نماد آخرین خبر

در حسرت حزب و نظام حزبی

منبع
اعتماد
بروزرسانی
در حسرت حزب و نظام حزبی
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. در سال‌هاي بسيار دور يکي از روزنامه‌ها اقدام به آسيب‌شناسي احزاب در ايران کرد و نظر بسياري از سياسيون و دانشگاهيان را پرسيد. مرحوم عزت‌الله سحابي در پاسخ خبرنگار اين روزنامه تاکيد کرده بود که به اين پرسش جواب نخواهد داد زيرا مانند اين است که شما به سراغ جمعي گرسنه برويد و از مضرات پرخوري بپرسيد. بنابراين معنا ندارد در جامعه‌اي که فعاليت حزبي را جدي نمي‌گيرند و احزاب در آن فعال نيستند بخواهيم اقدام به آسيب‌شناسي کنيم و از مضرات تحزب سخن بگوييم. البته مرحوم سحابي با همين اظهارات خويش، آسيب‌شناسي کرده بود و درباره نبود احزاب فعال و جدي در کشور شکايت داشت؛ امري که هنوز هم جاي بيان و طرح دارد. واقعيت اين است که در کشور ما از دوران مشروطه شاهد حضور احزاب سياسي هستيم و متناسب با فضاي باز يا بسته سياسي، شاهد رونق يا رکود فعاليت‌هاي اين احزاب بوده‌ايم. در عين حال هنوز در کشور ما به شکلي که در بسياري از جوامع دموکراتيک و مردم‌سالار شاهديم، احزاب به صورت جدي فعال نيستند زيرا ما از نظام حزبي در انتخابات برخوردار نيستيم و اين به معناي اين است که مردم در هر انتخابي، افراد را برمي‌گزينند و نه احزاب و برنامه‌هاي آن را و طبعا تا زماني که در سازوکار انتخاباتي ما چنين امري تعبيه نشود، همين روال ادامه خواهد يافت. احزاب در کشورهاي دموکراتيک از نهادهاي واسط ميان نظام سياسي و مردم هستند و با ايجاد يک تشکيلات و سازمان منظم، چندين کارکرد مهم را از خود بروز مي‌دهند: ۱- احزاب، به عنوان يک نهاد مدني براي جامعه‌پذيري و جامعه‌پذيري سياسي نسل جوان جامعه داراي کارکرد جدي هستند و در مقطعي از سن و سال جواني که به‌شدت به کسب هويت گروهي نيازمندند، به اين نياز پاسخ مي‌دهند. اين نقش مهم اجتماعي، بسياري از بيماري‌هاي روحي و رواني نسل جوان و نيز بسياري از بحران‌هاي اخلاقي و اجتماعي اين قشر را درمان مي‌کند يا دست‌کم تخفيف مي‌دهد. ۲- احزاب و گروه‌هاي سياسي، مسووليت ايجاد شور و شعور سياسي در جامعه را بر دوش دارند. اين نقش با شرکت در انتخابات و انتشار تحليل‌هاي مورد نياز جامعه، ايفا مي‌شود و مردم با رجوع به نشريات و ميتينگ‌ها و جلسات آموزش حزبي، آگاهي خود از محيط اجتماعي و سياسي را ارتقا مي‌بخشند و نسبت به امور جامعه، با حساسيت و شور بيشتري مواجه خواهند شد. ۳- احزاب با عضوگيري و تربيت نيروهاي سياسي مورد نياز براي اداره کشور، مبادرت به کادرسازي کرده و با هزينه خود، مديراني براي اداره جامعه عرضه مي‌کنند. نيروهاي آموزش‌ديده حزبي، لزوما بدنه کارشناسي يک سيستم سياسي را اشغال نمي‌کنند اما غالبا مديران سياسي در چرخشي هستند که در مقاطعي، قدرت سياسي را در دست مي‌گيرند. احزاب توان کارشناسي اعضاي خود را ارتقا مي‌بخشند. ۴- احزاب سياسي مسووليت تهيه و ارايه برنامه براي اداره بهتر امور جامعه را بر دوش دارند و به جاي تکيه بر شعار و طرح اهداف و آرمان‌هاي کلي، مبادرت به تدوين برنامه قابل تحقق در کشور مي‌کنند. اين برنامه‌ها، پشتوانه احزاب بوده و موجب مقبوليت يک حزب سياسي نزد مردم مي‌شوند. ٥- احزاب سياسي وقتي در قدرت نيستند، نقش نظارتي مهمي را برعهده مي‌گيرند و با تحت نظر داشتن عملکرد حزب حاکم و دولت رقيب، از هر‌گونه خطا و خيانت و گريز از برنامه و سوءاستفاده از قدرت و اموال عمومي، جلوگيري مي‌کنند. احزاب با چنين کارکردي لازمه يک نظام سياسي دموکراتيک و مردم‌سالار هستند و اگر تحزب به صورت جدي شکل نگرفته باشد و در کشور، چند حزب سياسي فراگير فعال نباشند، نمي‌توان انتظار رسيدن به اين دستاوردها را داشت. از منظري ديگر، احزاب سياسي چند کارکرد مثبت ديگر را هم مي‌توانند محقق کنند: اولا مطالبات مردم و جامعه را معقول و منطقي مي‌کنند يعني به جاي ورود صدها تقاضاي غيرمنطقي و برآورده‌ناشدني به سيستم، احزاب سياسي آن تقاضاها را محدود و معدود مي‌کنند و با اين روش، صرفا آن دسته از تقاضاها وارد سيستم مي‌شود که نظام سياسي قادر به پاسخگويي است. در واقع احزاب سياسي به طرح ديدگاه‌ها و مطالباتي مبادرت مي‌کنند که اگر قدرت در اختيارشان قرار گيرد، خودشان قادر به عملياتي کردن آن تقاضاها باشند و همين امر منجر به حذف تقاضاهاي دور از واقعيت در اذهان مردم مي‌شود. ثانيا در صورت بروز ناکامي در عمل و عملياتي نشدن مطالبات موردنظر مردم، اين احزاب سياسي هستند که از سوي مردم متهم به ناکارآمدي مي‌شوند و به همين دليل، کليت سيستم از حمايت مردم برخوردار خواهد ماند. در واقع، فقط احزاب و گروه‌هاي در قدرت هستند که در اين وضعيت، مورد نقد افکار عمومي جامعه قرار مي‌گيرند و طبعا با عدم استقبال مردم، جاي خود را به احزاب ديگر مي‌دهند. ثالثا در صورت وجود دلايل قانع‌کننده و مقبول براي عدم پاسخگويي سيستم به مطالبات مردم، باز اين احزاب و گروه‌هاي سياسي هستند که مي‌توانند از موضع يک جريان درون حکومت، علل ناکارآمدي و عدم پاسخگويي حکومت را براي مردم توضيح دهند و همين امر، مردم سياسي را در زمينه موجه بودن عملکرد سيستم، بهتر قانع خواهد کرد. اين همه ناشدني است مگر اينکه نخبگان سياسي فعال در احزاب، به وظيفه خود به‌درستي عمل کرده و به تحزب نه تنها به عنوان ابزاري براي کسب قدرت سياسي بلکه به مثابه سازوکاري براي اداي يک مسووليت سنگين اجتماعي بنگرند. *علي شکوهي با کانال تلگرامي آخرين خبر همراه شويد telegram.me/akharinkhabar