الف/
متن پيش رو در الف منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
مقدمه: علي رغم همه خطاها و نواقصي که در حوزه پزشکي و سلامت جامعه رخ مي دهد، بازهم هر ساله تب گرايش به رشته هاي پزشکي و دندانپزشکي در جامعه بالا مي رود و داوطلبان کنکور له له مي زنند براي رسيدن به قله هاي پزشکي!
اما همه ما به خوبي مي دانيم، باوجود همه پيشرفت هاي صورت گرفته، هنوز در حوزه سلامت و درمان کاستي هاي مهمي وجود دارد که بايد براي رفع آنها فکري کرد و چاره اي انديشيد.علي رغم تحليل هاي جامع،سازماني و سيستمي که در خصوص نواقص و کاستي هاي درمان و خطاهاي پزشکي در کشور انجام و ارائه شده است، اين قلم در موضوع مهم «کاستي هاي سيستم درماني کشور» معتقد به تاثير علل فرهنگي،اجتماعي و فردي نيز بوده و اشارات زير را در اين خصوص به عنوان تلنگرهاي فرهنگي قابل طرح و بحث مي داند:
حکما حکمتي داشته که پيشينيان ما براي درمان دردهايشان پيش «حکيم» مي رفتند.از پزشک تا طبيب فاصله بسيار است و از طبيب تا حکيم، بسيارتر! در فرهنگ قديم ما، پزشک کسي بود که حکمت مي دانست و آنکه حکمت بداند بي شک ادب دارد و آداب هم مي فهمد.حکيم نمي تواند دنبال پول و شهرت باشد و بخاطر پول نداشتن، بخيه از صورت بيمار بيرون کشد!
متاسفانه بخشي از پزشکان امروز، از فرهيختگي فرهنگي پيشينيان خود فاصله گرفته اند! سقف آرزوهايشان و افق خواسته هايشان کوتاه و دنيايي است و در اين باب فرق چنداني با ديگر اقشار جامعه ندارند.مي شناسم جراحي را که هفت ماشين داخل پارکينگش دارد و هر روز هفته سوار يکي مي شود! از چنين جراحي مي توان انتظار حکمت داشت؟!
بزرگي مي گفت:«آخوند و معلم و دکتر شدن فقط به سواد و علم نيست! بايد در ذات طرف عشق به انسان موج بزند!». کم لطفي بزرگي است که مبلغان و معلمان و طبيبان جامعه را صرفا بر اساس نمره و تراز علمي انتخاب کنيم و سلامت جسم و روح انسان ها را بدان ها بسپاريم!
کسي که علاقه اي به صحبت و بازي با بچه ها ندارد، چطور مي تواند معلم خوبي شود؟! آيا صرف قبولي در رشته دبيري و چند سال درس خواندن براي احراز شرايط معلمي کافيست؟
يا جواني که با ديدن خون دلش ضعف مي رود و تاب استشمام بوي عرق بيمار را ندارد، چطور مي تواند پزشک و جراحي خوب و قابل اطمينان شود؟!
شکي نيست که براي رسيدن به مشاغل حساسي چون پزشکي، صلاحيت هاي علمي و درسي هم لازم است، اما تکليف صلاحيت هاي رواني، اخلاقي و حتي اعتقادي چه مي شود؟! جالب اينکه بين رتبه صد و دويست کنکور فقط يکي دو سئوال و تست فاصله است. رتبه پانصد کنکور که مثلا امدادگر شجاع هلال احمر بوده و اهل خدمت به مردم و عاشق کوه و سفر به روستا، بيشتر به درد پزشکي مي خورد يا رتبه صد کنکور که از ديدن مرده وحشت دارد و بزرگترين دردش در زندگي دندان درد بوده و صرفا به مدد صدها ساعت کلاس و تست تقويتي توانسته يکي دو تست بيشتر بزند!؟
شايد وقت آن رسيده که در کنار تراز و نمره علمي، تراز و نمره صلاحيت هاي اخلاقي ، رواني و حتي ميزان استعداد و علاقه واقعي را هم در گزينش نهايي رشته هاي پر متقاضي پزشکي دخالت دهيم.يکي از دانشجوهاي پزشکي تعريف مي کرد از همکلاسي اش که در سالن تشريح دانشگاه، در اولين سکانس تماشاي جسد هندي غش کرده بود و تلپ افتاده بود روي زمين...خدا به داد بيمارانش برسد!
به گواهي اعداد و ارقام، حرفه پزشکي در جامعه ايران نسبت به ساير کشورها پر سودتر است.همين پول زياد و شغل مطمئن عامل وسوسه بسياري از افراد و خانواده هاست براي دوپينگ فرزندانشان در ماراتن کنکور.اما درآمد خوب و موقعيت اجتماعي حرفه پزشکي را نمي توان صرفا به استناد نخبه و باهوش بودن جامعه پزشکي توجيه کرد.چرا که همه مي دانند باهوش ترين دانش آموزان ايراني اکثرا دنبال رشته رياضي مي روند و در دانشگاه هم سراغ رشته هاي مهندسي برق.اما حتي حال و روز مهندسان برق شريف هم با پزشکان(خاصه بخشي از جراحان) قابل قياس نيست.واصلا براي همين است که خانواده ها تحصيل فرزندشان در دندانپزشکي يک دانشگاه پرت و ضعيف را به تحصيل در رشته برق صنعتي شريف ترجيح مي دهند!
بايد اذعان کرد که درآمد حرفه پزشکي در ايران، منطقي و مبتني بر شاخص هاي استاندارد نيست و همين امر باعث تجمع ثروت و به دنبال آن قدرت و موقعيت اجتماعي ويژه در اين صنف ارزشمند شده است.همين تصور «ويژه بودن» است که باعث شد جامعه پزشکي ما تاب نقدهاي طنازانه برنامه «در حاشيه» مهران مديري را نداشته باشد و بر آن بشورد! يا مثلا در موضوع فيش هاي نجومي، حقوق هاي چند ده ميليوني برخي جراحان حق مسلم ايشان شناخته شود و منتقدان به «مخاطره انداختن سلامت عمومي جامعه» متهم شوند! صحنه هاي «درحاشيه» هر چند طنز بود اما متاسفانه در همين ماههاي اخير به تلخي و به صورت واقعي در برخي بيمارستانها تکرار شدند و فجايعي نظير بستن کپسول گاز سمي به جاي اکسيژن به يک مادر، سوختن ريه هاي نوزاد بر اثر اکسيژن اضافي و... را به وجود آوردند.
«پزشک سالاري» يکي از ضعف هاي سيستم درماني کشور ما است.کسي که ناچار گذارش به مطب ها و بيمارستانهاي تخصصي افتاده باشد، خوب مي داند که حتي داخل بيمارستان هم، تبعيض هاي پر رنگ به نفع پزشکان متخصص و جراح وجود دارد.همين کرنش و احترام مبالغه آميز کادر بيمارستان و بيماران نسبت به پزشکان، باعث رفتارها و برخوردهاي بسيار زننده و منافي حقوق اوليه بيمار در طول فرآيند درمان شده است.ويزيت هاي دسته جمعي در مطب،عدم توجه و فرصت کافي براي معاينه بيماران، عدم احترام به بيمار و همراهش،عدم ارتباط عاطفي و انساني با بيمار،عدم رعايت حرمت هاي شرعي،عدم اطلاع رساني دقيق به بيمار در خصوص روند درمان و ماهيت بيماري،دريافت پول خارج از ضوابط قانوني و بيمارستاني و... از جمله مواردي است که متاسفانه در سيستم درماني ما تبديل به عرف رايج شده است.چند سال قبل که سريال «پرستاران» از تلويزيون پخش مي شد، يکي از همکاران چند قسمت آن را ديده بود و بعد نامه اي به رياست سازمان صدا و سيما نوشته بود که لطفا پخش اين سريال را متوقف کنيد! نوشته بود تماشاي اين سريال براي مردم ما افسرگي مي آورد، وقتي که رفتار حرفه اي و انساني پرستاران و پزشکان سريال را تماشا مي کنند و بعد سري به بيمارستانهاي خودمان مي زنند...!
شکر خدا کم نيستند پزشکان و جراحان ارزشمندي که علي رغم همه کمبودها و ضعف هاي سيستمي، صرفا بر اساس اخلاقيات و روحيات والاي خود مشغول خدمت عاشقانه به مردم هستند. که اگر چنين نبود معيار و مقياسي هم براي انتقاد و تلنگر بنده وجود نداشت. وجود و رفتار چنين انسان هاي بزرگوار و ارزشمندي است که ما را به نقد و تامل در رفتار طيف ديگر جامعه پزشکي وا مي دارد و به اصلاح ضعف ها و جبران کاستي ها اميدوار مي کند.حسب نمونه در پايان اين مقال اداي احترام مي کنم به دکتر «بهزاد عبدالله زاده-متخصص کودکان» که در طول اين سال ها تنها پزشکي است که ديده ام تمام قد به احترام بيمار و همراهانش مي ايستد و دست مي دهد! حتما يقين دارد به اينکه مراجعانش هم شخصيت انساني دارند و شايسته احترام! درود بر چنين پزشکاني...
* مهدي نورمحمدزاده
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد