فردا/
متن پيش رو در فردا منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
سال 2015 را در طي عمر 5 ساله بحران سوريه مي توان يک سال ويژه خواند. در اين سال، تحولات مهمي در عرصه منطقه اي و جهاني رخ داد که جايگاه و موقعيت بين المللي کشورهاي منطقه اي درگير در سوريه را تغيير دارد و متناسب با آن بازيگري اين کشورها در سوريه نيز تغيير يافت. به اين ترتيب، طي اين سال شاهد ظهور گروه هاي تروريستي جديد، گردان هاي نظامي قانوني و مشروع جديد و بالاخره تغييرات متعدد در معادلات نظامي کشور سوريه بوديم؛ همان گونه که در سطح سياسي نيز تغييرات معنادار و اثرگذاري رخ داد.
در قسمت قبل، 5 نمونه از ترورهاي معروف در ميان معارضان سوري را برشمرديم. در اين قسمت، 5 نمونه از ترورهايي معرفي مي شوند که به نوع خود مي توانند ابعادي از جنگ در سوريه را نشان مي دهند. در قسمت آينده 6 نمونه از ترورهاي معروف و مشکوک در جناح حامي بشار معرفي خواهند شد. اين افراد عبارتند از سردار پاسدار بسيجي، شهيد همداني، شهيد جهاد مغنيه فرزند شهيد عماد مغنيه، شهيد سمير قنطار، رستم غزاله، شهيد ابو محمد الاقليم (حاج ماهر) و شفيق فياض براي خوانندگان مرور خواهد شد. پايان بخش اين سه قسمت، مجموعه گمانه زني هايي است در مورد ترور مشهور روزهاي پاياني 20015 يعني ترور زهران علوش.
اسامه اليتيم
ترور اسامه اليتيم، يکي از حوادث مبهم و عجيب ماه پاياني سال 2015 بود. در نيمه دسامبر 2015، قاضي القضات شهر حوران و مناطق مرکزي استان درعا به دست عوامل ناشناس ترور شد. در پي ترور اليتيم، تقريبا تمام گروه هاي مسلح حاضر در استان درعا بيانيه اي داده و آن را به شدت محکوم کردند.
فرداي مرگ وي، رسانه ها مدعي شدند اسامه اليتيم توسط نظام سوريه و در جريان يک حمله هوايي کشته شده است؛ اما رسانه هاي نظام آن را رد کردند. با توجه به سابقه نظام در ترور ابوهمام و اعلام شجاعانه اين علميات، به نظر مي رسد در صورتي که نظام اليتيم را ترور کرده بود ابايي از بيان آن نداشت.
گزارش هاي روز اول مرگ وي را در اثر انفجار يک خودروي بمب گذاري شده در جاده بين درعا و صيدا (استان درعا) اعلام کرده بودند. با توجه به فاصله ده ها کيلومتري اين محل با اماکن نفوذ داعش يا نظام، معلوم نيست دقيقا چه گروهي اين خودروي بمب گذاري شده را در آن محل قرار داده بود! حتي يک ايده اي که در رسانه هاي حامي نظام مطرح شده، ايده «ترور اشتباهي» است به اين معني که قرار بوده فرد ديگري ترور شود؛ اما به اشتباه اسامه اليتيم هلاک شد!
مهنا جفاله
مهنا جفاله فرمانده گردان کتائب ابو عماره در شهر حلب بود که در محله صلاح الدين (تحت سيطره معارضان) با بمب گذاري داخل خودروي شخصي خود ترور شد! کتائب ابو عماره در بيانيه اي، ترور وي را به نظام نسبت داد و حتي مدعي شد راننده وي به نظام پناه برده است! اما برخي منابع آگاه، از پيوستن راننده وي به داعش و انجام اين عمليات از سوي راننده اش خبر مي دهند!
کتائب ابوعماره، دومين بزرگ ترين «گردان ترور» در ميان معارضان حلب است که تاکنون تعدادي از فرماندهان ارتش سوريه را در شهر حلب (محله هاي تحت کنترل نظام) ترور کرده است! حتي در صورت ترور وي از سوي نظام، مي توان اين آن را «عمليات تلافي جويانه» خواند و از نظر حقوقي از آن دفاع کرد؛ زيرا ابوعماره نه يک گردان تخصصي نبرد شهري بلکه يک گردان با مهارت کافي براي ترورهاي درون شهري در مناطق تحت سيطره نظام بود.
مهنا جفاله يکي از دانشجويان شاخص دانشگاه حلب بود که نقش بسيار پررنگي در تحريک دانشجويان براي تحصن عليه نظام در مارس 2011 داشت. از آن زمان نام مهنا جفاله بر سر زبان ها افتاد و خودش شخصا با باز کردن صفحه مخصوص به خود در فيس بوک، گزارش هاي بي واسطه اي از فعاليت هاي خود در سال 2011 مي داد. بنا بر خودنوشته هاي نامبرده، او تا دسامبر 2011 با حرکات مسلحانه عليه نظام به شدت مخالف بود و معتقد بود بايد به صورت مسالمت آميز عليه نظام انقلاب کرد؛ اما از دسامبر 2011 و بعد از گفت و گو با يکي از سران ارتش آزاد، مجاب شد که تنها راه مقابله با نظام، تشکيل گردان هاي مسلح و مبارزه مسلحانه است.
گروه «الرقه تذبح بصمت»
اين بار به جاي انتخاب يک چهره، ترور يک گروه را معرفي مي کنيم. تعدادي از جوانان اهل مبارزه مدني شهر رقه، يک گروه مبارز عليه داعش تشکيل دادند که کم ترين فعاليت نظامي يا تسليحاتي عليه اين سازمان بسيار خشن تروريستي انجام نداده بودند! تنها فعاليت اين گروه، «گزارش عملکردها و جنايتهاي داعش» در شهر رقه يعني پايتخت داعش بوده است.
اين گروه که توسط دو فعال مدني شهر رقه تأسيس شده «الرقه تذبح بصمت» (رقه در سايه سکوت، سر بريده مي شود) نام دارد و تبديل به موي دماغ داعش شده بود؛ زيرا داعش به اين نتيجه رسيد که از داخل قلمرو خود يک کانال مستمر براي ارتباط با بيرون وجود دارد. با توجه به حساسيت هاي بسيار بالاي داعش نسبت به حرکات جاسوسي و اعدام فوري هر يک از عوامل خود به واسطه کم ترين اتهام در اين زمينه، داعش نابودي و اضمحلال فوري اين گروه کوچک و اعدام سران آن ها را در دستور کار قرار داد.
شايد تا اين جاي کار چندان عجيب نباشد. عمده فعاليت اين گروه از طريق توئيتر بود و با توجه به دسترسي به اينترنت در قلمرو داعش، ارتباط گيري از توئيتر چندان هم سخت و غيرممکن نيست. عوامل گروه با ادبيات رمزي از طريق توئيتر پيام هاي خود را از رقه به پناهندگان حاضر در ترکيه مي رسانند و در ترکيه اين اطلاعات رمزگشايي شده و از سوي سخنگويان گروه افشا مي شد. سخنگوي اين گروه، «ابراهيم عبد القادر» نام داشت که فاقد کم ترين سابقه فعاليت هاي سياسي يا ژورناليستي تا پيش از تشکيل اين گروه بود.
در روزهاي پاياني اکتبر 2015 داعش در داخل ترکيه و در شهر «اورفا» ابراهيم عبدالقادر را ترور کرد و به اين ترتيب نشان داد هر زمان که اراده کند حتي در داخل اراضي ترکيه هم مي تواند رقباي خود را ترور کند. در اين عمليات، نه تنها ابراهيم عبدالقادر بلکه «فارس حمادي» از اعضاي اين گروه نيز شناسايي و ترور شد. جالب اين جاست که سازمان امنيتي ترکيه (ميت) و دولت پرادعاي اردوغان هرگز نتوانستند عوامل اين ترور را شناسايي و بازداشت کنند!
گفتني است ابراهيم عبدالقادر نه صرفا يک آواره بلکه يک پناهنده سياسي داراي شناسه از سوي اداره امنيت ترکيه بود و برابر قوانين بين المللي و داخلي ترکيه، مسئوليت امنيت وي بر عهده آنکاراست.
ناجي الجرف
ناجي الجرف، يکي از روزنامه نگاران معروف سوري بود که در پي ناآرامي هاي سال 2011 و 2012 به سرعت دوربين خود را به ميان معارضان برد و با پوشش گسترده تحرکات آن ها از سوي دولت سوريه به اتهام حمايت از تروريسم تحت تعقيب قرار گرفت. به همين علت از ميانه سال 2012 زندگي در تعقيب و گريز را آغاز کرد و حتي بيش تر از سوريه، در داخل خاک ترکيه رؤيت شد.
از ويژگي هاي ناجي الجرف از همان سال 2011، تأکيد بر عنصر آزاديخواهي و دموکراسي در معارضان سوري بود و به همين علت، هر چه گروه هاي راديکال و تروريستي در سوريه قوي تر مي شدند عرصه براي فعاليت ناجي الجرف تنگ تر مي شد! حتي از اين حيث، مي توان تجربه وي را در مورد سرنوشت اعتراضات سوري به صورت ويژه مورد مطالعه قرار داد. البته روي ديگر اين سکه، محبوبيت وي در ميان معارضان موسوم به ميانه رو بود تا اندازه اي که از سوي تعدادي از حاميانش به «دايي» معروف شد که بر نوعي وابستگي و حمايت ويژه از وي دلالت داشت.
در روزهاي پاياني 2015، نادي الجرف يا «دايي جرف»(!) در شهر مرزي «غازي عينتب» در برابر ساختمان «اوغرا پلازا» که در آن جا به فعاليت هاي خبري و رسانه اي خود مي پرداخت ترور شد. در عمليات ترور وي، از يک قبضه کلت کمري همراه با دستگاه «صدا خفه کن» استفاده شده بود که ثابت مي کند عوامل ترور با خيال راحت مي توانستند به نادي الجرف نزديک شوند. بعدها دولت ترکيه مدعي شد عوامل اين ترور را شناسايي کرده و حتي دو نفر در اين رابطه بازداشت شده اند؛ اما اطلاعات بيش تري در مورد آن ها منتشر نشده است. با اين حال، برخي رسانه ها اين ترور را به گروه تروريستي داعش منتسب مي کنند.
ترور ناجي الجرف، در ميان فعالين شبکه اجتماعي توئيتر واکنش هاي مختلفي را برانگيخت. از سويي کاربران وابسته به داعش بابت ترور وي ابراز شادماني مي کردند؛ از سوي ديگر تعدادي ااز سلفيون افراطي نزديک به تروريست هاي القاعده با شادمان نسبي از ترور «حامي صليبي ها و فرهنگ غربي» تلويحا حمايت کردند. حاميان بشار اسد نيز با عنوان «خشونت فزاينده تروريست ها و افراط در قتل يکديگر» از اين ترور به صورت تلويحي ابراز رضايت کردند.
ناجي الجرف در سال 1977 در شهر «السلمية» به دنيا آمد. شهر السلميه در سي کيلومتري شرقي حماه قرار دارد و با کليد خوردن اعتراضات در ابتداي سال 2011 در شهر حماه، ناجي الجرف نيز به حماه رفت تا از نزديک جزئيات تظاهرات مخالفان را پوشش خبري دهد. در سال 2012 شهر السلميه به دو قسمت تبديل شد، مخالفان بشار عمدتا به شمال حماه فرار کردند و حاميان بشار اين شهر را به يکي از اصلي ترين پايگاه هاي بسيج مردمي (اللجان الشعبيه) تبديل کردند. به همين علت در آگوست 2012 رياض الاسعد فرمانده ارتش آزاد سوريه در سخنان بسيار تندي به اين شهر و اهالي آن حمله کردند. بعد از آن، اين شهر در معرض حملات انتحاري متعدد جبهه النصره قرار گرفت و بعدها داعش نيز تلاش کرد اين شهر را اشغال کند.
شدت حملات تروريستي به السلميه به اندازه اي بود که «باسيليوس زينو» از نويسندگان سکولار معارض بشار اسد در سال 2013 در مقاله اي در روزنامه الحياة هشدار داد: «همين الآن مي توان 11 روزنامه نگار فعال از اين شهر در ميان معارضان نام برد که در ليست تحت تعقيب نظام قرار دارند. اين شهر نزديک به 30 سرباز کشته شده در جنگ داخلي به ارتش آزاد هديه داده است. اما ببينيد فرمانده کل ارتش آزاد از اهالي اين شهر به عنوان خائن نام مي برد و بدتر از آن جبهه النصره از "تطهير" قريب الوقوع اين شهر خبر مي دهد! تنها طي يک سال گذشته، نزديک به 150 غيرنظامي در اين شهر کشته شده اند که تنها جرمشان، عدم ترک خانه و کاشانه خود و آوارگي بوده است.»
نادي الجرف در همراهي با معارضان به شهرت بيش تري دست يافت تا حدي که مدتي بعد به کارگردان و مستندساز هم تبديل شد. مشهورترين مستند وي، «داعش در حلب» است که ويراني ها و تباهي هاي بعد از خروج بر اسد را به خوبي نمايش مي دهد. او همزمان مؤسسه «بصمة بسوريا» را راه انداخت تا اقدامات غيراخلاقي و ضد بشري صورت گرفته از سوي تروريست ها و ارتش سوريه را نمايش دهد! بعدها با آغاز حملات ائتلاف آمريکا به داعش در سوريه، نادي الجرف ضمن حمايت شديد از اين عمليات از آمريکا خواست علاوه بر داعش، «حملات همزمان به تروريست هاي تکفيري و نظام بشار اسد» را در دستور کار قرار دهد! يکي از مواضع تاريخي وي، حمايت از بمباران سنگر هاي گروه تروريستي «احرار الشام» از سوي ائتلاف بين المللي بود که سر و صداي زيادي را به دنبال داشت.
به اين ترتيب او در 27 دسامبر سال 2015 و خارج از وطن خود در غربت به وسيله کلت مجهز به «صدا خفه کن» ترور شد. تروري که از سوي معارضان بشار اسد طراحي و اجرا شده بود. تجربه وي مي تواند يک تجربه روشن از کلاف سر در گم بحران سوريه باشد. کساني که بر عليه بشار اسد خروج کردند؛ اما مجبور به آوارگي شدند و همزمان با دشمن بزرگ تري به نام گروه هاي تروريستي تکفيري مواجه شدند و حتي شهرشان از سوي تروريست ها در معرض فاجعه انساني قرار گرفت! و بالاخره خودشان در غربت و در ترکيه از سوي عوامل تروريستي به قتل رسيدند.
با کانال تلگرامي آخرين خبر همراه شويد telegram.me/akharinkhabar