نماد آخرین خبر

سرمقاله شهروند/ یک گزارش چند نتیجه

منبع
روزنامه شهروند
بروزرسانی
سرمقاله شهروند/ یک گزارش چند نتیجه
روزنامه شهروند/ « يک گزارش چند نتيجه » عنوان سرمقاله روزنامه شهروند است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد: هنگامي که گزارش گورخواب‌ها در روزنامه شهروند منتشر شد، چه انعکاسي پيدا کرد که در نگاه نخست حتي دست‌اندرکاران گزارش انتظارش را نداشتند؛ نه‌تنها در سطح منطقه و کشور که در سطح بين‌المللي نيز بازتاب داشت ولي بد نيست پيش از پاسخ به نکته ديگري نيز توجه کنيم. اگر از ما بپرسند مهم‌ترين خيابان تهران که رفت‌وآمد فراواني در آن هست، کجاست چه پاسخي خواهيم داد؟ در گذشته خيابان ولي‌عصر بود، ولي الان شايد بتوان بزرگراه همت را مثال زد که مهم‌ترين بزرگراه شرق به غرب تهران است که تقريباً در تمام روز ترافيک و عبور‌ومرور زيادي را تجربه مي‌کند و روزانه ده‌ها ‌هزار خودرو از آن عبور و شايد صدها ‌هزار نفر در اين بزرگراه تردد مي‌کنند. آيا اين تعداد افراد تاکنون وسط اين بزرگراه و در کنار شمشادهاي کاشته‌شده نديده‌اند که عده‌اي در حال چرت‌زدن و کشيدن مواد هستند؟ جالب‌تر اينکه بعضاً از داخل بزرگراه و در قسمت وسط و خط تندرو بي‌خيال تصادف در حال حرکت هستند و دير يا زود تصادف و مرگ نيز رخ خواهد داد. بدون ترديد تا حالا صدها ‌هزار نفر اين وضع را ديده‌اند، پس چرا هيچ حساسيتي و گزارشي و اعتراضي و از همه مهم‌تر هيچ اقدامي براي زدودن اين وضع ناهنجار از ويترين شهر تهران انجام نمي‌شود؟ بعيد است که يک توريست به ايران بيايد و به هر دليلي از اين بزرگراه عبور نکند. بعيد است که يک نفر در سياست، جامعه، دولت و اقتصاد و فرهنگ کاره‌اي باشد و از اين بزرگراه عبور نکند و وضع آنجا را نبيند؛ پس چرا هيچ واکنش درخوري نديده‌ايم و نمي‌بينيم؟ روز يکشنبه روزنامه شرق در اين‌باره گزارشي را منتشر کرد. کدام حس و وجدان انساني به درد خواهد آمد که نسبت به چنين وضعي اعتراض کند و خواهان انجام اقدامي شود؟ شايد کمتر به اين مسأله توجه شود که مظاهر اعتياد و کارتن‌خوابي وقتي که در ويترين شهر تهران تجلي کند و به قول خودشان ساقي مواد نيز به راحتي آن را در مهم‌ترين نقطه شهر در اختيارشان قرار دهد، به معناي ريختن قبح و زشتي اعتياد است و جالب اينکه حتي حضور افراد عادي نيز در اين مکان غير قابل قبول است، چه رسد به اينکه افراد معتاد در حال کشيدن مواد در آنجا اتراق کنند! اين نهايت عادي‌سازي است و پيام خود را دارد. پرسشي که براي هر ذهن پرسشگري پيش مي‌آيد، اين است که چرا گزارش گورخوابي چنان هيجاني را ايجاد کرد؛ ولي چرا در ناف تهران که روزانه هزاران نفر اين ناهنجاري را مشاهده مي‌کنند و حتي گزارش مطبوعاتي درباره آن منتشر مي‌شود، هيچ‌کدام آثار و واکنش مطلوبي ندارد؟ پاسخ قطعي دادن به اين پرسش به سادگي ميسر نيست. ولي شايد بتوان يک پاسخ احتمالي براي آن را پذيرفت. گزارش گورخواب‌ها سه وجه محتوايي و يک وجه شکلي برجسته‌اي داشت. سه وجه محتوايي آن شامل فقر، اعتياد و زندگي در گور و گورستان به‌عنوان فرودگاهي که افراد براي رفتن به آن دنيا در آن فرود مي‌آيند، بود. وجه شکلي آن نيز تصوير و برجسته‌سازي خبري و تصويري بود. به نظر مي‌رسد که از سه موضوع محوري مذکور آنچه که خواننده و مخاطب را شوکه کرد نه فقر بود و نه اعتياد؛ بلکه زندگي در گورستان و قبر بود. چيزي که در حقيقت نسبت به دو موضوع ديگر براي خودشان جنبه فرعي‌تري داشت. زيرا آنان مي‌توانستند جا و محل ديگري را براي زندگي خود انتخاب کنند ولي چون اين کار با دسترسي ساده‌تر آنان به مواد و خريد آن در تعارض بوده است، آنجا را به‌عنوان محل زندگي ترجيح داده‌اند. در حالي که براي مخاطب گزارش روزنامه، اعتياد و مصرف مواد از حساسيت افتاده است؛ چرا که در غير اين صورت هيچکس اجازه نمي‌داد چنين نمايش واقعي در وسط بزرگراه همت به روي صحنه برده شود. وجه ديگر گزارش گورخواب‌ها که حساسيت‌ها را برانگيخت و توجه بيشتر به وجه گورخواب‌بودن آنان شد، اهميت تصوير و برجسته‌سازي خبري و گزارش در صفحه و تيتر اول روزنامه بود. کاري که در گزارش اخير معتادان اتوبان همت انجام نشده است. واقعيت اين است که گزارش گورخواب‌ها نيز فقط توانست شوکي وارد کند، ولي تداومي در رسيدگي به اين موضوعات ديده نمي‌شود، اگر ديده مي‌شد، معنا نداشت که پس از انتشار آن گزارش و حتي پيش آن در وسط بزرگراه همت شاهد حضور زنان و مردان معتاد در حال کشيدن مواد باشيم. گزارش اخير درباره معتادان بزرگراه همت يک روي ديگر نيز دارد؛ چرا معتادان مذکور وسط اين بزرگراه هستند، در حالي که اطراف آنجا و ديگر نقاط شهر محل‌هاي بهتري وجود دارد تا بي‌خطر به کار خود بپردازند؟ يک دليل آن بي‌صاحب بودن فضاي عمومي و نيز حساسيت اندک مردم نسبت به سلامت اين فضا است. اگر يک معتاد کنار خانه ما جل‌وپلاس خود را پهن کند تا او را از آنجا دور نکنيم دست از کوشش برنمي‌داريم، ولي اگر وسط اين بزرگراه زندگي کند و مواد بکشد، با لبخندي هر چند تلخ از کنارش عبور مي‌کنيم. درواقع ما درک جمعي از شهر نداريم و نگاهمان بيشتر فردي و شخصي است. شايد لازم باشد تحليلي عميق‌تر از اين رويداد کنيم تا شايد شناخت خودمان را نسبت به خودمان افزايش دهيم. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد