2013 به جايگاه پانزدهم توليد علم جهان صعود کرده است. در بين 30 کشور نخست در نظام استنادي اسکوپوس تنها کشور مالزي با توليد 8 هزار و 524 مقاله و کسب رتبه بيستوچهارم، از مجموع کشورهاي اسلامي قرار دارد و در 30 کشور اول نامي از مصر وجود ندارد. در بين 30 کشور نخست در نظام استنادي آياسآي، نه فقط نامي از مصر نيست بلکه به جز ايران و ترکيه، نام هيچ کشوري از کشورهاي اسلامي نيز مشاهده نميشود. اين گزارش بيانگر فاصله چشمگير پيشرفتهاي علمي ايران از مصر است. براساس پيشبيني پايگاه علمي سايمگو، ايران با ادامه روند رشد فزاينده توليدات علمي خود تا سال 2018 با 15 رتبه صعود، در جايگاه چهارم توليد علم جهان قرار خواهد گرفت. براساس دادههاي اين پايگاه در سال 2010، 10 کشور اول توليدکننده علم به ترتيب آمريکا، چين، انگلستان، آلمان، ژاپن، فرانسه، کانادا، ايتاليا، هند و اسپانيا بودند که ايران در اين رتبهبندي در جايگاه نوزدهم توليد علم دنيا قرار داشت؛ اما براساس اين پيشبيني، 10 کشور اول توليدکننده علم دنيا در سال 2018 به ترتيب چين، آمريکا، انگلستان، ايران، آلمان، هند، فرانسه، ژاپن، کانادا و کرهجنوبي خواهند بود. همچنين به گزارش اسکوپوس، رتبه پزشکي ايران در ۱۰ سال گذشته ۵۱ بود، اين رقم سال ۲۰۰۸ به ۲۳ و سال 2012 به رتبه ۱۹ در جهان ارتقا پيدا کرده که نشاندهنده روند صعودي ايران در علم پزشکي در سالهاي اخير است.
براساس گزارش مجله «نيچر» که رشد کمي توليدات علمي کشورها را در تمام گرايشهاي علوم در سال 2011 ميلادي بررسي کرده، روند رشد توليدات علمي ايران در سال 2011 نسبت به سال 2010 ميلادي بيشترين رشد دنيا، يعني
20 درصد بوده و اين در حالي است که رشد توليد علم چين، 15 درصد، کرهجنوبي 10 درصد، هند و اسپانيا کمتر از 10 درصد و ايالات متحده آمريکا و انگلستان کمتر از 5 درصد بوده است.
بررسي ديگري نشان ميدهد در رشته شيمي، ايران رتبه بيستوهفتم و مصر رتبه چهلم و در رشته مهندسي، ايران رتبه بيستونهم و مصر رتبه سيوچهارم را در جهان دارد.
پيشرفت اقتصادي
براي کشورهاي عربي و از جمله مصر، طي ساليان گذشته، همگرايي با غرب و داشتن روابط اقتصادي با اتحاديه اروپايي و آمريکا مهمتر از روابط اقتصادي با همسايگان بوده است. بيشتر کشورهاي عربي از فقدان شکوفايي اقتصادي، ضعف نظام آموزشي، فساد، قومسالاري در حکومت و بروکراسي افراطي رنج ميبرند و از به کارگيري گسترده نيروهاي نظامي براي سرکوب اعتراضات، ابايي ندارند. اين در حالي است که ايران همواره اولويت روابط اقتصادي با همسايگان، سياست همگرايي منطقهاي و واگرايي با آمريکا را در پيش گرفته و اقداماتي نظير تلاش براي شکلگيري اوپک گازي را در دستور کار خود قرار داده است. به عکس، مصر در فرصت تاريخي بهدست آمده در انقلاب 5 بهمن 89 که منجر به استعفاي مبارک در 22 بهمن همان سال شد، از راهبردهاي اساسي و آرمانهاي انقلاب عقبگرد کرد. حکومت مرسي که بهخوبي آگاه بود رضايت طبقه متوسط مستلزم بهبود وضعيت اقتصادي کشور است، دست به مماشات در صحنه سياست خارجي زد و سعي کرد به نوعي براي دريافت کمکهاي اقتصادي، از سياستهاي آمريکا، عربستان سعودي و قطر در منطقه پيروي کند. حتي روابط با رژيم اسرائيل هم در اين دوران به روال سابق ادامه يافت. بنابراين تغيير موردنظر انقلابيون در صحنه سياست خارجي که خواهان يک سياست فعال در عرصه منطقهاي بودند هم، به نوعي ناديده گرفته شد و حکومت مرسي همان سياست سنتي و منفعلانه مصر در زمان مبارک را دنبال کرد.
اقتصاد مصر از جمله اقتصادهاي نابسامان در خاورميانه به شمار ميرود. سياستهاي نامناسب اقتصادي مصر و دخالت آمريکا در امور اقتصادي اين کشور، منجر به افزايش نرخ بيکاري و رشد نرخ فقر در بين مردم مصر شده است بهطوري که تا پيش از سال 2011 نيمي از جمعيت 80 ميليون نفري مصر، زير خط فقر قرار داشتهاند. بعد از انقلاب مصر، سرمايهگذاري خارجي در مصر افت شديدي کرده و از 36 ميليارد دلار در سال 2010 به 16 ميليارد دلار در سال 2012 رسيده است. ارتش 70 درصد توليد ناخالص ملي را در دست دارد.
اين در حالي است که سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا در برآورد خود از ارزش توليد ناخالص داخلي 229 اقتصاد دنيا در سال 2012 ميلادي، ايران را هجدهمين اقتصاد بزرگ جهان در اين سال معرفي کرد. مصر در اين گزارش در رتبه بيستوهفتم قرار داشت.
پيشرفت سياسي
براي نمونه در مصر، در سال 2008، تنها هزار کانديداي مخالف توانستند با 53000 کانديداي حزب دموکراتيک ملي، يعني حزب حاکم، براي 52000 کرسي در انتخابات شوراهاي محلي به رقابت بپردازند. در اين انتخابات تنها 5 درصد افراد واجد شرايط شرکت کردند. در حالي که 12 ژوئن 2009 (22 خرداد 88) 40 ميليون نفر، يعني 85 درصد از واجدين شرايط، در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري ايران، شرکت کردند. تعيين عنوان نظام سياسي، قانون اساسي، توزيع قدرت و گردش نخبگان سياسي، با برگزاري انتخاباتهاي پي در پي، مشارکت گسترده مردم و با راهبرد واگرايي با آمريکا، استقلال ايران از آمريکا را همواره تضمين و مستظهر به مشروعيت سياسي و پشتوانه مردمي کرده است. حتي در دوره جنگ 8 ساله صدام که با حمايت تمامعيار آمريکا و متحدانش، به ايران تحميل شد، هيچگاه روند برگزاري انتخابات متوقف نشد اما در بيش از 3 دهه گذشته، مبارک، تنها کانديداي حاضر در انتخاباتهاي بدون رقيب و در عين حال مورد حمايت آمريکا بود. انتخابات پس از انقلاب بهمن 89 مردم مصر نيز، در سايه تداوم سياست همگرايي مرسي و اخوانالمسلمين با آمريکا، به کودتا انجاميد و نشان داد با همگرايي با آمريکا و برونگرايي، امکان حفظ دستاوردهاي انقلاب از جمله مردمسالاري منتفي است و استمرار عقبماندگيها از پيامدهاي طبيعي آن است. در حال حاضر نيز، وضعيت پيشرفتهاي سياسي، دموکراسي و انتخابات غالب دولتهاي منطقه که وجه مشترک همه آنها همگرايي و وابستگي به آمريکاست از مصر بهتر نيست.
نتيجهگيري
اين بررسي نشان ميدهد در مواجهه کشورها با قدرتهاي بزرگ، سياست واگرايي با قدرتهاي بزرگ، با پيشرفت همبستگي مستقيم دارد زيرا مورد ايران نشان ميدهد استقلال و واگرايي از قدرتهاي بزرگي همچون آمريکا با بهدست گرفتن حق تعيين سرنوشت و پيشرفت درونزا همبستگي مستقيم داشته و بروز استعدادهاي دروني و به فعليت رسيدن ظرفيتهاي بومي را ممکن ميکند و عملاً ايران را از مصر که نمونه بارز وابستگي و همگرايي با آمريکاست در رتبهاي به مراتب بالاتر قرار ميدهد.