وطن امروز/ متن پيش رو در وطن امروز منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
آخرين پرده از کشتاري که جلوي چشمان وهابيون انجام شد در منا بود. کشتاري که با توجه به سابقه برگزاري حج، طراحي مسير سالانه حرکت حجاج، امکانات فراهمشده در آن مکان مقدس و نيروهاي به کار گرفتهشده در اجراي مراسم حج، بسيار عجيب و غير قابل باور مينمود. کساني که از صفحه تلويزيون خانهشان تصاوير انباشته شدن بدنهاي حجاج در منا را ديدهاند، با اينکه نميتوانند وجود اين صحنه را انکار کنند ولي هيچکدام نتوانستهاند چرايي اين فاجعه را در اين مکان و زمان درک کرده و بپذيرند.
در فاجعه اخير در منا، هضم هر چيزي شايد ممکن باشد ولي هضم بيتفاوتي - به معناي دقيق کلمه - کارگزاران سعودي در مقابل ضجههاي انسانهاي بيگناه و بعضاً خنديدن به اين ضجهها چيزي است باورنکردني! مگر ميشود چند هزار نفر جلوي چشمان آنها جان بکنند و آنها بيتفاوت به آن ضجهها مرگ حاجيان را تماشا کنند و آنگاه بيانيه تشکر از برگزاري بسيار مناسب حج امسال صادر کنند و از خود متشکر باشند؟! ريشه اين رفتار را بايد در درّندهخويي آلسعود جستوجو کرد. کساني که اگر آنها را پدر جد داعش بناميم حرف گزافي نگفتهايم. اگر امروز داعش در سوريه و عراق با تيغ و قداره حاضر است، به خاطر آن است که پدرجد او در حجاز حاکم است. و اگر ميبينيم که داعش اعدام و کشتار مردم بيگناه مناطق مختلف عراق و سوريه را به صورت جشنواره برگزار ميکند و فيلم اين جشنواره را به عنوان سند افتخار خود در رسانهها منتشر ميکند، اين چيز تازهاي نيست. آنها وارثان جنايات تاريخي اجداد خود هستند. امروز وهابيت مسلح مجري انديشهاي است تاريخي. انديشهاي که انسان و جان انسان را بيارزشتر از آن ميداند که از دست رفتنش اخمي بر پيشاني مهر تعصبخورده او بنشاند. با نگاهي کوتاه به تاريخ جنايات وهابيت از قرن هجدهم ميلادي تاکنون، درمييابيم اين نطفه حرام از روز اول با خشونت و بيرحمي نضج يافته و حيات شوم آن مديون نابودي و مرگ مردم بيگناه مناطق مختلف جهان اسلام است. ما در اينجا نمونههايي از رفتارهاي تاريخي وهابيت را ميآوريم.
- کشتار مسلمانان و قطع نخلها و غارت مغازهها: محمد بن عبدالوهاب با اعلام جهاد عليه مسلمانان به اتهام کفر، شرک و بدعت، اعراب باديهنشين را تحريک کرد و به کمک ابنسعود، لشکرى فراهم کرد و با حمله به شهرها و روستاهاى مسلماننشين، مردم را به خاک و خون کشيد و اموال آنان را به عنوان غنايم جنگى غارت کرد. ابن بشر عثمان بن عبدالله، مورخ آلسعود درباره آغاز دعوت وهابيت در منطقه نجد و کشت و کشتار مردم بىگناه به اتهام شرک مىنويسد: «عبدالعزيز همراه با عدهاى به قصد جهاد با اهل سرزمين «ثادق» حرکت کرد و آنان را به محاصره درآورد و بخشى از نخلستانهاى آنان را قطع کرد و تعدادى از مردان آنان را به قتل رساند. سپس عبدالعزيز به قصد جهاد(!) به سمت «خُرج» حرکت کرد و در منطقه «دلم» 8 نفر از مردان را بکشت و مغازهها را که مملو از اموال بود، غارت کرد و آنگاه به سرزمين «نَعْجان»، «ثَرْمَدا» و «دُلَم» رفت و عدهاى را کشت و شتران بسيارى به غنيمت گرفت».
- به آتش کشيدن محصولات زراعى: ابن بشر در ادامه مىنويسد: «عبدالعزيز به قصد جهاد وارد «منفوحه» شد و محصولات زراعى آنان را به آتش کشيد و بخش عظيمى از جواهرات، گوسفندان و شتران را به غنيمت گرفت و 10 نفر را نيز کشت».
- سقط جنين زنان باردار: وي در ادامه ميآورد: «لشکر عبدالعزيز شبانگاه وارد منطقه «حَرْمه» شدند و پس از طلوع فجر به دستور عبدالله پسر عبدالعزيز، تيراندازان به صورت دستهجمعى به طرف شهر تيراندازى کردند و صداى مهيب تيرها، شهر را به لرزه درآورد بهگونهاى که بعضى از زنان حامله، سقط کردند و مردم به وحشت افتاده و شهر به محاصره درآمد و مردم شهر، نه توان مقاومت و نه امکان فرار از شهر را داشتند».
- کشته شدن مردم رياض بر اثر گرسنگى و تشنگى: ابن بشر در باره حمله وهابيت به رياض مىنويسد: «اهل رياض، همه مردان، زنان و کودکان با شنيدن حمله لشکر وهابيت از ترس و وحشت، پا به فرار گذاشتند، از آنجايى که اين حمله در فصل تابستان بود، جمعيت زيادى بر اثر گرسنگى و تشنگى جان سپردند».
- کشتار فراريان: وي در ادامه آورده: «وقتى عبدالعزيز وارد رياض شد، ديد جز اندکى از مردم، کسى در شهر نمانده، فراريان را دنبال کرد و عدهاى را کشت و اموالى را که با خود داشتند به غنيمت گرفت. و به شرطهها دستور داد از خانههاى خالى از صاحبانشان، محافظت کنند و آنگاه تمام اموال، اسلحهها، مواد غذايى و وسايل خانهها را به غنيمت گرفت و غالب خانهها و نخلستانها را به تصرف خود درآورد».
- کشتن مؤذن به جرم درود بر پيامبر(ص): زينى دحلان، مفتى مکه مکرمه مىنويسد: «وهابىها از درود فرستان به پيامبر گرامى(ص) روى منابر و پس از اذان، ممانعت مىکردند، مرد صالح نابينايى که اذان مىگفت و پس از اذان به رسول اکرم(ص) صلوات فرستاد، آن را نزد محمد بن عبدالوهاب آوردند و او دستور داد مؤذن نابينا را به جرم درود بر حضرت، کشتند». وي در ادامه مىگويد: «اگر مانند اين کارهاى زشت وهابىها را بخواهم بنويسم، دفترها مملو خواهد شد».
- کشتار بىرحمانه شيعيان کربلا: جنايت وهابيان در کربلاى معلى در سال 1216 بهراستى صفحه تاريخ را سياه کرده و قلب هر خواننده را به درد مىآورد. دکتر منير عجلانى مىنويسد: «12 هزار نفر سپاه وهابيان به فرماندهى سعود، فرزند عبدالعزيز وارد کربلا شدند در حالى که بيشتر مردم کربلا به مناسبت عيد غدير به نجف اشرف براي زيارت اميرالمؤمنين(ع) رفته بودند و در شهر جز عده اندکى از پيرها و ناتوانها نمانده بودند. سپاه وهابيان به هر کس که برخوردند، کشتند و آمار کشتهها به مرز 3 هزار نفر رسيد و اموال غارتشده از کربلا قابل وصف نبود و گفته مىشد آن روز 200 شتر بار سنگين از کربلا به غارت بردند». محمد قارىغروى در تاريخ نجف از مجموعه شيخ خضر، نقل مىکند: «وهابيان صندوق قبر حبيب بن مظاهر را که از چوب بود شکستند و سوزاندند و با آن در ايوان طرف قبله حرم، قهوه درست کردند. آنها مىخواستند صندوق قبر شريف حسين[ع] را هم بشکنند، اما چون داراى شبکههاى آهنين بود، توفيق نيافتند». شيخ عثمان بنبشر، ديگر مورخ وهابى که خود اهل نجد بوده، مىنويسد: «گنبد روى قبر «سيدالشهدا(ع)» را ويران ساختند، و صندوق روى قبر را که زمرد، ياقوت و جواهرات ديگر در آن نشانده بودند، برگرفتند، و آنچه در شهر از مال، سلاح، لباس، فرش، طلا، نقره و قرآنهاى نفيس يافتند غارت کردند و نزديک ظهر از شهر بيرون رفتند». صلاحالدين مختار که خود وهابى است، مىنويسد: «سال 1216 امير سعود با لشکر انبوهى از مردم نجد، عشاير جنوب، حجاز و ديگر نقاط به قصد عراق حرکت کردند. ماه ذىقعده به کربلا رسيدند. او تمام برج و باروى شهر را خراب کرد و بيشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، کشت و نزديک ظهر با اموال و غنايم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارتشده را خود سعود برداشت و بقيه را به نسبت هر پياده يک سهم و هر سواره 2 سهم، بين لشکريان تقسيم نمود». شيخ عثمان نجدى، از مورخان وهابى مىنويسد: «وهابيان به صورت غافلگيرانه وارد کربلا شدند و بسيارى از اهل آنجا را در کوچه و بازار و خانهها کشتند؛ روى قبر حسين(ع) را خراب کردند و آنچه در داخل قبه بود به چپاول بردند و هرچه در شهر از اموال، اسلحه، لباس، فرش، طلا و قرآنهاى نفيس يافتند، ربودند. نزديک ظهر در حالى که قريب به 2 هزار نفر از اهالى کربلا را کشته بودند، از شهر خارج شدند». برخى مىنويسند: «وهابيان در يک شب، 20 هزار نفر را به قتل رساندند». ميرزا «ابوطالب اصفهانى» در سفرنامه خود مىنويسد: «هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف، ديدم قريب 25 هزار نفر وهابى وارد کربلا شدند و شعار «اقتلوا المشرکين و اذبحوا الکافرين» سر مىدادند. آنان بيش از 5 هزار نفر را کشتند و زخمىها حساب نداشت، صحن مقدس امام حسين(ع) از لاشه کشتگان پر و خون از بدنهاى سر بريده شده، روان بود. پس از 11 ماه بار ديگر به کربلا رفتم، ديدم مردم، آن حادثه دلخراش را نقل مىکنند و گريه سر مىدهند بهگونهاى که از شنيدن آن، موها بر اندام راست مىشد».
- حمله به نجف اشرف: حمله وهابىها به عراق از 1214 هجري قمري آغاز شد. چون در آن سال وهابىها به نجف اشرف حمله کردند، عرب خزاعل جلو آنها را گرفتند و 300 نفر از آنها را کشتند. سال 1215 نيز گروهى براى انهدام مرقد مطهر حضرت امير(ع) عازم نجف اشرف شدند که در مسير با عدهاى از اعراب درگير شدند و شکست خوردند. در مدت نزديک به 10 سال چندين بار حملات شديدى به شهرهاي کربلا و نجف انجام دادند. سال 1216 وهابيان پس از کشتار بىرحمانه اهل کربلا و هتک حرمت حرم حسينى(ع) با همان لشکر راهى نجف اشرف شدند، ولى مردم نجف بهسبب آگاهى از ماجراى کشتار و غارت کربلا و آمادگى دفاعى به مقابله برخاستند؛ حتى زنها از منزلها بيرون آمدند و مردان خود را تشجيع و تحريک به دفاع کردند تا اسير کشتار و چپاول وهابيان نشوند، در نتيجه سپاه وهابىها نتوانستند به شهر نجف وارد شوند. سال1220 يا 1221 وهابىها به سرکردگى «سعود» به نجف اشرف حمله بردند، ولى چون شهر داراى برج و بارو بود، و در بيرون نيز خندقى شهر را حفاظت مىکرد، بهعلاوه جمعى از مردم و طلاب علوم دينى در حدود 200 نفر تحت رهبرى شيخ «جعفر نجفى» (کاشفالغطا) از مراجع اعلم عصر که خود مردى دلير بود، شبانهروز مشغول دفاع از شهر بودند، کارى از پيش نبردند. خانه شيخ جعفر کاشفالغطا انبار اسلحه بود و او بر هر دروازه نجف و در هر برجى جمعى از طلاب و مردم را به دفاع واداشته بود. شيخ «حسين نجف»، شيخ «خضر شلال»، و «سيدجواد عاملى» صاحب مفتاحالکرامه و شيخ «مهدى ملاکتاب» از جمله علماى مدافع شهر بودند که از مردان بلندآوازه هستند. قواى سعود در اين حمله 15 هزار وهابى جسور جنگجو بود. وهابىها چندان که سعى کردند نتوانستند وارد شهر شوند، و مدافعان نجف با سرسختى دفاع مىکردند. در يکى از روزها برخى وهابىها از ديوار شهر بالا آمدند و نزديک بود شهر را اشغال کنند، ولى با دفاع مردانه مدافعان مسلح مواجه شدند، و عقب نشستند. در مدت محاصره نجف چون مدافعان از درون شهر و برج و باروها وهابىها را زير آتش داشتند، توانستند 700 نفر از آنها را به قتل برسانند. سرانجام سعود با بقيه نفراتش نااميد از نجف اشرف بازگشت. اهالى نجف قبل از رسيدن قواى سعود، خزانه حضرت اميرالمؤمنين(ع) را به بغداد و از آنجا به کاظمين منتقل ساختند و در مخزن آنجا به وديعت نهادند، و بدينگونه از دستبرد آن قوم غارتگر وحشى مصون ماند. «ابنبشر» مورخ نجدى راجع به حمله سعود به نجف در تاريخ نجد مىنويسد: «سال1220 سعود با سپاه انبوهى از نجد و نواحى آن در بيرون شهر معروف در عراق (نجف اشرف) فرود آمد، و سپاه مسلمين [وهابىها](!) را در اطراف شهر پراکنده ساخت، و دستور داد باروى شهر را خراب کنند. چون ياران او به شهر نزديک شدند، به خندقى عريض و عميق برخورد کردند و نتوانستند از آن عبور کنند. در جنگى که ميان طرفين روى داد، بر اثر تيراندازى از روى باروها و برجهاى شهر، جمعى از مسلمين (وهابىها) کشته شدند. آنها نيز از شهر عقب نشستند، و به غارت نواحى اطراف پرداختند». سعود در سال بعد يعنى 1222 نيز بار ديگر با 20 هزار جنگجوى جسور وهابى به نجف اشرف حمله برد، ولى چون ديد مدافعان شهر به رهبرى کاشفالغطا با توپ و تفنگ آماده دفاع هستند نجف را رها کرد، و به شهر «حله» روى آورد.
- تخريب آثار بزرگان در مکه: وهابيون سال 1218 پس از مسلط شدن بر مکه تمام آثار بزرگان دين را تخريب کردند. در «مُعَلى» قبه زادگاه پيامبر گرامى(ص) را و همچنين قبه زادگاه على بن ابىطالب(ع) و حضرت خديجه(س) و حتى ابوبکر را ويران و با خاک يکسان کردند. آثار باستانى در اطراف خانه خدا و روى زمزم را تخريب کرده و در تمام مناطقى که مسلط مىشدند آثار صالحان را نابود مىکردند و هنگام تخريب طبل مىزدند و به رقص و آوازخوانى مىپرداختند. رفاعى از علماى بزرگ اهل سنت کويت خطاب به علماى وهابى مىنويسد: «شما به تخريب خانه امالمؤمنين خديجه کبرى اولين حبيبه پيامبر(ص) رضايت داديد و هيچ عکسالعمل نشان نداديد با اينکه آن مکان محل نزول وحى قرآن بود. و در برابر اين جنايت سکوت انتخاب کرديد و رضايت داديد که آن مکان مقدس به توالت و دستشويى مبدل شود. پس چرا از خدا نمىترسيد؟و از پيامبر کريم(ص) حيا نمىکنيد؟» رفاعى در ادامه مىنويسد: «زادگاه رسول اکرم(ص) ويران و به محل خريد و فروش حيوانات تبديل شد که با تلاش افراد صالح و خير، از چنگال وهابىها درآمد و به کتابخانه مبدل گرديد... شما وهابيان در اين سالهاى اخير تصميم گرفتيد نيات شوم خود را از طريق تهديد و انتقام پياده کنيد، تمام تلاش خود را جهت نابودى محل ولادت رسول گرامى(ص) به کار بستيد، حتى از شخصيتها و علماي بزرگ سعودى مجوز ويران کردن آن مکان مقدس را گرفتيد، ولى ملک فهد، عواقب شوم آن را ملاحظه کرد و شما را از اين کار ننگين بازداشت. اين چه کار بىادبانهاى است که از شما سر مىزند؟! اين چه بىوفايى است که در حق رسول گرامى(ص) روا مىداريد در حالى که خداوند به وسيله آن حضرت، ما و شما و اجداد ما را از تاريکىهاى شرک به سوى نور اسلام هدايت فرمود؟! بدانيد که به هنگام مشاهده رسول گرامى(ص) در کنار حوض، جز بىحيايى نصيب شما نخواهد شد. و به يقين بدانيد که نتيجه شقاوت خود را در نابودى آثار پاک آن نبى مکرم(ص) که موجب رنجش گرديده است، مشاهده خواهيد کرد». رفاعى در جاى ديگر مىنويسد: «آثار قبور صحابه و امهاتالمؤمنين و آلالبيت را نابود کرده و قبر آمنه بنت وهب مادر گرامى رسول اکرم(ص) را با بنزين به آتش کشيديد و اثرى از آن باقى نگذاشتيد».
- آتش زدن کتابخانههاى بزرگ: يکي از دردناکترين چيزهايي که وهابيت مرتکب شد و آثار قبيح آن براى هميشه باقى است، آتش زدن کتابخانه بزرگ «المکتبه العربيه» بود که بيش از60 هزار عنوان کتاب گرانقدر و کمنظير و بيش از 40 هزار نسخه خطى منحصر به فرد داشت که در ميان آنها برخى از آثار خطى دوران جاهليت، يهوديان، کفار قريش و همچنين آثار خطى على(ع)، ابوبکر، عمر، خالد بن وليد، طارق بن زياد و برخى از صحابه پيامبر گرامى(ص) و قرآن مجيد به خط «عبدالله بن مسعود» وجود داشت. و نيز در همين کتابخانه انواع سلاحهاى رسول اکرم(ص) و بتهايى که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود، مانند «لات»، «عُزّى»، «مَناه» و «هُبَل» موجود بود. «ناصر السعيد» از قول يکى از مورخان نقل مىکند هنگام تسلط وهابيان، اين کتابخانه را به بهانه وجود کفريات در آن به آتش کشيده و به خاکستر تبديل کردند.
-کشتار حجاج ايرانى: عمال وهابى رژيم آلسعود، ذىالحجه 1407 قمري (9 مرداد 1366) هزاران نفر از حجاج بيتاللهالحرام را به جرم سر دادن فرياد برائت از مشرکان در مکه به خاک و خون کشيدند و حتى آخوندهاى دربارى آنان، فرياد مىزدند و مىگفتند: «اقتل المجوس؛ اقتل المشرکين»؛ مجوس و مشرکان را بکشيد. يکى از شاهدان عينى، اين واقعه تلخ را اينچنين نقل مىکند: «با چشم خود ديدم که سعودىهاى کثيف، بىشرمانه و بىرحمانه با عصاى معلولين با 2 دست محکم به صورت زنها مىکوبيدند و آنها را نقش بر زمين مىکردند».
- حمله وهابيان افراطى به حجاج بحرينى: مهرماه 1386 گروهى از وهابيان با کمين در کوچههاى اطراف مسجدالحرام پس از مشاهده مينىبوس شيعيان بحرينى با خردهشيشههاى تيز و برنده به سوى حجاج شيعه يورش بردند و اقدام به فحاشى و به زبان آوردن القابى چون شيعيان سگصفت کافر و دهها فحش ديگر کردند.
- کشتار مردم بىدفاع اردن: سال 1343، جمعى از وهابيان ناگهان به اردن يورش بردند و مردم بىاطلاع «امالعمد» و همسايه آنان را مورد هجوم قرار دادند، مردان و زنان بىگناه را کشتند و اموال آنان را غارت کردند. اما طولى نکشيد که با رانده شدن برخى و اسارت عدهاى ديگر، عقبنشينى کردند که البته اسيران وهابى به فرمان انگليس آزاد شدند. سال1346وهابيان دوباره با سپاهى متشکل از 30 هزار نفر به اردن حمله کردند و قتل و غارت و خونريزى شديدى به راه انداختند.
- کشتار عزاداران امام موسى کاظم(ع): 25 رجب 1426 مصادف با شهادت امام موسى کاظم(ع)، وهابيون با پخش غذاهاى مسموم در اطراف حرم آن امام(ع) و نيز انجام انفجارهاى متعدد در کاظمين بين صفوف عزاداران امام موسى کاظم(ع)، باعث شهادت 1500 نفر از شيعيان عزادار شدند.
- جنايتهاى طالبان وهابى در افغانستان: اواخر سال 1372 شمسى گروهى وهابى به نام «طالبان» در افغانستان وارد صحنه نبرد شدند که از سوى عربستان و آمريکا حمايت مىشدند. شهريور 1375 کابل را تصرف کردند و به کشتار مسلمانان شيعى پرداختند. 17 مرداد 1377 زنان و مردان و کودکان را از پشت بامها به رگبار بستند و اهالى شهر مزارشريف را قتلعام کردند؛ سپس با هجوم به بيمارستانها، بيماران شيعه را روى تختها به شهادت رساندند. در سنگچارک و باميان و يروان و کاپيسا، شکم بانوان حامله شيعه را پاره مىکردند و جنين آنان را بيرون کشيده و سر مىبريدند. عاشوراى 1377 شيعيان قندهار در حسينيهها سرگرم عزادارى بودند که ناگهان وهابيان جنايتکار با اسلحه هجوم آوردند و عده فراوانى از شيعيان بىدفاع را به فجيعترين وضع به قتل رساندند.
- انفجار در اهواز: در جريان دستگيرى عوامل بمبگذارىهاى پياپى سال 1384 در اهواز، روشن شد از مجموع 46 دستگيرشده، 44 نفر داراى عقايد وهابيت هستند. براساس اطلاعات موثق، اين عده از سوى اسرائيل، آمريکا و انگليس حمايت مىشدند و از عوامل وهابيت در ايران بودند.
- انفجار بزرگ در مسجد تاريخى براثا: در عمليات انتحارى 18 فروردين 1385 در مسجد تاريخى براثاى بغداد، بيش از 69 نفر کشته و 130 نفر زخمى شدند.
- انفجار حرم امامين عسکريين: 22 فوريه 2006 (3/12/84)، انفجار 215 کيلوگرم مواد منفجره منجر به آسيب کلى مرقد امام هادى(ع) و امام حسن عسکرى(ع) شد. 13 ژوئن 2007، انفجار منارههاى عسکريين به دست وهابيان برگ ديگرى از جنايت وهابيت تکفيرى را رقم زد. حدود ساعت 9 صبح بر اثر وقوع چندين انفجار مهيب، 2 مناره حرم عسکريين منفجر و تخريب شد. در انفجار نخست گلدسته طلايى سمت چپ و در انفجار دوم گلدسته سمت راست اين حرم منفجر شد. همچنين در اين اقدام تروريستى، سقف سرداب غيبت حضرت ولى عصر(عج) نيز به کلى فروريخت.
***
مرور اين جنايات و آنچه امروز در يمن و بحرين و در فجايع سالهاي اخير عراق و سوريه ميبينيم، به ما ميآموزد که وهابيت دچار مرض هاري مزمن ژنتيک است که در مقابل نابودي نسل انسان - تاکيد ميکنم نسل انسان - کوچکترين دلرحمي در خود احساس نميکند. اين قاتل خبيث نه زبان ديپلماسي ميفهمد و نه زبان دين. آنان که راه سازش با اين بيمار رواني را به ملتها توصيه ميکنند، بايد منتظر احساس نيش بيرحم اين موجود پليد روي بدن خود باشند. براي او مسلمان و مسيحي و زردشتي و نوگرا و روشنفکر و..... فرق نميکند. وهابيت سقوط به دره نيستي را احساس کرده و از هيچ جنايتي در حق هر انسان و تمدنهاي انساني دريغ نميکند. معلوم نيست اين بيمار رواني فردا کجا و که را به آتش و قتل تهديد کند. براي مقابله با آن چارهاي جز مسلح بودن و شمشير به رخ کشيدن نيست. تا کي شود که از اين بيماري به درک واصل شود.
*مهدي سينا: