شرق/
متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
جزيره بوموسا با وسعت ۱۲ کيلومترمربع، تنب بزرگ با ۱۱ کيلومتر مربع و تنب کوچک با دو کيلومترمربع مساحت، همراه با ساير جزاير ايرانى خليج فارس، دنباله چينخوردگىهاى زاگرس در آبهاي کرانهاي ايران محسوب مىشوند.
جزيره بوموسا يکى از ۱۴ جزيره استان هرمزگان و نزديکترين پهنه خشکى از خاک ايران به خط استواست که در فاصله ۲۲۲ کيلومترى بندرعباس و ۷۵ کيلومترى بندر لنگه واقع است.
نام جزيره بوموسا به شکلهاي مختلف در تاريخ ايران به کار گرفته شده است که از آن جمله مىتوان به ابوموسا، غضنفر، بوم موسى - بوموف، باباموسى و گپ سبزو اشاره کرد.
اين جزيره با طول و عرض حدود ٤,٥ کيلومتر بهعنوان يکى از مراکز صدور نفت خام کشور با ظرفيتى چشمگير محسوب مىشود. به دليل نبود آب شيرين و اراضى مناسب کشاورزى، بيشتر مردم ابوموسى ماهيگيرند. در اين جزيره، معدن خاک سرخ نيز وجود دارد.
جزيره تنب بزرگ به مساحت بيش از ۱۰ کيلومتر در فاصله ۱۴ مايل دريايى از جنوبغربى جزيره قشم واقع شده است.
جزيره تنب کوچک يا تنب مار، مثلثشکل و در ششمايلى غرب جزيره تنب بزرگ قرار دارد. فاصله آن تا مرکز استان از طريق دريا حدود ۱۰۵ مايل دريايى و مساحت آن حدود دو کيلومترمربع است. اين جزيره غيرمسکونى بوده و زيستگاه خزندگان بهويژه مارهاست.
تاريخچه مالکيت ايران بر خليجفارس
از هزاره دوم پيش از ميلاد مسيح (بيش از چهار هزار سال پيش) تاکنون جزاير سهگانه بوموسا، تنب بزرگ و تنب کوچک بههمراه ديگر جزاير، بنادر و سواحل شمال و جنوب خليج فارس قلمرو حکومتهاي گوناگون ايراني بوده است.
وجود نقشههاي باستاني حکومت هخامنشيان، اشکانيان و ساسانيان، سنگنبشتههاي متعدد، نامهاي نژاده پارسي اين مناطق، بيش از ٢٣ نقشه رسمي و نيمهرسمي که ازسوي دولتهاي بريتانيا و ديگر دول غربي در قرون گذشته به چاپ رسيده، نامههاي رسمي دولتي حکومتهاي گوناگون ايرانزمين و اسناد و کتابهاي تاريخي موجود در کتابخانههاي سراسر دنيا و بسياري اسناد ديگر، تعلق اين جزاير را به ايران بهخوبي به اثبات ميرساند.
خليج فارس و جزاير آن از جمله بوموسا (که ازسوي عربها به ابوموسي تغيير نام يافت) در روزگار عيلاميان بهويژه در زمان سلطنت «شيلهک اين شوشيناک» در ۱۱۶۵ سال پيش از ميلاد تحت تسلط اين سلسله بوده است.
در دولت ماد، جزاير خليج فارس جزء يکى از ايالتهاى جنوبغربى و سپس جزء ساتراپ (استان) چهاردهم اين دولت به نام «درنگيانه» و بخشى از کرمان بود.
در دوران هخامنشيان جزيرههاي خليج فارس از جمله بوموسا و تنب کوچک و بزرگ بهموجب بند شش ستون نخست کتيبه بيستون جزء استان پارس بوده است.
در کتيبه داريوش بزرگ در بيستون، سندي بر مالکيت ايران بر خليج فارس و تمامي جزاير آن موجود است و داريوششاه از اربابه، بخشي از عربستان، ماکا، قسمت مجاور تنگه هرمز و... نام ميبرد و اينکه جنوب تنگه هرمز و سواحل خليج فارس نيز کاملا تحت اختيار ايران بوده است.
يکي ديگر از قديميترين اسناد مالکيت ايران بر کرانههاي جنوبي خليج فارس، به محمد ابن جرير طبري بازميگردد. وي مينويسد: در زمان اشکانيان عربها همه در حجاز بودند و باديه و مکه و يمن سکونتگاه آنان. آن گروهي که در حجاز و باديه بودند به قحطي و گرسنگي دچار شدند. پس به عراق و بحرين کوچ کردند که در اختيار اشکانيان ايران بود.
«دکتر وستفلد» نيز در جاي ديگري ميگويد: پيش از اسلام، سواحل غربي درياي پارس به دست ايرانيان اداره ميشده است. حتي شهري نيز از دوره ساساني باقي است که به نام يکي از سرداران ايراني نامگذاري شده است. اين شهر امروزه اسپيدگان ـ اسفنج ـ نام دارد که در جزيره بحرين قرار داشته و از نام سردار اسپيدويه گرفته شده است.
همچنين در دوران اشکانيان در روزگار سلطنت مهرداد اول (۱۷۱- ۱۳۸ پيش از ميلاد) بنادر و جزيرههاى پارس تحت حکومت اين سلسله قرار گرفت.
در عهد ساسانيان، جزاير و بنادر خليجفارس جزء قلمرو ايران و شهر اردشير از استان پارس و جزء پادکيسان نيمروز بود.
پس از ورود اسلام به ايران در دوره اقتدار آلبويه از ۳۲۲ هجرىقمرى، بنادر و جزاير سراسر کرانههاى خليج فارس در قلمرو فرمانروايى آنها قرار داشت.
اين فرمانروايى به دست سلجوقيان کرمان ادامه داشت تا اينکه پس از انقراض ملوک کيش در سال ۶۲۶ هجرىقمرى در روزگار اتابکان فارس و ايلخانان مغول، والىهاى درياى فارس يا ملوک هرمز در جزيره کيش سکنا گزيدند و تا سال ۷۷۹ هجرىقمرى بر تمام جزاير خليج فارس و درياى مکران ـ عمان ـ حکومت کردند.تيموريان نيز خراج جزيره کيش و ساير جزاير خليج فارس را تا سال ۸۷۳ هجرىقمرى که در ايران حکومت داشتند، جزء فارس محسوب کرده و وصول مىکردند. با ورود پرتغالىها به خليج فارس و آغاز فعاليتهاى استعمار نوين در منطقه، جزاير اين خليج از جمله بوموسا به اشغال دريانوردان پرتغالى درآمد.
در روزگار سلطنت شاه عباس صفوى، پس از يک دوره طولانى نبرد، جزاير و بنادر ايرانى در خليج فارس از جمله بوموسا، قشم، هرمز و بحرين به وسيله نيروهاى ايرانى آزاد شدند که به همين مناسبت بندر گمبرون به بندرعباس تغيير نام يافت.
شاه عباس در سال ١٦٠٢ ميلادي، بحرين را از اشغال پرتغاليها خارج کرد و در سال ١٦١٢ ميلادي (١٠٠١ خورشيدي و سالروز روز ملي خليج فارس)، «جلفاوه» را که امروزه امارات متحده است اعاده حاکميت کرد.
در سال ۱۱۴۷ هجرى قمرى (۱۷۳۵ ميلادى) نادرشاه افشار، لطيفخان دشتستانى را به سمت حاکم ايالتهاى جنوب ايران و کاپيتانى کل سواحل و بنادر و جزاير خليجفارس منصوب کرد که اين فرد در سال ۱۷۳۶ ميلادى به بحرين لشکر کشيد و شيخجبار هوله، ياغى بحرين، را شکست داد و کليد دژ بحرين را براى نادرشاه فرستاد.
کريمخان زند نيز در سال ۱۱۷۹ هجرى قمرى (۱۷۶۵ ميلادى) بر سراسر منطقه فارس و جزاير خليجفارس از جمله بوموسا و بحرين و... اعمال حاکميت کرد.
در دوره قاجاريه آقامحمدخان پس از شکستدادن جانشينان کريمخان زند، موفق شد بر همه ايران از جمله بنادر و جزاير خليجفارس مسلط شود.
در روزگار فتحعلىشاه هم جزاير درياى پارس از جمله کيش، بحرين، بوموسا، هندورابى، تنب بزرگ و تنب کوچک، فارور و... جزء ايالت فارس محسوب مىشد و در سال ۱۲۶۳ ه.ق کرانهها و جزيرههاى خليجفارس از جمله جزيره ابوموسى بخشى از ايالت «بنادر خليجفارس» شد.
بريتانيا، از سال ۱۸۱۹ ميلادي به بهانه حفظ امنيت خليجفارس از ناامني ناشي از تحرکات اعراب جنوب خليجفارس (اجداد حکام کنوني شيخنشينهاي جنوب خليجفارس) که علاوه بر چوپاني از راه دزدي دريايي امرار معاش مي کردند، در منطقه استقرار يافته بود و در راه تثبيت سلطه خود برآمد.
دولت لندن بر اين پايه، شيوخ عرب منطقه را در کنفراسى جمع کرد و آنها قراردادى را با عنوان صلح جاويدان امضا کردند که به موجب آن، بريتانيايىها اجازه يافتند نهفقط به بهانه مبارزه با دزدان دريايى، بلکه به بهانه حفظ امنيت خليجفارس بتوانند در هر حادثهاى که در کرانههاى خليجفارس اتفاق مىافتد، مداخله کنند.
در پى اين کوششها، جزيرههاي بوموسا، تنب بزرگ و تنب کوچک که از روزگار کهن در تملک ايران و جزء لاينفک خاک آن بود، به اشغال بريتانيا و سپس شيوخ عرب شارجه و رأسالخيمه درآمد.
در ميان نقشههاي رسمي که حاکميت ايران را بر جزيرههاي سهگانه به اثبات ميرساند، يک نقشه رنگي موجود است که وزارت جنگ انگليس در سال ١٨٦٨ ميلادي تهيه کرده و «لرد ساديس بري» از طريق وزارت خارجه تقديم ناصرالدينشاه کرد؛ نقشهاي بسيار تاريخي که در آن جزاير سهگانه، به رنگ کشور ايران مشخص هستند.
در نقشه ديگري که ازسوي «لرد کرزن»، نايبالسلطنه انگليس در خليجفارس، در سال ١٨٩٠ ميلادي تهيه شده نيز جزيرههاي بوموسا و تنب بزرگ و تنب کوچک به رنگ خاک ايران رنگآميزي شده است.
افزون بر اين دو، در نقشه درياداري انگليس که در اواخر قرن ١٩ و اوايل قرن ٢٠ تهيه شده نيز باز جزاير سهگانه به رنگ ايران نمايان هستند.
از ديگر مستندات حقانيت ايران در مالکيت جزيرههاي سهگانه ميتوان به کتاب «محمود سديد کبابي بندرعباسي» اشاره کرد که در اسناد جالب توجه آن ميتوان به سندي اشاره کرد که در آن اجداد شيوخ فعلي شارجه و رأسالخيمه که پيشه آنها چوپاني بود، براي تعليف احشام خود در جزيره بوموسا ـ که به دليل مراتع سرسبز خود به «گپ سبزو» نيز معروف بود ـ از حاکمان ايران اجازه ميگرفتند و پس از تحليف هم مراتب خدمتگزاري و سپاس خود را به ايرانيان اعلام ميکردند!
دولت ايران حتي در دوره فترت شاهان بيکفايت قاجار و نيز در دوران رضاشاه، بارها حق حاکميت خود را بر جزيرههاي تنب و بوموسا اعلام کرد.
از جمله در تاريخ پنجم اسفند ۱۳۰۸ خورشيدي، وزارت خارجه دولت رضاشاه پهلوي، نامه اعتراضى را مبنى بر برافراشتن پرچم بريتانيا بر فراز جزيرههاي بوموسا و تنب بزرگ به وزير مختار بريتانيا در تهران نگاشت.
در نهايت پس از سالها تلاش پيگير همه دولتهاي ايراني، سرانجام در ٩ آذر ١٣٥٠ خورشيدي سه جزيره بوموسا، تنب بزرگ و تنب کوچک از اشغال بيگانگان خارج شدند و به مام ميهن بازگشتند.
چگونگي بازگشت ٣ جزيره به مام ميهن
در نيمه دوم سال ۱۹۷۱ ميلادي دو کشور ايران و بريتانيا توافق کردند يک روز پيش از خروج نيروهاى بريتانيايى از خليجفارس، ايران نيروهاى خود را به جزاير مسکونى بوموسا و تنب بزرگ و جزيره غيرمسکونى تنب کوچک اعزام کند.
در ساعت ٦:١٥ دقيقه بامداد روز ٩ آذر ١٣٥٠ خورشيدي (٣٠ نوامبر ١٩٧١ ميلادي)، يک روز پيش از ترک نيروهاي انگليسي از خليجفارس، يگانهاي نيروي دريايي ايران در سه جزيره تنگه هرمز (تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسا) پياده شدند. نخستين پرچم ايران پس از گذشت کمتر از ٣٥ دقيقه از آغاز عمليات بر نخستين جزيره افراشته شد و در رأس ساعت هشت در هر سه جزيره پرچم ايران همراه با شليک ٢١ گلوله توپ برافراشته شد.
بخشي از نيروهاي ايراني بر چهار گوشه بوموسا و بر فراز کوه حلوا به عنوان بلندترين نقطه جزيره پرچم سه رنگ ملي ايران را برافراشتند. بخش ديگر نيروها نيز پس از اعزام به جزيره تنب بزرگ به طور مسالمتآميز و بدون حمل سلاح براي تحويل پاسگاه از گماشتگان عرب استعمار انگليس در حال حرکت بودند که با شليک آتشبار شرطههاي عرب از داخل پاسگاه مواجه شدند و ناجوانمردانه به شهادت رسيدند.نام اين سه شهيد جاويدان راه ميهن عبارتاند از:
١- سروان رضا سوزنچي
٢- مهناوي يکم حبيبالله کهريزي
٣- ناوي آيتالله خاني...
بهاينترتيب پس از ٦٨ سال که سياست استعمار برخلاف حقوق مسلم تاريخى مانع اعمال حاکميت ايران بر اين جزاير شده بود، پس از گفتوگوهاى طولانى و پيگير، بار ديگر اين جزاير تحت حاکميت بر حق ايران قرار گرفت.
پس از اعمال حاکميت دوباره ايران بر جزاير سهگانه، چند کشور عربي، از جمله ليبي، عراق و يمن، در دسامبر ١٩٧١ ميلادي از ايران به شوراي امنيت سازمان ملل شکايت کردند که شوراي امنيت با بررسي پرونده، آن را براي هميشه پايانيافته اعلام کرد، چراکه اين شورا براي يک موضوع، دو بار تصميمگيري نميکند.
اينگونه بود که کشورهاي عربي به دنبال راهکاري براي بينالملليکردن دوباره اين ادعاهاي بيپايه خود بودند تا اينکه بهترين حربه را براي اعمال فشار به ايران براي چشمپوشي از مالکيت بر جزاير سهگانه ايراني، توسل به دادگاه لاهه يافتند.
امارات متحده عربى اينک بر پايه همين توافق است که پس از ٤٥ سال بر ادعاهاى خود مبنى بر مالکيت جزاير سهگانه ايرانى اصرار مىورزد. درواقع ادعاهاى امارات يک ادعاى حيثيتى فاقد مبناى حقوقى و سياسى است که خود امارات هم بر آن واقف است.
ضعف و ذلت تاريخي شيوخ جنوب خليجفارس در برابر ايران در اين سند برگرفته از خاطرات اسدالله علم درخور تأمل است:
امير دوبي در ديدار با شاه ايران، ميگويد: «من مطمئنم که اعليحضرت هرگز تصور تحت فشار قراردادن کشور ضعيفي مثل ما را هم نميکنند؛ اما شما هر چه صلاح ميدانيد انجام بدهيد، کاملا در اختيار شما هستيم.» (خاطرات علم، پنجشنبه، ١٠ مهر ١٣٤٩ خورشيدي) و يا در جاي ديگر اين کتاب نيز آمده: «ما همه چاکران وفادار اعليحضرت فارس هستيم. ما را راهنمايي کنيد» (شنبه، ١٠خرداد ١٣٤٩).
بنابراين پيشينه شيوخ دستپرورده انگليس در جنوب خليجفارس، گوياي سرسپردگي کامل و البته باور تاريخي آنها به هژموني تاريخي ايران در خليجفارس بوده است.
*ميرمهرداد ميرسنجري
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد