نماد آخرین خبر

وطن امروز: «مسؤولیت سیاسی»، از فاجعه نیشابور تا هفت‌خوان

منبع
وطن امروز
بروزرسانی
وطن امروز: «مسؤولیت سیاسی»، از فاجعه نیشابور تا هفت‌خوان
وطن امروز/ متن پيش رو در وطن امروز منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست «مسؤوليت سياسي» در کشور ما مفهومي غريب است و عموما توجهي به آن نمي‌شود، در مسؤوليت سياسي که تنها براي مديران اجرايي و سياسي است لازم نيست فرد رأسا جرمي مرتکب شده باشد يا تقصير مستقيما به او مرتبط باشد، بلکه به صرف اينکه در زيرمجموعه تحت مديريت سياسي وي اتفاق ناگواري بيفتد اين مدير از نظر سياسي به خاطر سوءمديريت مسؤول شناخته مي‌شود و عرف سياسي کشور‌هاي مختلف به نسبت اتفاق صورت گرفته مجازات‌هايي از عذرخواهي تا برکناري و حتي دادگاهي شدن براي وي در نظر مي‌گيرد. نمونه بارز مسؤوليت سياسي را همين روزها در کره‌جنوبي شاهد هستيم که به خاطر اعمال نفوذ يکي از نزديکان رئيس‌جمهور، او تا مرز استعفا رفت. در واقع مسؤوليت سياسي چيزي نيست که در نظام حقوقي ما سابقه داشته باشد و به قول دوستان منورالفکر ايراني از رها‌وردهاي ديار غرب و حقوق مدرن است اما از عجايب روزگار اين است که در جمهوري اسلامي ايران کساني که بيشتر از همه بر طبل مدرنيته و جامعه مدني و... مي‌کوبند خود کمترين التزام را به لوازم انديشه‌هاي خود و مفاهيمي مانند مسؤوليت سياسي دارند. فاجعه هفت‌خوان به خاطر ندرت اتفاق، عجيب بودن آن و عکس‌العمل مقامات دولتي براي من که به نوعي شاهد واقعه انفجار قطار نيشابور بوده‌ام يادآور آن فاجعه شوم بود. 29 بهمن 82 بود، درست در بحبوحه انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي، در دوراني که شعار‌هاي حقوق مردم، شفافيت، پاسخگويي، حاکميت مردم و... قائلان زيادي داشت، همين چند روز پيش از آن جارزنندگان اين شعار‌ها به خاطر رد صلاحيت خودشان در تحصن مجلس من‌باب حقوق پايمال شده مردم فرياد‌ها برآورده بودند و گريبان‌ها دريده بودند. آن روز و ساعت کذايي مصادف با ساعت ورزش ما در دوران مدرسه بود، حدود ساعت 9:30 صبح بازي ما مساوي شده بود و بنا به رسم بازي‌هاي کودکانه براي تعيين برنده بچه‌ها در حال پنالتي زدن بودند و من هم نظاره‌گر دروازه بودم که ناگهان 2 انفجار پياپي سکوت قبل از پنالتي را به ترس تبديل کرد. لحظاتي بعد 2 قارچ سفيد در شرق آسمان نيشابور ظاهر شد. تنها چيزي که مي‌دانستيم اين بود که انفجار مهيب بوده ولي نمي‌دانستيم چگونه و کجا اتفاق افتاده است. با سوال و جواب‌هاي مکرر بچه‌ها، مسؤولان مدرسه گفتند قطاري که از ايستگاه ابومسلم مشهد فرار کرده بوده در ايستگاه خيام نيشابور با قطاري که توقف کرده بود، تصادف کرده و آتش گرفته است. بنا به تصوري که داشتم فکر مي‌کردم اين ايستگاه بايد در نزديکي شهر باشد ولي وقتي شنيدم فاصله ايستگاه با نيشابور 17 کيلومتر بوده به عمق فاجعه پي‌بردم. انفجار قطار نيشابور به حدي شديد بود که روستاي دهنو هاشم‌آباد را که ايستگاه خيام در آن قرار داشت به طور کامل ويران کرد. شيشه‌هاي ساختمان‌ها تا شعاع 10 کيلومتري مکان حادثه شکست و گودالي به عمق 25 متر در محل انفجار به وجود آمد. مردم برخي روستا‌هاي طرقبه در مشهد از ترس صداي انفجار نماز آيات خواندند و از همه جالب‌تر اين بود که راديو خراسان در اخبار ساعت 10 صبح اعلام کرده بود زلزله‌اي به مقياس 5/3 ريشتر مشهد را لرزاند! 320 نفر در روز حادثه کشته و 420 نفر هم زخمي شدند. شهر در حالت بحراني بود و تمام نهاد‌ها در حال امدادرساني به آسيب‌ديدگان بودند. يادم هست يکي از اقوام که به خاطر عضويت در جهاد کشاورزي آن روز از امدادرسان‌ها بود تا يک هفته بعد از حادثه دچار شوک رواني بود و چيزي درباره حادثه نمي‌گفت. بعد‌ها که بهتر شد حرف‌هايي از جنازه‌هاي تکه‌تکه شده و سوخته و برهنه شده از شدت انفجار زد که حتي گوش کردن به آن از تحمل خارج بود چه برسد به ديدن. اما از قرار معلوم اين فاجعه در چشم حاميان حقوق ملت و جامعه مدني و... ارزش زيادي نداشت، چون از هيچکدام از اين افرادي که تا چند روز پيش براي حقوق ملت گريبان مي‌دريدند صدايي درنيامد. تنها اقدام صورت گرفته توسط دولت وقت درباره اين حادثه اعلام تسليت رياست آن به مردم نيشابور پس از 4 روز از وقوع حادثه و پس از گذشت 2 روز از اعلام تسليت دبيرکل وقت سازمان ملل متحد، کوفي عنان بود. وزير وقت راه در سال‌هاي بعد مدعي شد در همان زمان از مردم نيشابور عذرخواهي کرده است و اينکه از ساعت 9 [يعني قبل از انفجار!] در محل حادثه حاضر بوده است! اما مردم نيشابور نيک به خاطر دارند ايشان در مشروح صحبت‌هاي خود در ديدار با آسيب‌ديدگان حادثه عذرخواهي نکردند و تنها با اظهارات نسنجيده خود نمک بر زخم بازماندگان پاشيدند. آقاي احمد خرم در اين مصاحبه گفتند: «بايد خدا را شاکر باشيم که اين انفجار در ايستگاه کاشمر روي نداد، اگرنه ما با تلفات بسيار بيشتري روبه‌رو بوديم»! و اين در حالي بود که ايستگاه راه‌آهن کاشمر با خود شهر کاشمر فاصله‌اي بيشتر از 170 کيلومتر دارد! و صدالبته ايشان بعد‌ها درباره اين فاجعه گفتند: «اتفاق خيلي بزرگي نبود؛ صداوسيما بزرگش کرد»! در اين فاجعه بي‌سابقه تنها 3 سوزنبان برکنار شدند و هيچ‌کس حتي از مديران رده پايين استعفا نکرد و برکنار نشد. دولت وقت که منادي حاکميت مردم و حقوق انسان بود دست به کوچک‌ترين برکناري نزد و از مجلس ششم مدافع ملت هم آبي گرم نشد و مجلس تا پايان عمرش در برابر استيضاح احمد خرم مقاومت کرد و با روي کار آمدن مجلس هفتم بود که بالاخره طلسم شکسته شد و آقاي خرم استيضاح شد. حال بازگرديم به فاجعه هفت‌خوان! فاجعه هفت‌خوان هم از اين نظر قابل توجه است که تحت مديريت وزيري رخ داده است که خود را در مقام تئوريسين مي‌بيند و در سرمقاله‌هايش از جامعه مدني، گذر به سوي دموکراسي و... مي‌گويد اما حال که چنين فاجعه‌اي تحت مديريتش رخ داده است تنها نکته‌اي که توجه او را جلب کرده است اين است که «خوشبختانه کشته‌شدگان و مصدومان بيمه هستند»! احتمالا ايشان نيز مانند پيشينيان خود همه ادعا‌ها و شعار‌هاي زيبا و روشنفکرانه خود را به فراموشي خواهند سپرد و با تجاهل نسبت به مسؤوليت سياسي خود مانند آقاي خرم خواهند گفت «بله دادگاه مرا در آن زمان تبرئه کرد»! و به استناد اينکه مجرم نيستند و در واقع آن 44 نفر را خود نکشته‌اند! اعتقاد خواهند داشت نبايد استعفا کنند. صدالبته نبايد اين انتظار را داشت که ايشان برکنار هم شوند به اين خاطر که خداي ناکرده جناب آخوندي دست به تعطيلي کنسرت قم يا لغو سخنراني فلان نماينده مجلس نزده‌اند که رياست محترم جمهور تشخيص دهند ايشان مستحق برکناري‌اند و علي‌الاصول از مجلس دختر صفدرها نيز نبايد انتظار زيادي داشت! اين اتفاقات را تنها بايد مرور کرد و به اين نتيجه رسيد که نه هر که سر بتراشد قلندري داند! *حميد رحيمي نژاد با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد